علما (کلام رهبری)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روحانیت نهادی برخاسته از متن
اسلام و ادامهدهنده
رسالت رسولان الهی در امر
هدایت خلق به سوی
الله است. تلاش دقیق و ژرف
علمی عالمانِ دین در طی اعصار گذشته، غنای فرهنگی
تشیّع را بارور ساخته است. در این گفتار کوتاه، برای آشنایی بیشتر با نهاد روحانیت، جستاری از کلام رهبر معظّم انقلاب
آیةالله خامنهای انتخابشده است.
آنکس که میگوید، اسلام منهای روحانیت، او
اسلام را نمیخواهد؛ او چیزی را میخواهد که تلفیقی از افکار سلایق و عقاید شخصی خودش، با پشتوانهای از
کتاب و
سنّت باشد.
اگر کسی خیال کند که بهغیر از جامعه
علمی روحانیت تشیّع، کسی خواهد
توانست قرآن و اسلام را
عَلَم کند و تبیین و تفهیم نماید در دنیا،
ایمان و
اعتقاد در دلها به وجود بیاورد، ... تصور غلط و اشتباهی است.
بیش از هزار سال است که جامعه
علمی شیعه و روحانیت شیعه بهطور رسمی در دنیای اسلام مشغول کار است، یعنی از دوران آغاز
فقاهت تا امروز ـ حدود یازده قرن ـ
علما و فقهای ما و شاگردان آنها و مبلّغان دین ـ در مراتب و درجات مختلف ـ تلاش و کار کردند و زحمت کشیدند و محصول زحمت آنها، هزاران هزاران جلد کتاب و مطلب و
فقه و
تفسیر و
حدیث و
معارف و
فلسفه است که در اختیار ما میباشد.
نتیجه مهمتر کار آنها، میلیونها مسلمان معتقد به
اهلبیت و مکتب آنهاست که در طول این سنین متمادیه بودهاند و زندگی و کار و تلاش کردهاند و عبادت خدا نمودهاند و رفتهاند. امروز ما قطعهای دیگر از همین نوار تاریخی هستیم.
این حوزهها در طول زمان اولاً توانستند
دین را حفظ و تبیین کنند. اگر زحمات حوزههای
علمیه از آغاز تا امروز نبود، یقیناً از دین و حقایق دینی چیزی باقی نمیماند و بقاء دین مدیون تلاش
علمی حوزههاست.
ثانیاً؛ اگر توانستند روحیه دینی مردم را تقویت کنند، از این حوزهها بوده است که
علماء و مبلغین برخاستند و در میان مردم دین را تبلیغ کردند و روحیه دینی را در بین مردم تقویت کردند و همچنین توانستند فکر جامعه را هدایت کنند.
در کشور و تاریخ ما، هر نهضت و حرکت و تحوّل و نقطه عطف تاریخی که
روحانیت در آن حضور داشت به همان اندازه که حرکت ادامه داشته به پیروزی قطعی نائل شده است و هرجائی که روحانیت نبوده است و پیش روی منادیان دین و
معلمان قرآن، برای مردم حاصل نشده و نتوانستند
ایمان این قشر را به آن کار جلب کنند، آن کار ناکام مانده است. بنابراین در حدوث یک حرکت، اگر روحانیون بودند، آن حرکت پیشرفت کردند و بهجایی رسید. اگر در بقای آن حرکت روحانیون ماندند، به همان اندازه که ماندند، به جائی رسید. وقتیکه روحانیت از آن حرکت جدا شد، آن حرکت هم مثل چراغی که خاموش بشود، بهتدریج خاموش شد.
نقش روحانیون در این
انقلاب، چیز غیرقابلانکاری است. هیچکس هم تاکنون، این نقش را انکار نکرده است.
آنچه بهطورکلی میشود گفت و بدان مطمئن بود این است که روحانیون بهصورت قشر واحد، شامل بخشها، قشرها و قسمتها و طبقات مختلف، بهطور طبیعی طرفدار این انقلاباند و این انقلاب را از خود میدانند و لذا در خدمت این انقلاب قرار میگیرند.
حوزه علمیه، باید در صف اوّلِ حرکت عظیم جامعه قرار داشته باشد. همانطور که شما ملاحظه کردهاید، مراجع بزرگ ما، چه در زمان
امام (رحمةاللهعلیه) و چه بعد از زمان امام تا امروز مثل مرحوم
آیةالله العظمی گلپایگانی مرحوم
آیةالله العظمی نجفی و امروز هم
آیةالله العظمی اراکی (رحمةاللهعلیه) در صف اوّل قرار داشتند. هر حادثه مهمی در جامعه بود اینها مقدّم بر دیگران بودند.
۱-در
تشیّع، روحانیت با مردم مرتبط و پیوسته است.
۲-اتصال به توده مردم، نقاط مثبت روحانیت ماست. مردمی بودن و درد آنها را احساس کردن و برای آنها دل سوزاندن و کار کردن و به دشمنانشان نزدیک نشدن، خصوصیتی است که هیچ فرقهای از فرق روحانی در
عالم، آن را نداشته است و الآن هم ندارد. اگر این خصوصیت نبود، اطمینان مردم به روحانیت جلب نمیشد که به خیابانها بیایند و آنطور جان خود را در راه آرمانهای این انقلاب در معرض خطر قرار بدهند.
۳-من، هر چه که در تاریخ روحانیت نگاه میکنم ـ جز در موارد استثنائی ـ ملجأ و پناهی جز اهل
علم نمیبینم که برای ضعفا و فقرا وجود داشته باشد.
۴-
علمای ما همیشه برای مردم کار و تلاش میکردند، زحمت میکشیدند، فقراء را پاسداری میکردند و به آنها رسیدگی مینمودند.
۵-ما روحانیون در طول تاریخ، ملجأ و پناه فقرا بودهایم؛ نباید ملجأ و پناه اغنیاء بشویم و فقراء را از دست بدهیم... روحانیت باید ملجأ مظلومان باشد.
۶-هر جا روحانیت هست مردم هم هستند. قشرهای دیگر وجودشان فقط به معنای وجود همان قشر است؛ امّا روحانیت، وجودش به معنای وجود قشرهای مختلف است به خاطر اینکه او مظهر توجّه و علاقه و ایمان و اعتقاد مردم است، در جامعه ایرانی ما روحانیت جزو اصیلترین بافتهای این جامعه است. اگر خواستند روحانیت را از این ملّت بکنند، مثل این است که... نخ یک تسبیح را بگیرند، دیگر چیزی باقی نمیماند.
۱-از زمان رضاخان تا انتهای رژیم سابق، هر چه کوشش کردند این نهاد را ـ که اسمش روحانیت بود ـ از بین ببرند نشد. انواع حیل را هم به کار بردند؛ ولی نشد. اگر چیز زیادی و مصنوعی بود یقیناً تابهحال بارها از بین رفته بود.
۲-دستهایی الآن برای حذف روحانیت کار میکنند... من میدانم کسانی هستند که حضور روحانیت را دوست ندارند. علّت دوستنداشتنشان هم این است که به مبنای فکری روحانیت و به رسالت او اصلاً عقیده ندارند.
حوزه و روحانیت مثل خونی است که در سرتاسر پیکره جامعه در جریان است، در حرکت است، با همهجا مرتبط است؛ لذا مسائل روحانیت و مسائل حوزه، پیوندی ناگسستنی دارد با مسائل کشور، مسائل نظام اسلامی، مسائل دنیای امروز و حتّی با مسائلی از تاریخ و گذشته.
امروز حوزههای
علمیه مثل کوه پشت سر نظام ایستادهاند. امروز مراجع معظم تقلید، فضلای بزرگ شخصیتهای عالی، طلاب و فضلای جوان، در زمینههای
علمی، در زمینههای سیاسی، هرجائی که نظام احتیاج به پشتیبانی داشته است. باکمال قوت و شهامت پشتیبانی کردهاند.
۱-امروز عدهای پافشاری میکنند که... چرا... این روحانیون در رأس قدرت آمدهاند و موجب میشوند که
دین از دل مردم برود؟! نه، اگر روحانیون، آدمهای خوب و پارسا و عادل باشند، در رأس قدرت بودنشان، نهفقط مردم را از دین خارج نمیکند، بلکه علیرغم انف آنکسانی که نمیخواهند این را ببینند، آنان را بیشتر به دین و روحانیت گرایش میدهد.
۲-اگر برای زمامداران دینی، کنارهگیری از قدرت، موجب میشد دین ترویج پیدا کند، اوّل کسی که از قدرت کنارهگیری میکرد، خود
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
۱-روحانیت شیعه و حوزههای
علمیه، . . امروز در وضع بسیار فوقالعادهای هم قرار گرفتهاند. آن وضع این است که درس و بحث و تحقیق
علمی فقهیشان میتواند در سرنوشت یک جامعه مؤثر باشد.
۲-در حوزههای
علمیه باید این ظرفیت و این توان به وجود بیاید که بحرانهای فکری را پیشبینی کند. بحرانهای فکری، مثل بحرانهای سیاسی نیستند؛ بیسروصدا و آرام وارد میشوند؛ بهتدریج اثر میگذاردند؛ ناگهان خودشان را ظاهر میکنند، درحالیکه علاجشان آسان نیست.
حقیقت این است که بعضی از روحانیون، خودشان را جزو این انقلاب ندانستند. حقیقت این است که بعضی از روحانیون بارهای سنگین مسئولیتی این انقلاب را تحمّل نکردند. حتّی بالاتر. حقیقت این است که بعضی از این روحانیون، حاضر نشدند حتّی پیام انقلاب را بعد از پیروزی آن، باور کنند... بعضیها بودند که عیبهای کوچک را در نظام جمهوری اسلامی، عمده و بزرگ کردند.
«آراستن سرو، ز پیراستن است» زیبایی ما، در بیپیرایگی ماست. محبوبیت روحانیت، در
تجمل و اشرافیگری او نیست، در سادگی و بیپیرایگی اوست... تجمل و اشرافیگری روحانیون برایشان مضر است. آلوده شدن به برخی از پیرایهها و ظواهری که در زندگی معمولی مردم، عادی است، برای روحانیون مضر است، طلبه و روحانی، بایستی ساده باشند و مظهر سادگی روحانیت هم سادگی طلبگی است.
حوزه
علمیه مشتمل بر میراث گران بهائی از روشها و تجربهها و اندوختههای
علمی است. برای بهره بردن از این تراث
علمی و فنی و افزون بر آن، باید از نیروی ابتکار و خلاقیت استفاده کرد و سلف صالح نیز با ابتکار و خلاقیت خود بود که توانستند دانشهای دینی را به سطح کنونی برسانند.
اگر
عالمی باتقوا هم باشد، امّا آشنای به زمان نباشد، نداند که در دنیا چه میگذرد و نداند که دوست و دشمن کیست یکوقت میبینید همین کوه
علم و
تقوا به وزنهای در ترازوی باطل تبدیل میشود. البته، کارش نه از روی عمد و اینکه خداینکرده میخواهد کار بد بکند؛ بلکه برای اثر ندانستن وضعیت... و ندانستن اینکه دشمن کیست و از ما چه میخواهد، است، آگاه باشید. «
العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»
شما بدانید که وظیفهتان، درس خواندن و متّقی شدن است؛ امّا فقط این دو مورد نیست. در کنار اینها، ابزار و چشمی هم لازم است که اگر آن چشم و آن بصیرت نباشد، اینها به ضرر شما مردم تمام خواهد شد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله آداب تعلیم در اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۱/۱۷