علم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عِلْم (به کسر عین و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای دانستن،
دانش، اظهار و روشن کردن و نیز دلیل و حجّت است.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره
علم خدا و احاطه او و علم خود و ... از این واژه استفاده نموده است.
عِلْم به معنای دانستن و
دانش اسم و مصدر هر دو آمده است.
همچنین به معنای اظهار و روشن کردن و
دلیل و
حجّت نیز به کار رفته است. «علیم» یعنی بسیار دانا، صیغه مبالغه است و نیز «علّام».
امام (صلواتاللهعلیه) درباره علم خود فرموده است:
«أَيُّهَا النَّاسُ، سَلُوني قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني، فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّماءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الاَْرْضِ، قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَتَذْهَبُ بِأَحْلاَمِ قَوْمِهَا.» «مردم از من هر چه میخواهید بپرسید، قبل از آنکه مرا از دست بدهید، من به راههای
آسمان از راههای
زمین داناترم، (از من بپرسید) پیش از آنکه فتنهای پایش را بلند کند، فتنهای که در
افسار خود بدون قائد میرود، و عقول اهل خود را از دست میگیرد.»
(شرحهای خطبه:
)
و در
خطبه ۹۲ فرموده است:
«فَاسْأَلُوني قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَسْأَلُوني عَنْ شَيْء فِيَما بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ السَّاعَةِ، وَلاَ عَنْ فِئَة تَهْدِي مائةً وَتُضِلُّ مائةً إِلاَّ نَبَّأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَقَائِدِهَا وَسَائِقِهَا، وَمنَاخِ رِكَابِهَا، وَمَحَطِّ رِحَالِهَا، وَمَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلاً، وَمَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً.» «از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید به خدائی که جان من در دست اوست از من نمیپرسید از چیزی میان شما و
قیامت و نه از گروهی که صد نفر را گمراه نماید مگر آنکه به شما خبر میدهم که منادی آن و قائد آن و سائق آن و اردوگاه آن کجاست و کدام کس از آنها با
اجل و کدام مقتول میشود.»
(شرحهای خطبه:
)
و در
خطبه ۱۷۵ در دو مورد اشاراتی عجیبی از علم آن حضرت آمده است مانند:
«وَاللهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُل مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَمَوْلِجِهِ وَجَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَلكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فيَّ بِرَسُولِ اللهِ (صلىاللهعليهوآله).» (به خدا سوگند، اگر بخواهم مىتوانم هركدام شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شؤون زندگيش آگاه سازم، ولى از آن مىترسم كه اين كار موجب
کافر شدن شما به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گردد.)
(شرحهای خطبه:
)
حضرت درباره علم خدا و احاطه او، کلمات و تعبیرات عجیب و غریب دارد: در
خطبه ۱۷۸،
۱۸۲،
۱۹۸، و غیره، بالاتر از همه
خطبه ۹۱ (
اشباح) است که
ابن ابیالحدید بعد از نقل این خطبه متحیّرانه میگوید: اگر این سخن را
ابراهیم خلیل الرحمن (علیهالسلام) میشنید میگفت: راههای
توحید را که من محکم کردهام کهنه نشده، بلکه
خداوند از
صلب من فرزندی به دنیا آورده که علوم توحید را در جاهلیّت عرب طوری بیان کرده که من در جاهلیت «
نبط» بیان نکردهام ... کلامی جز کلام
خالق نمیبینم که شبیه این کلام باشد، این سخن جوششی از کلام خدا و نهری از آن دریا و شعلهای از آن آتش است و گویا آن شرح
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ... است.
بعضی از کلمات آن چنین است:
«عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِينَ، وَنَجْوَى الْمُتَخَافِتِينَ، وَخَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ، وَعُقَدِ عَزِيمَاتِ الْيَقِينِ، وَمَسَارِقِ إِيمَاضِ الْجُفُونِ، وَمَا ضَمِنَتْهُ أَكْنَانُ الْقُلُوبِ، وَغَيَابَاتُ الْغُيُوبِ، وَمَا أَصْغَتْ لاِسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الاَْسْمَاعِ، وَمَصَائِفُ الذَّرِّ، وَمَشَاتِي الْهَوَامِّ، وَرَجْعِ الْحَنِينِ مِنْ الْمُولَهَاتِ، وَهَمْسِ الاَْقْدَامِ، وَمُنْفَسَحِ الـثَّمَرَةِ مِنْ وَلاَئِجِ غُلُفِ الاَْكْمَامِ، وَمُنْقَمَعِ الْوُحُوشِ مِنْ غِيرَانِ الْجِبَالِ وَأَوْدِيَتِهَا، وَمُخْتَبَاَ الْبَعُوضِ بَيْنَ سُوقِ الاَْشْجَارِ وَأَلْحِيَتِهَا، وَمَغْرِزِ الاَْوْرَاقِ مِنَ الاَْفْنَانِ، وَمَحَطِّ الاَْمْشَاجِ مِنْ مَسَارِبِ الاَْصْلاَبِ، وَنَاشِئَةِ الْغُيُومِ وَمُتَلاَحِمِهَا، وَدُرُورِ قَطْرِ السَّحَابِ في مُتَرَاكِمِهَا، وَمَا تَسْقِي الاَْعَاصِيرُ بِذُيُولِهَا، وَتَعْفُو الاَْمْطَارُ بِسُيُولِهَا، وَعَوْمِ بَنَاتِ الاَْرضِ فِي كُثْبَانِ الرِّمَالِ، وَمُسْتَقَرِّ ذَوَاتِ الاَْجْنِحَةِ بِذُرَا شَنَاخِيبِ الْجِبَالِ، وَتَغْرِيدِ ذَوَاتِ الْمَنْطِقِ فِي دَيَاجِيرِ الاَْوْكَارِ، وَمَا أوْعَتْهُ الاَْصْدَافُ، وَحَضَنَتْ عَلَيْهِ أَمْوَاجُ الْبِحَارِ، وَمَا غَشِيَتْهُ سُدْفَةُ لَيْل، أَوْ ذَرَّ عَلَيْهِ شَارِقُ نَهَار، وَمَا اعْتَقَبَتْ عَلَيْهِ أَطْبَاقُ الدَّيَاجِيرِ، وَسُبُحَاتُ النُّورِ، وَأَثَرِ كُلِّ خَطْوَة، وَحِسِّ كُلِّ حَرَكَة، وَرَجْعِ كُلِّ كَلِمَة، وَتَحْرِيكِ كُلِّ شَفَة، وَمُسْتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَة، وَمِثْقَالِ كُلِّ ذَرَّة، وَهَمَاهِمِ كُلِّ نَفْس هَامَّة، وَمَا عَلَيْهَا مِنْ ثَمَرِ شَجَرَة، أَوْ ساقِطِ وَرَقَة، أَوْ قَرَارَةِ نُطْفَة، أوْ نُقَاعَةِ دَم وَمُضْغَة، أَوْ نَاشِئَةِ خَلْق وَسُلاَلَة. لَمْ تَلْحَقْهُ فِي ذلِكَ كُلْفَةٌ، وَلاَ اعْتَرَضَتْهُ فِي حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ» ترجمه کلمات فوق چنین است: خداوند عالم اسرار است و میداند: راز رازداران و کلام نجویکنندگان و خطورات و گمانهای قلوب و اعتقادات یقینی دلها را میداند نگاه دزدانه چشمها را و آنچه را که پردههای قلوب و اعماق غیبها در خود دارند. و آنچه را که گوشها گوش میدهند و میشنوند، میداند محلهای تابستانی مورچگان و محلهای زمستانی حشرات و نالههای حزین عاشقان و صدای نرم قدمها و محلّ باز شدن میوهها در درون غلاف شکوفهها را و میداند محل نهان شدن حیوانات وحشی را در غارهای کوهها و درّهها و جاهای پنهان شدن پشهها را در ساق و پوست درختها و جاهای روئیدن برگها را از شاخهها و محلهای ریخته شدن نطفهها از پشتهای مردان را. میداند وجود آن ابرها و متراکم شدن آنها را و فرو ریختن قطرههای باران در ابرهای متراکم را و آنچه را که طوفانها و گردبادها میپاشند و بارانها با سیلها از بین میبرند. و داناست به شناکنان رفتن ریشه نباتات را در تپههای شن و قرارگاه پرندگان را در قلّههای کوهها و نغمههای مرغان را در تاریکهای آشیانهها. و داناست به آنچه صدفها در درون خود جای دادهاند و موجهای دریاها در دامن خود برداشتهاند و آنچه تاریکی شب پوشانده و یا آفتاب چاشتگاهی بر آن تابیده و آنچه پردههای تاریکیها بر آن افتاده و تودههای نور بر آن تابیده است. و داناست به اثر هر قدم و صدای هر حرکت و برگشت هر کلمه و حرکت دادن هر لب و آرامگاه هر زنده و وزن هر ذرّه و صدای نرم و آرام هر خزنده و میوهای که بر درخت است و هر برگی که به زمین افتد، یا جائیکه نطفهای در آن قرار گرفته یا خونی که لخته گردیده و یا
مضغه و گوشت پارهای شده و یا
خلق شده و
سلاله گشته است، در این دانستن و خلقت رنجی به او نرسیده و در نگاهداری آفریدگان چیزی مانع او نشده است.
(شرحهای خطبه:
)
موارد بیشماری از این ماده بار در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «علم»، ج۲، ص۷۴۴.