علامت گذاری قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علامت گذاری
قرآن به آشکار سازی موقعیت نحوی کلمات در جملات قرآن اطلاق میشود.
به علامت گذاری قرآن، نشانه گذاری و اعراب گذاری قرآن نیز میگویند. اعراب در لغت به معنای آشکار ساختن و روشن نمودن است و در اصطلاح
نحویان عبارتست از روشن ساختن موقعیت نحوی کلمه در
جمله یا
کلام است. اعراب گذاری کلمات قرآن بی گمان در فهم معانی قرآن راه گشا و سودمند است.
مشکل مصاحف اولیه حتی
مصحف عثمانی ، فقدان هرگونه نشانه برای جدا کردن
حروف متشابه مانند «ب»، «ت» و «ث» و نیز نداشتن علائمی برای تعیین حرکت آخر کلمه بود، که مشکل اول از طریق اعجام (نقطه گذاری) و دوم ازطریق اعراب گذاری قرآن برطرف شد.
با توجه به اهمیت اعراب گذاری در ساختار
زبان عربی به ویژه زمانی که اقوام غیرعرب به
جامعه اسلامی پیوستند، ضرورت علامت گذاری به خوبی احساس شد. وجود این علائم حتی برای کسانی لازم مینمود که زبان قرآن زبان مادریشان بود. شاهد بر این مطلب، پیدا شدن قرائتهای مختلف از نص واحد
قرآن مجید بود.
برای رفع این نقیصه، در نخستین مرحله، اعراب گذاری قرآن کریم با شیوه نقطه گذاری آغاز شد؛ به این ترتیب که برای نشان دادن فتحه از نقطهای روی
حرف و ابتدای آن، و برای نشان دادن کسره از نقطهای زیر
حرف، و برای نشان دادن ضمه از نقطهای روی
حرف و در آخر آن، و برای نشان دادن
تنوین از دو نقطه روی هم استفاده میشد. این ابتکار در نیمه دوم سده نخست انجام شد و به عقیده بیشتر محققان، مبتکر آن "
ابوالاسود دؤلی " بود.
در مرحله بعد برای جدا کردن
حروف متشابه، نقطه گذاری
حروف به شکل امروزی آن انجام شد. مبتکر این شیوه به عقیده بیشتر محققان، دو شاگرد ابوالاسود دؤلی یعنی یحیی بن یعمر (م حدود ۹۰ ق) و نصر بن عاصم (م ۸۹ ق) بودند.
بنابراین در
سده نخست هجری از شیوه نقطه گذاری هم برای اعراب گذاری
حروف آخر کلمه و هم برای شناسایی
حروف متشابه استفاده شد. طبیعی است استفاده از چنین شیوهای سبب بروز پارهای اشکالات و اشتباهات شود؛ لذا برای جلوگیری از بروز اشتباهات احتمالی، نقطههایی که به جای اعراب
حروف استفاده میشد، با رنگی غیر از
رنگ متن مصحف نوشته میشد که عمدتا رنگ قرمز بود. با این حال، کاربرد دو رنگ در نگارش مصحف، سبب دشواری برای کاتبان و نسخه نویسان بود. از این گذشته، احتمال بروز اشتباه نیز منتفی نبود.
این شیوه با ویژگیهای خاص خود تا سده دوم در مصاحف رایج بود تا این که "
خلیل بن احمد فراهیدی " تدبیری دیگر اندیشید و راه حل دیگری ارائه کرد که از آن
زمان تا امروز رایج و متداول است، و آن استفاده از شکل مصغر و کوچک حرکات بلند «آ -ای -او» برای نشان دادن حرکتهای سه گانه فتحه، کسره و ضمه و نیز وضع علامتی برای تشدید () و علامتی برای دو حالت «روم» و «اشمام» بود.
مهمترین کاستی شیوه نقطه گذاری (شیوه ابوالاسود و شاگردانش) استفاده از نشانه مشترک بود که کاربرد آن در اعراب گذاری به نوع رنگ به کار رفته در آن و محل آن و تعداد نقطهها وابسته بود؛ در حالی که شیوه خلیل بن احمد این نقص را نداشت.
رواج دو شیوه مذکور در علامت گذاری
قرآن کریم به ویژه شیوه خلیل بن احمد، ابتدا با بی رغبتی و مخالفتهای بسیار در
جهان اسلام مواجه شد؛ اما با گذشت زمان، از شدت مخالفتها کاسته شد و در حالی که در پایان سده نخست هجری صحبت از ضرورت پاکسازی قرآن از نقطهها و علائم بود و تنها معدودی از مصاحف نقطه گذاری شده بود، موضوع علامت گذاری پیش از پایان
سده دوم کاملا پذیرفته شد و در محافل علمی، صحبت از ضرورت و چند و چون آن به میان آمد.
کاربرد نشانههای ابتکاری خلیل بن احمد به جای شیوه نقطه گذاری ابوالاسود، با وجود همه امتیازات آن، با درنگ و تاخیر فراوانی انجام گرفت؛ به گونهای که این شیوه در
عراق که مرکز علمی و فرهنگی جهان اسلام در آن زمان بود، در پایان سده سوم و اوایل سده چهارم رایج شد. در بلاد مغرب و اندلس - بنا به نقل ابوعمرو دانی (م ۴۴۴ق) در کتاب المحکم فی نقط المصاحف - تا سده پنجم صرفا از شیوه ابوالاسود (نقطه برای اعراب) استفاده میشد و شیوه خلیل بن احمد جایگاهی نداشت. علت این مخالفتها تا حدی ناشی از مسائل سیاسی - انتساب شیوه نقطه گذاری به امویان و شیوه دوم به
عباسیان - بوده است. یکی از موضوعات قابل توجه در مساله نقطه گذاری و اعراب قرآن کریم، میزان کاربرد این علائم در کلمه بود. چه در شیوه ابوالاسود و چه در شیوه خلیل بن احمد، تنها
حرف آخر کلمه اعراب گذاری شد؛ اما با گذشت زمان معلوم شد به همان ملاکی که
حرف آخر کلمه به اعراب نیازمند است، بقیه
حروف کلمه نیز به
نقطه و اعراب نیاز دارند. قدیمترین رای موجود در این زمینه، نظر ابوعمرو دانی (المحکم، ص۵۶) است که ضمن بیان سبب و انگیزه نقطه گذاری، معتقد است هر
حرف باید همه نشانههای لازم از
سکون، تشدید، مد، همزه و… را داشته باشد. چنین گرایشی در میزان اعراب گذاری کلمه در مصحفی که توسط ابن بواب در
سال ۳۹۱ق و نیز مصحفی که توسط ابوالقاسم سعید بن ابراهیم در سال ۴۲۷ نگارش یافت، به گونهای مورد توجه تام قرار گرفت که دیگر مصحفهای نگارش یافته تا این زمان نیز از این شیوه نیکو بهره گرفتند و حتی پارهای از کتابهای
حدیث و
شعر و
ادب به طور کامل اعراب گذاری شد.
موضوع مهم دیگر این است که آیا شیوه ابوالاسود دؤلی و نیز شیوه خلیل بن احمد امری ابتکاری و بدون پیشینه بود یا اقتباسی از زبانهای دیگر بود؟ نویسنده و محقق کتاب رسم المصحف دراسة لغویة تاریخیة ضمن بررسی و نقد ادله معتقدان به اقتباسی بودن این شیوه از کتابت سریانی،
اعتقاد دارد هیچ
دلیل عقلی یا نقلی برای اثبات ابتکاری یا اقتباسی بودن این شیوه وجود ندارد و این احتمال را نیز منتفی ندانسته است که ابوالاسود پیش از سریانیان هنگام نوشتن برای نشان دادن حرکات کلمه، از نقطه استفاده کرده باشد، و افزوده است اگر نقطه گذاری مصحفها به تبعیت از منابع اجنبی و الهام گرفته از آنان بود، خود این امر بهانه و مستمسک خوبی برای مخالفان نقطه گذاری مصحفها بود.
تاریخ اعراب گذاری
قرآن کریم با توجه به نقلها و اسناد تاریخی به جامانده معلوم است؛ ولی تعیین تاریخ نقطه گذاری
حروف متشابه و نیز مبتکر آن با توجه به فقدان دلایل و اسناد کافی، مشکل است؛ از این رو، در این موضوع، سه دیدگاه پدید آمده است:
۱. قول مشهور: واضع آن، دو شاگرد ابوالاسود (
یحیی بن یعمر و
نصر بن عاصم ) هستند.
۲. واضع شکل (اعراب) همان واضع اعجام است.
۳. این گونه نقطه گذاری به شخصی به نام
عامر بن جدده منسوب است.
گویا اصطلاحات سه گانه فتحه، کسره و ضمه نیز برگرفته از کلام ابوالاسود خطاب به کاتب بود که «فاذا فتحت شفتی فانقط نقطة واحدة فوق
الحرف و اذا ضممتها فاجعل النقطة الی جانب
الحرف و اذا کسرتها فاجعل النقطة الی
اسفله…».
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «علامت گذاری قرآن».