علائم تکوینی شناخت اوصیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یک دسته از
علائم و نشانههایی که مدعی وصایت باید از آن برخوردار باشد،
علائمی است که از جانب خداوند متعال در اختیار وصی قرار داده میشود تا بهوسیله آن، صدق گفتار صادق از کذب گفتار کاذب بازشناخته شود، این نشانهها و
علائم در اصطلاح
علائم تکوینی شناخت اوصیا نامیده میشوند. این
علائم در خصوص تمامی
اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشترک بوده و تمامی آنان از یک قانون تبعیت میکنند. البته ممکن است که در برخی موارد میزان استفاده ایشان از برخی نشانهها و
علائم، به اقتضای زمان دارای شدت و ضعف بوده باشد.
اهمیت مسئله شناخت حجت الهی از یکسو و گذشت بیش از ۱۴ قرن از عصر حضور ظاهری معصومان در جامعه و استقرار در
عصر غیبت از دیگر سو، موجب گردیده است که هر از چند گاهی برخی افراد با استفاده از فضای مبهم و متشابه روایات باب ظهور و عدم آگاهی لازم در سطح عموم برای شناخت حجت الهی با اهداف سیاسی یا مذهبی و... ادعای نیابت یا وصایت یا حتی ادعای
مهدویت کنند. یکی از این جریانات، جریان موسوم به جریان یمانی با رهبری فردی به نام
احمدالحسن البصری در
کشور عراق است.
او با آگاهی از اهمیت مسئله شناخت حجت الهی در عصر غیبت و فراهم نمودن یک بسته معرفتی بهعنوان قانون شناخت حجتهای الهی سعی در تطبیق محتوای برخی روایات با شخصیت خود را دارد تا از این رهگذر شیعیان اثنی عشری را فریب داده و خود را در جایگاه حجت خدا قرار دهد. این در حالی است که در روایات متعدد، ویژگی و معیارهای خاصی برای شناخت امام و حجت الهی بیانشده است. برخی از
علائم تکوینی شناخت امام عبارتاند از: تکلم بهتمامی زبانها و لهجهها، توان ارتباط با تمامی موجودات،
علم لدنی و
معجزه.
یکی از مهمترین شاخصه اوصیاء رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، توانایی بر صحبت کردن بهتمامی زبانهای دنیا و گویشهای محلی است؛ چنانچه در روایات به دو عبارت «لسان و لغة» تا کید شده که به معنای گویش محلی و زبان میباشند. از
امام باقر (علیهالسّلام) سوال شد که امام، با چه چیزی شناخته میشود؟ فرمودند: به چند خصلت... اینکه با مردم بهتمامی لهجهها و زبانها صحبت کند.
بهعنوانمثال امام (علیهالسّلام) باید بتواند به زبان آذری با ۷۳ گویش محلی آن در دنیا صحبت کند، بهطوریکه هرکدام از صاحبان لهجه با شنیدن صدای امام (علیهالسّلام)، تصور کند که باهم زبان و هم لهجه خودش صحبت میکند. لذا زمانی که ابیبصیر دلیلی بر قدرت تکلم امام (علیهالسّلام) به زبانهای مختلف را درخواست میکند،
حضرت کاظم (علیهالسّلام) نیز صحبت کردن به زبان فارسی و به لهجه خراسانی با مرد خراسانی را دلیل بر گفتارش قلمداد میکند.
ابوبصیر میگوید: به ابوالحسن (علیهالسّلام) گفتم: قربانت شوم، امام با چه دلیل شناخته میشود؟ در جواب فرمود: «به چند خصلت...: با مردم جهان به هر زبانی میتواند سخن کند. سپس فرمود: ای ابا محمد! من پیش از اینکه تو از جای خود برخیزی، یک نشانهای به تو مینمایم. دیری نگذشت که مردی از ما شد و آن خراسانی به زبان عربی با آن حضرت سخن اهل
خراسان وارد مجلس گفت ولی ابوالحسن (علیهالسّلام) به فارسی جوابش را داد، آن خراسانی گفت: قربانت شوم، به خدا مانع من از اینکه به زبان فارسی با شما سخنگویم این بود که شما زبان فارسی را ندانید. فرمود: سبحانالله! اگر من نتوانم جواب تو را اینگونه بگویم، چه فضیلتی بر تو دارم؟.»
یکی دیگر از
علائم شخصیتی اوصیاء پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ارتباط با تمامی موجودات و ازجمله قدرت سخن گفتن با آنان و همچنین کرنش حیوانات اهلی است. امام کاظم (علیهالسّلام) در روایتی میفرماید: «به
راستی سخن هیچکس بر امام نهان نیست، نه گفتار پرنده و جانداران و نه هیچ زندهای که
روح دارد، هر که این خصال را ندارد امام نیست.»
علاوه بر این دو مورد،
علائم شخصیتی متعددی برای شناخت اوصیاء (علیهالسّلام) شمارششده است که در این مجال موردبررسی قرار نمیگیرد.
نکته قابلتوجه اینکه؛ احمد بصری با استناد نادرست به آیه «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِد»
سعی در پایین آوردن سطح قدرتهای الهی اوصیاء (علیهالسّلام) دارد،
تا از این رهگذر بتواند آنان را در سطح انسانهای عادی جلوه داده و خود را در مرتبه حضرات معصومین قرار دهد. این در حالی است که مراد این آیه، خلع قدرتهای الهی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبوده بلکه آیه مذکور در مقام پاسخ به آیه قبل است که میفرماید: «وَ قالُوا قُلُوبُنا فی اَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا اِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ اِنَّنا عامِلُونَ»
لذا گویا خداوند در آیه بعد فرمود: «ای پیامبر به ایشان بگو من بشری مانند شما هستم و جنس دیگری مخالف جنس شما ندارم، تا بین من و شما حائل و حجابی باشد و یا سخنم به گوش شما نرسد و یا کلامم به دلهای شما وارد نشود، تنها تفاوت من با شما این است که به من
وحی میشود.»
بنابراین، خداوند متعال در آیه، همجنس بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و انسان بودن ایشان را به کفار گوشزد کرده و از این طریق پاسخ آنان در آیه قبل را داده است که در آن مدعی شده بودند که حرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نمیفهمند! و این مرتبه از سخن منافاتی با سایر مقامات و قدرتهای الهی آن حضرت ندارد.
علاوه بر این در آیات متعددی از
قرآن کریم، به قدرتهای فوق بشری حجج الهی اشارهشده است که تمامی آنان مؤید آن است که اوصیاء (علیهالسّلام) نیز بهطریقاولی توان انجام امور خارقالعاده و غیرعادی را دارند. بهعنوان نمونه؛ داستان
حضرت سلیمان در
سوره نمل که سخنان مورچه و هدهد را متوجه میشود و با آنان سخن میگوید.
بنابراین، ائمه و اوصیاء (علیهالسّلام)، به جهت روشن شدن وجه تمایزشان با سایر انسانها، دارای قدرتها و ودایع ویژهای هستند و این مطلب مورد تائید قرآن کریم و روایات متواتر معصومین هست.
یکی از شاخصههای معرفت حجت (علیهالسّلام)، همان علمی است که از جانب خداوند به خاندان نبوت (علیهالسّلام) عطا گردیده و اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکی پس از دیگری حامل و وارث آن علم میباشند. این علم دارای شاخصههایی است که بهواسطه آن، علم امام از علم غیر امام تشخیص داده میشود. در تعبیر روایات معصومین به سه شاخصه از علم امام اشارهشده است: «علم ما اهلبیت بر سه نوع است: علم به گذشته و آینده و حادث. علم گذشته، تفسیر است و علم آینده، موقوف است و علم حادث، انداختن در قلوب، و زمزمه در گوشهاست. این بخش، بهترین علم ماست و بعد از پیامبر ما، رسول دیگری نخواهد بود.»
همچنین در روایتی از امام موسی کاظم (علیهالسّلام) آمده است: «دانش ما از سه جهت است، گذشته، آینده و آنچه پدیدار میشود، اما علم راجع به گذشته برای ما تفسیر شده و اما علم راجع به آینده نوشته شده و اما آنچه مربوط به حال است گاهی ابهام در قلب و گاهی صدایی است در گوش، و این برترین نوع دانش ما است و درعینحال بعد از پیغمبر ما پیغمبری نیست.»
علامه مجلسی در تفسیر این سه نوع علم میفرماید: علم «ماضی» یعنی علمی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای اهلبیت تفسیر کردهاند که شامل علومی از وقایع گذشته درباره انبیاء و امتهای پیشین، و حوادثی که برای آنان اتفاق افتاده و خبر از شروع امور و عوالم است. مراد از علم «غابر» علومی است که به امور آینده تعلق میگیرد، لذا مراد از غابر، خبرهای حتمی است که مربوط به آینده جهان بوده و مختص به
اهلبیت است. بدین سبب ائمه (علیهالسّلام) از آن به «موقوف» به معنای؛ مخصوص تعبیر کردهاند. مراد از علم «حادث» علمی است، که با تجدد احوال موجودات، تجدد پیداکرده و تفصیل مجملات است. توضیح اینکه این علم با دو روش بدون واسطه، یعنی "قذف فی القلوب" و روش باواسطه، یعنی؛ "نقر فی الاسماع" به ائمه معصومین الهام میشود. لذا ازآنجاکه ادعای الهام الهی، ممکن است انسان را به توهم
نبوت بیندازد، حضرت (علیهالسّلام) در پایان به این نکته اشاره دارد که پس از پیامبر ما، پیامبری نخواهد آمد.
در روایتی دیگر از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز به مضمون این سه شاخصه اشارهشده است:
سیف تمار میگوید: جمعی از
شیعه بودیم که در حجر (کنار خانه کعبه) خدمت امام صادق (علیهالسّلام) بودیم، آن حضرت فرمود: اگر من همراه موسی و
خضر بودم به آنها میگفتم که من از آن دو اعلم هستم و به آنها بدان چه در دست نداشتند خبر میدادم، زیرا به موسی و خضر (علیهالسّلام) علم آنچه بوده دادهشده بود و به آنها علم آنچه هست و آنچه خواهد بود تا قیام ساعت نداده بودند و محققا ما از رسول خدا آن را بهخوبی ارث بردیم.
بر این اساس، مدعی وصایت بایستی از این سه نوع علم برخوردار بوده و بتواند مردم را از گذشته و حال و آینده باخبر سازد. این در حالی است که افرادی همچون احمد بصری از مسائل مربوط به حال ناتوان هستند تا چه رسد به گذشته و آینده! ضمن اینکه؛ اگر برفرض محال، وجود مهدیین پس از امام مهدی (علیهالسّلام) را پذیرفته و احمد بصری را اولین مهدی بدانیم، بازهم چیزی برای او در خصوص علم اوصیاء (علیهالسّلام) ثابت نخواهد شد، زیرا این علم مختص به دوازده امام معصوم از اهلبیت بوده و شامل تمامی فرزندان از نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست.
بنابراین در بیان ائمه (علیهالسّلام)، یکی از راههای شناخت اوصیاء رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علومی است که مختص به آنان بوده و شخصی غیر از ایشان از آن برخوردار نباشد. نکته قابلتوجه اینکه؛ محتوای کتب منسوب به احمد بصری سرشار از تناقضات، مغالطات، اقتباسات، التقاطات و نکات غیرعلمی است، درحالیکه اگر علم او به منبع وحی متصل بود، نباید در آن اختلافی پیدا میشد؛ از طرفی محتوای کتابهای منسوب به احمد بصری با تقسیمات مذکور هیچ مطابقتی نداشته و حتی یک کلمه درباره گذشته (گذشتهای که در کتب تاریخ نباشد) حال و آینده نیامده است.
ازجمله شاخصههای شناخت اوصیاء و بلکه تمامی انبیاء، برخورداری از معجزه است، لذا در مقام تشخیص صحت ادعا برای مردم و همچنین در مقام احتجاج با منکرین، معجزه در ردیف قانون معرفت اوصیاء (علیهالسّلام)، شمارش شده است. چنانچه در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «برای
امام ده صفت است ... و برای او معجزه و دلیل است.»
همچنین در خصوص فلسفه ارائه معجزه آمده است: «معجزه نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجتهای خود نمیدهد، تا بهوسیله ّ آن،
راستگویی (مدعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدعیان دروغین) شناخته شود.»
بر همین اساس
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) در مقام
احتجاج با مرد
یهودی و اثبات صدق وصایتش، خود را دارای معجزه آشکار دانست و فرمود: «همانا حجت ما همان معجزه نمایان است. سپس شترهای مرد یهودی را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای شترها! به حقانیت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وصی او شهادت بده. پس شترها پیشی گرفت و گفتند: تصدیق میکنیم تو را، تصدیق میکنیم تو را ای وصی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). این مرد یهودی
دروغ میگوید. علی (علیهالسّلام) فرمود: این از
عالم غیب است. ای لباس مرد یهودی که بر تن او هستی! به حقانیت
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وصی او شهادت بده. پس لباس او به سخن درآمد و گفت: تصدیق میکنم تو را، تصدیق میکنم تو را ای علی (علیهالسّلام). شهادت میدهم که حقیقتاً محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسول خدا و تو حقیقتاً وصی او هستی.»
مهمترین و بارزترین ملاک در شناخت همه ائمه و امام مهدی (علیهالسّلام)، معجزه است، زیرا خداوند، بعد از خاتم انبیا حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امامان معصوم (علیهمالسّلام) را جانشینان آن حضرت و حجّت خویش در روی زمین قرار داده تا راه هدایت را بر مردم هموار کنند و از آن جا که همواره در طول تاریخ، مدعیان دروغین نبوّت و امامت، واقعیّت را بر مردم مشتبه میکردند و مردم را به گمراهی و ضلالت میکشاندند، لازم است که راهی روشن برای شناخت امام و حجّت، قرار داده شود؛ این راه و علامت همان معجزه است. لذا آن حضرت برای معرفی خود از انواع معجزات بهرهجسته و از این رهگذر منکرین و مخالفین را مقهور خواهد ساخت.
در روایات آمده است: «هیچ معجزهای از معجزات انبیاء الهی و اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست مگر اینکه خداوند همانند آنها را به دست قائم ما (علیهالسّلام) ظاهر میکند تا حجت بر دشمنان تمام شود.»
تمسک به اعجاز و خوارق در تعیین مصداق امام معصوم چنان سدید و روشن است که انسان را از گمراهی و ضلالت حفظ خواهد نمود. امام علی (علیهالسّلام) در همین زمینه میفرمایند: «از صاحب این امر منحرف نشوید! چراکه دچار بدی رفتارتان خواهید شد. آگاه باشید! کسی که به اعجاز امام هدایتگر تمسک کند و هدایتش را دریابد، گمراه نمیشود.»
بنابر همین اصل، در روایات متعدد به معجزاتی که امام مهدی (علیهالسّلام) برای اثبات حقانیت خویش محقق خواهند نمود، اشاره شده است. بهعنوان نمونه به مواردی اشاره میگردد:
سید حسنی در مواجهه با امام دوازدهم (علیهالسّلام) عرض خواهد کرد: «هل عندک آیة او معجزة او علامة فینظر المهدی الی طیر فی الهواء فیومی الیه فیسقط فی کفّه فینطق بقدرة اللّه تعالی و یشهد له بالامامة ثمّ؛ آیا دلیل یا معجزه یا نشانهای داری؟ امام (علیهالسّلام) به آسمان نگاه میکند و به پرندهای اشارهکرده و در دست ایشان مینشیند و به قدرت خداوند با حضرت سخن گفته و به امامت حضرت
شهادت میدهد.»
از جمله معجزات و خوارق عادتی که امام مهدی (علیهالسّلام) برای اثبات حجیت و حقانیت خود انجام خواهند داد، رویانیدن درخت سبز تنومند بر سنگ سخت در لحظه و آنی است؛ چنانکه در منابع روایی، حدیثی آمده با این مضمون که
سید حسنی به امام عرض خواهد کرد: «ای پسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ! کاری انجام بده تا مشاهده شود. آنچه از شما میخواهیم این است که چوبدستی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به این سنگ سخت بزنید و از خدا بخواهید که در آن چیزی برویاند. البته سید حسنی این درخواست را بهاینعلت انجام میدهد تا یارانش فضل امام مهدی (علیهالسّلام) را ببینند و از او اطاعت کرده و
بیعت کنند. آنگاه مهدی (علیهالسّلام) عصا را میگیرد و آن را بر بالای سنگ سختی نصب میکند و آن عصا فوراً درخت بزرگی میشود بهطوریکه بر تمام لشکریان حاضر سایه میافکند، در آنوقت سید حسنی میگوید: الله ا کبر، یابن رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست خود را دراز کنید تا با شما بیعت کنم، پس سید حسنی، و تمام لشکریان او با آن حضرت بیعت مینمایند، مگر چهار هزار نفر که قرآنهایی در گردن دارند و عباهای پشمینه پوشیدهاند و معروف به (
زیدیه) میباشند، که این عده از بیعت با حضرت امتناع میورزند، و میگویند: این کار جز یک سحر بزرگ چیز دیگری نیست.»
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «والخلف محمد یخرج فی اخر الزمان علی راسه غمامة بیضاء تظله من الشمس، ینادی بلسان فصیح یسمعه الثقلین والخافقین، وهو المهدی من آل محمد، یملا الارض عدلا کما ملئت جورا؛ و فرزندامام حسن عسکری (علیهالسّلام)، م ح م د (علیهالسّلام) است که در آخرالزمان خروج میکند، بالای سر ایشان ابری سفید سایه افکنده و همواره با صدایی آشکارا، بهطوریکه کمشنوایان نیز بشنوند ندا میدهد؛ او مهدی آن محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که زمین را از
عدل و داد پر میکند بعدازآن که از ستم پرشده است.»
امام باقر (علیهالسّلام) در حدیثی میفرمایند: «هنگامیکه قائم ظهور کند، با پرچم رسول خدا و انگشتر
سلیمان و سنگ و عصای
موسی ظهور خواهد کرد. سپس منادی او بهفرمان آن حضرت ندا میدهد: فردی از شما غذا و آبوعلف با خود حمل نکند. پس یارانش میگویند: او قصد دارد ما و چهارپایان ما را براثر گرسنگی و تشنگی هلاک کند. پس او حرکت میکند و آنها نیز با او حرکت میکنند. پس در اولین منزلی که آن حضرت فرود میآید، آن سنگ را (به زمین) میزند، پس غذا و آبوعلف از آن بیرون میآید و یاران و حیوانات آنان از آن میخورند و مینوشند (وضع به همین منوال است) تا به
نجف پشت
کوفه میرسند.»
علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن، ص۹۳-۱۱۰.