عقل در لغت به معناى حبس و امساك آمده است. عاقل را از آن رو عاقل گفتهاند كه خود نگهدار بوده، خويشتن را از (رفتن به دنبال) هواهاى نفسانى باز مىدارد. عقل مايه امتياز انسان از حیوان و به معناى فهم و ضدّ حماقت نيز آمده است.
برخى گفتهاند: با توجّه به معناى اصلى عقل كه بستن و امساك است، بر ادراك با اين خصوصيّت نيز عقل اطلاق مىشود و همچنين مدركات انسان و قوّهاى كه به وسيله آن انسان بين خیر و شرّ و حق و باطل تميز مىدهد، عقل ناميده مىشود و مقابل آن جنون، سفاهت، حماقت و جهل است كه هر كدام به اعتبارى است.
در قرآن كريم واژه عقل به كار نرفته، ولى برخى از مشتقّات آن مانند «يعقل»، «عقلوا»، «يعقلون» و «تعقلون» آمده است، الفاظ ديگرى كه به نوعى بيانگر عقل يا مرتبهاى از آن است نيز در قرآن آمده، مانند: «قلب»، «فؤاد»، «افئده»، «الالباب»، «النّهى» و «حجر» كه اطلاق هر يك بر عقل به جهت خاصّى است كه در آن لحاظ شده است.