عزیزخان مکری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزیزخان مُکری،، ملقب به سردار کل، فرمانده نظامی و از رجال عصر محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بوده است.
عزیزخان، پسر سلطان محمد مکری، از طوایف مُکری
آذربایجان بود. وی در حدود ۱۲۰۷ در ناحیه سردشت به
دنیا آمد.
عزیزخان در دورۀ محمدشاه به علت داشتن سواد و خط خوش، با درجۀ یاوری به خدمت نظام در لشکر
تبریز مشغول شد.
وی در ۱۲۵۳، در لشکرکشی محمدشاه به هرات نقش فعال داشت و نام وی در فهرست سرداران این
جنگ برده شده است.
همچنین در این جنگ، عزیزخان به نمایندگی از سوی محمدشاه در مذاکرات
صلح شرکت میکرد که این نشانۀ اهمیت سیاسی وی و اعتماد محمدشاه به اوست.
در ۱۲۵۶ پس از احضار فریدونمیرزا، حاکم فارس، به
تهران، عزیز خان مکری به همراه میرزانبیخان، حاکم جدید فارس، به شیراز رفت و مورد اعتماد وی واقع شد. در
سفر دومِ میرزانبیخان به فارس در ۱۲۵۹ نیز، عزیزخان همراه وی بود. در ۱۲۶۰ پس از شورش مردم فارس، اگرچه میرزانبیخان معزول و حسینخان آجودانباشی حاکم فارس شد، اما عزیزخان در شیراز ماند و به خدمت حاکم جدید درآمد.
در ۱۲۶۴، مردم شیراز علیه حسینخان آجودانباشی قیام کردند و درنتیجه، وی محبوس گشت. عزیزخان نیز که تا این
زمان در صدر فوج چهارم تبریز در خدمت آجودانباشی بود، به همراه سپاهش به دارالخلافه احضار شد.
عزیزخان به سبب تواناییاش مورد توجه
امیرکبیر قرار گرفت و در طول صدارت وی، مأموریتهای مهمی یافت، از جمله در ۱۲۶۵ برای خوشامدگویی به الکساندر (ولیعهد روسیه) که برای نظم بخشیدن به قفقاز و
گرجستان به
ایروان رفته بود، به آنجا رفت.
در
شوال ۱۲۶۶، فتنه بابیها در
زنجان موجب اغتشاش شده بود. عزیزخان مکری و میرزاحسنخان وزیر نظام در بازگشت از مأموریت ایروان وارد زنجان شدند و کوشیدند تا با ملایمت
فتنه را فرو بنشانند، ولی موفق نشدند و عزیزخان فرمان جنگ داد
در
رجب ۱۲۶۷ که ناصرالدینشاه قصد سفر به
عراق و
اصفهان داشت، حکومت تهران در غیاب ناصرالدین شاه، به شاهزاده بهراممیرزا سپرده شد. پیشکار بهراممیرزا عزیزخان مکری بود که در رأس نُه فوج به انتظام امور و محافظت از تهران اشتغال داشت.
پس از عزل امیرکبیر، بابیان که قدرتی دوباره یافته بودند، در ۱۸ شوال ۱۲۶۸ قصد ترور ناصرالدینشاه را کردند. عزیزخان مکری این بار نیز مأمور تعقیب و اعدام بابیها شد
، از جمله زرّینهتاج معروف به قرّةالعین، از مبلّغان مذهب باب، که از مدتی قبل در خانۀ محمودخان کلانتر در تهران محبوس بود و چون محمودخان کلانتر حاضر به کشتن او نشد، بنابه دستور عزیزخان مکری، فراشان قرّةالعین را کشتند
در ۱۲۶۹ بهرغم میل میرزاآقاخان نوری صدراعظم، طی تشریفاتی خاص، عزیزخان مکری به منصب سرداری کل رسید.
در ۱۲۷۱، ناصرالدینشاه تصمیم به تقسیم وظایف صدراعظم گرفت و عزیزخان سردار کل را بهطور مستقل مسئول امور لشکری کرد
در ۱۲۷۳، میرزاآقاخان نوری که از رشد موقعیت سردار کل نگران بود، با بهانهجویی و اتهامات غیرواقعی درصدد بیاعتبار ساختن عزیزخان در نظر شاه بود.
سرانجام میرزاآقاخان نوری در شوال همان
سال (۱۲۷۳) فرمان عزل عزیزخان را از ناصرالدینشاه گرفت. سپس عزیزخان به سردشت تبعید شد.
پس از برکناریِ میرزاآقاخان نوری از منصب صدارت عظمی در ۱۲۷۵ و تبعید وی به اصفهان، ناصرالدینشاه تمام درجات و مناصب سابق عزیزخان را به وی بازگرداند و سپس ریاست قشون آذربایجان را به او سپرد و او را به عنوان پیشکار بهراممیرزا معزالدوله، والی آذربایجان، به
تبریز فرستاد.
در ۱۲۷۶ ناصرالدینشاه، عزیزخان را عضو شورای وزرا کرد.
در ۱۲۷۷، مظفرالدین میرزا (ولیعهد) حاکم آذربایجان شد و عزیزخان سردار کل، پیشکار وی گردید.
عزیزخان که در تدارک افواج آذربایجان برای شرکت در جنگ با ترکمنهای
خراسان تلاش کرده بود، به منصب امیر نویانی رسید.
شورش مردم آذربایجان و خصوصآ تبریز علیه سردار کل، از موقعیت و وجهۀ وی نزد ناصرالدین شاه نکاست.
وی نه تنها مورد مؤاخذه قرار نگرفت، بلکه مقام وزارت مظفرالدینمیرزا نیز در ۱۲۷۸ به وی اعطا گشت.
عزیزخان با حفظ سمت، به تربیت قشون و افواج نظامی آذربایجان اشتغال داشت و در مواقع اضطراری، همچون جنگهای حکام داخلی با
ترکمنها، شورش در شهرهای مختلف و حفظ استرآباد از تهاجم
ترکمنان، دستهها و فوجهایی از آن سپاهیان را به امداد میفرستاد.
ملاقات با مقامات نظامی روسیه و انجام دادن مذاکراتی در مورد حدود و ثغور آذربایجان نیز از اقداماتی بود که او در این سال انجام داد.
در ۱۲۸۱ به فرمان ناصرالدینشاه، عزیزخان بقعۀ
شیخمحمود شبستری را بازسازی کرد.
در ۱۲۸۲، طوایف کرد در مرزهای آذربایجان ایجاد ناامنی کردند که عزیزخان موفق شد آنان را سرکوب نماید.
سپس، با پیشنهاد تعیین حکام محلی برای قراجهداغ، مشکین، سراب، مراغه و ارومی (ارومیه) بهعنوان شهرهای مرزی، نظم و امنیت را در این منطقه تثبیت کرد.
ضمنآ عزیزخان همچنان درصدد یافتن راهحلی برای ممانعت از تهاجم
ترکمنها به استرآباد و خراسان بود که سالها سبب بینظمی و ناامنی در آن مناطق شده بودند. اصلاح قشون استرآباد و اعزام قوای نظامی کمکی به آن منطقه همزمان با تشکیل یک قشون مجهز و تربیت شده با اسلوب نظامی جدید برای مطیع ساختن
ترکمنان، راهکاری بود که وی چندین بار در این سال به عرض ناصرالدینشاه رساند.
در همان سال (۱۲۸۲)، میرزامحمدخان قاجار، صدراعظم وقت، که نظر خوبی به وی نداشت او را به تهران احضار کرد
اما عزیزخان پس از ملاقات با شاه و شرح فعالیتهای خود و انجام دادن مذاکراتی درباره تدارک مخارج اردوی سیستان، موفق شد دوباره نظر مساعد شاه را بهخود جلب کند.
از ۱۲۸۳، به فرمان شاه، عزیزخان مکری از آذربایجان احضار و به وزارت جنگ منصوب شد.
در ۱۲۸۴، اردوی همایونی به قصد سفر
خراسان، دارالخلافه
تهران را ترک کرد. عزیزخان علاوه بر مسئولیت فوق، تعیین قراولان و افواج ملتزم رکاب را نیز عهدهدار شد.
گزارشهایی از عزیزخان مکری دربارۀ وقوع سیل در تهران و خسارات وارده، تنبیه و حبس خاطیان و متخلفان نظامی و غیرنظامی، برقراری نظم در شهر، نظارت بر نرخ ارزاق و برگزاری مراسم تعزیهخوانی و غیره موجود است که مسئولیت و مأموریت وی در انتظام امور دارالخلافه در ایام سفر ناصرالدین شاه به خراسان را نشان میدهد.
وی از محل مالیات ایالت فارس مخارج این سفر ناصرالدین شاه را تأمین کرد
علاوه بر اینها، نظارت بر امنیت مرزها و امور سرحدی آذربایجان نیز همچون گذشته، موضوع مورد علاقۀ وی بود، چنانکه طایفۀ امریلو با حمایت وی از خاک عثمانی به ایران مهاجرت کرد و حاکم خوی به سفارش و توصیۀ او موظف به تهیۀ محل سکونت و تأمین معاش ایشان گشت.
در ۱۲۸۵، عزیزخان از منصب وزارت جنگ عزل شد و بهجای وی کامرانمیرزا نایبالسلطنه انتخاب گردید.
از مهمترین دلایل عزل عزیزخان، دخالت وی در امور آذربایجان و کارشکنی علیه پیشکارانی بود که به آن ایالت اعزام میشدند، زیرا عزیزخان در دورۀ پیشکاری خود در آذربایجان املاک زیادی به دست آورده بود و بدینسبب علاقه داشت که به آنجا برگردد یا هرکسی که پیشکار آذربایجان میشد، دستنشانده او باشد، درنتیجه، در امور پیشکاری که مطیع او نبود خلل ایجاد میکرد.
هنگامی که طهماسب میرزا مؤیدالدوله در ۱۲۸۵ پیشکار آذربایجان شد، طایفۀ اورامان عصیان کرد. پس از سرکوبی آن طایفه، سندی به دست آمد که حاکی از دخالت عزیزخان در این شورش بود و درنتیجه املاک عزیزخان را ضبط کردند. او نیز به سلطانآباد اراک رفت.
عزیزخان در ۱۲۸۶، از سلطانآباد اراک به تهران احضار شد و حکومت مازندران و فرماندهی فوج چهارم تبریز را به او دادند و چون در ساوجبلاغ املاک زیادی داشت، حکومت آنجا را هم به او دادند
در اواخر ۱۲۸۶، وی ملتزم رکاب شاه در سفر به گیلان بود.
در اوایل ۱۲۸۷، عزیزخان بار دیگر به پیشکاری آذربایجان اعزام شد،
اما به علت کهولت و از دست دادن نفوذ کلام سابق، اقتدار گذشته را نداشت
و در هجدهم شوال همان سال در تبریز درگذشت و در همانجا در بقعه سیدحمزه دفن شد.
عزیزخان مکری فردی باکفایت بود ولی از طمع، جاهطلبی، دسیسه و
قساوت خالی نبود.
وی سنّیمذهب بود
عزیزخان با یکی از دختران میرزاتقیخان امیرکبیر
ازدواج کرد و پسرانش علیخان، حسینخان و سیفالدینخان نام داشتند. سیفالدینخان چند بار حاکم ساوجبلاغ شد و پسر او، حسینخان سردار مکری، نیز جانشین او گردید.
(۱) علیقلی، اعتضادالسلطنه، فتنه باب، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۲) محمدحسن اعتمادالسلطنه، الف، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۷ش، همو، ب، مرآةالبلدان، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳) عباس اقبال، «عزیزخان سردار کل مکری»، مجله یادگار، سال ۴، ش ۱ـ۲ (شهریور و مهر ۱۳۲۶).
(۴) میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۵) محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار، ناصری، چاپ حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۶) احمد دیوانبیگی شیرازی، حدیقةالشعرا در شرححال و آثار شاعران و عارفان و صوفیان و دانشمندان دوره قاجاریه، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ش.
(۷) جعفر سلطانالقرائی، «محل قبر عزیزخان سردار کل»، مجله یادگار، سال ۴، ش ۴ (دی ۱۳۲۶ش).
(۸) میرزافتاح گرمرودی، سفرنامه میرزاقتاحخان گرمردوی به اروپا، چاپ فتحالدین فتاحی، ۱۳۴۷ش.
(۹) میرزامحمدخان، مجدالملک سینکی، رساله مجدیه، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۲۱ش.
(۱۰) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ش.
(۱۱) نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تبریز ۱۳۷۳ش.
(۱۲) ناصرالدین قاجار، روزنامه سفر گیلان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۶۷ش.
(۱۳) همو، شهریار جادهها: سفرنامه ناصرالدینشاه قاجار به عتبات، چاپ محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی، تهران ۱۳۷۲ش.
(۱۴) سازمان اسناد ملی ایران؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «عزیزخان مکری»، شماره۵۴۵۱.