عزاداری اولین پیامبر برای امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزاداری اولین پیامبر برای امام حسین، از مباحث مرتبط به تاریخچه عزاداری برای
امام حسین (علیهالسّلام) است. عزاداری و گریه در سوگ امام حسین (
علیه
السّلام) از سابقهای دیرینه برخوردار است و ریشه آن به قبل از واقعه
کربلا و شهادت ایشان باز میگردد. برخلاف تصور برخی، سوگواری و گریه برای امام حسین (
علیه
السّلام) منحصر به بعد از واقعه
عاشورا نیست و روایات متعددی حاکی از آن است که حتی قبل از شهادت آن
حضرت، انبیاء و اولیاء الهی بر مصائب ایشان گریستهاند. در واقع اولین پیامبری که بر اساس روایات در عزای مصائب امام حسین (
علیه
السّلام) گریسته،
حضرت آدم (علیهالسّلام) بوده است.
در
سیره و احوالات
حضرت آدم (علیهالسّلام) نقل شده که ایشان پس از رانده شدن از
بهشت بسیار ناراحت و غمگین شده از روی ندامت و پشیمانی رو به درگاه الهی آورد و به
استغاثه پرداخت تا اینکه
خداوند پس از مدتی در
رحمت خود را به روی او گشود و به واسطه امین وحی
جبرئیل (علیهالسّلام) کلماتی را به او آموخت آدم با خواندن این کلمات به درگاه ربوبی تمسک جست و بدین وسیله توبه اش پذیرفته شد. «فتلقی ءادم من ربه ی کلمات فتاب
علیه انه هو التواب الرحیم؛
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها
توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»
در روایتی آمده که چون خداوند خواست توبه آدم (
علیه
السّلام) را قبول نماید جبرئیل را نزد او فرستاد جبرئیل (
علیه
السّلام) به آدم یاد داد که خداوند را به این
دعا بخواند:
«یا حمید بحق محمد (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) یا عالی بحق علی (علیهالسّلام) یا فاطر بحق فاطمه (سلاماللهعلیهم) یا محسن بحق الحسن (علیهالسّلام) یا قدیم الاحسان بحق الحسین (علیهالسّلام) و منک الاحسان» آدم (
علیه
السّلام) خداوند را به این کلمات مبارکه خواند. زمانی که جبرئیل نام امام حسین (
علیه
السّلام) را بر زبان جاری ساخت
قلب آدم (
علیه
السّلام) گرفت و
اشک از چشمانش جاری شد. گفت: «ای جبرئیل (
علیه
السّلام) چرا در یادکرد پنجمین نفر دلم شکست و اشکم جاری شد» جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: «ای آدم (
علیه
السّلام) این فرزند تو به مصیبتی بزرگ دچار میشود که تمامی مصیبتها نزد آن کوچک است.» سپس جبرئیل ادامه داد و گفت: «حسین (
علیه
السّلام) تشنه و غریب و بی یار و یاور کشته میشود. ای آدم (
علیه
السّلام) اگر تو او را ببینی در حالی که میگوید: و اعطشاه وا قلة ناصراه تا به جایی که از تشنگی چشمانش تیره و تاریک میشود و
آسمان را به مانند دودی در دیدگان خود میبیند و کسی او را جز دم شمشیر و شربت
مرگ جواب ندهد تا اینکه او را مانند گوسفند سر از قفا ببرند و اموال او را غارت کنند و سر او و اصحاب او را بر سر نیزهها نمایند و اهل و عیال او را
اسیر سازند و این پیشآمد در
علم خدا آن چنان که گفتم رقم خورده است.» آدم (
علیه
السّلام) پرسید: «قاتل او کیست؟» ندا آمد: «مردی به نام
یزید، که ملعون و مطرود اهل آسمانها و
زمین است.» آدم (
علیه
السّلام) گفت: «اکنون وظیفه من چیست؟» جبرئیل (
علیه
السّلام) گفت: «یزید را لعن کن» و آدم (
علیه
السّلام) یزید را لعن کرد. سپس آدم ابوالبشر (
علیه
السّلام) مانند زن پسر مرده بنای گریستن گذاشت و توبه او به برکت
گریه بر
حضرت امام (
علیه
السّلام) پذیرفته شد.
پیامبر اکرم (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) در پاسخ به سؤالی درباره کلماتی که خداوند به
حضرت آدم (
علیه
السّلام) آموخت و سبب پذیرش
توبه ایشان شد، فرمودند: «
حضرت آدم (
علیه
السّلام) خداوند را به حق پنج تن آل عبا، یعنی پیامبر اکرم (صلی
اللهو
علیهوآلهو
سلم)،
حضرت علی (علیهالسّلام)،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)،
امام حسن (علیهالسّلام) و
امام حسین (علیهالسّلام) قسم داد و خداوند توبه ایشان را پذیرفت و گناهشان را بخشید.»
در روایت دیگر هم آمده است: «پس از هبوط آدم
ابوالبشر (علیهالسّلام) به زمین بین او و
حوا جدایی افتاد و او در پی همسرش صحراها و کوهها را میگشت تا اینکه گذارش به کربلا افتاد. چون به این سرزمین رسید غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفت در این هنگام پایش به چیزی خورد و آدم (
علیه
السّلام) بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد. پس سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد: خدایا آیا گناهی از من صادر شده که مرا بدان
عقاب نمودی؟ پس به درستی که من همه دنیا را سیر کردم اما اتفاق بدی شبیه این اتفاق برایم اتفاق نیفتاد. وحی رسید: نه ولیکن اینجا قتلگاه فرزندت حسین (
علیه
السّلام) است پس خون تو به جهت همدردی با این مصیبت بزرگ جاری شد. آدم (
علیه
السّلام) عرض کرد: آیا حسین (
علیه
السّلام) یکی از انبیاء است؟ ندا آمد: خیر؛ او فرزند زاده
پیغمبر خاتم (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) است. آدم (
علیه
السّلام) پرسید: قاتل او کیست؟ خطاب آمد یزید ملعون، پس او را
لعن کن و آدم (
علیه
السّلام) نیز بر او لعن فرستاد.»
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۳۵.