عرفان اوشو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عرفان اشو و مکتب او یک
فرقه نوپدید معنویتگرایی است که منشاء وحیانی ندارد و علیالظاهر با
خدا و حیات پس از
مرگ نیز چالشی ندارد. اما دقت در بررسی تعالیم و آموزههای اوشو، ما را به این نتیجه میرساند که او و
عرفانی که به جهانیان عرضه داشته، کاملا با
اسلام و
ادیان آسمانی تضاد دارد.
اشو در ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ میلادی در روستای کوچک و دورافتاده «کوچ وادا» در ایالت «مادهیا پرادش» به دنیا آمد. از آغاز کودکی بیشتر تحت تأثیر پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود بود. وی علاقه وافری نسبت به آنان داشت. در سن هفتسالگی پدربزرگ مادریاش را از دست داد و به گفته خودش این واقعه تأثیر عمیقی بر زندگی درونی او گذاشت و پنجرهای برای ایجاد ارادهای در جهت
کشف حقایق
عرفانی او شد.
وی تحصیلات مقدماتی را در
هند گذراند سپس به دانشگاه سائوگر وارد شد و در سال ۱۹۵۳ میلادی تحصیل در رشته
فلسفه را به پایان رسانید و حدود نه سال در دانشگاه جبالپور به تدریس آن مشغول شد.
اشو در دوران تدریس به اقصی نقاط هند سفر کرد و علاوه بر بررسی تمام آداب و رسوم مذهبی اقوام هندی به ایراد سخنرانیهایی درباره عقاید
عرفانی و مراقبههای خویش پرداخت. او بیش از ۳۵ سال به تعلیم آموزههای خود ادامه داد و توانست طرفداران و شاگردان فراوانی را در هندوستان به دور خود جمع کند.
اشو به سال ۱۹۷۴ میلادی مرکزی را با عنوان «مجمع بین المللی مراقبه» در هندوستان پایهگذاری کرد و بعد از چند سال به
امریکا مهاجرت کرد و مریدان زیادی را گرد خود آورد و به شکل گستردهای به آموزش عقاید خود پرداخت. در نهایت اشو به سال ۱۹۹۰ میلادی رخت از جهان بربست. وی چهار سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۰ در ۱۹ ژانویه براثر زهری که هنگام بازگشت به هند به وی خورانده بودند کشته شد.
زهر چنان بود که بعد از گذشت مدت طولانی علائم خود را در بدن وی نمایان ساخت و بهتدریج او را از پای درآورد. گمان میرود که در زندان ایالت اوکلاهاما، یک منبع قدرت متوسط تشعشع
رادیواکتیو را در تشک خواب او پنهان کرده بودند. تا ناتوانیهای عقلانی، قابلیتهای گفتاری و سیستم دفاعی بدنش را نابود کنند.
در صبح پنجم نوامبر برای صبحانه دو قطعه نان تست خیسخورده در یک سس بیطعم و بی بو را به وی خوراندند. بلافاصله بعد از خوردن آنها، اوشو احساس تهوع شدید کرد. بعدها طبق دریافت دکترش، مشخص شد که وی را جز قرار دادن در معرض تشعشع رادیواکتیو، با زهر فوقالعاده مهلک «تالیوم»
نیز مسموم کردهاند.
تعداد پیروان اشو در کشورهای مختلف جهان حدود سیصدهزار نفر تخمین زده میشود و محل اصلی تجمع این
آیین در شهر پونای هندوستان است. اشو هرگز کتابی ننوشت، اما سخنرانیهای او را بهصورت کتاب منتشر کردهاند. سخنرانیهای اشو را حدوداً هفتهزار جلسه شمردهاند و تعداد کتابهای او را بالغ بر ششصد عنوان کتاب دانستهاند.
در مکتب اشو مخالفت با
تفکر و مبازره با
منطق و
فلسفه موج میزند و تنها
رقص و
شادی اهمیت دارد مشرب او سرشار از ترغیب بهسوی جدی نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزاد شدن، رقصیدن و
آواز خواندن است. در گوشه گوشه
عرفان اوشو آدمی تشویق به زندگی مادی میشود و لذت بردن از لذایذ مادی و بهدست آوردن آرامش و دوری از ناملایمیها و رجوع به هر آنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال میکند. اشو میگوید: کائنات یک شوخی است. خنده عبادت است. اگر بتوانی بخندی چگونه عبادت کردن را آموختهای. جدی نباش آدم جدی هرگز نمیتواند مذهبی باشد. آدمی که بتواند بیچون و چرا بخندد، آدمی که همهی مسخرگی و همهی بازی زندگی را میبیند، در میان آن خنده به
اشراق میرسد
.
اشو میگوید:
عبادت تفریح است. بنابراین چنانچه به معبدی رفتی و خیلی جدی شدی
معبد را عوضی گرفتی. برای خندیدن به معبد برو، برای شادمانی و لذت به معبد برو، برای
جشن و سرور به معبد برو. سرمست باش، بانشاط باش در حال جشن و پایکوبی، در حال آوازخوانی و در حال رقص. بگذار کائنات از طریق تو مجال بازیگوشی بیابند. بگذار بازیگوشی تنها عبادت تو باشد، بگذار نشاط و شادمانی تنها نیایش تو باشد و... خوش باش، لذایذ را دریاب.
خداوند شئ نیست موضع است. موضع جشن و سرور. غصه را دور بریز! او به تو خیلی نزدیک است. به پایکوبی برخیز. این چهره ماتمزده را کنار بگذار. این توهین به مقدسات است چه او بسیار نزدیک است... با جسم خود به مخالفت برنخیز، آن خانه توست. بر ضد آگاهیات نباش زیرا بدون آگاهی شاید خانهات بسیار آراسته باشد اما صاحب خانهای نخواهد داشت، تهی خواهد بود. آنها در کنار هم زیبایی و زندگی برتر و کاملتری میآفرینند
.
در مکتب اشو تمامی
ادیان و
مذاهب پوچ دانسته میشوند و همگی بهمثابه «دروغهای بزرگ تاریخ»
معرفی میگردند. اشو میگوید: «همه آئینها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوهها دروغیناند. آنها تنها یک موقعیت را پدید میآورند و انگیزه نیستند. میتوان دستاویزهای تازهای به بار آورده و دینهای تازهای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده میشوند. دروغهای کهنه از رنگوبو میافتند و بهدروغهای نوتری نیاز خواهد بود»
و در جایی دیگر چنین ادامه میدهد که «نیازی نیست که
صوفی مسلمان باشد. صوفی میتواند به هر صورتی و به هر شکلی باشد به دلیل اینکه صوفیگری هسته اصلی همهی مذاهب است. صوفیگری به طور خاص با
اسلام کاری ندارد. صوفیگری میتواند بدون اسلام هم وجود داشته باشد. اما اسلام بدون صوفیگری نمیتواند وجود داشته باشد.»
عشق که معنای آن در مکتب اشو کموبیش برابر با علاقهی جنسی است، درونمایه بسیاری از تعالیم او را شامل میشود. اوشو معتقد است که تمام اماکن معنوی از
خدا خالیاند و کابینهای عشق مملو از خدایند
. سکس مسئله اصلی است و همه دشواریها دیگر از آن سرچشمه میگیرد تا پیش از زمانی که انسان به شناخت ژرفی از
نیروی جنسی دست پیدا نکرده باشد یاری دادن او امکانناپذیر است.
.
در مکتب اشو
مراقبه دارای اهمیت فوقالعادهای است، مراقبههایی که با توجه با عقاید نظری او فاقد بنیادهای
معرفتی و چارچوب منطقی است. او میگوید: زندگی بدون مراقبه گیاهوار زیستن است. شماها میتوانید گیاهان متفاوتی باشید: یکی کلم است و دیگری گل کلم... گل کلم فقط یک کلم است با مدارج دانشگاهی، چندان فرقی نیست. زندگی چندان گسترده و عظیم و چنان عجیب و اسرارآمیز است که نمیتوان آن را به یک قاعده یا اندرز تقلیل داد. همه اندرزها کم میآیند، زیاد کوچکاند. آنها نمیتوانند زندگی و انرژیهای زندهاش را در خود جای دهند. از اینرو این قاعده طلایی اهمیت مییابد: اینکه هیچ قاعده طلاییای وجود ندارد
.
(۱) اشو، (۱۳۸۲) الماس اشو، مرجان فرجی، فردوس، چاپ چهارم.
(۲) (اشو، (۱۳۸۰) شهامت، خدیجه تقیپور، فردوسی، تهران.
(۳) (اشو، (۱۳۸۴) آواز سکوت، میرجواد سیدحسینی، هودین، چاپ اول.
رنج از دیدگاه اوشو؛
نقد عرفانهای کاذب؛
عرفان اسلامی؛
عرفانهای کاذب؛
عرفان کارلوس کاستاندا؛
عرفان کریشنا مورتی؛
عرفان سکولار اوشو
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عرفان اشو»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۳۱.