• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدد اوصیای پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تعیین و معرفی اوصیاء رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنابر دستور خداوند متعال انجام پذیرفته است. گروهی از روایات تاکید صریح دارند که «دوازده وصی» و جانشین برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی کنند و گروهی دیگر دلالت صریح بر نفی زیادت از «اثنی عشر» دارند. امّا احمد الحسن با تمسّک غیرعلمی به چند روایت غیر صریح قصد دارد تعداد اوصیای پیامبر را بیش از ۱۲ نفر معرفی کند، تا بدین وسیله ادعای وصایت خویش را ثابت کند. او با استفاده از روایت موسوم به وصیت، عدد اوصیاء را ۲۴ تن می‌داند و حال آنکه بر اساس روایت مورد تمسک خود در لوح جابر، عدد اوصیاء را ۱۳ تن دانسته و به کم و بیش اعتقادی ندارد و بدینسان دچار تعارض عددی شده است! در این مقاله دو گروه اول از روایات که بر ۱۲ نفر بودن اوصیای پیامبر تاکید دارند مرور و از روایات گروه سوّم و مورد تمسّک احمد البصری ابهام زایی می‌شود.



حصر عدد امامان معصوم (علیه‌السّلام)، جنبه نقلی داشته و از شمول دایره عقل خارج است. تعیین و معرفی اوصیاء رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنابر دستور خداوند متعال انجام پذیرفته است. آنچه از روایات بر می‌آید، معرفی «دوازده وصی» و جانشین برای رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که به برخی از آنها اشاره می‌ گردد:

۱.۱ - روایت اول

««حَدَّثَنَا اَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیْبَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ اَبُو مُزَاحِمٍ مُوسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی بْنِ خَاقَان الْمُقْرِئُ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ الشَّافِعِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادِ بْنِ مَاهَانَ الدَّبَّاغُ اَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ اِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ نَبْهَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ یَقْطَانَ (یَقْظَانَ‌). عَنْ اَبِی سَعِیدٍ عَنْ مَکْحُولٍ وَ عَنْ وَاثِلَه بْنِ الاشفع (الاَسْقَعِ‌). عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلَ جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَه الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اَخْبِرْنِی... بِالْاَوْصِیَاءِ بَعْدَکَ لِاَتَمَسَّکَ بِهِمْ فَقَالَ یَا جُنْدَبُ اَوْصِیَائِی‌ مِنْ بَعْدِی بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِی اِسْرَائِیلَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّهُمْ کَانُوا اثْنَیْ عَشَرَ هَکَذَا وَجَدْنَا فِی التَّوْرَاه قَالَ نَعَمْ الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فِی زَمَنٍ وَاحِدٍ قَالَ لَا وَ لَکِنَّهُمْ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ... وَ مَااَسَامِیهِمْ فَقَالَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ الْمَهْدِیُّ مِنْهُمْ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه الْحُسَیْنِ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ عَلِیٌّ وَ یُلَقَّبُ بِزَیْنِ الْعَابِدِینَ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه عَلِیٍّ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ یُدْعَی بِالْبَاقِرِ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه مُحَمَّدٍ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ جَعْفَرٌ یُدْعَی بِالصَّادِقِ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه جَعْفَرٍ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُوسَی یُدْعَی بِالْکَاظِمِ ثُمَّ اِذَا انْتَهَتْ مُدَّه مُوسَی قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَی بِالرِّضَا فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه عَلِیٍّ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ یُدْعَی بِالزَّکِیِّ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه مُحَمَّدٍ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ عَلِیٌّ ابْنُهُ یُدْعَی بِالنَّقِیِّ فَاِذَا انْقَضَتْ مُدَّه عَلِیٍّ قَامَ بِالْاَمْرِ بَعْدَهُ الْحَسَنُ ابْنُهُ یُدْعَی بِالْاَمِینِ ثُمَّ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمَامُهُمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الْحَسَنُ یَغِیبُ عَنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَکِنِ ابْنُهُ الْحُجَّه قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا یُسَمَّی حَتَّی یُظْهِرَهُ اللَّهُ».»
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: جُندب بن جُناده یهودی در خیبر به محضر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شد (پس از پرسش چند سئوال اسلام آورد) و عرض کرد: ‌ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من از اوصیاء و جانشینانت خبر بده تا به آنها متمسک شوم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود؛ ‌ای جندب! همانا اوصیاء بعد از من به تعداد نقبای بنی اسرائیل هستند. جندب گفت: ‌ای رسول خدا! همان طور که در تورات آمده است تعداد نقباء دوازده نفر بودند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: ائمه بعد از من نیز دوازده نفر هستند. جندب گفت آیا تمامی آنها در یک زمان خواهند آمد؟ ایشان فرمودند: نه! و لکن آنها پشت در پشت خواهند آمد... جندب پرسید: اسامی آنها چیست؟ فرمودند: نه نفر از فرزندان حسین (علیه‌السّلام) هستند. مهدی نیز از آنها است. (یعنی مهدی نیز یکی از آن نه نفر است.) زمانی که مدت امامت حسین تمام شد، پسرش علی به امامت بعد از او قیام می‌کند و... حسن برای امامت قیام می‌کند که فرزند او امین خوانده می‌شود. سپس غائب می‌ شود از آنها امامشان. جندب گفت‌ ای رسول خدا! حسن غائب می‌شود؟ فرمودند: نه! و لکن فرزندش حجت غائب می‌شود. پرسید: ‌ای رسول خدا اسمش چیست؟ فرمود: اسمش گفته نمی‌شود تا اینکه ظهور کند».

۱.۲ - روایت دوم

««حدثنا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یَحْیَی الصُّوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ یَمْلِکُهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ اَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَفَهْمِی مَا لِقَوْمٍ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.»»
امام حسن (علیه‌السّلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که فرمود: «این امر (امامت) را پس از من دوازده امام مالک شوند، که نه تن آنان از صلب حسینند، و خداوند علم و فهم مرا به آنها عنایت و مرحمت فرموده، هر گروهی که مرا درباره ایشان اذیت می‌کنند، خداوند شفاعت مرا به ایشان نرساند».

۱.۳ - روایت سوم

««اَخْبَرَنَا اَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ زُهَیْرِ بْنِ الْفَضْلِ الْاُبُلِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الْحُسَیْنِ عُمَرُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ رُسْتُمَ قَالَ حَدَّثَنِی اِبْرَاهِیمُ بْنُ یَسَارٍ الرَّمَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی سُفْیَانُ بْنُ عُتْبَه عَنْ عَطَا بْنِ السَّائِبِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ.»»
عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که می‌فرمود: «پیشوایان بعد از من دوازده‌ نفرند، ‌ نه نفر آنان از نسل حسین می‌باشند و نهمین آنها مهدی شان است».

۱.۴ - روایت چهارم

««اخبرنا اَبُو الْمُفَضَّلِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ سَلَمَه بْنِ قَیْسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ اَبِی الْحَجَّافِ عَنْ عَطِیَّه الْعَوْفِیِّ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ: الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تِسْعَه وَالتَّاسِعُ قَائِمُهُمْ فَطُوبَی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ وَالْوَیْلُ لِمَنْ اَبْغَضَهُمْ.»»
ابی سعید از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که می‌فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، ‌ نه نفر آنان از نسل حسین و نهمین آنان قائم شان است، خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد وای بر کسی که آنان را دشمن دارد.

۱.۵ - روایت پنجم

««حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ (علیهمالسّلام) عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَوْحَی اِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ اِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَی الْاَرْضِ اطِّلَاعَه فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً وَشَقَقْتُ لَکَ مِنِ اسْمِی اسْماً فَاَنَا الْمَحْمُودُ وَاَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَه فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَجَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ وَخَلِیفَتَکَ وَزَوْجَ ابْنَتِکَ وَاَبَا ذُرِّیَّتِکَ وَشَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ اَسْمَائِی فَاَنَا الْعَلِیُّ الْاَعْلَی وَهُوَ عَلِیٌّ وَخَلَقْتُ فَاطِمَه وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَه فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّی یَنْقَطِعَ وَیَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ اَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ فَمَا اَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَلَا اَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ اَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ: نَعَمْیَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ ارْفَعْ رَاْسَکَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی وَاِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ عَلِیٍّ وَفَاطِمَه وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ م‌ح‌م‌د بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسْطِهِمْ کَاَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ. قُلْتُ: یَا رَبِّ وَمَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ: هَؤُلَاءِ الْاَئِمَّه وَهَذَا الْقَائِمُ الَّذِی یُحَلِّلُ حَلَالِی وَیُحَرِّمُ حَرَامِی وَبِهِ اَنْتَقِمُ مِنْ اَعْدَائِی وَهُوَ رَاحَه لِاَوْلِیَائِی وَهُوَ الَّذِی یَشْفِی قُلُوبَ شِیعَتِکَ مِنَ الظَّالِمِینَ وَالْجَاحِدِینَ وَالْکَافِرِینَ فَیُخْرِجُ اللَّاتَ وَالْعُزَّی طَرِیَّیْنِ فَیُحْرِقُهُمَا فَلَفِتْنَه النَّاسِ یَوْمَئِذٍ بِهِمَا اَشَدُّ مِنْ فِتْنَه الْعِجْلِ وَالسَّامِرِی.»»
امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که فرمود: «هنگامی‌که مرا به آسمان سیر دادند، پروردگارم جل جلاله به من وحی کرد و فرمود: ‌ای محمد! به راستی من یک نظری به زمین کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم. و از نام خودم برای تو نامی باز گرفتم من محمودم و تو محمدی. سپس دوباره نظری افکندم و علی را در آن انتخاب کردم و او را وصی و خلیفه تو و شوهر دخترت و پدر نژاد تو نمودم و برای او نیز نامی از نامهای خود برگرفتم، من علی اعلایم و او علی است و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما آفریدم. سپس ولایت آنها را به فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد من از مقربین شد. ‌ای محمد اگر بنده‌ای مرا عبادت کند تا بریده شود و مانند مشک پوسیده گردد اما منکر ولایت آنان نزد من آید، من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. ‌ای محمد دوست داری آنها را ببینی؟
عرض‌ کردم آری پروردگارا خدای (عزّوجلّ) فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و ناگاه انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و محمد بن الحسن قائم را دیدم و قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرض‌کردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود امامان و این قائم است، آن‌که حلال مرا حلال کند و حرام مرا حرام کند و به وسیله او از دشمنانم انتقام گیرم و او مایه راحتی دوستان من است و او است که دل شیعیانت را از ظالمان و منکران و کافران شفا می‌دهد. و لات و عزی را تر و تازه بیرون می‌آورد و آنها را می‌سوزاند و مردم در آن روز به آنها فریفته شوند و در آزمایش قرار گیرند سخت‌تر از فتنه گوساله و سامری‌.


روایات متواتری مبنی بر حصر عدد ائمه معصومین (علیهمالسّلام) صادر شده است که دلالت بر حصر عدد آن بزرگواران در دوازده می‌کند. به عنوان نمونه:
««عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِیِّ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) الْاَئِمَّه بَعْدَ نَبِیِّنَا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اثْنَا عَشَرَ نُجَبَاءُ مُفَهَّمُونَ مَنْ‌ نَقَصَ‌ مِنْهُمْ‌ وَاحِداً اَوْ زَادَ فِیهِمْ وَاحِداً خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْ‌ء».»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ائمه بعد از پیغمبر ما محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوازده تن است که جملگی برگزیده و مرتبط با فهم الهی هستند. پس هرکس یکی از آن‌ها را کم کند یا یک تن بر آن‌ها اضافه کند از دین خارج گشته و از ولایت ما بهرمند نمی‌گردد.
««عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ اَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ اَبُو بَصِیرٍ وَ اَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَی مَوْلَانَا اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِق (علیه‌السّلام) ‌... اَمَّا غَیْبَه عِیسَی (علیه‌السّلام) فَاِنَّ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی اتَّفَقَتْ عَلَی اَنَّهُ قُتِلَ فَکَذَّبَهُمُ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ بِقَوْلِهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ کَذَلِکَ غَیْبَه الْقَائِمِ فَاِنَّ الْاُمَّه سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَهْذِی بِاَنَّهُ لَمْ یُولَدْ و قائل یقول اِنَّهُ مات و قَائِلٍ یَکفُرُ بِقولهِ انَّ حادی عَشَرَنا کانَ عقیماً وَ قَائِلٍ یَقُولُ اِنَّهُ یَتَعَدَّی اِلَی ثَلَاثَه عَشَرَ وَ صَاعِداً وَ قَائِلٍ یَعْصِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ اِنَّ رُوحَ الْقَائِمِ یَنْطِقُ فِی هَیْکَلِ غَیْرِه».»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ... اما در غیبت عیسی (علیه‌السّلام) یهود و نصاری متفق شدند بر اینکه او کشته شده است پس خداوند آنها را تکذیب کرد بقولش و نکشتند او را و به صلیب نکردند او را و لکن غیبت قائم نیز این چنین است. زیرا عده ‌ای به خاطر طولانی شدن غیبت قائم که گروهی انکار خواهند کرد. پس کسی هزیان گوید که او متولد نشده، گوینده‌ای دیگر این کلام کفر آمیز را گوید که یازدهمین ما ائمه عقیم است و گوینده‌ای دیگر با این کلام از دین خارج شود که تعداد ائمه به سیزده و یا بیشتر رسیده است و گوینده‌ای دیگر به نافرمانی خدا پرداخته و گوید روح قائم در جسد دیگری سخن می‌گوید.
ادعای احمد بصری دقیقا مطابق با گروهی است که می‌گویند امامان شیعه ۱۳ و بیشتر است. چنانچه در کتاب «الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم علیه السلام» آورده‌اند که «انه الامام الثالث عشر»!!!
[۸] عقیلی، ناظم، الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم (علیه‌السّلام)، ص۸۹.
««وَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): قَالَ: اَنَا وَ اَخِی وَ اَلْاَحَدَ عَشَرَ اِمَاماً مِنْ اَوْصِیَائِی اِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَه، کُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِیُّونَ اَوَّلُ اَلْاَوْصِیَاءِ بَعْدَ اَخِی اَلْحَسَنُ، ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ، ثُمَّ تِسْعَه مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ، ...».»
پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: برادرم و یازده امام تا روز قیامت اوصیاء من هستند، همه آنان هدایت کننده و هدایت شده هستند. اولین وصی بعد از برادرم؛ حسن (علیه‌السّلام)، سپس حسین (علیه‌السّلام)، سپس نه نفر از فرزندان حسین (علیه‌السّلام) است... .
««عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ اِنَّ اَوْصِیَائِی بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ».»
پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: من سید انبیاء و علی بن ابی طالب سید اوصیاء هستیم و همانا عدد اوصیاء بعد از من دوازده است. اولین آنان علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و آخرین آنان قائم (علیه‌السّلام) است.
««وَ قَالَ: حَدَّثَنَا فَضَالَه بْنُ اَیُّوبَ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام): قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): لِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام): یَا عَلِیُّ اَنَا اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ثُمَّ اَنْتَ یَا عَلِیُّ اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ اَلْحُجَّه بْنُ اَلْحَسَنِ اَلَّذِی تَنْتَهِی اِلَیْهِ اَلْخِلاَفَه وَ اَلْوِصَایَه وَ یَغِیبُ مُدَّه طَوِیلَه، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلَاُ اَلْاَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».»
پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: ‌ای علی! من به مؤمنین سزاوارتر از خودشان هستم، سپس تو سزاوارتر از مومنین به خودشان هستی، ... سپس حجت فرزند حسن سزاوارتر است، همان کسی که خلافت و وصایت با او به پایان می‌رسد و مدت طولانی غایب می‌شود و بعد از آن ظاهر شده و زمین را با عدل و داد پر می‌کند کما اینکه با ظلم و جور پر شده است.
««حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْحَکَمِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِنَ‌ خُلَفَائِی‌ وَ اَوْصِیَائِی‌ وَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَخِی وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ اَخُوکَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ قِیلَ فَمَنْ وَلَدُکَ قَالَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ‌ حَتَّی یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ الْمَهْدِیُّ فَیَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ فَیُصَلِّیَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْاَرْضُ بِنُورِهِ‌ وَ یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ».»
همانا خلفاء و اوصیای من و حجّت‌های خدا بر مردم، بعد از من، دوازده نفر هستند. اوّل آنها، علی و آخرشان فرزندم مهدی (علیه‌السّلام) است. گفته شد‌ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام). باز پرسیده شد: فرزندت کیست؟ فرمود: او مهدی است که زمین را از عدل پر می‌کند کما اینکه با ظلم و جور پر شده است. قسم به خدایی که مرا به نبوت برگزید، اگر از دنیا باقی نماند مگر به‌اندازه یک روز، خداوند آن یک روز را بقدری طولانی می‌کند تا فرزندم مهدی خروج کند. سپس حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السّلام) پشت سر او نماز می‌خواند و شرق و غرب عالم را به نور خدا روشن کرده و حکومت خود را بر جهان می‌گستراند.


احمد بصری و اتباع او به حصر عدد امامان معصوم (علیهمالسّلام) در اثنی عشر اعتقادی نداشته و قائل به ۲۴ وصی برای رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند. چنانچه ناظم العقیلی گفته‌ است:
«لاَ یُوجَدَ دَلِیلٌ شَرْعِیٌّ یَحْصَرُ الْاِمَامَه فِی اثْنَیْ عَشَرَ اِمَاماً بَلْ الْاَدِلَّه الشَّرْعِیَّه مُتَوَاتِرَه عَلِیِّ اسْتِمْرَارِ الْاِمَامَه بَعْدَ الْاِمَامِ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام) فِی ذُرِّیَّتِهِ الْمَهْدِیِّینَ الِاثْنَیْ عَشَرَ؛ هیچ دلیل شرعی پیدا نمی‌شود که امامت را در دوازده تن منحصر کند، بلکه ادله شرعی متواتر، دلالت بر استمرار امامت بعد از امام مهدی (علیه‌السّلام) در نسل دوازده‌گانه مهدیین دارد».
[۱۹] عقیلی، ناظم، الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم (علیه‌السّلام)، ص۷.
آنچه در بین روایات، مستمسک این فرد شده است، تعداد محدودی از روایات است که آنهم هیچ تصریحی بر این ادعا ندارند. برخی از این روایات مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۳.۱ - روایت اصبغ بن نباته

««وَ رَوَی سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْاَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَه بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنِ الْاَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَه قَالَ: اَتَیْتُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَوَجَدْتُهُ مُتَفَکِّراً یَنْکُتُ فِی الْاَرْضِ فَقُلْتُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لِی اَرَاکَ مُتَفَکِّراً تَنْکُتُ فِی الْاَرْضِ اَ رَغْبَه مِنْکَ فِیهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِی الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ وَ لَکِنْ فَکَّرْتُ‌ فِی‌ مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ مِنْ وُلْدِی‌ هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَاُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَکُونُ لَهُ حَیْرَه وَ غَیْبَه یَضِلُّ فِیهَا اَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُونَ‌».»

این روایت با سه متن متفاوت نقل شده است. لذا به هر سه متن اشاره شده و مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۳.۱.۱ - متن اول

««فَکَّرْتُ‌ فِی‌ مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِی، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی، هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَکُونُ لَهُ غَیْبَه وَ حَیْرَه یَضِلُّ فِیهَا اَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُون‌».»
به مولودی فکر می‌کنم که از نسل من و یازدهمین فرزند است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد می‌کند، همانطور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروه‌هایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می‌شوند.

۳.۱.۲ - متن دوم

««فَکَّرْتُ‌ فِی‌ مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ مِنْ وُلْدِی‌ هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَاُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَکُونُ لَهُ حَیْرَه وَ غَیْبَه یَضِلُّ فِیهَا اَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُونَ».»
به مولودی فکر می‌ کنم که از نسل یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد می‌کند، همان طور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروه‌هایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می‌شوند.(البته در قدیمی‌ترین نسخه خطی الاختصاص که در کتابخانه آیت‌الله حکیم در نجف اشرف نگهداری می‌شود، عبارت «ظهری» ثبت شده است. همچنین در پنج نسخه خطی از الغیبه طوسی که تمامی آنها در مرکز تراث قم و کتابخانه آستان قدس نگهداری می‌شود، عبارت «ظهری» ثبت گردیده است.)

۳.۱.۳ - متن سوم

««وَ لَکِنِّی فَکَّرْتُ‌ فِی‌ مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ، هُوَ الْمَهْدِیُّ، یَمْلَاُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، تَکُونُ لَهُ حَیْرَه وَ غَیْبَه، یَضِلُّ فِیهَا قَوْمٌ، وَ یَهْتَدِی بِهَا آخَرُونَ».»
به مولودی فکر می‌کنم که از نسل یازدهمین است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد می‌کند، همانطور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروه‌هایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می‌شوند.
در عبارت اول؛ ««مِنْ ظَهْرِی، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی»» و در عبارت دوم؛ ««مِنْ ظَهْرِ، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی»» آمده و در عبارت سوم؛ ««مِنْ ظَهْرِ، الْحَادِیَ عَشَرَ»» بدون «وُلدی» ذکر شده است. جهت تبیین این اختلاف نسخ به موارد ذیل توجه گردد:
اولاً؛ قرائت اول در تمام نسخه‌های خطی که این روایت را نقل کرده ‌اند وجود دارد. مانند: غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره ۱۲۰۶)، غیبت طوسی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره ۲۰۹۰)، غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره ۳۷۵۸)، غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره ۳۷۶۴)، غیبت طوسی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره۱۴۳۸۲)، اختصاص شیخ مفید (کتابخانه آیت‌الله حکیم در نجف اشرفکمال الدّین وتمام النّعمه (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره۲۹۳۶)، غیبت نعمانی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره۱۷۵۴)، اثبات الوصیه (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره۲۵۵۰).
[۳۰] سلمان پور، محمدمهدی، رسول ابلیس، ص۶۲-۷۴.

ثانیاً؛ در قرائت دوم لفظ (ظهر الحادی عشر) دلالت بر این ندارد که موصوف فرزند امام باشد بلکه منعوت خود امام است. چنانچه شیخ مفید نیز در ذیل همین روایت در کتاب الاختصاص و شیخ طوسی در الغیبه به آن نکته اشاره کرده و افزوده‌اند: قوله «مِنْ وُلْدِی» لیس بیاناً للحادی عشر فان المهدی (علیه‌السّلام) هو ابن التاسع من ولده (علیه‌السّلام) بل «من» تبعیضیه‌ ای ان الامام الحادی عشر هو من ولدی.
ثالثاً؛ متن سوم بدون عبارت «ولدی» ذکر شده است، لذا هیچ اشاره‌ای به این ندارد که مراد از یازدهمین، یازدهمین از اوصیاء پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است یا یازدهمین از فرزندان علی (علیه‌السّلام).

۳.۲ - روایت من ولدی اثنی عشر نقیباً

از این روایت در نگاه اول چنین استفاده می‌شود که تمامی دوازده امام (علیه‌السّلام) از فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشند و چون امیرالمومنین (علیه‌السّلام) جزو ائمه معصومین بوده و از فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست، با این حساب عدد امامان سیزده خواهد بود. در متن روایت آمده است:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِنْ وُلْدِیَ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَاُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً».»
امام باقر (علیه‌السّلام) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند که فرمود: از فرزندانم دوازده نقیب و نجیب و محدث و تفهیم شده است که آخر آنان قائم بر حق است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، کما اینکه با ظلم و جور پر شده است.
در پاسخ به این روایت بایستی به دو نکته مهم توجه کرد:
اولاً؛ این روایت با همین سند در سایر منابع به شکل دیگری نقل شده است. که به دو مورد اشاره می‌ گردد:
الف. روایتی که به جای «اثنی عشر» از عبارت «احد عشر» استفاده شده است: ««عَن اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِنْ وُلْدِی اَحَدَ عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ، یَمْلَاُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا».»
ب. روایتی که به جای «من ولدی» از عبارت «من اهل بیتی» استفاده شده است: ««عَنْ اَبِی جَعْفَر (علیه‌السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِنْ اَهْلِ بَیْتِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً».»
ثانیاً؛ نظر به اینکه یازده تن از ائمه معصومین (علیهمالسّلام) از اولاد رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند، بنابراین، از باب تغلیب، تمامی ائمه اثنی عشر را از اولاد و ذریه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شمار آورده‌اند. چنانچه در روایتی از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن تصریح شده و علی (علیه‌السّلام) را از ذریه آن حضرت دانسته است.
««عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُوسَوِیِّ الْقَاضِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُثَنَّی عَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الضَّبِّیِّ عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ یَزِیدَ السَّمَّانِ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) قَالَ: دَخَلَ اَعْرَابِیٌّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) … فَاَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ یَکُونُ بَعْدَکَ نَبِیٌّ «قَالَ لَا اَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ لَکِنْ یَکُونُ‌ بَعْدِی اَئِمَّه مِنْ ذُرِّیَّتِی‌ قَوَّامُونَ‌ بِالْقِسْطِ کَعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِی اِسْرَائِیلَ اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ هُوَ الْاِمَامُ وَ الْخَلِیفَه بَعْدِی وَ تِسْعَه مِنَ الْاَئِمَّه مِنْ صُلْبِ هَذَا وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی صَدْرِی وَ الْقَائِمُ تَاسِعُهُمْ یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ».»
امام حسین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: مرد اعرابی به محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده و عرض کرد: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا مطلع کن آیا بعد از تو نبی دیگری خواهد آمد؟ فرمود: نه! من خاتم پیامبران هستم. لکن بعد از من امامانی از ذریه من هستند که عدالت را برپا خواهند کرد. شمارش آنان به عدد نقبای بنی اسرائیل است. اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) است که امام و جانشین پس از من است. سپس پیامبر دست خود را بر سینه من گذاشت و فرمود: نُه نفر از امامان، از نسل این است و قائم (علیه‌السّلام) نهمین نفر آنان است و در آخر الزمان دین را برپای خواهد کرد.
همچنین روایتی که پنجمین فرزند از هفتمین فرزند پیامبر را همان قائم (علیه‌السّلام) معرفی کرده، از باب تغلیب می‌باشد که در غیر این صورت عدد امامان معصوم (علیهمالسّلام) سیزده نفر خواهد شد!
««وَ اَخْبَرَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْقَاضِی الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ اَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَبِیبٍ الْجُنْدُ نَیْسَابُورِی عَنْ یَزِیدَ بْنِ اَبِی زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی لَیْلَی قَالَ قَالَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صفِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَه اِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا جَمَاعَه مِنْ اَصْحَابِهِ مِنْهُمْ سَلْمَانُ وَ اَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فَقَالَ سَلْمَانُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنْ لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیّاً وَ سِبْطَیْنِ فَمَنْ وَصِیُّکَ... اَنَا اَدْفَعُهَا اِلَی عَلِیٍّ ثُمَّ قَالَ (علیه‌السّلام) وَ اَنَا اَدْفَعُهَا اِلَیْکَ یَا عَلِیُّ وَ اَنْتَ تَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِکَ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ یَدْفَعُهَا اِلَی اَخِیهِ الْحُسَیْنِ وَ الْحُسَیْنُ‌ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرٌ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ مُوسَی وَ مُوسَی یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا اِلَی ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ یَدْفَعُ اِلَی ابْنِهِ الْقَائِمِ ثُمَّ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمَامُهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ یَکُونُ لَهُ غَیْبَتَانِ اَحَدُهُمَا (اِحْدَاهُمَا). اَطْوَلُ مِنَ الْاُخْرَی ثُمَّ الْتَفَتَ اِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ رَافِعاً صَوْتَهُ الْحَذَرَ اِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ‌ مِنْ‌ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِی.»»
««وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهمالسّلام) قَالَ: اِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ‌ مِنْ‌ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی اَدْیَانِکُمْ لَا یُزِیلُکُمْ اَحَدٌ عَنْهَا فَتَهْلِکُوا لَا بُدَّ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ مِنْ هَذَا الْاَمْرِ مِنْ غَیْبَه حَتَّی یَرْجِعَ عَنْه».»
این درحالی است که:
اولاً؛ در متن روایت؛ علی (علیه‌السّلام) را نیز در جمع فرزندان حضرت شمارش کرده‌اند.
ثانیاً؛ نام امام غائب و نام پدر ایشان در متن روایت مشخص شده است.
ثالثاً؛ مشابه همین روایت از بیان ائمه معصومین (علیه‌السّلام) صادر شده است که پنجمین از فرزندان هفتمین را امام قائم و غائب دانسته‌اند.
لذا بر اساس این روایت، نمی‌توان به امام غائبی که سیزدهمین باشد معتقد شد. بنابراین، پنجمین فرزند از هفتمین فرزندان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امام دوازدهم (علیه‌السّلام) خواهد بود.

۳.۳ - حدیث لوح جابر ابن عبدالله

در حدیث جابر بن عبدالله انصاری عدد اوصیاء رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نقل از لوح حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دوازده نفر از اولاد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نقل می‌کند؛ احمدالحسن با استفاده از این روایت، خودش را نفر دوازدهم از فرزندان آن حضرت (سلاماللهعلیها) دانسته و این روایت را دلیل حقانیت خود می‌شمارد.
در پاسخ به این اشکال گفته می‌شود:
این روایات به چهار صورت نقل شده است که احمد بصری جهت سوء استفاده از آن، تنها به یک نوع از آنها متمسک شده است تا از این طریق بتواند به اغراض خود دست یابد. این چهار روایت عبارتند از:

۳.۳.۱ - نقل اول

روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را ۱۱ نفر دانسته و تعداد نام‌های علی را در آن چهار علی شمارش کرده است:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَه بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ یَکَادُ ضَوْؤُهُ یُغْشِی الْاَبْصَارَ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَه فِی ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَه فِی بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَه فِی آخِرِهِ وَ ثَلَاثَه اَسْمَاءَ فِی طَرَفِهِ‌ فَعَدَدْتُهَا فَاِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ فَقُلْتُ اَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَتْ هَذِهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ اَوَّلُهُمُ ابْنُ عَمِّی وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی آخِرُهُمُ الْقَائِمُ قَالَ جَابِرٌ فَرَاَیْتُ فِیهَا مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَه مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی اَرْبَعَه مَوَاضِعَ».»
امام باقر (علیه‌السّلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌فرماید: به نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدم در حالیکه لوح نورانی مقابلش بود. در آن لوح ۱۲ اسم بود که سه اسم در رو و سه اسم در پشت و سه اسم در آخر و سه اسم در حاشیه اش بود. شمارش کردم دیدم درحالیکه ۱۲ اسم بودند. پس عرض کردم: اینها اسامی چه کسانی است؟ فرمود: اسامی اوصیاء است. اولین آنها پسر عمویم و یازده تن دیگر فرزندانم هستند که آخرین آنها قائم (علیه‌السّلام) است. جابر گفت: پس در بین آنها سه محمد و چهار علی دیدم.

۳.۳.۲ - نقل دوم

روایتی که عدد اوصیاء را ۱۲ نفر دانسته و تعداد نام‌های علی را در آن چهار علی شمارش کرده است. در این روایت عبارت «من ولده» ذکر نشده است:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَه (سلاماللهعلیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَه مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ اَرْبَعَه مِنْهُمْ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ».»
امام باقر (علیه‌السّلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌فرماید: به نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسماء اوصیاء در مقابلش بود. پس شمارش کردم و ۱۲ تن بودند که آخر آنان قائم (علیه‌السّلام) بود. سه تن از آنان محمد و چهار تن علی بود. درود خدا بر آنان.

۳.۳.۳ - نقل سوم

روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان را ۱۲ دانسته اما در شمارش تعداد نام علی به چهار علی اشاره کرده است. این بدین معناست که علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) را داخل در این ۱۲ اوصیاء دانسته است. زیرا در بین فرزندان امیرالمومنین ۳ علی وجود دارد. نه ۴ علی:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَه (سلاماللهعلیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا. فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَه مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ اَرْبَعَه مِنْهُمْ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ».»
امام باقر (علیه‌السّلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌فرماید: به نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسامی اوصیاء از فرزندانش در مقابلش بود. پس شمارش کردم و ۱۲ تن بودند که آخر آنان قائم (علیه‌السّلام) بود. سه تن از آنان محمد و چهار تن علی بود. درود خدا بر آنان.

۳.۳.۴ - نقل چهارم

روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را ۱۲ دانسته و تعداد نام علی را در بین آنان ۳ علی دانسته است:
««مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَه الله (سلام علیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ (علیه‌السّلام) ثَلَاثَه مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَه مِنْهُمْ‌ عَلِیٌ‌».»
امام باقر (علیه‌السّلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌فرماید: به نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسامی اوصیاء از فرزندانش در مقابلش بود. پس شمارش کردم و ۱۲ تن بودند که آخر آنان قائم (علیه‌السّلام) بود. سه تن از آنان محمد و سه تن علی بود.
در پاسخ احمد بصری گفته می‌شود:
اولاً؛ در سند این روایت، ابی الجارود قرار گرفته است. وی بنیانگذار فرقه زیدیه جارودیه بوده و احتمال جعل و ایجاد انحراف در مذهب حقه تشیع توسط این فرد بسیار بالا است.
ثانیاً؛ با توجه به وجود نسخه بدل در این روایت، احمدالحسن دچار ترجیح بلا مرجح شده و با چشم پوشی از سایر روایات، فقط از روایت چهارم استفاده کرده است!
ثالثاً؛ احمدالحسن با استفاده از روایت موسوم به وصیت، عدد اوصیاء را ۲۴ تن می‌داند و حال آنکه بر اساس روایت مورد تمسک خود در لوح جابر، عدد اوصیاء را ۱۳ تن دانسته و به کم و بیش اعتقادی ندارد! با این وجود دچار تعارض عددی شده و بایستی برای حل این مساله پاسخگو باشد.


۱. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۵۷.    
۲. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۶۶.    
۳. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۲۳.    
۴. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۳۰.    
۵. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۱، ص۲۵۲.    
۶. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ۲۳۳.    
۷. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۲، ص۳۵۴.    
۸. عقیلی، ناظم، الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم (علیه‌السّلام)، ص۸۹.
۹. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج‌۲، ص۲۴۷.    
۱۰. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج‌۱، ص۶۶.    
۱۱. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج‌۲، ص۲۳۴.    
۱۲. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۱، ص۲۸۰.    
۱۳. جوهری، احمد بن عیاش، مقتضب الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، المقدمه، ص۸.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۱۷۳.    
۱۵. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج‌۳، ص۳۱۲.    
۱۶. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج‌۲، ص۸۴.    
۱۷. بحرانی، سیدهاشم، الانصاف فی النص علی الائمه الاثنی عشر (علیهمالسّلام)، ترجمه رسولی محلاتی، ص۲۳۵.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۱، ص۷۱.    
۱۹. عقیلی، ناظم، الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم (علیه‌السّلام)، ص۷.
۲۰. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، ص۳۳۶.    
۲۱. ابن بابویه قمی، علی بن حسین، الامامه والتبصره، باب الغیبه ص۱۲۰.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۳۸.    
۲۳. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ص۲۸۹.    
۲۴. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، ص۳۳۶.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، مراه العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج‌۴، ص۴۳.    
۲۶. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۰۹.    
۲۷. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۳۳۶.    
۲۸. طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۵۳۰.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، النص، ج۲، ص۲۲۸.    
۳۰. سلمان پور، محمدمهدی، رسول ابلیس، ص۶۲-۷۴.
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۵۳۴.    
۳۲. محمودی، ضیاء الدین، الاصول السته عشر، ص۱۳۹.    
۳۳. حلبی، ابوصلاح، تقریب المعارف، ص۴۱۹.    
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۳۶، ص۳۴۲.    
۳۵. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۴۷.    
۳۶. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۶۱.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۱۷۸.    
۳۸. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا الرضا علیه السلام، ج‌۱، ص۵۱.    
۳۹. حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه، ج‌۱۱، ص۴۹۱.    
۴۰. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۱، ص۳۱۱.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۳۶، ص۲۰۱.    
۴۲. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج‌۲، ص۵۲.    
۴۳. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۴۷۸.    
۴۴. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص۱۸۰.    
۴۵. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۱، ص۲۶۹.    
۴۶. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۱، ص۲۶۹.    
۴۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‌۲، ص۳۴۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۱۶۶.    
۴۹. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج‌۳، ص۲۴۶.    
۵۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج‌۱۱، ص۴۹۰.    
۵۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۵۳۲.    



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار