• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدالت در دولت نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عدالت در جنبه‌های فردی و اجتماعی وجود دارد و خود ایشان اجرا کننده عدل و قسط بود تا آنجا که امام علی (علیه‌السّلام) در وصف ایشان می‌فرماید: «سیرتش میانه‌روی است، آیینش راهنماینده، کلامش جدا کننده حق از باطل و داوری‌اش قرین عدالت بود.»



عدالت در سیره نبوی جایگاه مشخص و بسیار والایی دارد. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به منظور برقراری عدالت در همه زمینه‌ها، نهایت سعی و کوشش خود را مبذول داشت. از دید آن حضرت بین سیاه و سفید فرقی وجود ندارد و جز علم و تقوا کسی بر دیگری فضیلت و برتری ندارد.
در سیره پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عدالت در جنبه‌های فردی و اجتماعی وجود دارد و خود ایشان اجرا کننده عدل و قسط بود تا آنجا که حضرت امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) در وصف ایشان می‌فرماید: «سیرتش (سیرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ) میانه‌روی است، آیینش راهنماینده، کلامش جدا کننده حق از باطل و داوری‌اش قرین عدالت بود.»
از کلام گوهربار ایشان است: «برابری انسانها با یکدیگر مثل دندانه‌های شانه است یا همچون پیمانه‌های برابرند.»
[۲] حرانی، ابی محمد حسین بن علی، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۸ق، ص۳۳.
«عادل‌ترین مردم کسی خواهد بود که برای مردم همان را بپسندد و بدان رضایت دهد که برای نفس خود نمی‌پسندد و بر آنان آنچه را برای خود روا نمی‌دارد، روا ندارد.»
[۳] تنکابنی، مرتضی فرید، راهنمای انسانیت (سیری در نهج الفصاحه)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ص۷۸۹.




تحقق عدالت و برابری یکی از اهداف رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «براستی که پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عدل را میزان خداوند در زمین می‌داند.
[۵] ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، به نقل از محمد حسین جمشیدی، ص۱۶۱.
و می‌فرماید: «اگر می‌خواهید شما را از امارت و رهبری با خبر سازم اولش ملامت است و دومش ندامت و سومش عذاب روز قیامت؛ مگر آن کس که عدالت ورزد.» این سخن از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان دهنده ارزش اجرای عدالت و سختی این کار است. هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه تاثیر مهمی بر تشکیل دولت داشت و این مسئله در تحقق عدالت و امنیت مؤثر بود و نقش به‌سزائی در این زمینه داشت و این امر از آن رو با اهمیت است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با شعار توحید و یگانگی و برابری انسانها با یکدیگر و اسکان در مدینه و تمرکز در آن راه را برای ایجاد دولت و تحقق امنیت و عدالت هموار نمود.
[۷] جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۳، ص۴۳.




پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جهت اجرای بهتر عدالت در جامعه و رفع خصومات، ساختاری برای قضاوت و دادرسی پدید آورد و خود نخستین قاضی حکومت اسلامی بود.او که خود در نگاه کردن به اطرافیانش نیز عدالت می‌ورزند، نماد کاملی از قضاوت صحیح و عادلانه در جامعه بود.برای نمونه در فتح مکه زنی از اشراف قبیله بنی مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش آشکار شد، خویشاوندان آن زن که اجرای حد را برای شرافت قبیله‌ای خود زیانبار می‌دیدند، اسامه بن زید که نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارج و قربی داشت را وادار به شفاعت نمودند؛ اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شد و فرمود: «مگر می‌توان حدود و قانون را اجرا نکرد.» و فوراً دستور مجازات را صادر کرد و نیز فرمود: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط شدند؛ زیرا در اجرای قانون تبعیض روا می‌داشتند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای قانون درباره هیچ کس کوتاهی و سستی نمی‌کنم؛ اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.»
قرآن کریم بر اجرای عدالت و داوری به حق اصرار ورزیده و می‌فرماید: «هرگاه میان مردم حکم کردید، باید به عدالت حکم کند.» حتی گفتار شما نیز بر اساس عدالت باشد، «و هنگامی که سخن می‌گویید عدالت را رعایت نمایید.»



پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره رعایت اصول انسانی در جنگ و عدالت در قبال دشمن را تاکید می‌کند. ایشان وقتی لشگر اسلام را بسیج می‌کرد، تمام افراد لشگر را احضار نموده و به ایشان می‌فرمود: «بروید به نام خدای تعالی و استقامت بجوئید به خدای و در راه خدا و بر ملت پیغمبر خدا جهاد کنید، مکر نکنید، از غنائم سرقت نکنید و کفار را بعد از قتل مثله نکنید و پیران و اطفال و زنان را نکشید و حیوانات اهلی را نکشید...هرگز آب مشرکان را زهر آلود نکنید، شبیخون بر دشمن نزنید.»
[۱۵] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، سیره النبویه، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، دارالمعرفه، بیروت، ۱۳۹۳هـ ق، ج۳، ص۲۹۰.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود مظهر کامل عدالت بود. هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد قبیله یهودی بنی‌نضیر رفت تا در پرداخت دیه مقتول از طایفه بنی‌عامر که به دست یکی از مسلمانان به نام عمرو بن امیه کشته شده بود، از آنها یاری و کمک بگیرد، آنان در نهان توطئه کردند که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به قتل برسانند، خداوند آن حضرت را آگاه کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان دستور آماده باش برای جنگ داد و این آیه درباره یهودیان توطئه‌گر و پیمان‌شکن نازل شد.«هرگز دشمنی با قومی شما را به بی‌عدالتی وادار نکند، به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان تذکر داد که مبادا به سبب دشمنی با یهود با بی‌عدالتی رفتار کنید، این در حالی بود که بنی‌نضیر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیمان بسته بودند که هرگز به ضرر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یاران او قدمی برندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند،...هرگاه برخلاف متن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتار کنند، دست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ریختن خون و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آنها بازخواهد بود.



پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود را نیز از اجرای عدالت مستثنی نمی‌کرد و فوق قانون بر نمی‌شمرد. آن حضرت روزی به مسجد رفت و در خطابه‌ای فرمود: «خدا سوگند یاد کرده است در روز جزا از ظلم هیچ ظالمی نمی‌گذرد. اگر به کسی از شما ستمی از من رفته من حاضرم به قصاص تن بدهم. شخصی به نام سوادة بن قیس به پا خاست و گفت: یا رسول‌الله روزی که از طائف برمی‌گشتی و عصا را در دست خود حرکت می‌دادی به شکم من خورد و مرا رنجاند. حضرت فرمود: اگرچه این کار را عمداً نکردم؛ اما به حکم قصاص تسلیم می‌شوم و فرمان داد، همان عصا را بیاورند و به دست سوادة داد. سواده گفت: نه من شما را می‌بخشم، فرمود: خدا نیز تو را ببخشد.
[۱۹] ابن هشام، سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶ - ۲۶۷.
[۲۰] ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۳۲.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خالد بن ولید را برای تبلیغ و شکستن بت عزی به سرزمین قبیله جزیمه بن عامر رهسپار کرد. و به او دستور داد که خونی نریزد و از در جنگ وارد نشود؛ اما وی به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل نکرد و عده‌ای از بنی‌جذیمه را به قتل رساند، وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر را شنید، بی‌درنگ به علی (علیه‌السّلام) ماموریت داد که به میان قبیله مزبور برود و خسارت جنگ و خون‌بهای افراد را به طور دقیق بپردازد. علی (علیه‌السّلام) نیز به طرز عادلانه‌ای فرمان را اجرا کرد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روش عادلانه علی (علیه‌السّلام) را تحسین کرده و رو به قبله ایستاد و به حالت استغاثه گفت: خدایا تو آگاهی که من از جنایت خالد بیزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم.
[۲۲] رسولی، سید هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه سیره النبویه، انتشارات کتابچی، ۱۳۸۴، چاپ هفتم، ج۱ و ۲، ص۲۸۴ تا ۲۸۶.




مهم‌ترین چیزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نظر داشت این بود که اموال به گونه‌ای تقسیم شود که اختلاف طبقاتی، افراد در اموال و دارایی از بین برود یا به حداقل ممکن برسد و هم چنین رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در دادن حقی که به مردمان تعلق می‌گرفت، هیچ تبعیضی روا نمی‌داشت و میان فرزندان اسماعیل (اعراب) و فرزندان اسحاق (غیر اعراب) تفاوتی نمی‌گذاشت، سفید را بر سیاه، توانگر را بر ناتوان برتری نمی‌داد، چنانکه در تقسیم غنایم بدر عمل کرد.
[۲۳] ابن هشام، عبد الملك، سیرة النبویه، تحقیق، محمد محی الدین عبد الحمید، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۲۸۴.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در هر شرایطی بر قسط و عدالت پایداری می‌ورزید و هیچ مرزی از مرزهای آن را نمی‌درید از ابوسعید خدری نقل شده است که در یکی از روزها که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشغول تقسیم مالی میان ما بود، ذو‌الخیصره که مردی از بنی‌تمیم بود گفت: ‌ای رسول‌ خدا به عدالت تقسیم کن، حضرت فرمود: وای بر تو اگر من عدالت نداشته باشم چه کسی به عدالت رفتار می‌کند؛ اگر من عادل نباشم تو زیان برده‌ای.
[۲۵] ابن هشام، عبد الملك، سیرة النبویه، تحقیق، محمد محی الدین عبد الحمید، بیروت، دارالفکر، ج۴، ص۱۴۴.




اسلام عدالت را در همه شئون زندگی ضروری می‌داند، حتی در رفتار والدین با فرزندان نیز رعایت عدالت را ضروری می‌داند. باری مثال، روزی مردی از بین دو فرزند خود، یکی را بوسید رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را دید و به او فرمود: چرا بین دو فرزندت عدالت را رعایت نکردی و هر دو را نبوسیدی؟


۱. امام علی، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸، خطبه۹۴، ص۲۱۱.    
۲. حرانی، ابی محمد حسین بن علی، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۸ق، ص۳۳.
۳. تنکابنی، مرتضی فرید، راهنمای انسانیت (سیری در نهج الفصاحه)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ص۷۸۹.
۴. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۵. ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، به نقل از محمد حسین جمشیدی، ص۱۶۱.
۶. پاینده، ابوالقاسم،نهج الفصاحه، انتشارات انصاریان، مصحح غلامحسین مجیدی خوانسرای، ۱۳۸۵، قم، ص۲۶۵.    
۷. جعفریان، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۳، ص۴۳.
۸. محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ه ش، ج۸، ص۲۶۸، ح۳۹۳.    
۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج۵، ص۲۳.    
۱۰. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی احادیث الاقوال و الافعال، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۰۹ ق، ج۳، ص۷۳۵.    
۱۱. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ ق، ج۲، ص۸۵۲ - ۸۵۱.    
۱۲. ابن کثیر، اسماعیل، سیره النبویه، تحقیق:مصطفی عبدالواحد، دارالمعرفه، بیروت، ۱۳۹۳ه ق، ج۳، ص۶۰۱.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۱۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، سیره النبویه، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، دارالمعرفه، بیروت، ۱۳۹۳هـ ق، ج۳، ص۲۹۰.
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۱۱۱ - ۱۱۰.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق، محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الرابعه، دارالمعارف، القاهره، ۱۹۷۹م، ج۲، ص۴۴۶ - ۴۴۷.    
۱۹. ابن هشام، سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶ - ۲۶۷.
۲۰. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۳۲.
۲۱. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ‌ج۱، ص۵۸۷.    
۲۲. رسولی، سید هاشم، زندگانی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترجمه سیره النبویه، انتشارات کتابچی، ۱۳۸۴، چاپ هفتم، ج۱ و ۲، ص۲۸۴ تا ۲۸۶.
۲۳. ابن هشام، عبد الملك، سیرة النبویه، تحقیق، محمد محی الدین عبد الحمید، بیروت، دارالفکر، ج۲، ص۲۸۴.
۲۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۰.    
۲۵. ابن هشام، عبد الملك، سیرة النبویه، تحقیق، محمد محی الدین عبد الحمید، بیروت، دارالفکر، ج۴، ص۱۴۴.
۲۶. طبری، محمد بن جریر، التاریخ، ج۲، ص۳۶۰.    
۲۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.ج۴، ص۴۱۶.    
۲۸. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، تعلیق:محمد حسین اعلمی، بیروت، موسسه اعلمی، چاپ ششم، ۱۳۹۲، ص۲۲۰    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عدالت در دولت نبوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۱۰.    






جعبه ابزار