عبیدالله بن عباس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبیدالله فرزند
عباس بن عبدالمطلب بن هاشم و پسر عموی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امام علی (علیهالسّلام) است؛ نخستین عامل علی (علیه
السّلام)
عبیدالله بن عباس بود که او را به
یمن فرستاد؛ در پیکار
امام حسن (علیهالسّلام) و
معاویه جزء یاران امام بود و فرماندهی
سپاه ایشان را بر عهده داشت که معاویه یک میلیون درهم را برای
عبیدالله فرستاد و وی با هشت هزار نفر از سپاهیانش نزد معاویه رفت.
عبیدالله فرزند
عباس بن عبدالمطلب بن هاشم و پسر عموی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امام علی (علیهالسّلام) است. پدر ایشان، عباس عموی پیامبر و مادرش
لبابه دختر
حارث بن حزن هلالی است.
کنیه وی ابا محمد است و یک سال از برادرش عبدالله کوچکتر است. وی پیامبر را
زیارت کرده و مانند برادرش عبدالله از ایشان
حدیث نقل کرده است؛ ولی در
علم و
فقاهت به پای برادرش عبدالله نمیرسد.
پسران عباس عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) در زمان
خلافت علی (علیه
السّلام) از جانب ایشان به امارت نواحی مختلف منصوب شدند، چنان که عبدالله
حاکم بصره بود و
عبیدالله حاکم
یمن و
قثم بن عباس عامل علی (علیه
السّلام) بر
مکه،
طائف و توابع آن بود.
در
تاریخ آمده است که نخستین عاملی که علی (علیه
السّلام) فرستاد
عبیدالله بن عباس بود که او را به یمن فرستاد و
یعلی بن امیه حاکم پیشین آن دیار را برکنار کرد.
عبیدالله علاوه بر امارت یمن در سالهای ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ هجری به طور پیاپی از طرف امام علی (علیه
السّلام) به امارت
حج منصوب شد.
معاویه در سال ۳۸ هجری برای مقابله و رقابت با علی (علیه
السّلام) شخص دیگری به نام
یزید بن شجره الرهاوی را به امارت حج برگزید و مردم در این سال برای انجام مناسک حج دو امیر داشتند. گروهی به تبعیت از علی (علیه
السّلام) امارت
عبیدالله را برگزیدند و گروهی به امارت یزید
بن شجره
مناسک حج را به جا آوردند.
در برخی منابع نیز آمده است که چون دو امیر حج در مکه منازعه کردند و هیچ یک
تسلیم دیگری نشد، همگی درباره
شیبه بن عثمان بن ابی طلحه توافق کردند.
درباره کسی که در این سال امارت حج را بر عهده داشت نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی گفتهاند علی در این سال
عبیدالله را به امارت حج برگزید و برخی نام عبدالله را به عنوان نماینده ایشان در این سال آوردهاند.
ابن اثیر معتقد است در این سال به طور قطع
عبیدالله امیر حجاج بوده است، چرا که عبدالله
بن عباس اصلا در مدت زمان خلافت علی (علیه
السّلام) به حج نرفته است.
در زمان امارت
عبیدالله بر یمن گروهی به خونخواهی
عثمان دست به
شورش زدند؛ ولی در یمن کسی نبود که از ایشان حمایت کند و یا برای ایشان تشکیلات نظامی ایجاد کند. این گروه با علی (علیه
السّلام)
بیعت کرده بودند؛ ولی در باطن با او مخالفت میکردند. در پی بروز مخالفتهای گسترده و ایجاد اجتماعات و استنکاف از پرداخت
صدقات و
بیت المال از جانب این گروه،
عبیدالله با ایشان به گفتگو پرداخت و چون بر مواضع خود در انتقام از قاتلین عثمان پافشاری کردند، ایشان را به
زندان افکند.
طرفداران این گروه با شنیدن خبر محبوس شدن ایشان شورش کردند و طی نامهای از معاویه درخواست کمک کردند.
معاویه نیز در سال ۴۰ هجری لشکری به فرماندهی
بسر بن ارطاه عامری که مردی خون ریز و بی رحم بود به یاری ایشان فرستاد و به بسر دستور داد تا از راه
حجاز و
مدینه و مکه به یمن برود و در مسیر حرکتش مردمی را که از علی (علیه
السّلام) حمایت میکنند به جانب معاویه دعوت کند و اگر نپذیرفتند و اطاعت نکردند ایشان را از دم تیغ بگذراند.
عبیدالله با شنیدن خبر حمله بسر از یمن خارج شد و نزد علی (علیه
السّلام) رفت و
عبدالله بن عبدالمدان حارثی را به عنوان جانشین خود در آن سرزمین منصوب کرد.
بسر
بن ابی ارطاه، عبدالله
بن عبدالمدان حارثی جانشین
عبیدالله در یمن و فرزندش مالک را به قتل رساند.
عبیدالله بن عباس دو فرزند خود عبدالرحمن و قثم را نیز در یمن نزد مادرشان جویریه دختر قارظ کنانی گذاشت. بسر در حمله به یمن دو فرزند
عبیدالله را به همراه دایی آنان که از مردم ثقیف بود به
قتل رساند.
در
تاریخ طبری آمده است که دو پسر
عبیدالله نزد یکی از مردم بادیه نشین کنانه بودند. هنگامی که بسر میخواست ایشان را بکشد، مرد کنانی گفت: به چه جرمی کودکانی را که گناهی ندارند، میکشی؟ اگر میخواهی ایشان را بکشی مرا نیز بکش. بسر گفت چنین میکنم و از مرد کنانی آغاز کرد و او را کشت و پس از او دو کودک
عبیدالله را نیز کشت.
زنان بنی کنانه با مشاهده این اتفاق به بسر اعتراض کردند و گفتند: ای بسر، مردان را میکشی، تو را با کودکان چه کار است؟ به
خدا قسم جاهلیت اینان را نمیکشت! به خدا قسم سلطنتی که جز با کشتن کودکان و برداشتن رحم محکم نگردد
سلطنت بدی است.
در تاریخ آمده است که چون خبر
مرگ این دو کودک به مادرشان رسید در سوگ ایشان مرثیه سرایی کرد.
آمده است که سالها بعد روزی بسر
بن ابی ارطاه و
عبیدالله بن عباس نزد معاویه نشسته بودند.
عبیدالله گفت: ای معاویه! شما دستور دادی که این مرد قطع رحم کند و فرزندان مرا بکشد؟ معاویه گفت: من در این مورد به او دستوری نداده بودم و دوست هم نداشتم که بسر کودکان شما را بکشد. بسر از شنیدن این سخنان ناراحت شد،
شمشیر خود را پرتاب کرد و رو به معاویه گفت: تو این شمشیر را به من دادی و گفتی با این مردم را سرکوب کن! حالا که کار بدین جا رسیده میگویی من دستور ندادم و دوست هم نداشتم که آنها را بکشد! معاویه به بسر گفت: شمشیرت را بردار! به جان خودم
سوگند اگر شمشیرت را مقابل مردی از
عبدمناف بیندازی ناتوان خواهی شد؛ مگر تو نبودی که فرزندان او را کشتی؟
عبیدالله گفت: ای معاویه! گمان میکنی من او را به جای دو فرزند خود خواهم کشت؟ یکی از فرزندان
عبیدالله که در مجلس حضور داشت گفت: ما باید به جای بسر یزید و عبدالله فرزندان معاویه را بکشیم.
در پی حمله
سپاه شام لشکری از جانب
امام علی (علیهالسّلام) به فرماندهی
حارثه بن قدامه سعدی برای مقابله با بسر ارسال شد و بسر
بن ارطاه با شنیدن خبر حمله ایشان فراری شد و با فرار وی
عبیدالله به یمن بازگشت و تا زمان
شهادت امام علی (علیه
السّلام) والی یمن بود.
گفته میشود، وی یکی از افرادی بود که علاوه بر این که والی علی (علیه
السّلام) در یمن بود هنگام تدفین امام علی بر
مزار ایشان حضور داشت.
عبیدالله در پیکار
امام حسن (علیهالسّلام) و معاویه جزء یاران امام بود و فرماندهی سپاه ایشان را بر عهده داشت. به احتمال زیاد علت انتخاب وی به فرماندهی سپاه از جانب امام حسن (علیه
السّلام)، حسن سابقه وی در زمان
خلافت امام علی (علیه
السّلام) است.
امام حسن (علیه
السّلام)،
عبیدالله را با دوازده هزار نفر سپاه برای نبرد با معاویه فرستاد و
قیس بن سعد انصاری را همراه وی ساخت.
برخی معتقدند امام حسن (علیه
السّلام)
عبیدالله را به فرماندهی سپاه انتخاب کرد و برخی دیگر قیس
بن سعد را فرمانده اولیه سپاه امام حسن (علیه
السّلام) میدانند.
معاویه یک میلیون درهم نزد قیس
بن سعد فرستاد تا همراه وی شود. قیس
مال را نزد معاویه فرستاد و گفت: مرا در مقابل دینم
فریب میدهی؟ معاویه یک میلیون درهم را برای
عبیدالله فرستاد و وی با هشت هزار نفر از سپاهیانش نزد معاویه رفت.
معاویه در مسکن با
عبیدالله بن عباس
صلح کرد و هنگامی که
عبیدالله وارد دستگاه معاویه شد مورد
تکریم و احترام او قرار گرفت و هر چه با او قرار گذاشته بود به آن عمل کرد.
عبیدالله هم چون پدرش عباس فرد ثروتمند و مرفهی بود و شاید بتوان علت گرویدن
عبیدالله به معاویه و
پیمان شکنی وی با امام حسن (علیه
السّلام) را
زهد و ساده زیستی امام دانست.
عبیدالله در تاریخ به
سخاوت و بخشندگی مشهور است. وی سهم خود را از خانه مشترکی که داشت به برادرش عبدالله بخشید.
آمده است عبدالله
علم مردم را گسترش داد و
عبیدالله طعام ایشان را..
روزی مردی اعرابی وارد خانه عباس شد و عبدالله را دید که مردم را گرد آورده و برای ایشان
فتوا میدهد و
تفسیر قرآن به ایشان میآموزد و به سوالهای ایشان پاسخ میدهد و در قسمت دیگری از خانه
عبیدالله گروه دیگری از مردم را گرد آورده بود و به ایشان غذا میداد. اعرابی با مشاهده این منظره گفت: هر کس طالب
دنیا و
آخرت است به خانه عباس بیاید که در آن یکی قرآن تفسیر میکند و دیگری به مردم غذا میدهد.
بلاذری در
انساب الاشراف با ذکر وقایع مختلف تاریخی بر
سخاوت عبیدالله بن عباس تاکید میکند و سخاوت او را در برابر
بخل افرادی نظیر
عبدالله بن زبیر میستاید. در یکی از این وقایع آمده است که مردی از روی دشمنی با
عبیدالله در
مدینه شایع کرد که
عبیدالله همه را برای اطعام به منزل خود دعوت کرده است تا
عبیدالله با مواجهه ناگهانی و بدون هماهنگی مهمانان شرمنده و سرشکسته شود. مردم به منزل
عبیدالله آمدند به طوری که منزل او پر از مهمان شد. هنگامی که
عبیدالله با انبوه مهمانان روبرو شد فردی را به بازار فرستاد تا هر آن چه از خوردنی و نوشیدنی و نان و حلوا و غذاهای خوش طعم بود خریداری کند و به منزل آورد و همگان خوردند و سیراب شدند و
عبیدالله خدا را
شکر کرد.
صاحب انساب الاشراف در حکایتی دیگر از قول
محمد بن اعرابی نقل میکند که روزی
عبیدالله در
سفر بود و مهمان یک
عرب بیابان گرد شد. اعرابی جز یک بزغاله از
مال دنیا چیزی نداشت و آن را هم برای
عبیدالله ذبح کرد.
عبیدالله از یکی از موالی که همراهش بود پرسید: چقدر پول همراه داریم؟ وی پاسخ داد پانصد دینار.
عبیدالله گفت: آن را به اعرابی بده. وی پرسید: او برای شما گوسالهای ذبح کرده که قیمتش فقط پنج درهم میباشد و شما را نمیشناسد که توقع
کرم و بخشش خاصی از شما داشته باشد.
عبیدالله پاسخ داد: او مرا نمیشناسد ولی من خود که به شان و جایگاه خودم در
سخاوت واقفم. او برای ما هر چه در توان داشت انجام داد، ما هم باید هر آنچه داریم به او ببخشیم.
در تاریخ آمده است: هر کس خواستار زیبایی و
فقه و سخاوت است به خاندان عباس رجوع کند، چرا که زیبایی در
فضل، فقه در عبدالله و سخاوت در
عبیدالله مشهود است.
هم چنین آمده است که وی پیوسته در حال قربانی کردن و اطعام مردم بود و به همین منظور در بازار دکان قصابی داشت که به نام ابن عباس مشهور بود.
وی از همسرش
عایشه دختر
عبدالمدان حارثی سه پسر به نامهای عباس، عبدالله و جعفر دارد و از همسر دیگرش جویریه دو پسر به نامهای عبدالرحمن و قثم دارد که پسران جویریه همان طور که بیان شد در حمله بسر
بن ابی ارطاه به یمن کشته شدند.
قثم بن عباس بن عبیدالله یکی از نوادگان اوست که
منصور دومین
خلیفه عباسی او را به امارت
مکه و
یمامه گماشت.
از دیگر نوادگان او
حسین بن عبدالله بن عبیدالله است که مادرش اسماء دختر عبدالله
بن عباس است. حسین
بن عبدالله از فقها و شعرای مشهور است. کنیه اش ابا عبدالله است و مرگ او را در سال ۱۴۰ یا ۱۴۱ هجری دانستهاند.
عالیه یکی از پنج دختر
عبیدالله، مادر
محمد بن علی بن عبدالله بن عباس پدر سفاح و نیای خلفای عباسی است.
عبیدالله بن عباس به روایتی در سال ۵۸ هجری در دوران
حکومت یزید، در مدینه یا در یمن فوت کرد.
برخی به
روایت حسن بن عثمان،
مرگ او را در سال ۸۷ و در دوران
خلافت عبدالملک دانستهاند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبیدالله بن عباس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۶.