• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبیدالله بن حبحاب سلولی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبیدالله بن حبحاب سلولی، از فرماندهان عصر اموی و حاکم مصر بود که با شورش بربرها مواجه شد و به دلیل شکست در جنگ با آنان از امارت مصر عزل شد و سرانجام به سال ۱۲۳ ق درگذشت.



عبیدالله بن حبحاب سلولی قیسی، از امرای برجسته و سخنور بود. وی از موالی بنیسلول بود و از آغاز کتابت می‌کرد.


در سال ۱۱۱ ق بر مصر ولایت یافت و در سال ۱۱۶ ق خلیفه، هشام بن عبدالملک او را به افریقیه فرستاد.


چون به آن منطقه رفت و امور آن‌جا را سر و سامان داد، در تدارک حمله‌ای به صقلیه به فرماندهی حبیب بن ابی‌عبیده فهری درآمد؛ هم‌چنین سپاهی به فرماندهی پسرش، اسماعیل را برای فتح سرزمین سنگال و نیز سپاهی دیگر را به فرماندهی پسر دیگرش عبدالرحمان به منطقه سوس اعزام کرد و حکومت آن‌جا را تثبیت نمود.


عبیدالله در «تونس» کارگاهی برای ساختن کشتی‌های جنگی ساخت و نیز مسجد جامع «زیتونیه» را بنیان نهاد.


در روزگار او مذهب اباضیه و صفریه در میان بربرهای مغرب گسترش یافت؛ چرا که این مذهب معتقد به تساوی میان مسلمانان بود و فرقی بین اعراب و بربرها قایل نبود، از آجا که برخی از کارگزارانش، از جمله کارگزار او بر طنجه، عمر بن عبدالله مرادی‌ بدرفتاری و ظلم و جور فراوان پیشه کرد بربرها در سال ۱۲۲ ق به رهبری میسره مدغری قیام کرده و از اطاعت عبیدالله بن حبحاب خارج شدند و به طنجه حمله کردند و پس از تسلط بر شهر «مرادی»، کارگزار عبیدالله را که به آنان ستم روا می‌داشت، به قتل رساندند.


ابن حبحاب در قیروان سپاهی متشکل از نیک‌مردان، اشراف و قهرمانان عرب را آماده کرد تا شورش بربرها را سرکوب کند. این سپاه، در نزدیکی طنجه با سپاهیان بربر به فرماندهی میسره روبه‌رو شدند. در این نبرد بربرها غلبه یافتند و اعراب ضمن تحمّل شکستی خفت‌بار، شاهد مرگ اشراف خود بودند. از این‌رو به این نبرد «نبرد اشراف» گفته می‌شود.


هنگامی که خلیفه، هشام بن عبدالملک از حادثه شکست در نبرد اشراف و آن‌چه که بر سر اعراب آمده بود، آگاهی یافت، عبیدالله بن حبحاب را از افریقیه فرا خواند. ابن حبحاب در سال ۱۲۳ ق افریقیه را ترک کرد تا به‌جای وی کلثوم بن عیاض قشیری امارت آن‌جا را عهده‌دار شود.


تاریخ دقیق وفات ابن حبحاب معلوم نیست، اما ظاهراً بعد از سال ۱۲۳ ق درگذشته است.
[۶] مؤنس، حسین، فجر الاندلس، ص۱۶۱.



۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۱۹۲.    
۲. ابن عذاری مراکشی، احمد بن محمد، البیان المغرب فی اخبار الملوک الاندلس و المغرب، ج۱، ص۵۱.    
۳. ابن تغری بردی، یوسف، النّجوم الزّاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج۱، ص۲۵۸ به بعد.    
۴. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۰.    
۵. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۱۸۸.    
۶. مؤنس، حسین، فجر الاندلس، ص۱۶۱.



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۳۱۸.





جعبه ابزار