• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌ عبدمناف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بنی عبدمناف، تیره‌ای مشهور از قریش هستند که از صاحبان مناصب مکه هم بوده اند.



بنی عبدمناف فرزندان مغیره معروف به عبدمناف (جد سوم پیامبر ) بن قصی بن کلاب هستند. عمرو (هاشم)، عبدشمس ،مطلب ،نوفل ،
[۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۵-۶۶.
ابوعمرو، ابوعبید،
[۶] المنمق، ابن حبیب، ص۴۵.
تماضر، حنه، قلابه، بره، ریطه و هاله پسران و دختران عبد مناف هستند.اینان و تبارشان به بنی عبدمناف شهرت دارند؛ بنی هاشم بن عبدمناف و بنی امیة بن عبدشمس بن عبدمناف از شاخه‌های مشهور بنی عبدمناف و قریش هستند. از دیگر تیره‌ها و زیرمجموعه‌های بنی عبدمناف می‌توان به بنی مطلب
[۱۰] النسب، ابن سلام الهروی، ص۱۹۶-۱۹۸.
و بنی نوفل بن عبدمناف اشاره کرد. بنی مطلب در رویدادهای عصر جاهلی و اسلام همراه بنی هاشم و بنی نوفل در برابر بنی امیه بودند.
[۱۱] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۸.


۱.۱ - شهرت به بطائح

بنی عبد مناف از اشراف قریش و از ساکنان پیرامون بیت الله الحرام بودند. از این رو، همانند دیگر تیره‌های قریش به قریش بطائح مشهورند.
[۱۳] مروج الذهب، المسعودی، ج۲، ص۳۲.
در برابر، آن دسته از قریش که در حاشیه شهر مکه استقرار یافتند، قریش ظواهر خوانده شدند.


از مهم‌ترین رویدادهای مربوط به بنی عبدمناف در دوران جاهلی، ستیز آنان با بنی عبدالدار بن قصی درباره عهده داری مناصب حجابت ( پرده داری کعبهسقایت (آب رسانی به حاجیان)، رفادت (پذیرایی از زائران)، سرپرستی دار الندوه (مجلس مشورتی بزرگان قریش)، لواء (پرچم داری) و قیادت (فرماندهی جنگی)
[۱۷] اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۰۹.
[۱۹] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص ۲۰۹.
[۲۰] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷
بود. قصی بن کلاب ، پدر عبدمناف، از آن پس که مکه را از دست قبیله خزاعه بیرون ساخت،
[۲۲] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷.
مناصب یاد شده را پدید آورد.
[۲۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۸.
او پیش از رحلتش آن‌ها را میان فرزندانش به این گونه بخش کرد که سقایت و رفادت از آن عبدمناف و بقیه از آن عبدالدار باشد.
[۲۴] اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۰.
در گزارشی دیگر، قصی همه مناصب پیش گفته را به عبدالدار سپرد؛ چرا که او از برادرانش بزرگ تر بود.نیز شاید می‌خواست جایگاه وی را که از حیث شرافت و بزرگی به پایه برادرانش نمی‌رسید، ارتقا بخشد.
[۲۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲۹.
از این رو، به رغم پایبندی پسران قصی به وصیت پدرشان، فرزندان آن‌ها به تدریج بر سر تصاحب مناصب یاد شده در برابر یکدیگر قرار گرفتند. شاید به سبب فزونی بنی عبدمناف بر بنی عبد الدار، آن‌ها خود را برای عهده داری مناصب یاد شده شایسته تر می‌دانستند.
[۳۱] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۹.
پس از آن، ۱۰ تیره مشهور قریش به دو دسته تقسیم شدند. از این میان، بنی اسد بن عبدالعزی، بنی زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مره، و بنی حارث بن فهر با بنی عبدمناف همراه شده، به عبدشمس پسر بزرگ عبدمناف پیوستند.برخی فرزند بزرگ عبدمناف را هاشم و برخی عبدشمس دانسته‌اند.
[۳۵] المنتظم، ابن جوزی، ج۲، ص۲۱۱.


۲.۱ - انتقال ریاست مکه به عبدمناف

شماری از گزارش‌ها از انتقال ریاست مکه به عبدمناف پس از وفات قصی گزارش می‌دهند.
[۳۷] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۲.
آن‌ها ظرفی پر از عطر را نزد کعبه نهاده، با فروبردن دستانشان در آن عهد بستند. سپس برای تایید این پیمان، دستان عطرآلود خود را به دیوار خانه خدا کشیدند. از این رو، این پیمان به «مطیبین» شهرت یافت.
[۴۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.
[۴۳] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۹.
این رویداد در بیشتر منابع بازتاب یافته و از مهم‌ترین رخدادهای آستانه ظهور اسلام است؛ در برابر، بنی عبدالدار نیز همراه چهار تیره دیگر قریش شامل بنی مخزوم ،بنی عدی ، بنی سهم و بنی جمح با فروبردن دستانشان در ظرفی پر از خون، موجب پدید آمدن پیمان «احلاف» یا «لعقة الدم» شدند.
[۴۴] المنمق، ابن حبیب، ص۳۳.
[۴۵] جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۱۵۸.
[۴۶] السیرة الحلبیه، الحلبی، ج۱، ص۲۲.
سرانجام ستیزه جویی آن‌ها با میانجیگری برخی از بزرگان قریش به صلح انجامید و سازش به سود بنی عبدمناف پایان یافت؛ بدین گونه که دار الندوه به طور مشترک به دست هر دو تیره اداره شود و سقایت و رفادت و قیادت از آن بنی عبدمناف و حجابت و لواء نیز متعلق به بنی عبدالدار باشد.
[۴۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲.
[۴۹] السیرة الحلبیه، الحلبی، ج۱، ص۲۲.
پس از درگذشت عبدمناف، مناصب متعلق به او میان بنی هاشم و بنی امیه تقسیم شد
[۵۰] اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۱.
[۵۱] المجموع، النووی، ج۸، ص۲۴۶.
؛ چنان که عبدشمس منصب قیادت را بر عهده داشت
[۵۲] اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۵.
و پس از او این منصب در اختیار حرب بن امیه بود. همو در نبرد فجار، سپاه قریش را فرماندهی می‌کرد.
[۵۳] تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۳، ص۳.


۲.۲ - رقابت میان تیره‌های ساکن در مکه

در رقابت میان تیره‌های ساکن در مکه، تفاخر بنی عبدمناف و بنی سهم، از تیره‌های مشهور قریش، در دوره‌ای به اوج رسید؛ تا جایی که این دو تیره در شمارش افراد خود، پس از آن که شمار زندگان بنی عبدمناف افزون تر از بنی سهم شد، به سراغ مردگان خویش رفتند و در شمارش آنان، فزونی از آن بنی سهم شد.
[۵۵] مجمع البیان، الطبرسی، ج۱۰، ص۸۱۱.
بر پایه گزارش مقاتل و کلبی، سوره تکاثر : (حتی زرتم المقابر) درباره این دو شاخه از قریش نازل شده است.
[۵۸] اسباب النزول، الواحدی، ص۴۹۰.
[۵۹] مجمع البیان، الطبرسی، ج۱۰، ص۸۱۱.



افزون بر عهده داری برخی از مناصب کعبه، تاسیس و راه اندازی شبکه تجارت با محوریت مکه، در شمار افتخارات بنی عبدمناف به شمار می‌آید. فرزندان عبدمناف با انعقاد توافق نامه‌های تجاری با کانون‌های تجاری در پیرامون جزیرة العرب ، همچون شام و عراق ، و نیز بستن پیمان‌هایی با قبایل ساکن در مسیر کاروان‌های تجاری، زمینه تجارت آزاد را فراهم کردند. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با پایه گذاری دو سفر زمستانی و تابستانی، تجارت را گسترش داد. خود او با شامیان
[۶۲] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۲.
و برادرش عبدشمس با حبشه پیمان بست.
[۶۴] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۴.
برخی منابع تجارت او را به عراق و ایران گزارش کرده‌اند.
[۶۵] مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۷۴۶.
مطلب با یمنی‌ها
[۶۶] المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۳.
[۶۷] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۶.
و نوفل با عراقیان پیمان تجارت بستند.
[۶۹] المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۳.
[۷۰] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۴.
از این رو، دیگر قریشیان بنی عبدمناف را «مجیرین» (اجیر گیرندگان) نامیدند؛ چنان که مقصود از «ایلاف» در سوره قریش نیز همانان دانسته شده است که سفرهای تجاری به دیگر سرزمین‌ها در سایه پیمان‌های آنان صورت می‌گرفت:
[۷۱] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۲.
[۷۳] مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۷۴۵-۷۴۶.
(لایلاف قریش• ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف• فلیعبدوا رب هذا البیت• الذی اطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف). واژه پژوهان ایلاف را به معنای پیمان‌هایی دانسته‌اند که بازرگانان برای تامین تجارت می‌بندند و صاحبان ایلاف چهارگانه (شام، یمن ، فارس و حبشه ) را فرزندان عبدمناف دانسته‌اند.
[۷۵] کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۲۵-۶۲۶.
ابن اثیر با بیان معنای یاد شده برای ایلاف، هاشم، جد دوم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، را نخستین کسی دانسته است که برای قریش ایلاف گرفت.
[۷۸] النهایه، مبارک ابن اثیر، ج۱، ص۶۰، «الف».
از این گزارش، توانگری و تاجرپیشگی برخی از بنی عبدمناف بدست می‌آید؛ بنی عبدمناف همراه بنی زهره، بازسازی دیوار طرف در خانه خدا یا دیوار میان دو رکن اسود و حجر (وجه البیت) را طبق قرعه بر عهده گرفت.
[۷۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۹۵.
[۸۰] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
هنگام این رویداد را در ۳۵ سالگی پیامبر، پنج سال پیش از بعثت دانسته‌اند.

ƒ

بنی عبدمناف در سال‌های نخست دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم کوشش کردند از حیثیت و شرف شاخه‌های خود دفاع و از تنش قبایل دیگر با پیامبر پیشگیری کنند. اما با گسترش دعوت وی، آن‌ها به دو دسته حامی و مخالف تقسیم شدند. بنی هاشم، به جز ابولهب
[۸۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
و نیز بنی مطلب بن عبد مناف، به رغم این که همگی آن‌ها هنوز مسلمان نشده بودند، به هواداری از رسول خدا پرداختند؛ چنان که در دوران محاصره اقتصادی، فرزندان مطلب همراه بنی هاشم در شعب ابی طالب حضور داشتند.
[۸۴] السنن الکبری، البیهقی، ج۶، ص۳۶۶.
[۸۵] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۱۸۵.
همچنین برخی از بنی مطلب، در دوران مدنی، یار و مددکار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند. عبیده، طفیل، حصین و مسطح از تبار مطلب در غزوه بدر در رکاب رسول خدا حضور داشتند.
[۸۷] المغازی، الواقدی ج۱، ص۱۴۵.
[۸۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۷۸.

در برابر، بنی نوفل و بنی عبد شمس بن عبدمناف رو در روی او قرار گرفتند و حضور آن‌ها به ویژه تبار عبدشمس، مانند بنی امیه و بنی ربیعة بن عبد شمس، در کوشش بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم همراه دیگر مشرکان ، مشهود است. با توجه به ساختار قبیله‌ای مکه، اعتراض‌ها و فشارهای دیگر تیره‌های قریش درباره آیین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بر خاندان بنی هاشم از بنی عبدمناف وارد می‌شد. از این رو، سران آن‌ها نیز بر رسول خدا فشار می‌آوردند؛ چنان که برخی از اشراف بنی عبدمناف نزد ابوطالب عموی رسول خدا رفتند و از وی خواستند به او پیشنهاد کند تا افراد تهیدستی را که از بردگان اشراف بوده و به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گرویده‌اند، از پیرامون خود طرد کند تا شاید این اشراف به او ایمان بیاورند. با نزول آیه (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشـی...) خداوند به پیامبر هشدار داد که آن‌ها را از خود دور نسازد.
[۹۰] جامع البیان، الطبری، ج۷، ص۱۲۸.
[۹۲] روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۷، ص۲۹۷-۲۹۸.


چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از تیره بنی عبدمناف بود، برخی از سرشناسان تیره‌های دیگر قریش چون ابوجهل مخزومی به سبب حسادت و رقابت، پیامبری او را برای همه قبایل به رسمیت نمی‌شناختند. از این رو، به استهزا می‌گفتند: محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیامبر بنی عبدمناف است. برخی مفسران ذیل آیه ۳۶ انبیاء (و اذا رآک الذین کفروا ان یتخذونک الا هزوا...) به این ریشخندها اشاره کرده‌اند.
[۹۴] غرر التبیان، بدر الدین الحموی، ص۳۴۲.
[۹۵] الدر المنثور، السیوطی، ج۴، ص۳۱۹.


۴.۱ - ریشه حسادت

ریشه حسادت سرکردگان قریش بر بنی عبدمناف این بود که آن‌ها نبوت را که امری الهی بود، از دریچه تنگ قبیله‌ای می‌نگریستند. از این رو، برخی از ایشان مانند ابوجهل با این باور که بنی مخزوم و فرزندان عبدمناف بر سر شرف و بزرگی به رقابت برخاسته و همچون دو اسب مسابقه دوش به دوش هم پیش رفته‌اند، ایمان به رسول خدا را مشروط به نزول وحی بر یکی از افراد قبیله خود کرد.
[۹۶] سیره ابن اسحق، ابن اسحق، ص۲۱۰.
خداوند پس از یاد آوری سخنان مشرکان، یادآوری کرد که خدا داناتر است که نبوت را کجا قرار دهد: (و اذا جاءتهم آیة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله الله اعلم حیث یجعل رسالته...)
[۹۹] مجمع البیان، الطبرسی، ج۴، ص۵۵۹.

بر پایه گزارشی، مشرکان بنی عبدمناف، مسلمانان را از طواف خانه خدا بازمی داشتند. از این رو، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به عبدمناف یادآوری کرد که طواف کنندگان و نمازگزاران را کنار خانه خدا از طواف و نماز منع نکنند. برخی مفسران آیه (و لیطوفوا بالبیت العتیق) را در این زمینه دانسته‌اند.
[۱۰۱] الدر المنثور، السیوطی، ج۴، ص۳۵۸.
در دیگر جبهه گیری‌های قریش بر ضد پیامبر ، نام برخی از عبدمنافی‌ها میان امضاکنندگان پیمان محاصره اقتصادی بر ضد بنی هاشم،
[۱۰۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۷۷.
و توطئه قتل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در دار الندوه
[۱۰۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱.
دیده می‌شود؛ در عصر مدنی نیز برخی از آن‌ها مانند عتبه و شیبه پسران ربیعة بن عبدشمس و حارث بن عامر بن نوفل، به عنوان مطعمین (اطعام کنندگان سپاه قریش) در غزوه بدر
[۱۰۶] اسباب النزول، الواحدی، ص۲۱۷.
[۱۰۷] مجمع البیان، الطبرسی، ج۴، ص۸۳۲.
و دیگر نبردها بر ضد مسلمانان حضور داشتند. بیشتر بنی عبدمناف تا فتح مکه (۸ق.) همانند دیگر قریش به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ایمان نیاوردند. در دوره‌های بعد، بنی عبدمناف با توجه به فزونی جمعیت و پدید آمدن تیره‌های گوناگون با هویت‌هایی دیگر شناخته شدند و خاندان‌های مهم بر آمده از آنان همچون علویان و بنی امیه و بنی عباس و فاطمیان خلافت اسلامی را عهده دار بودند. در این حال، می‌توان کاربرد تعبیر بنی عبدمناف را در منابع تاریخی به گونه‌ای یافت که شامل خاندان‌های گوناگون آن می‌شود.
[۱۰۹] انساب الاشراف، البلاذری، ج۶، ص۴۵.
[۱۱۰] الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰.
[۱۱۱] تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۹۸.



(۱) اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۲) اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۳) اعلام النبوه، الماوردی (م. ۴۵۰ق.) ، بیروت، مکتبة الهلال، ۱۴۰۹ق.
(۴) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۶) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۷) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
(۸) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۹) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱) تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، البغوی (م. ۵۱۰ق.) ، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۱۲) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۳) التنبیه و الاشراف، المسعودی (م. ۳۴۵ق.) ، بیروت، دار صعب. جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۱۴) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۵) الدر المنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۱۶) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.) ، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۱۷) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۱۸) السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ق.) ، بیروت، دار الفکر. السیرة الحلبیه، الحلبی (م. ۱۰۴۴ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
(۱۹) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
(۲۰) سیره ابن اسحق (السیر و المغازی)، ابن اسحق (م. ۱۵۱ق.) ، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات و الابحاث.
(۲۱) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۲۲) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۳) غرر التبیان، بدر الدین الحموی (م. ۷۳۳ق.) ، به کوشش عبدالجواد خلف، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۲۴) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۲۵) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ق.) ، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ق.) ، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۲۷) مبهمات القرآن، بلنسی (م. ۷۸۲ق.) ، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۲۸) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۹) المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶ق.) ، دار الفکر. المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۳۰) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۳۱) المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۳۲) معالم المدرستین، العسکری (م. ۱۳۸۶ش.) ، بیروت، النعمان، ۱۴۱۰ق.
(۳۳) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۴) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۳۵) المنتظم، ابن جوزی (م. ۵۹۷ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۳۶) المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۳۷) المیزان، الطباطبائی (م. ۱۴۰۲ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۳۸) نسب قریش، مصعب بن عبدالله الزبیری (م. ۲۳۶ق.) ، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
(۳۹) النسب، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق.) ، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۴۰) النهایه، مبارک ابن اثیر (م. ۶۰۶ق.) ، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.


۱. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۸.    
۲. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۵-۶۶.
۳. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۱۴.    
۴. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۱.    
۵. نسب قریش، مصعب بن عبدالله الزبیری، ج۱، ص۱۵.    
۶. المنمق، ابن حبیب، ص۴۵.
۷. المنمق، ابن حبیب، ص۱۰۶.    
۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۱.    
۹. المعارف، ابن قتیبه، ص۷۱.    
۱۰. النسب، ابن سلام الهروی، ص۱۹۶-۱۹۸.
۱۱. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۸.
۱۲. المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۷-۱۶۸.    
۱۳. مروج الذهب، المسعودی، ج۲، ص۳۲.
۱۴. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۱، ص۴۴۴.    
۱۵. المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۸.    
۱۶. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۵۸.    
۱۷. اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۰۹.
۱۸. تاریخ طبری، الطبری، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.    
۱۹. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص ۲۰۹.
۲۰. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷
۲۱. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۴-۵۹.    
۲۲. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷.
۲۳. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۵۸.
۲۴. اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۰.
۲۵. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ص۱۸۰.    
۲۶. المنمق، ابن حبیب، ص۱۹۰-۱۹۱.    
۲۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲۹.
۲۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۰.    
۲۹. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۹.    
۳۰. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ص۱۸۰.    
۳۱. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۹.
۳۲. المعارف، ابن قتیبه، ص۶۰۴.    
۳۳. المنمق، ابن حبیب، ص۳۳.    
۳۴. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۲.    
۳۵. المنتظم، ابن جوزی، ج۲، ص۲۱۱.
۳۶. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۶.    
۳۷. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۲.
۳۸. البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۴، ص۱۱۰.    
۳۹. اعلام النبوه، الماوردی، ص۱۹۲.    
۴۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.
۴۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.    
۴۲. المنمق، ابن حبیب، ص۵۰.    
۴۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۹.
۴۴. المنمق، ابن حبیب، ص۳۳.
۴۵. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۱۵۸.
۴۶. السیرة الحلبیه، الحلبی، ج۱، ص۲۲.
۴۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲.
۴۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۳.    
۴۹. السیرة الحلبیه، الحلبی، ج۱، ص۲۲.
۵۰. اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۱.
۵۱. المجموع، النووی، ج۸، ص۲۴۶.
۵۲. اخبار مکه، الازرقی، ج۱، ص۱۱۵.
۵۳. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۳، ص۳.
۵۴. اسباب النزول، الواحدی، ص۴۹۰.    
۵۵. مجمع البیان، الطبرسی، ج۱۰، ص۸۱۱.
۵۶. تفسیر بغوی، البغوی، ج۵، ص۲۹۸.    
۵۷. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۲.    
۵۸. اسباب النزول، الواحدی، ص۴۹۰.
۵۹. مجمع البیان، الطبرسی، ج۱۰، ص۸۱۱.
۶۰. تفسیر بغوی، البغوی، ج۵، ص۲۹۸.    
۶۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۲.    
۶۲. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۲.
۶۳. المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۳.    
۶۴. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۴.
۶۵. مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۷۴۶.
۶۶. المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۳.
۶۷. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۶۶.
۶۸. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۷.    
۶۹. المحبر، ابن حبیب، ص۱۶۳.
۷۰. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۱، ص۲۴۴.
۷۱. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۲۵۲.
۷۲. تفسیر قرطبی، القرطبی، ج۲۰، ص۲۰۴.    
۷۳. مبهمات القرآن، بلنسی، ج۲، ص۷۴۵-۷۴۶.
۷۴. قریش/سوره۱۰۶، آیه۱-۴.    
۷۵. کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۲۵-۶۲۶.
۷۶. تفسیر قرطبی، القرطبی، ج۲۰، ص۲۰۴.    
۷۷. البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی، ج۱۰، ص۵۴۹.    
۷۸. النهایه، مبارک ابن اثیر، ج۱، ص۶۰، «الف».
۷۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۹۵.
۸۰. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
۸۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
۸۲. معالم المدرستین، العسکری، ج۲، ص۱۲۵.    
۸۳. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.    
۸۴. السنن الکبری، البیهقی، ج۶، ص۳۶۶.
۸۵. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۱۸۵.
۸۶. سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی، ج۲، ص۳۷۷-۳۷۸.    
۸۷. المغازی، الواقدی ج۱، ص۱۴۵.
۸۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۷۸.
۸۹. انعام/سوره۶، آیه۵۲.    
۹۰. جامع البیان، الطبری، ج۷، ص۱۲۸.
۹۱. اسباب النزول، الواحدی، ص۲۱۹-۲۲۱.    
۹۲. روض الجنان، ابوالفتوح رازی، ج۷، ص۲۹۷-۲۹۸.
۹۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۶.    
۹۴. غرر التبیان، بدر الدین الحموی، ص۳۴۲.
۹۵. الدر المنثور، السیوطی، ج۴، ص۳۱۹.
۹۶. سیره ابن اسحق، ابن اسحق، ص۲۱۰.
۹۷. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۹۸. الکشاف، الزمخشری، ج۲، ص۶۳.    
۹۹. مجمع البیان، الطبرسی، ج۴، ص۵۵۹.
۱۰۰. حج/سوره۲۲، آیه۲۹.    
۱۰۱. الدر المنثور، السیوطی، ج۴، ص۳۵۸.
۱۰۲. المیزان، الطباطبائی، ج۱۴، ص۳۷۹.    
۱۰۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۷۷.
۱۰۴. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۳۴۳.    
۱۰۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱.
۱۰۶. اسباب النزول، الواحدی، ص۲۱۷.
۱۰۷. مجمع البیان، الطبرسی، ج۴، ص۸۳۲.
۱۰۸. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۲۰۵-۲۰۶.    
۱۰۹. انساب الاشراف، البلاذری، ج۶، ص۴۵.
۱۱۰. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۰.
۱۱۱. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۹۸.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بنی‌ عبدمناف».    




جعبه ابزار