عبدالله بن محمد تعایشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَعایِشی، عبداللّه بن محمد، رهبر
حکومت مهدیون در
سودان ، بعد از
مهدی سودانی است.
تعایشی به سال ۱۲۶۲ در تُرداتِ سودان، در جنوب غربیِ ایالت
دارفور ، در خانوادهای مذهبی از طایفه تَعایشه به دنیا آمد.
علوم دینی را در حد امکانات خانوادهاش فراگرفت.
در
سودان آن روز،
انتظار برای
ظهور مهدی اندیشهای رایج بود، و تعایشی در جوانی با زُبیر رَحمه منصور ــ که در ۱۲۹۱ دارفور را تصرف کرد ــ به عنوان «مهدی»
بیعت کرد، هر چند زبیر حاضر به پذیرش این عنوان نشد.
تعایشی با شنیدن آوازه محمداحمد ملقب به مهدی سودانی، به سمت شرق شتافت و در ۱۲۹۷ در جزیره اَبّا، در نیل سفید، به او پیوست و جزو مریدان وی شد.
محمداحمد از همان ابتدا به او توجهی خاص داشت، به گونهای که برخی پیوستن تعایشی به محمداحمد را در گرایش او به
ادعای مهدویت در ۱۲۹۸ مؤثر دانستهاند.
محمداحمد، متعاقب اعلان دعوتش، برای آغاز حرکت انقلابی خود ارتشی تشکیل داد و با دولت انگلیسی ـ مصریِ حاکم بر سودان چهار سال (۱۲۹۸ـ ۱۳۰۲) جنگید.
وی تعایشی را فرمانده ستاد ارتش خود کرد.
همچنین در همان سال، به تقلید از
تاریخ صدر اسلام ، چهار
خلیفه برای خود برگزید ــ که یکی از آنان تعایشی بود ــ و به هر یک از آنان لقب یکی از خلفای راشدین را داد.
تعایشی به «خلیفه الصدیق» یا «ابوبکر الصدیق»، خلیفه اول، ملقب شد؛ بدین ترتیب محمداحمد، به نوعی، جانشین خود را معرفی کرد.
تعایشی به عنوان یکی از سه فرمانده نیروهای محمداحمد، بسیاری از سربازان بقّاره را در فرمان خود داشت که نماد آن، پرچم سیاه بود.
او حملاتی گسترده به نیروهای حکومتی وقت را رهبری کرد و به موفقیتهای بسیاری دست یافت، به طوری که مدتی بعد نیروهای مهدی به شکست ناپذیری شهره شدند.
او
خَرطوم را محاصره کرد و با وجود مقاومت طولانی اهالی آن، در ۱۳۰۲ آنجا را تصرف کرد.
اندکی بعد از این فتح، مهدی در همان سال درگذشت و عبداللّه، با استفاده از مشروعیتی که مهدی به او بخشیده بود و نیز با بهره گیری از
قدرت و نفوذ خود، موفق شد که بر سه خلیفه دیگر، به ویژه خلیفه چهارم، که از خویشاوندان مهدی بودند پیشی گیرد و وارث حکومتی شود که از دارمحاس تا نیل علیا و از
دریای سرخ تا دارفور را در بر میگرفت.
آنچه مهدی برای جانشین خود گذاشت حکومتی ابتدایی برخاسته از
اصول اعتقادی و
دینی در سرزمینی وسیع بود که آثار جنگهای دوران مهدی در آن آشکار شده بود و از سوی دیگر شور و حرارت اولیه جنبش مهدیه نیز فروکش کرده بود.
تعایشی نیز همچون مهدی بعدها مدعی سروری و رهبری
عالم شد و ادعا کرد که مکاشفاتی دارد و در وصف یکی از
مکاشفات خود گفت که
پیامبر ،
مهدی و
خضر نزد او آمدهاند و پیامبر تمام اعمال او را تأیید کرده و وی را سرور هدایت تمام جهان قرار داده و در حال حاضر جهان در چنگ اوست.
نخستین مشکل تعایشی بر گرداندن
نظم و ایجاد حکومتی پایدار در منطقهای گسترده بود که چهار سال
جنگ ، نظم آن را از هم پاشیده بود؛ بویژه اینکه خاندان اولادالبَلَد که مهدی قسمت عمده نخبگان حکومتی خود را از میان آنها بر گزیده بود، به راحتی حاضر به پذیرش
حاکمیت خلیفه نبودند.
با وجود این، تعایشی با سرکوب شورشها و عزل اشراف و اولادالبلد، دو خاندان قدرتمند و خویشاوند مهدی، حرکت انقلابی مهدی را که سودای فتح جهان را در سر میپروراند، ادامه داد.
او در توجیه قتل مخالفانش، به یکی از مکاشفاتش اشاره کرد که در آن پیامبر اقدامات او، از جمله قتلها، را تأیید کرده بود.
همچنین ادعا کرد که پیامبر خطاب به او فرمان حمله به نیروهای مصری، ترک و انگلیسی را صادر کرده است.
در این دوره گرچه هنوز بخشهای دورافتادهای از سودان در سلطه قدرتهای دیگر بود، نفوذ خلیفه تقریباً در تمامی سودان تثبیت شده بود.
شکست مهدیون از نیروهای انگلیسی ـ مصری در ۱۳۰۳، به شهرت شکست ناپذیری ایشان لطمه زد.
با وجود این، نبرد در دیگر جبههها ادامه یافت و در پی شکست تلاشهای سلطان اتیوپی برای اتحاد با مهدیون در برابر
استعمار اروپا، خلیفه عبداللّه با اتیوپی وارد جنگ شد.
آنها علی رغم شکست اولیه از نیروهای اتیوپی در ۱۳۰۴، موفق شدند که سال بعد آنها را شکست دهند.
این جنگها موجب ضعف هر دو قدرت در قبال استعمار اروپا شد.
در ۱۳۰۴ تعایشی، همچون مهدی، برای خدیو محمد توفیق و
ملکه ویکتوریا و عبدالحمید دوم، سلطان
عثمانی ، پیامهایی فرستاد و آنها را به تسلیم در برابر مهدیون و
ایمان آوردن به مهدی فرا خواند، اما در ۱۳۰۷ نیروهای مهدیون، به رهبری النجومی، در حال پیشروی به سمت شمال، از نیروهای انگلیسی ـ مصری شکست سختی خوردند، به گونهای که دیگر تهدیدی برای
مصر به حساب نمیآمدند.
ناکامی نیروهای مهدیون در ۱۳۰۷ و مرگ سه تن از لایقترین فرماندهان مهدیون یعنی حمدان ابوعَنجَه، عبدالرحمان النجومی (متوفی ۱۳۰۷) و عثمان آدم (متوفی ۱۳۰۸)، همچنین ظهور اختلافات داخلی و قحطی، تعایشی را با وضعی بحرانی مواجه ساخت.
حکومت تعایشی از اطراف گرفتار هجوم نیروهای بیگانه شد.
در ۱۳۰۸ سپاه
انگلیس ـ مصر مهدیون را در سرزمینهای کرانه دریای سرخ شکست داد.
در ۱۳۱۱ لشکرکشی مهدیون به
اریتره در جنگ اَقُردات/ اغردات با ایتالیاییها به شکست آنها انجامید.
از طرفی نواحی جنوب سودان عملاً بخشی از مملکت مهدیون نبود و تعایشی بر آن مناطق تسلط نداشت.
در ۱۳۱۲ بلژیکیها در جنوب و در بحرالغزال با مهدیون وارد جنگ شدند.
فرانسویها نیز در ۱۳۱۳ عملیات نظامی خود را در
سودان آغاز کردند.
رقابت
فرانسه و انگلیس در
افریقا باعث تسریع حمله انگلیس به سودان شد، لذا در ۱۳۱۴ نیروهای مصری با هدایت انگلستان به دُنْقُله حمله کردند و مهدیون را شکست دادند.
در ۱۳۱۵ بَربَره سقوط کرد و بدین ترتیب دامنه
محاصره روز به روز تنگتر میشد.
جنگ ام دُرمان یا جنگ کراری در ۱۳۱۶ ــ که یازده هزار کشته و شانزده هزار زخمی از مهدیون بر جای گذاشت ــ نشانه پایان حکومت مهدیون در سودان بود.
در نهایت، تعایشی که به همراه باقیمانده نیروهای خود به کُردُفان عقب نشینی کرده بود در ۱۳۱۷ با حمله قوای انگلیسی کشته شد.
از این زمان، سلطه مشترک انگلیس و مصر بر سودان تا ۱۳۷۴ /۱۳۳۴ ش ادامه پیدا کرد.
در زمان تعایشی، جنبش مهدی از حرکتی انقلابی به دولتی رسمی و تمرکز قدرت دولتی تبدیل شد.
ابتدا حکومت جنبه مردمی داشت، اما سیاستهای خشن و تبعیض آمیز تعایشی و استفاده از
شریعت به نفع اهداف خود بتدریج به گسترش نارضایی عمومی انجامید.
نتیجه این نارضایی، آشوب و جنگ قبیلهای و قحطی بود که تأثیر جدّی در تضعیف پایههای حکومت وی داشت، به طوری که بسیاری از سودانیها در جنگهای ۱۳۱۶ـ۱۳۱۷ در کنار انگلیسیها به سرکوب مهدیون کمک کردند.
سیاست خارجی انعطاف ناپذیر مهدیون که با به رسمیت نشناختن کشورهای همسایه و نظام بین الملل همراه بود، همچنین تقسیم بندی قلمرو خود و دیگران به دارالاسلام و دارالحرب منجر به انزوای سودان و جنگ دائم مهدیون با مصر، اتیوپی و در نهایت
بریتانیا شد. در نتیجه بعد از مدتی، بازسازی اقتصادی و سیاسی دولت مهدی نیز متوقف و موجب شکستهای پی در پی آنها شد.
از جمله اقدامات تعایشی، تقویت قدرت نظامی از طریق ساختن قورخانه (اسلحه خانه)، کارخانهها و کارگاههای کشتی سازی بود.
او از اسرای مصری و اروپایی نیز برای سازماندهی و آموزش ارتش خود استفاده میکرد.
اقدام دیگر او ایجاد نظام مالیاتی جدیدی همچون نظام مالیاتی عثمانی و مصر بود و بدین ترتیب نظام دیوانسالاری گذشته را، بر خلاف دیدگاههای مهدی، احیا کرد.
(۱)
خیر الدین زرکلی،
الاعلام.
(۲) ضرار صالح ضرار، تاریخ السودان الحدیث، بیروت ۱۹۷۵، ۱۹۸۸.
(۳) ولادیمیر لوتسکی، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمه پرویز بابائی، تهران ۱۳۴۹.
(۴) موسوعه السیاسه، چاپ عبدالوهاب کیّالی، بیروت ۱۹۷۹ـ۱۹۹۴.
(۵) پیتر ملکم هالت و م دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمدتقی اکبری، مشهد ۱۳۶۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعایشی»، شماره۳۶۱۶.