عبدالسلام بن سلیم فیتوری اسمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسمر، عبدالسلام بن سلیم فیتوری، شاعر، صوفی
مالکی مذهب و احیاکنندۀ
طریقت عروسیه شاذلیه .
وی در ۸۸۰ در زِلیتِن/ زلیطن به دنیا آمد.
لقب اسمر را به سبب بسیاری
شبزندهداری (سمر) در
عبادت به او دادند
و نسب فیتوری نشاندهندۀ انتساب وی به
قبیله فواتیر است.
سلسله اجداد وی به
امام حسن علیهالسلام میرسد و نیاکان او در زمان
حجاج از
مکه به
فاس کوچ کردند.
پدر عبدالسلام، که از صالحان و اهل
کرامت فاس به شمار میآمد، اندکی پس از دوسالگی او درگذشت و عمویش، ابوالعباس احمد بن محمد فیتوری، که او نیز از علمای بزرگ بود، سرپرستی وی را برعهده گرفت و او را به آموختن و
حفظ قرآن واداشت.
عبدالسلام در هفت سالگی از قاریان بسیار زبده شد و مبادی علوم ادبی و فقه و منطق را نیز از عمویش فراگرفت.
سپس نزد عبدالرحمن وَسلاتی،
احمد زروق و
عبدالواحد دوکالی شاگردی کرد و از دوکالی، که از مشایخ سلسله
عروسیه بود، اصول
تصوف را آموخت.
بدین ترتیب، سلسله مشایخ او با چهار واسطه، از طریق
عبدالواحد بن محمد دوکالی به
احمد بن عروس و از طریق او به
ابوالحسن شاذلی میرسد.
گفته شده است که
ابن عروس ، پیشاپیش، از تولد وی وجانشینی او در سلسله
عروسیه خبر داده بود.
عبدالسلام بسیار اهل عبادت و ذکرگویی و در ابتدا بسیار به
سنّت پایبند بود و با
موسیقی و
سماع مخالفت میکرد، اما یک بار که به
زیارت مزار اجدادش رفته بود با دیدن جماعتی که موسیقی مینواختند و اشعار
ممشاد دینوری را میخواندند، در او شور و جذبهای پدید آمد، به طوری که خود نیز به شروع به
دفزدن کرد.
استادش دوکالی نخست در مقام انکار این عمل برآمد، اما شور و جذبه عبدالسلام در دفنوازی چنان بود که دوکالی دست از مخالفت برداشت و او را تأیید کرد.
به تدریج، احوال عبدالسلام و دفنوازی توأم با ذکرگویی وی برخی از علما را شیفته خود کرد و ایشان را در شمار مریدان و شاگردان وی در آورد.
از سوی دیگر، عقاید و کردار عبدالسلام موجب
خشم و
دشمنی برخی دیگر از علما شد، به طوری که به او
تهمت ساحری زدند.
عبدالسلام، پس از خروج از زلیتن، به ساحل رفت و در مدت اقامتش در قریه اَحامد با بزرگان آنجا مصاحبت کرد و کرامات بسیار از او سرزد. او از آنجا هم اخراج شد، به
طرابلس رفت و در مسجد ناقه اقامت کرد. مردم طرابلس چون شرح صفات و کرامات او را شنیدند، گرد وی جمع شدند و او به تعلیم آنان پرداخت، اما برخی از وی به والی شکایت بردند و او را به
کفر و ایجاد آشوب و اختلاف در میان مردم متهم کردند. سرانجام، برای پایان دادن به اغتشاش و درگیری، به فرمان حاکم شهر، عبدالسلام از طرابلس اخراج شد.
پس از آن، وی در مناطق متعددی اقامت کرد، از جمله به جبل غَریان، قلعه سوفالجین، تاورغا و مسراته/ مصراته رفت و در اواخر عمر به
زلیتن بازگشت و در میان قبیله براهمه ساکن شد و در همان زاویهای که بنا نهاده بود، به تشکیل حلقههای ذکر و وعظ و نیز تدریس پرداخت.
عبدالسلام دربارۀ خود عقاید غلوآمیزی داشت. وی افزون بر قصیدهای شطحآمیز دربارۀ خود،
در برخی از اشعارش خود را صاحب علم
خضر و
لقمان و وارث
اسرار الهی پیامبر، قطب و غوث خوانده است.
او همچنین از
حلاج دفاع میکرد و او را غوث زمان خود میدانست و در اشعارش وی را میستود.
عبدالسلام، پس از عمری طولانی، در ۹۸۱ در زادگاه خود درگذشت و در زاویهاش دفن شد. براساس وصیتش، سالم بن طاهر او را
غسل داد و بر جسدش
نماز خواند. او شاگردش، عمر بن حَجا، را به جانشینی خود برگزیده بود.
از عبدالسلام کرامات بسیاری حکایت شده است.
کریمالدین برمونی، یکی از شاگردان عبدالسلام،
بسیاری از حوادث و جزئیات زندگی او و همچنین اشعار و سخنان وی را در کتابی به نام روضه الازهار و منیه السادات الابرار گرد آورده است. محمد مخلوف این اثررا، با نام مواهب الرحیم فی مناقب مولانا الشیخ سیدی عبدالسلام بن سلیم، تنقیح و تلخیص کرده که با عنوان تنقیح روضه الازهار و منیه السادات الابرار به چاپ رسیده است. ابومحمد عبدالسلام بن صالح، یکی از نوادگان عبدالسلام، نیز کتابی با عنوان فتحالعلیم در شرح حال وی نوشته است.
از عبدالسلام آثاری بر جای مانده است، از جمله: الانوار السنیه فی اسانید الطریقه العروسیه، که در آن به نوع ارتباط و اتصال خود با ابوالعباس احمد بن
عروس اشاره کرده است
العَظمه فی التَحدُث بالنعمه، مشتمل براذکار و اوراد فراوان
و الوصیه الکبری، که آن را در ۹۷۲ در پاسخ به سؤالات شاگردش، محمد بن عطیه، تقریر کرده و نیز شامل سفارشهای اوست به سالکانی که میخواهند وارد طریقت وی شوند.
وی در این اثر چهار حزب (دعا) نوشته و به مریدانش سفارش کرده است که آنها را از حفظ کنند و پیوسته بخوانند. این احزاب عبارتاند از: حزب کبیر، که پس از
نماز عصر و پیش از وارد شدن به شهرها یا آمدن نزد امیران خوانده میشود؛ حزب طمس (پاک کردن) که پس از نماز عصر خوانده میشود؛ حزب خوف، که پیش از طلوع خورشید و هنگام
سفر آن را میخوانند؛ و حزب فلاح و
رستگاری ، که زمان خواندن آن قبل از مصیبتها و پیش از
خواب است.
محمد بن عطیه مختصری از این اثر را با نام وصیه الصغری در ۹۷۹ تدوین کرده است.
مجموعهای از رسایل عبدالسلام نیز، با عنوان رسائل الاسمر عبدالسلامبن سلیم الادریسی الحسنی الی مریدیه، به همت مصطفی عمران رابعه در۲۰۰۲ در بیروت به چاپ رسیده است.
عبدالسلام را احیاکنندۀ
طریقت عروسیه ، از شاخههای
شاذلیه ، به شمار میآورند.
طریقت
عروسیه، که بعد از عبدالسلام به
سلامیه معروف شد، در برخی کشورهای شمال
افریقا ، بخصوص
تونس ، پیروان بسیاری یافت.
عبدالسلام پیروی از سنّت
پیامبر ، پوشیدن لباسهای سبز و سفید و اجتناب از پوشیدن لباس سیاه، محبت کردن به اهل علم، و حضور در محضر مشایخ با آداب و شرایط خاص را به پیروان خود توصیه میکرد.
در این طریقت، مراسم ذکر جلی، با دفنوازی و سماع همراه است.
(۱) محمد بشیر ظافر ازهری، طبقات المالکیه و هو الکتاب المسمی الیواقیت الثمینه فی اعیان مذهب عالم المدینه، قاهره۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۲) صادق رزقی، الاغانی التونسیه، تونس ۱۹۶۷.
(۳) طاهر احمد زاوی، اعلام لیبیا، بیروت ۲۰۰۴.
(۴) عبدالسلام بن سلیم، رسائل الاسمر عبدالسلام بن سلیم الادریسی الحسنی الی مریدیه، چاپ مصطفی عمران رابعه، بیروت ۲۰۰۳.
(۵) عبدالحی کتانی، فهرس الفهارس و الاثبات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۶) محمد مخلوف، تنقیح روضه الازهار و منیه السادات الابرار، بیروت.
(۷) محمد مخلوف، شجره النور الزکیه فی طبقات المالکیه، بیروت ۱۳۴۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «اسمر»، ج۱۶، شماره ۷۲۷۳.