ظُلْم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ظُلْم (به ضم ظاء و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای ستم است.
اصل آن به معنی ناقص کردن حق و یا گذاشتن شیء در غیر موضع خویش است.
مشتقات
ظُلْم که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
تَظْلِمْ (به فتح تاء، سکون ظاء و کسر لام) به معنای کم کرد؛
یُظْلَمُونَ (به ضم یاء، سکون ظاء و کسر لام) به معنای ستم خواهد شد؛
ظُلِمَ (به ضم ظاء و کسر لام) به معنای ستم؛
ظَلُوماً (به فتح ظاء و ضم لام) به معنای بسیار ستمکار؛
بِظَلَّامٍ ( به کسر باء، فتح ظاء و لام مشدد) نفی ظلم از پروردگار است؛
یَظْلِمُ (به فتح یاء، سکون ظاء و کسر لام) به معنای ستم میکند؛
ظالِمَةٌ (به کسر لام) به معنای بسیار ستمگر است.
ظُلْم به معنای ستم است. اصل آن به معنی ناقص کردن حق و یا گذاشتن شیء در غیر موضع خویش است.
در
الصحاح و
قاموس المحیط آمده:
«الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّیْءِ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ». در
النهایه گفته:
«اَصْلُ الظُّلْمِ الْجَوْرُ وَ مُجَاوَزَةُ الْحَدِّ». راغب اصفهانی گوید:
«الظُّلْمُ عِنْدَ اَهْلِ اللُّغَةِ وَ کَثِیرٍ مِنَ العلماءِ وضعُ الشّیءِ فِی غیرِ موضِعِهِ و الظُّلْمُ یُقَالُ فِی مُجَاوَزَةِ الحَقِّ.» شیخ طبرسی ذیل آیه ۳۵
بقره فرموده: اصل
ظلم، کم کردن حق است، یعنی ناقص نکرد و به قولی اصل آن وضع شیء در غیر موضعش است.
«مَنْ اَشْبَهَ اَبَاهُ فَمَا ظَلَمَ» هر که به پدرش شبیه باشد شباهت را در غیر محلش نگذاشته، آنگاه فرموده: هر دو معنی مطّرد و معمول است.
به مواردی از که در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ اُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً.) «هر دو باغ میوه خود را داد و از آن چیزی کم نکرد.»
در
قرآن مجید به هر سه معنی آمده است. در آیه گذشته به معنی کم کردن است.
(ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ.) (سپس به هر كس، پاداشِ آنچه را انجام داده، به طور كامل بازپس داده مىشود و به آنها ستم نخواهد شد.)
ایضا در آیاتی نظیر آیهی فوق به قرینه «تُوَفَّی» به معنی نقصان است. یعنی کسب هر نفس بیکم و کاست به خودش داده میشود.
(لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلَّا مَنْ ظُلِمَ.) (
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بدیهاى ديگران را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد.)
در آیاتی نظیر آیهی فوق به معنی جور و ستم است.
ظَلُوم صیغه مبالغه است مثل کذوب و دود.
(اِنَّ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ.) «راستی
انسان بسیار ستمگر و بسیار کفران کننده است.»
این حکم نسبت به انسانی است که تربیت دینی ندارد.
(اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا.) (او بسيار ستمكار و نادان بود.)
+
راجع به آیه در «جهل» سخن گفته شده است.
ظَلّام صیغه مبالغه است این کلمه پنج بار در
قرآن به کار رفته و همه درباره نفی
ظلم از پروردگار است.
(وَ اَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.) (خداوند، نسبت به بندگان خود، هرگز ستم روا نمىدارد.)
(ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ.) (و به آنان گفته مىشود: اين، در مقابل كارهايى است كه با دست خود از پيش فرستادهايد و خداوند نسبت به بندگان، هرگز ستم روا نمىدارد!)
(ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ.) (و به آنان مىگوييم: اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش فرستاده و خداوند هرگز به بندگان ستم نمىكند.)
(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ.) (كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىكند.)
(وَ ما اَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.) (و من هرگز به بندگان ستم نخواهم كرد!)
در سه سوره اول در ما قبل آیه جمله
(ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ.) (وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَرِیقِ.) واقع شده و در سوره ق چند آیه قبل آمده
(اَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ)در سوره فصلت آیه چنین است
(مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.) و در آیه اول پس از ذکر عذاب آمده
(ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ وَ اَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.) (ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدِیکُمْ وَ اَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.) در سوره ق نیز قریب به آن است.
به نظر میآید آمدن صیغه مبالغه به مناسبت مقام است، یعنی اگر خداوند
کافر و
ظالم را عذاب نمیکرد و آنها را در ردیف پاکان قرار میداد و یا عمل هر کس را به خودش بر نمیگرداند، بسیار ستمگر بود و چون
ظلّام نیست لذا روی عدل عذاب میکند.
در
تفسیر المیزان و
تفسیر المنار نیز قریب به این مضمون گفتهاند.
به قول بعضی از بزرگان صیغه
ظلّام برای مبالغه در نفی
ظلم است، ولی مطلب فوق از آن بهتر است و به قول بعضی خداوند اگر
ظلمی میکرد حتما
ظلّام بود نه
ظالم، زیرا اگر به هر یک از بندگان جزئیترین
ظلمی میکرد نسبت به ملاحظه همه آنها
ظلّام میشد. این سخن فی نفسه درست است و در
قرآن درباره خدا
«لیس بظالم» نیامده و پیوسته
(لَیْسَ بِظَلَّامٍ) آمده، ولی آیات فوق در این صدد نیست. بلی در افعال این ماده آمده است.
(اِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً.) (خداوند هيچ به مردم ستم نمىكند.)
(وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ اَحَداً.) (و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند.)
(وَ کَذلِکَ اَخْذُ رَبِّکَ اِذا اَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَةٌ.) (و اينچنين است مجازات پروردگار تو، هنگامى كه مردم شهرها و آبادیها را مجازات مىكند، در حالىكه آنها ستمكارند!.)
بعضی جاها نسبت
ظلم به غیر اولی العقل داده شد، مثل آیهی فوق این تعبیر در آیه ۱۱
سوره انبیاء و آیهی ۴۵ و ۴۸
سوره حج نیز آمده است، مراد از آن ظاهرا
ظلم اهل شهر است، چنانکه در آیهی آیه ۷۵
سوره نساء صریحا نسبت
ظلم به اهل داده شده است.
(رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ اَهْلُها.) («پروردگارا! ما را از اين شهر (
مکّه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر و رهايى ببخش.)
ظَلّام پنج بار در
قرآن به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ظلم»، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۰.