ظهور امام زمان با قرآن و سنت جدید (شبهه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روایاتی از
ائمه (علیهم
السّلام) نقل شده است که خبر از ظهور
حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) با کتاب جدید،
سنت جدید و
دین میدهند؛ عدهای از وهابیان شبههپراکنی کردهاند که مهدی شیعیان با این کتاب و سنت جدید در مقابل
قرآن و
سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) میایستد و با این کتابش مردم را گمراه میکند. در این مقاله به بررسی این شبهه و پاسخ به آن میپردازیم.
نعمانی روایتی را در کتاب
الغیبه خود از
امام باقر (علیهالسّلام) چنین نقل کرده است:
«... عن ابیجعفر محمد بن علی... قال (
علیه
السّلام): اذا خرج یقوم بامر جدید، وکتاب جدید، وسنة جدیدة، وقضاء جدید...؛
امام قائم که
قیام کند امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت.»
همچنین نعمانی روایت دیگری را نیز این چنین نقل کرده است:
«بن یعقوب الجعفی ابوالحسن، قال: حدثنا اسماعیل بن مهران، قال: حدثنا الحسن بن علی بن ابیحمزة، عن ابیه ووهیب بن حفص، عن ابیبصیر، عن ابیعبدالله (
علیه
السّلام)، قال: انه قال لی ابی (
علیه
السّلام): لا بد لنار من اذربیجان لا یقوم لها شئ، واذا کان ذلک فکونوا احلاس بیوتکم، والبدوا ما البدنا، فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا الیه ولو حبوا والله لکانی انظر الیه بین الرکن والمقام یبایع الناس علی کتاب جدید علی العرب شدید، وقال: ویل لطغاة العرب من شر قد اقترب»
ابوبصیر از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «پدرم امام باقر (
علیه
السّلام) به من فرمود: ناگزیر آتشی از ناحیه
آذربایجان زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانهنشین باشید (بیطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم شما نیز خانهنشین باشید و چون کسی که از طرف ما فعّالیت خود را آغاز کرد به سوی او بشتابید اگر چه با راه رفتن با دست و زانو باشد به
خدا سوگند گوئی هم اکنون به او مینگرم که میان
رکن و
مقام به فرمانی جدید از مردم
بیعت میگیرد، فرمانی که بر عرب سخت گران است، و (پدرم) فرمود: وای بر سرکشان عرب از شرّی که روی نموده است».
طبق روایات نقل شده، شکی نیست که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) به همان قرآنی عمل خواهد کرد که بر جدش رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نازل شده است و
سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و دین
اسلام را اجرا خواهد کرد و اگر در برخی روایات نقل شده است که حضرت کتاب جدید، سنت جدید و دین و یا امر جدید میآورد، این بدین معنا نیست که قرآنی در مقابل قرآن نازل شده بر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) میآورد و یا سنتی و دینی بر خلاف سنت و دین پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) میآورد، بلکه مراد، تجدید
احکام، اجرای
حدود تعطیل شده کتاب الهی، اصلاح و رای و افکار نادرست مردم، و زدودن فرسودگی و کهنگی از قرآنی و سنت و
اسلام است که فقط نقش آن باقی مانده است. اما چون اینها برای مردم تازگی دارد، فکر میکنند قرآن جدید و یا سنت جدید و دین جدید است.
در روایات فراوانی بر این مطلب تاکید شده است که در
عصر ظهور، حضرت مهدی (
علیه
السّلام) قرآن و سنت را معیار اجرای احکام قرار خواهد داد. در این روایات با تعابیر متفاوتی همچون احیاء قرآن، عمل به قرآن، دعوت به قرآن و قضاوت بر اساس قرآن، به این نکته اشاره شده است لذا امام مهدی (
علیه
السّلام) به هیچ عنوان در صدد کنار زدن قرآن کریم و جایگزین کردن کتاب دیگری به جای آن نیستند پارهای از روایات یاد شده در منابع شیعه از این قرارند:
شیخ صدوق در کتاب
عیون اخبار الرضا از زبان
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده که
ائمه (علیهمالسّلام) از قرآن نازل شده بر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) جدا نیستند:
«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ابیعُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (
علیه
السّلام) قَالَ: سُئِلَ امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ: اَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْاَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَلَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) حَوْضَه.»
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمود: از امیرالمؤمنین (
سلاماللَّه
علیه) پرسیدند: معنی گفتار حضرت رسول (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟ و
عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و
حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهمی مهدی و
قائم عترت است، اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه که در کنار حوض خدمت پیغمبر برسند.
این روایت ثابت میکند که
اهل بیت (علیهمالسّلام) از قرآن کریم جدا نمیشوند.
سند این روایت صحیح است. در ذیل به بررسی راویان آن میپردازیم:
احمد بن
زیاد بن جعفر همدانی از اساتید شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) است و شیخ از او به بزرگی یاد کرده و میگوید: وکان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةالله
علیه) ورضوانه.
«او شخص مورد اعتماد، متدین و فاضل بود، رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد».
علامه حلی نیز گوید: کان رجلا ثقة دینا فاضلا رضی الله عنه
نجاشی در خصوص
ثقه بودن
علی بن
ابراهیم بن هاشم گوید:
قال النجاشی: القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
او قمی ثقه در
روایت، ثابت، معتمد، و صحیح المذهب بود.
حضرت
آیتالله خوئی در شرح حال
ابراهیم بن هاشم مینویسد:
اقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بنهاشم، ویدل علی ذلک عدة امور:
۱. انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
۲. ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن امالی الصدوق فی سندها ابراهیم بنهاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة ۱۵۸.
۳. انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن
یتسالم علی اخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
من میگویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بنهاشم تردید شود، برای اثبات این مطلب چند مطلب دلالت دارد:
۱. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که او در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده است، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
۲.
سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او را کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بنهاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علما ثقه هستند.
۳. او نخستین کسی است که حدیث مردم
کوفه را در
قم انتشار داد و قمیها به روایات او اعتماد کردهاند. در میان قمیها کسانی بودند که در باره روایت سختگیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمیها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمیکردند.
محمد بن ابیعمیر از
اصحاب اجماع میباشد.
نجاشی در خصوص او گوید: قال النجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین...
او نزد موافق و مخالف جلیل القدر و دارای منزلت و مقام والایی است.
کشی نیز گوید: اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم و اقروا لهم بالفقه و العلم و هم ستة نفر آخر دون الستة نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابیعبدالله (ع) منهم یونس بن عبد الرحم
شیخ طوسی نیز گوید: ثقة
وی همچنین گوید: کان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة
او نزد
شیعه و
سنی از موثقترین افراد بود.
نجاشی درباره
غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسدی گوید: ثقة
شیخ صدوق (رحمةالله
علیه) در کتاب
کمال الدین روایت دیگری را نیز چنین نقل میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ
سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ امیرالمؤمنین عَلِیِّ بْنِ ابیطَالِبٍ (
علیه
السّلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وتَعَالَی طَهَّرَنَا وعَصَمَنَا وجَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وحُجَجاً فِی اَرْضِهِ وجَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وجَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ ولَا یُفَارِقُنَا.»
سلیم بن قیس هلالی از امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه و
معصوم گردانید، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمین قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شویم و نه او از ما جدا میشود.
همچنان که ملاحظه نمودید، حضرت علی (
علیه
السّلام) در روایت فوق بیان نمودند که اهل بیت (علیهم
السّلام) (که امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) یکی از مصادیق آن میباشند) همواره همراه قرآن هستند و هرگز از آن جدا نمیشوند.
سند این روایت صحیح است. در ذیل به بررسی راویان آن میپردازیم:
نجاشی در توثیق
محمد بن الحسن بن ولید گوید: شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم
او استاد علمای قم، فقیه آنها بود و بر همگی مقدم و در میان علمای قم، چهره برتر بود.
شیخ طوسی گوید: جلیل القدر بصیر بالفقه ثقة
نجاشی در خصوص محمد بن الحسن الصفار گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر راجحا
وی از چهرهای برتر در میان علمای قم بود و فردی مورد وثوق و والا مقام و برتر بود.
نجاشی درباره احمد بن محمد بن عیسی گوید: ابو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم
شیخ طوسی نیز مینویسد: ثقة
شیخ طوسی در فهرست گوید: ثقة
در رجالش نیز گوید: الاهوازی ثقة
نجاشی درباره
حماد بن عیسی گوید: کان ثقة فی حدیثه صدوقا
او فردی مورد اطمینان و در حدیث راستگو بود.
شیخ طوسی گوید: ثقة
در
رجال نیز گوید: ثقة
سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب و یاران خاص پنج امام اول شیعیان بوده است.
آیتالله خوئی در شرح حال او مینویسد:
سلیم بن قیس: قال النجاشی فی زمرة من ذکره من سلفنا الصالح فی الطبقة الاولی:
سلیم بن قیس الهلالی له کتاب، یکنی ابا صادق.
آقای خوئی (رحمةالله
علیه) سپس در ادامه نکاتی را در باره او این چنین بیان میکند:
الاولی: ان
سلیم بن قیس - فی نفسه - ثقة جلیل القدر عظیم الشان، ویکفی فی ذلک شهادة البرقی بانه من الاولیاء من اصحاب امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام)، المؤیدة بما ذکره النعمانی فی شان کتابه، وقد اورده العلامة فی القسم الاول وحکم بعدالته.
سلیم بن قیس هلالی...
نجاشی او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است...
سلیم بن قیس هلالی فی نفسه، ثقه، جلیل القدر و والا مقام است. برای اثبات این مطلب، شهادت
برقی به این که او اولیاء اصحاب امیرمؤمنان (
علیه
السّلام) بوده کفایت میکند. این مطلب را گفتار
نعمانی در باره کتاب
سلیم تایید میکند.
علامه حلی نیز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.
همانطوری که ملاحظه نمودید در دو روایت فوق بیان شد که اهل بیت (علیهم
السّلام) از جمله امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) همواره در کنار قرآن بوده و لحظهای از آن جدا نیستند. بنابراین این ادعا مبنی بر اینکه حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) قرآن جدیدی غیر قرآن رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) میآورند، کاملا بی اساس است.
علاوه بر دو روایت فوق، روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به خاطر اختصار فقط به ذکر روایات بسنده میکنیم.
کلینی روایتی را نقل کرده است که در آن اشاره شده است که امام مهدی (
علیه
السّلام) به کتاب خدا عمل میکند:
«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ ابیبَصِیرٍ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ ابوجَعْفَرٍ ع وَ اَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ اِنَّکُمْ اَهْلُ بَیْتِ رَحْمَةٍ اخْتَصَّکُمُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهَا فَقَالَ لَهُ کَذَلِکَ نَحْنُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا نُدْخِلُ اَحَداً فِی ضَلَالَةٍ وَ لَا نُخْرِجُهُ مِنْ هُدًی اِنَّ الدُّنْیَا لَا تَذْهَبُ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلًا مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ یَعْمَلُ بِکِتَابِ اللَّهِ لَا یَرَی فِیکُمْ مُنْکَراً اِلَّا اَنْکَرَهُ.»
احمد بن عمر میگوید: امام باقر (
علیه
السّلام) در پاسخ مردی که به آن حضرت گفت: شما خاندان رحمت هستید که خدای تبارک و تعالی شما را مخصوص و ویژه آن گردانیده، فرمود: ما این چنین هستیم، و خدای را سپاسگزاریم. ما هیچ کسی را در گمراهی نیفکندیم و از راه راست بیرون نبردیم. همانا دنیا به پایان نرسد تا آنکه خداوند عزّوجل مردی از خاندان ما اهل بیت که به کتاب خدا عمل کند و در میان شما عمل زشتی نمیبیند مگر آنکه انکارش میکند.
همچنین در روایت دیگر از امام باقر (
علیه
السّلام) آمده است که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) عالم به قرآن و سنت پیامبر (ص) است:
«وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُوسَی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ابیعَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اِسْمَاعِیلُ بْنُ مَالِک عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ ابیجَعْفَرٍ ع قَالَ: اِنَّ الْعِلْمَ بِکِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلیَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِیِّنَا کَمَا یَنْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ اَحْسَنِ نَبَاتِه؛
جابر از امام باقر (
علیه
السّلام) روایت میکند که فرمود: علم به کتاب خدای تعالی و سنّت پیامبرش در قلب مهدی ما میروید و نشو و نما میکند همچنان که نباتات به بهترین وجه نشو و نما میکند.»
در روایات دیگر نیز بیان شده است که در زمان ظهور زنان نیز طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در خانههایشان حکم میکنند. این نشان از این دارد که در زمان امام مهدی (
علیه
السّلام) احکام طبق قرآن نازل شده و سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) جاری میشود.
نعمانی روایتی را ذیل بیان (نشانهها و کردار آن امام مهدی (
علیه
السّلام)) از امام باقر (
علیه
السّلام) چنین نقل کرده است:
«... رَجُلٌ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ فَیُعْطِیکُمْ فِی السَّنَةِ عَطَاءَیْنِ وَ یَرْزُقُکُمْ فِی الشَّهْرِ رِزْقَیْنِ وَ تُؤْتَوْنَ الْحِکْمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی اِنَّ الْمَرْاَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّه؛
حمران بن اعین از امام باقر (
علیه
السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مردی از ما خاندان در هر سالی دو نوبت به شما بخشش خواهد کرد و در هر ماه دو نوبت به شما عطا خواهد نمود، در دوران او شما از حکمت برخوردار میشوید تا آنجا که یک زن در خانه خود بر اساس کتاب خدای تعالی و روش
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به انجام
تکالیف شرعی خود پردازد.»
شیخ صدوق روایتی را از جابر نقل میکند که پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمودند مهدی موعود (
علیه
السّلام) به سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند:
«عن عبدالله بن المغیرة عن سفیان بن عبد المؤمن الانصاری، عن عمرو ابن شمر، عن جابر قال... وقال رسول الله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) وهو رجل منی اسمه کاسمی یحفظنی الله فیه ویعمل بسنتی یملا الارض قسطا وعدلا ونورا بعد ما تمتلی ظلما وجورا وسوءا؛
حضرت فرمودند: آن حضرت مردی است از من، اسمش همچون اسم من بوده و خدا امر من را در او حفظ و نگاه میدارد، به سنّت من عمل کرده و زمین را پر از عدل و داد و نور نموده بعد از آن که از
ظلم و ستم و زشتیها پر شده باشد.
طبق این روایات که دارای تعدد طرق نیز هستند، قرآنی که در زمان
حضرت مهدی (علیهالسّلام) مورد عمل قرار میگیرد، همان قرآنی است که بر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نازل شده است و به همان
سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند
در روایات معتبر اهل سنت نیز نقل شده است که جضرت مهدی (
علیه
السّلام) بعد از ظهور طبق سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) با مردم رفتار میکند و دین
اسلام را در زمین پیاده میکند:
روایت معتبری را
ابویعلی نقل کرده است که در آن آمده است حضرت مهدی (
علیه
السّلام) به شریعت و سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند:
«حدثنا ابوهشام الرفاعی حدثنا وهب بن جریر حدثنا هشام بن ابیعبدالله عن قتادة عن صالح ابیالخلیل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عنام
سلمة زوج النبی صلی الله
علیه وسلم قالت قال رسول الله صلی الله
علیه وسلم. . فیخرج رجل من قریش من اهل المدینة... فیقسم بین الناس فیئهم ویعمل فیهم سنة نبیهم ویلقی
الاسلام بجرانه الی الارض؛
مردی از
قریش از اهل
مدینه اموال را بین مردم تقسیم میکند و در میان مردم به سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) رفتار میکند و
اسلام را به طور کامل در روی زمین پیاده میکند.»
محقق کتاب گوید: اسناده من طریق مجاهد حسن
ابنماجه نیز این روایت را با اندکی اختلاف نقل کرده است:
«... فَیَقْسِمُ الْمَالَ وَیَعْمَلُ فی الناس بِسُنَّةِ نَبِیِّهِمْ صلی الله
علیه وسلم وَیُلْقِی
الْاِسْلَامُ بِجِرَانِهِ الی الارض؛
در میان مردم به سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) رفتار میکند و
اسلام را به طور کامل در روی زمین پیاده میکند.»
ابنقیم این
روایت را نقل و گوید:
ورواه ابویعلی الموصلی فی مسنده من حدیث قتادة عن صالح ابیالخلیل عن صاحب له وربما قال صالح عن مجاهد عنام
سلمة والحدیث حسن ومثله مما یجوز ان یقال فیه صحیح
ابنحجر نیز در خصوص این روایت گوید: وصح انه صلی الله
علیه وسلم قال یکون اختلاف
شارحین این روایات نیز اشاره کردهاند که این شخص مهدی میباشد که طبق
شریعت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند.
ملا علی قاری در این خصوص گوید: ای المهدی فی الناس (بسنة نبیهم) ای شریعته
مهدی در بین مردم به شریعت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند.
عظیمآبادی نیز قریب به این تعبیر را ذکر میکند:
ویعمل) ای المهدی (فی الناس بسنة نبیهم) فیصیر جمیع الناس عاملین بالحدیث ومتبعیه
مهدی در بین مردم به سنت عمل میکند یعنی اینکه مردم را عمل به روایات و پیروان آن میگرداند.
طبرانی روایتی را چنین نقل میکند:
حدثنا احمد قال حدثنا ابوجعفر قال حدثنا محمد بن
سلمة عن ابی الواصل عن ابیالصدیق الناجی عن الحسن بن یزید السعدی احد بنی بهدلة عن ابیسعید الخدری قال سمعت رسول الله یقول یخرج رجل من امتی یقول بسنتی
مردی از امت من خروج میکند که به سنت من سخن میگوید.
در کتاب
السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة واشراطها، روایت دیگری چنین نقل شده است:
«حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا عتاب بنهارون حدثنا الفضل بن عبیدالله حدثنا عبدالله بن عمرو حدثنا محمد بن
سلمة حدثنا ابوالواصل ۴ عن ابیامیة الحبطی عن الحسن بن یزید السعدی عن ابیسعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله
علیه وسلم یخرج رجل من امتی یعمل بسنتی ینزل الله له البرکة من السماء»
بنابراین وقتی مهدی موعود (
علیه
السّلام) ظهور کند، به همان قرآن نازل شده بر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و به سنت ایشان در بین مردم عمل خواهد کرد و دین
اسلام را آشکار میکند.
پیرایههائی که در طول
تاریخ اسلام توسط حکام جور، فاسق و نالایق و دیگران به
اسلام بسته شده است، دین مبین
اسلام را طوری نشان داده است که اگر حضرت مهدی (
علیه
السّلام) بخواهد آنها را از
اسلام دور کند و حقیقت
قرآن و
اسلام را آشکار سازد، مردم گمان خواهد کرد که حضرت یک قرآن و
اسلام جدیدی را آورده است در صورتی که حضرت برنامههای همان
اسلامی را به اجرا میگذارد که جدش رسول الله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) آن را از طریق
وحی آورده بود. همچنانکه در روایات نیز به این امر اشاره شده است.
در دعاها و روایات مربوط به امام زمان (
علیه
السّلام)، امام به عنوان تجدیدکننده احکام تعطیل شده قرآن که مردم به آن عمل نمیکنند، معرفی شده است که در این صورت مراد از کتاب جدید یعنی زنده کننده احکام قرآن است. همچنین بیان شده است که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) فرسودگی را از
اسلام بر طرف کرده و
اسلام را زنده و آشکار میکند.
در دعای معروف و معتبر
عهد که
ابن مشهدی نیز آن را نقل کرده است، به این مسئله چنین اشاره شده است:
واجعله مفزعا للمظلوم من عبادک، وناصرا لمن لا یجد ناصرا غیرک، ومجددا لما عطل من احکام کتابک، ومشیدا لما ورد من اعلام دینک وسنن نبیک صلی الله
علیه وآله، واجعله اللهم ممن حصنته من باس المعتدین.
پروردگارا! او را پناه بندگان ستمدیدهات و یاور مردمی که جز تو یاوری ندارند قرار ده! او را بفرست تا احکام تعطیل شده کتابت (قرآن) را تجدید و آثار دینت و سنتهای پیغمبرت را محکم کند و او را از خطر وجود دشمنان، در پرتو لطف خود نگاهدار!
این
دعا را
علامه مجلسی نقل و در خصوص اسناد آن گوید:
مَا رُوِیَ بِالْاَسَانِیدِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنِ الصَّادِقِ ع اَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا اِلَی اللَّهِ تَعَالَی اَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ اَنْصَارِ
قَائِمِنَا فَاِنْ مَاتَ قَبْلَهُ اَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ اَعْطَاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ اَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ اَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ هُوَ اللَّهُمَ رَبَ النُّورِ الْعَظِیمِ الدُّعَاء
همچنین در روایتی از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در این خصوص چنین آمده است:
«...اِنَّ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی یَغِیبُ حَتَّی لَا یُرَی وَ یَاْتِی عَلَی اُمَّتِی زَمَنٌ لَا یَبْقَی مِنَ
الْاِسْلَامِ اِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ اِلَّا رَسْمُهُ فَحِینَئِذٍ یَاْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیُظْهِرُ
الْاِسْلَامَ وَ یُجَدِّدُ الدِّینَ؛
دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان میگردد و دیده نمیشود و زمانی بر پیروان من خواهد آمد که از
اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نماند. در این هنگام خداوند بزرگ به او (مهدی) اجازه می دهد و
اسلام را با او آشکار و تجدید میکند.»
در دعای که از امام مهدی (
علیه
السّلام) نیز نقل شده است، چنین آمده است:
دُعَاءٌ آخَرُ مَرْوِیٌّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع خَرَجَ اِلَی ابیالْحَسَنِ الضَّرَّابِ الْاَصْفَهَانِیِّ بِمَکَّةَ بِاِسْنَادٍ لَمْ نَذْکُرْهُ اخْتِصَاراً نُسْخَتُهُ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.... اللهم! جدد به ما امتحی من دینک واحی به ما بدل من کتابک واظهر به ما غیر من حکمک حتی یعود دینک به وعلی یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لا شک فیه
خدایا دین محوشده خودت را بوسیله امام مهدی (
علیه
السّلام) تجدید کن و احکام کتابت را که تغییر پیدا کرده است، بوسیله ایشان احیاء کن و احکام تغییر یافتهات را بوسیله ایشان آشکار کن تا دین تو به حالت نخست بازگردد در حالی به دست او دین با طراوت، جدید و صحیح و عاری از کژی و
بدعت باشد.
شیخ طوسی در جای دیگر از
امام رضا (علیهالسّلام) چنین نقل میکند:
«رَوَی یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ اَنَّ الرِّضَا ع کَانَ یَاْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْاَمْرِ بِهَذَا... اللهم طهر منهم بلادک واشف منهم عبادک واعز به المؤمنین واحی به سنن المرسلین، ودارس حکم النبیین وجدد به ما امتحی من دینک وبدل من حکمک حتی تعید دینک به وعلی یدیه جدیدا غضا محضا صحیحا، لَا عِوَجَ فِیهِ وَ لَا بِدْعَةَ مَعَه؛
خدایا بلادهایت را از وجود آلوده آنان (کفار، جبارین، ملحدین) پاک کن، و با محو ایشان بندگانت را تشفی بده، و مؤمنان را به وجود آن حضرت عزیز گردان، و روشهای رسولان و احکام کهنه پیامبران را به او زنده کن، و به وسیله او آنچه را از دینت محو شده و از قانونت تغییر یافته، تجدید فرما، تا دینت را به وجود او بازگردانی، و بر دو دست او جدید و تازه و خالص و صحیح نمایی که کجی در آن دیده نشود و بدعت و پیرایهای همراهش نباشد، تا اینکه با عدالتش تاریکیهای نابرابری را روشن کنی.
در دعایی که در
غیبت امام مهدی (
علیه
السّلام) خوانده میشود که شیخ صدوق نیز آن را نقل میکند، چنین آمده است:
وَتُطَهِّرَ مِنْهُمْ بِلَادَکَ وَ اشْفِ مِنْهُمْ صُدُورَ عِبَادِکَ وَ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَی مِنْ دِینِکَواَصْلِحْ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ حُکْمِکَ وَ غَیِّرْ مِنْ سُنَّتِکَ حَتَّی یَعُودَ دِینُکَ بِه
شهرهای خود را از وجود (جباران و کافران) پاک کن و سینه بندگانت را تشفّی ده و دین محوشده خودت را به دست حضرت مهدی (
علیه
السّلام) تجدید کن و احکام تبدیل شده و سنت تغییر یافته خود را با و جود او اصلاح کن تا دین تو بر برگردد.
در زیارتنامه
امام حسن عسگری (علیهالسّلام) نیز به این امر اشاره شده است که فرزند آن حضرت با زدودن فرسودگی از
اسلام در حقیقت
اسلام ناب را تجدید میکند و پرده از کهنگی قرآن بر میدارد.
علامه مجلسی از
سید بن طاووس در این خصوص چنین نقل میکند:
السلام علیک یا ابا الامام المنتظر، الظاهرة للعاقل حجته، والثابتة فی الیقین معرفته المحتجب عن اعین الظالمین، والمغیب عن دولة الفاسقین، والمعید ربنا به
الاسلام جدیدا بعد الانطماس، والقرآن غضا بعد الاندراس
درود بر شماای پدر امام منتظر که برای خردمند
حجت او عیان است و شناخت و معرفت او یقینا ثابت است همان کسی که از دیده ستمکاران نهان و از دولت و حکومت فاسقان غایب شده است. همان شخصی که پروردگار ما به وسیله اش دین
اسلام را پس از محو شدن و قرآن را پس از کهنگی تازه میگرداند.
در روایتی دیگر اشاره شده است که وقتی حضرت مهدی (
علیه
السّلام) به امر جدید دعوت میکند، این جدید بودن، به لحاظ غربت
اسلام است که غریب میشود.
نعمانی چنین نقل کرده است:
«حدثنا احمد بن محمد بن سعید بن عقدة، قال: حدثنی علی بن الحسن التیملی، قال: حدثنی اخوای محمد واحمد ابنا الحسن، عن ابیهما، عن ثعلبة بن میمون وعن جمیع الکناسی، جمیعا، عن ابیبصیر، عن کامل، عن ابیجعفر (
علیه
السّلام) انه قال ان
قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید کما دعا الیه رسول الله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، وان
الاسلام بدا غریبا وسیعود غریبا کما بدا، فطوبی للغرباء»
ابوبصیر از کامل و از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «
قائم ما چون
قیام کند مردم را به امر نوینی دعوت خواهد نمود همانگونه که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعوت فرمود، و
اسلام غریبانه آغاز شد و باز همچنان که غریبانه آغاز شد بود، غریب خواهد گردید، و خوشا بحال غریبان.
شیخ مفید روایتی را از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که فرمودند:
«وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ ابیعَبْدِ اللَّهِ (ع) قَال اذا قام
القائم دعا الناس الی
الاسلام جدیدا و هداهم الی امر قد دثر و ضل عنهالجمهور و انما سمی
القائم مهدیا لانه یهدی الی امر مضلول عنه و سمی
القائم لقیامة بالحق؛
امام صادق (
علیه
السّلام) فرمودند: وقتی
قائم قیام کند مردم را از نو به
اسلام فراخواند و آنان را به امری که کهنه و فرسوده گردیده و عامه مردم از آن گمراه شدهاند، رهنمون سازد.
قائم، مهدی نامیده شده است زیرا مردم را به امر گمشدهای راهنمایی میکند و بدین جهت
قائم نامیده شده است که برای اقامه
حق قیام میکند.
در یکی از ادعیه مربوط به امام مهدی (
علیه
السّلام) اشاره شده است که حضرت قرآنی را که احکامش تغییر پیدا کرده است، زنده میکند:
اللهم! جدد به ما امتحی من دینک واحی به ما بدل من کتابک واظهر به ما غیر من حکمک حتی یعود دینک به وعلی یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لا شک فیه وَ لَا شبهة معه ولا باطل عنده ولا بدعة لدیه
بار خدایا! به دست او آنچه از دینت فراموش شده را تازه گردان، و آنچه از معانی کتابت تغییر یافته را زنده کن، و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز، تا دینت به وسیله او و به دست او شاداب، نوین، ناب و بیآلایش گردد آنچنانکه شکی در آن نبوده و شبههای با آن نباشد، و باطل و بدعتی همراه آن نماند.
در برخی روایات ما آمده است، امام مهدی (
علیه
السّلام) با برگرداندن رای و افکار نادرست مردم به کتاب الهی، قرآن را زنده میکند. همچنانکه در بیان
حضرت علی (علیهالسّلام) درباره امام مهدی (
علیه
السّلام) در این خصوص چنین نقل شده است:
«وَیَعْطِفُ الرَّاْیَ عَلَی الْقُرْآنِ اِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّاْیِ. وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَابِ وَالسُّنَّةِ؛
و رای را بقرآن بر میگرداند (مردم را از بکار بستناندیشههای نادرست نهی و به رجوع به قرآن وا میدارد تا به دستور کتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دوراندازند) زمانیکه مردم قرآن را به رای واندیشه (خود) مبدّل کرده باشند (از قرآن چشم پوشیده امور را طبقاندیشه نادرست خود انجام دهند).»
بنابراین مراد از آوردن قرآن جدید، اصلاح افکار نادرست مردم بر اساس تعالیم قرآن است.
در زمان صدر
اسلام، پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و اهل بیت و یا حتی
صحابه نیز قرائت خاصی داشتند، لذا این احتمال وجود دارد که علاوه بر موارد فوق، وقتی حضرت مهدی (
علیه
السّلام) ظهور کند،
قرائت صدر اسلام را در بین مردم رواج دهد چنانچه علمای
اهل سنت نیز به این نوع قرائات اشاره کردهاند.
ثعلبی در اینباره مینویسد:
(مالک یوم الدین) اختلف القراء فیه من عشرة اوجه: الوجه الاول: مالک - بالالف وکسر الکاف - علی النعت وهو قراءة النبی صلی الله
علیه وسلم وابی بکر وعمر وعثمان وعلی وطلحة والزبیر وسعد وعبد الرحمن بن عوف وابن مسعود وابی بن کعب ومعاذ بن جبل وابن عباس وابی ذر وابی هریرة وانس ومعاویة ومن التابعین واتباعهم عمر بن عبد العزیز ومحمد بن شهاب الزهری
ومسلمة بن زید والاسود بن یزید وابو عبد الرحمن
السلمی وسعید بن جبیر وابو رزین وابراهیم وطلحة بن عوف وعاصم بن ابیالنجود و.... . بن عمر...
در قرائت «مالک یوم الدین» ده وجه وجود دارد وجه اول اینکه مالک با الف و با کسر کاف باشد که
صفت باشد برای رب این قرائت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)،
ابیبکر،
عمر،
عثمان، علی،
طلحه،
زبیر، سعد،
عبدالرحمن بن عوف،
ابنمسعود،
ابی بن کعب،
معاذ بن جبل،
ابنعباس،
ابیذر،
ابیهریره، انس،
معاویه، از تابعین نیز
عمر بن عبدالعزیز،
محمد بن شهاب،
مسلمه، اسود، ابوعبد الرحمان،
سعید بن جبیر، ابورزین، ابراهیم،
طلحة بن عوف،
عاصم و ابن عمر، بود.
در
تفسیر قشیری نیز به قرائت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در در خصوص
آیه (فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ) چنین اشاره شده است که حرف «ر» در «الروح» را با ضمه میخواندند.
وی مینویسد: وقیل: کانت قراءة النبی (الرُّوح) بضم
گفته شده قرائت نبی در خصوص «الروح» با ضم را بوده است.
همچنین در خصوص قرائت حضرت علی (
علیه
السّلام) که دارای قرائت خاصی بود، چنین آمده است:
نحاس مینویسد: (فرهان مقبوضة) هذه قراءة علی بن ابیطالب رضی الله عنه.
این نوع خواندن فرهان مقبوضه، قرائت حضرت علی (
علیه
السّلام) است.
و در جای دیگر میگوید: وهی المعروفة من قراءة علی بن ابیطالب
و یا در جای دیگر مینویسد: خاتمه مسک) وزعم ان هذه القراءة قراءة علی بن ابیطالب
ثعلبی نیز به قرائت حضرت علی (
علیه
السّلام) چنین اشاره میکند:
انَّ الذین فرَّقوا دینهم قرا حمزة والکسائی: فارقوا بالالفای خرجوا من دینهم وترکوه وهی قراءة علیّ بن ابیطالب کرّم
شنقیطی نیز در این خصوص مینویسد: (امرنا) بالتشدید. وهی قراءة علی رضی الله عنه.
بعد از اینکه مشخص شد قرائت خاص در زمان صدر
اسلام متداول بوده است و این نوع قرائت نیز خللی در معنی قرآن ایجاد نمیکرده و تحریف نیز به حساب نمیآید، لازم است بیان شود که وقتی گفته میشود حضرت مهدی (
علیه
السّلام) قرآن جدیدی را میآورد، یکی از احتمالات در اینجا این است که حضرت قرائتی را که در زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مرسوم بوده را آشکار میکند چون مردمان بعدی با آن قرائت مانوس نیستند لذا فکر میکنند این قرآن جدیدی است.
در روایات نقل شده است در زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) وقتی قرآن نازل میشد،
صحابه سعی میکردند قرآن را به همراه شان نزول قرائت کنند همچنان درباره
آیه تبلیغ که در شان حضرت علی (
علیه
السّلام) نازل شده است، این چنین بوده است که نام حضرت را نیز در کنار خود آیه قرائت میکردند لذا احتمال دارد مراد از کتاب جدیدی که امام زمان (
علیه
السّلام) میآورد، قرات قرآن همراه با شان نزول است که در زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مرسوم بوده است.
سیوطی در این خصوص این چنین راویت میکند: واخرج ابن مردویه عن ابن مسعود قال: کنا نقرا علی عهد رسول الله صلی الله
علیه وسلم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک (ان علیا مولی المؤمنین) وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس
همچنین ابنمردویه در جای دیگر در مورد چگونگی قرائت آیه دیگر در زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مینویسد:
ابن مردویه، عن ابن عباس: کنا نقرا علی عهد رسول الله: کفی الله المؤمنین القتال بعلی.
ابن مردویه از این عباس نقل میکند که در عصر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) ما چنین قرائت میکردیم خداوند مؤمنان را از جنگ به وسیله علی بی نیاز ساخت.
سیوطی نیز چنین نقل میکند ابنمسعود آیه را چنین قرائت میکرده است.
واخرج ابن ابیحاتم وابن مردویه وابن عساکر عن ابن مسعود رضی الله عنه انه کان یقرا هذا الحرف (وکفی الله المؤمنین القتال) بعلی بن ابیطالب
بنابراین وقتی گفته میشود حضرت مهدی (
علیه
السّلام) با کتاب جدید میآید، احتمال دارد مراد نوع قرائت قرآن همراه با
شان نزول باشد که در زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مرسوم بوده است نه اینکه حضرت
قرآن جدید میآرود.
در روایات ذکر شده است که وقتی امام مهدی (
علیه
السّلام) ظهور کند، طبق قرآن جدش علی (
علیه
السّلام) حکم میکند لذا وقتی گفته میشود حضرت با کتاب جدید میآید بخاطر این است که این قرآن از دسترس مردم دور بوده است و وقتی مردم این قرآن را میبینند برای آنها چیز جدیدی است. البته لازم به یادآوری است که قرآن حضرت علی (
علیه
السّلام) همان قرآن در بین مردم ولی به ترتب نزول بوده است.
ابنحجر گوید: علی انه جمع القرآن علی ترتیب النزول عقب موت النبی صلی الله
علیه وسلمعلی (
علیه
السّلام) قرآن را طبق ترتیب نزول بعد از رحلت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) جمع کرد.
وی همچنین گوید: ان مصحف علی کان علی ترتیب النزول اوله اقرا ثم المدثر ثم ن والقلم ثم المزمل
همانا
مصحف علی (
علیه
السّلام) به ترتیب نزول بود به این صورت که اولش
سوره اقرا سپس
مدثر بعد
ن و القلم و سپس
مزمل بود.
ابنسیرین نیز به این مسئله چنین اعتراف کرده است: قال ابن سیرین فبلغنی انه کتب علی تنزیله ولو اصیب ذلک الکتاب لوجد فیه علم کثیر
به من رسیده است که علی (
علیه
السّلام) قرآنش را طبق نزول نوشته است اگر این کتاب یافت شود علوم فراوان در آن پیدا میشود.
در روایات صحیح نیز به این امر اشاره شده است که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) احکام را به روش قرآن حضرت علی (
علیه
السّلام) اجرا خواهد کرد که چند مورد را ذکر میکنیم:
کلینی روایت صحیحی را در این خصوص چنین نقل کرده است:
«محمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین، عن عبد الرحمن بن ابیهاشم، عن
سالم بن
سلمة قال: قرا رجل علی ابیعبدالله (
علیه
السّلام) وانا استمع حروفا من القرآن لیس علی ما یقرؤها الناس، فقال ابوعبدالله (
علیه
السّلام): کف عن هذه القراءة اقرا کما یقرا الناس حتی یقوم
القائم فاذا قام
القائم (
علیه
السّلام) قرا کتاب الله (عزّوجلّ) علی حده واخرج المصحف الذی کتبه علی (
علیه
السّلام)»
مردی برای امام صادق (
علیه
السّلام) چند کلمه از
قرآن خواند که من گوش میکردم طبق آن روشی که مردم میخوانند، نبود. امام صادق (
علیه
السّلام) به او فرمود: از این قرائت خودداری کن و چنان قرائت کن که مردم امروزه قرائت میکنند تا امام
قائم (
علیه
السّلام) ظهور کند و هر گاه امام
قائم (
علیه
السّلام) ظهور کرد، کتاب خدا (عزّوجلّ) را بر حدّ و قرار خود میخواند و آن مصحفی را که علی (
علیه
السّلام) نوشته بود بیرون آورد.
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی وثاقت آنها میپردازیم.
نجاشی در خصوص
محمد بن یحیی ابوجعفر عطار قمی گوید:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی؛ شیخ اصحابنا فی زمانه ثقة عین کثیر الحدیث. له کتب منها: کتاب مقتل الحسین (
علیه
السّلام) و کتاب النوادر اخبرنی عدة من اصحابنا عن ابنه احمد عن ابیه بکتبه.
محمد بن یحیی از بزرگان اصحاب ما در زمان خود و ثقه و مایه افتخار بود.
شیخ طوسی نیز گوید: محمد بن یحیی العطار روی عنه الکلینی قمی کثیر الروایة.
محمد بن یحیی کثیر الروایه است.
ابنداود نیزگوید: محمد بن یحیی ابوجعفر العطار لم(جخ) روی عنه الکلینی و هو (قمی) کثیر الروایة ثقة.
او کثر الروایه و ثقه است.
حلی نیز گوید: محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی شیخ من اصحابنا فی زمانه ثقة عین کثیرا
محمد بن یحیی شیخ اصحاب ما در زمان خود ثقه و سرشناس بود
نجاشی درباره
محمد بن حسین ابیالخطاب میگوید: جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته...
وی فرد با عظمت در میان علمای
شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تالیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است.
شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد میکند: کوفی، ثقة.
نجاشی درباره
عبدالرحمن بن
محمد بن ابیهاشم بجلی گوید: جلیل من اصحابنا ثقة ثقة
او جلیل القدر و موثق موثق است.
علامه حلی نیز گوید: جلیل من اصحابنا ثقة ثقة
نام وی
سالم بن
مکرم بن عبدالله است. نجاشی درباره وثاقت او گوید:
ابو خدیجة و یقال:
ابوسلمه الکناسی. یقال صاحب الغنم مولی بنی اسد الجمال. یقال: کنیته کانت ابا خدیجة و ان ابا عبدالله (
علیه
السّلام) کناه ابا
سلمه ثقة ثقة
او موثق موثق است
بنابراین روایت معتبر است.
مرحوم
طبرسی نیز روایتی طولانی را درباره قرآن حضرت علی (
علیه
السّلام) نقل کرده است که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) طبق آن حکم میکند. وی مینویسد:
«فقال (
علیه
السّلام): نعم اذا قام
القائم من ولدی، یظهره وَ یَحْمِلُ النَّاسَ
عَلَیْه فتجری السنة به صلوات الله
علیه؛
حضرت علی (
علیه
السّلام) بعد از امتناع عمر از دریافت قرآن، فرمودند: وقتی
قائم از اولاد من ظهور نماید مردم را بر اساس آن قرآن راه برده و سنّت به دست او (که درود خدا بر او باد) جاری گردد.»
روایت دیگری را جابر از امام باقر (
علیه
السّلام) در این خصوص چنین نقل کرده است:
«وروی جابر، عن ابیجعفر (
علیه
السّلام) انه قال: اذا قام
قائم آل محمد (
علیه
السّلام) ضرب فساطیط لمن یعلم الناس القرآن علی ما انزل الله جل جلاله فاصعب ما یکون علی من حفظه الیوم، لانه یخالف فیه التالیف؛
امام باقر (
علیه
السّلام) فرموده است: هنگامی که
قائم آل محمد (
علیه
السّلام)
قیام میکند خیمههایی برای افرادی که به مردم قرآن میآموزند بر پا میشود و آنان قرآن را به ترتیبی که خداوند نازل فرموده است آموزش میدهند و حفظ آن در آن روز از این جهت بسیار دشوار است که ترتیب آن بر خلاف ترتیب کنونی آیات و سورههاست.»
بنابراین اگر گفته میشود امام مهدی (
علیه
السّلام) کتاب جدید میآورد، مراد قرآنی است که در دست حضرت علی (
علیه
السّلام) بوده و به ترتیب نزول نوشته شده بود و در آن به تفسیر و تاویل آیات نیز اشاره شده بود و در آن علوم فراوانی وجود دارد همچنانکه در منابع اهل سنت آمده است.
اینکه در روایات آمده است که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) کتاب جدید میآورد، مراد
تاویل قرآن است نه اینکه کتابی بر خلاف قرآن نازل شده بر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بیاورد.
در روایت آمده است: (هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله) من الآیات التی تاویلها بعد تنزیلها قال: ذلک بعد
قیام القائم.
البته لازم به ذکر است که تاویل قرآن، از چیزهایی است که مختص به اهل بیت میباشد.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در روایتی درباره حضرت علی (
علیه
السّلام) میفرماید:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابیثنا حُسَیْنُ بن مُحَمَّدٍ ثنا فِطْرٌ عن اِسْمَاعِیلَ بن رَجَاءٍ الزبیدی عن ابیه قال سمعت اَبَا سَعِیدٍ الخدری یقول کنا جُلُوساً نَنْتَظِرُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله
علیه وسلم فَخَرَجَ عَلَیْنَا من بَعْضِ بُیُوتِ نِسَائِهِ قال فَقُمْنَا مَعَهَ فَانْقَطَعَتْ نَعْلُهُ فَتَخَلَّفَ علیها علی یَخْصِفُهَا فَمَضَی رسول اللَّهِ صلی الله
علیه وسلم وَمَضَیْنَا معه ثُمَّ قام یَنْتَظِرُهُ وَقُمْنَا معه فقال ان مِنْکُمْ من یُقَاتِلُ علی تَاْوِیلِ هذا الْقُرْآنِ کما قَاتَلْتُ علی تَنْزِیلِهِ فَاسْتَشْرَفْنَا وَفِینَا ابوبَکْرٍ وَعُمَرُ فقال لاَ وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ قال فَجِئْنَا نَبَشِّرُهُ قال وَکَاَنَّهُ قد سَمِعَهُ»
ابوسعید خدری نقل میکند که در انتظار تشریف فرمائی رسول اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نشسته بودیم. فاصلهای نشد که پیغمبراکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از خانه یکی از همسرانش بیرون آمد. از جای برخاستیم که ناگهان بند کفش پیغمبر اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) پاره شد. علی (
علیه
السّلام) کفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت. رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به حرکت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حرکت کردیم. پس ازاندک فاصلهای رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) ایستاد و ما هم به پیروی از ایشان ایستادیم. پیغمبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) منتظر آمدن علی (
علیه
السّلام) بود. در این هنگام، پیغمبر اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمود: به راستی یکی از شما برای تاویل قرآن میجنگد، همانطور که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر و عمرگفتند: آیا ما همان مردی هستیم که برای بیان تاویل قرآن میجنگیم؟ پیغمبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فرمود: نه، لکن او آن کسی که کفش مرا وصله میزند، به ملاقات علی (
علیه
السّلام) رفتیم تا او را به ماموریتی که در آینده خواهد داشت، مژده دهیم حضرت علی (
علیه
السّلام) به مژده ما توجهی نکرد و گویا این موقعیت را از خود رسول اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شنیده بود.
هیثمی درباره سند این روایت گوید: رواه احمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة
البانی این روایت را صحیح دانسته و گوید: (صحیح) ان منکم من یقاتل علی تاویل هذا القرآن کما قاتلت علی تنزیله فاستشرفنا وفینا ابوبکر وعمر فقال: لا ولکنه خاصف النعل. یعنی علیا رضی الله عنه
در روایات اشاره شده است به اینکه زمانی میرسد که مردم فرامین قرآن و
اسلام را نادیده گرفته و از قرآن و
اسلام فقط نقش ظاهری آن باقی میماند یعنی چنان گرد فرسودگی و کهنهگی بر قرآن مینشیند که گویی قرآنی در بین
مسلمین نبوده است. لذا وقتی امام مهدی (
علیه
السّلام) ظهور میکند و میخواهد احکام قرآن را در جامعه
اسلامی به اجرا گذاشته و فرسودگی را از سیمای قرآن بزداید و تعالیم واقعی
اسلام را از نو زنده کند، گویا آن حضرت مردم را به کتاب جدیدی فرا میخواند که در نزد مردم فراموش شده بوده است.
روایت صحیحی را
شیخ طوسی چنین نقل میکند:
«محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسین بن ابیالخطاب عن جعفر بن بشیر ومحمد بن عبدالله بن هلال عن العلا بن رزین القلا عن محمد بن
مسلم قال: سالت ابا جعفر (
علیه
السّلام) عن
القائم عجل الله فرجه اذا قام بای سیرة یسیر فی الناس؟ فقال: بسیرة ما سار به رسول الله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) حتی یظهر
الاسلام قُلْتُ وَ مَا کَانَتْ سِیرَةُ رَسُولِ اللَّهِ صقَالَ اَبْطَلَ مَا کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ کَذَلِکَ
الْقَائِمُ ع اِذَا قَامَ یُبْطِلُ مَا کَانَ فِی الْهُدْنَةِ مِمَّا کَانَ فِی اَیْدِی النَّاسِ وَ یَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ.»
علاء بن محمد گوید از حضرت باقر (
علیه
السّلام) پرسیدم:
قائم چگونه در میان مردم رفتار میکند؟ فرمود به روش پیغمبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل مینماید تا آنکه
اسلام را آشکار میسازد. عرض کردم: روش پیغمبر چگونه بود؟ فرمود: پیغمبر آثار
کفر جاهلیت را از میان برد و با مردم به عدالت رفتار کرد.
قائم هم موقعی که
قیام میکند هر اعمال نامشروع و بدعتی را که هنگام صلح و سازش با بیگانگان
اسلام در میان
مسلمین مرسوم گشته از میان میبرد و مردم را بعدالت گستری رهبری مینمای
علامه مجلسی این روایت را صحیح دانسته است: صحیح
نجاشی در خصوص وثاقت
محمد بن حسن صفار گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر.
او از سرشناسان اصحاب قمی ما و ثقه و جایگاهی بزرگ داشت
حلی نیز گوید: کان وجها فی اصحابنا القمیین ثقة عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایة
نجاشی درباره
محمد بن حسین بن ابیالخطاب گوید: محمد بن الحسین بن ابیالخطاب ابوجعفر الزیات الهمدانی و اسم ابیالخطاب زید جلیل من اصحابنا عظیم القدر کثیر الروایة ثقة عین
او یکی از اصحاب ما دارای جایگاهی بزرگ و کثیر الروایه و ثقه است
شیخ طوسی نیز گوید: کوفی ثقة
وی در
رجال طوسی نیز او را توثیق کرده است: ثقة
نجاشی گوید: جعفر بن بشیر ابومحمد البجلی الوشاء من زهاد اصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقة
او از زهاد، عبادان و پارسایان اصحاب ما و ثقه میباشد
شیخ طوسی نیز گوید: جعفر بن بشیر البجلی ثقة جلیل القدر
او ثقه و جلیل القدر بود
نجاشی درباره
علاء بن رزین قلاء گوید: العلاء بن رزین القلاء... و کان ثقة
شیخ طوسی نیز گوید: العلاء بن رزین القلاء. . جلیل القدر ثقة
حلی نیز گوید: العلاء بن رزین القلاء. . ثقة
محمد بن مسلم از
اصحاب اجماع میباشد.
کشی گوید: اجتمعت العصابة علی تصدیق هؤلاء الاولین من اصحاب ابیجعفر
بر تصدیق انها اجماع شده است.
نجاشی نیز گوید: وجه اصحابنا بالکوفة فقیه ورع صحب ابا جعفر و ابا عبدالله (علیهماالسلام) و روی عنهما و کان من اوثق الناس
او سرشناس اصحاب ما در کوفه
فقیه با تقوا او ازاصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) و از موثقترین مردم بود.
در روایتی دیگری از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در این خصوص چنین آمده است:
«... اِنَّ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی یَغِیبُ حَتَّی لَا یُرَی وَ یَاْتِی عَلَی اُمَّتِی زَمَنٌ لَا یَبْقَی مِنَ
الْاِسْلَامِ اِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ اِلَّا رَسْمُهُ فَحِینَئِذٍ یَاْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیُظْهِرُ
الْاِسْلَامَ وَ یُجَدِّدُ الدِّینَ؛
دوازدهمین فرزندم از نظرها پنهان میگردد و دیده نمیشود و زمانی بر پیروان من خواهد آمد که از
اسلام جز نام و از قرآن جز نقشی باقی نماند. در این هنگام خداوند بزرگ به او (مهدی) اجازه می دهد و
اسلام را با او آشکار و تجدید میکند.»
این روایات بر این امر دلالت دارند که مردم با عمل نکردن به قرآن و دین، باعث غربت و فراموشی این کتاب آسمانی شدهاند و وقتی که حضرت مهدی (
علیه
السّلام) احکام قرآن و
اسلام را اجرا میکند، برای مردم که این امر تازگی دارد نه اینکه قرآن و
اسلام جدیدی را میآورد!!
بنابراین طبق این روایات حضرت مهدی (
علیه
السّلام) با قرآن جدید میآورد، به این معنی نیست که حضرت قرآن جدیدی غیر از قرآن موجود میآورد، بلکه مراد، اجرای احکام تعطیل شده قرآن، آشکار کردن قرآن حضرت علی (
علیه
السّلام) و یا برپا کردن قرائت زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است. وقتی که حضرت بدعتها را باطل میکند و احکام و حدود خدا را به همان گونهای که صادر شده بود، ظاهر میکند، برای مردم چنین برنامهای تازگی دارد لذا از این باب است که گفته میشود حضرت مهدی (
علیه
السّلام) کتاب جدید میآورد.
پس از پیامبر برخی از سنن
اسلامی از بین رفتند. از جمله علل این واقعه آتش زدن احادیث، منع نقل حدیث بعد از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
همچنانکه نقل شده است که بعد از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) روایات را آتش زده و از بین بردند.
ذهبی در این خصوص مینویسد:
جمع ابی الحدیث عن رسول الله و کانت خمسمائة حدیث، فبات لیلته یتقلب کثیراً، قالت: فغمنی، فقلت: اتتقلب لشکوی او لشیء بلغک؟ فلما اصبح، قال: ای بنیة هلمی الاحادیث التی عندک، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها.
پدرم (ابوبکر) احادیث رسول خدا را که پانصد حدیث بود را جمع آوری کرد، شب خوابید و زیاد این پهلو و آن پهلو میشد (خوابش نمیبرد)
عایشه میگوید من ناراحت شدم، گفتم: آیا مشکلی داری یا خبری به تو رسیده است؟ همان زمانی که صبح شد گفت: ای دخترم آن روایاتی که نزد تو گذاشته بودم بیاور، من آنها را آوردم آتش خواست و آنها را سوزاند.
نقل شده است که ابوبکر مردم را از نقل روایات پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) منع میکرد:
جمع الناس بعد وفاة نبیهم فقال انکم تحدثون عن رسول الله صلی الله
علیه وسلم احادیث تختلفون فیها والناس بعدکم اشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا فمن سالکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه
ابوبکر بعد از شهادت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مردم را جمع کرد و گفت شما از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) روایاتی را نقل میکنید که در آن اختلاف میکنید و مردم بعد از شما نیز اختلاف شدیدی پیدا میکنند بنابراین از پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) چیزی روایت نکنید و هرگاه کسی از شما سوال کرد بگویید بین ما و شما قرآن کافی است پس
حلال آن را حلال و حرامش را
حرام بدانید.
بنابرین وقتی گفته میشود حضرت مهدی (
علیه
السّلام) سنت و یا حکم جدید میآورد، احتمال دارد همان چیزهایی باشد که نابوده شده و از بین رفته است لذا وقتی حضرت آنها را نقل میکند، مردم فکر میکنند چیزی جدیدی است.
علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که
حضرت عیسی (علیهالسّلام) بعد از نزول در زمان حضرت مهدی (
علیه
السّلام)، دین پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) را تجدید میکند.
قرطبی در ذیل روایاتی مانند «کیف انتم اذا نزل بن مریم فیکم وامامکم منکم» که در
صحیح بخاری نیز نقل شده است، گوید:
قال علماؤنا (رحمةالله
علیه) م: فهذا نص علی انه ینزل مجددا لدین النبی صلی الله
علیه وسلم للذی درس منه لا بشرع مبتدا
علماء گفتهاند که این نص بر این است که عیسی در حالی نازل میشود که تجدید کننده دین پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است که فرسوده و کهنه شده است نه اینکه دینی را ابتدائا بیاورد.
ابنبطال نیز گوید: ان عیسی یاتی بتصحیح شریعة محمد
عیسی برای تصحیح
شریعت محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) میآید.
عینی نیز گوید عیسی (
علیه
السّلام) برای آشکار کردن دین پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نازل میشود:
وان الدین الحق هو الدین الذی هو
علیه، وهو دین
الاسلام دین محمد صلی الله
علیه وسلم الذی هو نزل لاظهاره وابطال بقیة الادیان. .
دین حق همان دینی که عیسی دارد و آن هم همان دین
اسلام دین محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است که عیسی نازل میشود و آن دین را آشکار میکند و سایر ادیان را باطل میکند.
با این بیان وقتی تجدید دین بوسیله عیسی (
علیه
السّلام)، به معنی دین جدید آوردن نیست، بلکه به معنی آشکار کردن دین پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است، در خصوص حضرت مهدی (
علیه
السّلام) نیز چنین است.
با این توضیحات روش شد:
۱.
حضرت مهدی (علیهالسّلام) به همان
قرآن نازل شده و
سنت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عمل میکند.
۲. مراد از کتاب جدید، اجرای احکام تعطیل شده قرآن، آشکار کردن قرآن
حضرت علی (علیهالسّلام)، برپا کردن قرائت زمان پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و یا خواندن قرآن با
شان نزول میباشد.
۳. آشکار کردن قرآن حضرت علی (
علیه
السّلام) که به ترتیب نزول بود.
۴. مراد از آوردن قرآن، تاویل آن است.
۵. حضرت عیسی نیز دین
اسلام را تجدید میکند.
۶. مقصود از
اسلام جدید نیز این است که با ظهور حضرت مهدی (
علیه
السّلام)،
اسلامی که مردم از آن دور مانده بودند، جان تازه بر خود گرفته و در بین مردم آشکار شده و به آن عمل میشود. در حقیقت حضرت دین
اسلام را دوباره بازسازی میکند نه اینکه دین جدیدی غیر از دین
اسلام میآورد و با ظهور حضرت مهدی (
علیه
السّلام) است که سنت،
قضاء و حکم شریعت، که بخاطر عمل نکردن به آنها فرسوده و کهنه و تغییر پیدا کرده بود، به اجرا در آید تا آنجا که مردم گمان میکنند چیز جدیدی است. به عبارت دیگر انقلاب حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) یک دگرگونی عمیق و اساسی است در جامعه ایجاد میکند که مردم خیال میکنند چیز جدیدی غیر از
اسلام است در حالی که حضرت همان
اسلام را تجدید میکند. بویژه اینکه حکومت در دست حاکمان جور بوده و یا شرائط طوری بوده است که برخی از احکام و حدود، اجرا نشده است، لذا با برپایی حکومت جهانی عادلانه حضرت مهدی (
علیه
السّلام) این احکام و حدود الهی اجرا میشود لذا این برای مردم چیز نو و تازهای است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا حضرت مهدی (علیهالسّلام) قرآن جدید، سنت جدید و دین جدید میآورد؟»