طَمْس (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طَمْس (به فتح طاء و سکون میم) و
طُموس (به ضم طاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای کهنه
شدن، محو
شدن، محو و هلاک کردن است.
این واژه در آیاتی از
قرآن به کار رفته است.
طَمْس و
طُموس به معنی کهنه
شدن، محو
شدن، محو و هلاک کردن است.
متعدی و لازم هر دو آمده است.
راغب اصفهانی آنرا ازاله اثر به طور محو می داند.
و در
جوامع الجامع محو گفته است.
باید دانست: ازاله اثر هم نوعی محو کردن است.
به مواردی از
طَمْس که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی اَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ) «خدایا اموال آنها را محو و هلاک کن و دلهایشان را سخت گردان.»
چون طمس عارض بر چیز است لذا با «علی» متعدی شده، گوئی روی آن قرار گرفته است.
(وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا اَعْیُنَهُمْ) «میهمانانش را از او خواستند در نتیجه چشمانشان را محو کردیم.»
آیه درباره
قوم لوط است که میخواستند ملکها را که به صورت جوان بودند از دست لوط بگیرند،
خدا چشمشان را محو کرد. در جوامع الجامع فرمود: سرگردان ماندند، درب خانه را نمیدیدند تا
حضرت لوط از خانه بیرونشان کرد، و نیز گفته حتی شکاف چشم هم در صورتشان نماند،
ولی ظاهرا فقط نابینا
شدن مراد باشد.
(فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ) (در آن هنگام كه ستارگان محو و تاريک شوند.)
در این آیه مراد رفتن نور ستارگان است به قرینه:
(وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ) (و
ستارگان بىفروغ شوند.)
(وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی اَعْیُنِهِمْ) (و اگر بخواهيم در همين جهان چشمانشان را محو مىكنيم.)
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا اَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ اَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا) «ای
اهل کتاب به قرآن که کتاب شما را نیز تصدیق میکند تسلیم شوید پیش از آنکه صورتهای باطنی شما را برگردانیم و درک و فهم سعادت را از شما سلب کنیم و یا مانند
اصحاب سبت مسختان کنیم.»
در این آیه به اهل کتاب در صورت عدم ایمان یکی از دو عقوبت وعده شده: محو وجوه و برگرداندن به قفا، و مسخ شدن مانند اصحاب سبت، ولی («وُجُوهاً») که نکره آمده دلیل است که عذاب شامل همه نخواهد بود، اما تهدید همگانی است، زیرا که مصداق وجوه معین نیست. رجوع ضمیر جمع («نَلْعَنَهُمْ») به («وجوه») دلیل است که مراد از وجوه اشخاص است نه فقط صورتها، و این میرساند که مراد از طمس وجوه و ردّ بر ادبار برگشتن صورتها به قفاها نیست.
بهنظر میآید: مقصود از
(«نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدْبارِها») تغییر فطرت انسانیت و از بین بردن درک و فهم سعادت است، چون
بشر پیوسته به آینده و سعادت خویش متوجه است و اگر صورتش به قفا برگردد به قهقری و بدبختی میرود، چنانکه آیه:
(وَ نُقَلِّبُ اَفْئِدَتَهُمْ وَ اَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ) (و ما دلها و چشمهاى آنها را به سبب اعمالشان واژگونه مىسازيم؛ آرى آنها
ایمان نمىآورند همانگونه كه در آغاز، به آن ايمان نياوردند؛ و آنان را در حال طغيان و سركشى، به خود وا مىگذاريم تا سرگردان شوند.)
دالّ بر آن است، در اینصورت: عدهای از
یهود به عذاب اول گرفتار شدهاند، دیگر لازم نیست بگوئیم مراد برگشتن صورت به قفا است و یا یهود در آینده یکی از طمس صورت یا
مسخ را خواهند دید. یعنی: ای اهل کتاب به قرآن که کتاب شما را نیز تصدیق میکند تسلیم شوید پیش از آنکه صورتهای باطنی شما را برگردانیم و درک و فهم سعادت را از شما سلب کنیم و یا مانند اصحاب سبت
مسختان کنیم و یکی از این دو حتما خواهد شد
(«وَ کانَ اَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا») به قول بعضی مراد، محو آثار صورت از قبیل
چشم و
بینی و
ابرو و غیره است که صورت مثل قفا باشد، یا غرض برگشتن صورتها به پشت سر است، و یا غرض از وجوه، بزرگان و از ادبار ناتوانان است، یعنی بزرگان را مبدّل به ناتوانان کنیم، به قولی این امر مال آینده است و یهود پیش از
قیامت یکی از طمس و
مسخ را خواهد دید
ولی آنچه ما گفتیم از همه مطمئنتر است و مراد از
(«طمس») تغییر باطن و از
(«نَلْعَنَهُمْ») تغییر خلقت ظاهر و
مسخ است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «طمس»، ج۴، ص۲۳۸-۲۳۶.