طریقت جراحیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جرّاحیه، یکی از مهم ترین شاخه های
طریقت خلوتیه در
استانبول و سرزمینهای
بالکان در قرن دوازدهم و سیزدهم، و یکی از فعال ترین طریقتهای
صوفیانه در
ترکیه امروز.
در ۱۱۱۵،
نورالدین محمد افندی جرّاحی جرّاحیه را پایه گذاری کرد.
وی در ۱۲ ربیع الاول ۱۰۸۳، در محله جرّاح پاشا در استانبول به دنیا آمد
و گویا بیشتر به همین سبب جرّاحی خوانده شده است . او در ۱۱۰۱
قاضی مصر شد، اما پس از انتساب به
طریقت علاءالدین علی کوستندیلی (متوفی ۱۱۴۳؛ مفتی کوستندیل و شیخ خلوتیه در
خانقاهی در همانجا) در استانبول، پیش از ۱۱۱۵ منصب
قضا را رها کرد و پس از طی مراحل
سلوک و اخذ
خلافت از کوستندیلی، به امر وی، در
مسجدی در محله قراگمرک استانبول به نشر طریقت و ارشاد طالبین پرداخت. در ۱۱۱۵، به امر سلطان احمد سوم (حک: ۱۱۱۵ـ۱۱۴۳)، از پیروان نورالدین جرّاحی، خانقاهی (آستانه) در همانجا برای وی بنا شد
نورالدین جرّاحی طریقت خود را تقریباً هم زمان با
طریقت رئوفیه (
منتسب به احمد رئوفی، متوفی ۱۱۷۰، یکی دیگر از خلفای کوستندیلی) بنیان نهاد.
وی در ۹ ذیحجه ۱۱۳۳ و بنا بر بعضی منابع، در ۱۱۴۶
درگذشت و در توحیدخانه آستانه خود به خاک سپرده شد.
از نورالدین جرّاحی رسالهای منثور به نام
مرشد درویشان، دو وِرد (ذِکر) به نامهای «
ورد کبیر» و «
ورد صغیر» و اشعاری باقیماندهاست.
جرّاحیه، به عنوان طریقتی کاملاً
سنّی مذهب، به واسطه علاءالدین کوستندیلی و چهار
شیخ دیگر، به
طریقت رمضانیه (
منتسب به رمضان مخفی، متوفی ۱۰۲۵) و پیشتر از ایشان، به واسطه
محیی الدین قراحصاری و دو شیخ دیگر، به یکی از چهار شاخه اصلی
خلوتیه به نام
احمدیه (
منتسب به
احمد شمس الدین ایگیت باشی، متوفی ۹۱۰) متصل میشود.
جرّاحیه، پس از نورالدین جرّاحی به همت برخی
خلفای وی، به ویژه در استانبول، بسیار نفوذ یافت.
آستانه جرّاحیه، مرکز بسیار فعالی برای نشر اندیشه ها و گسترش خانقاههای جرّاحیه در استانبول و خارج از آن، تا سرزمینهای بالکان، شد.
نوآوریهای نورالدین جرّاحی در آداب و ارکان طریقت خلوتیه، در زمان خلفای وی نیز ادامه یافت و موجب شد که طریقتِ جرّاحیه، از این نظر، از تنوع و غنای فراوانی برخوردار شود.
اغلب سلاطین
عثمانی نیز به طریقتی
منتسب بودند که شاخه های خلوتیه در رأس آنها بود، از جمله احمد سوم، مصطفای سوم (حک: ۱۱۷۰ـ ۱۱۸۸)، محمود دوم (حک: ۱۲۲۳ـ ۱۲۵۵) و عبدالمجید اول (حک: ۱۲۵۵ـ ۱۲۷۸) به طریقت جرّاحیه
منتسب بودند.
اعضای جرّاحیه را گروههای متفاوت صنفی، مانند
صنعتگران و
کشاورزان، و حتی برخی دولتمردان مانند صدراعظمها و قاضیان تشکیل میدادند. برای نمونه،
شیخ یحیی شرف الدین از «
خواجگان» (دولتمردان) بود و ارتباط نزدیک وی با رجال
حکومت عثمانی موجب افزایش اعتبار جرّاحیه و در نتیجه، دریافت کمکهای مادّی فراوان شد. در دوران مصطفای سوم نیز صدراعظم محسن زاده محمدپاشا، از درویشان جرّاحیه بود.
مشایخ و منسوبان طریقت جرّاحیه، اغلب در
جنگها یا فتوحات عثمانیان در قرن دوازدهم و سیزدهم شرکت میکردند.
احمد سوم در لشکرکشی به شبه
جزیره موره (پلوپونز/ پلوپونسوس) در سرزمینهای بالکان، در نیمه نخست قرن دوازدهم/ هجدهم، از نورالدین جرّاحی خواست که ارتش عثمانی را همراهی کند. وی با این درخواست موافقت نکرد، ولی یکی از خلفای خود، یحیی شرف الدین، را به جای خود فرستاد.
پس از فتح موره در ۱۱۲۹، شیخ یحیی شرف الدین، در رأس مشایخ شرکت کننده در فتح موره و به ویژه منسوبان جرّاحیه، در موره باقی ماند و آنان توانستند با احیای خانقاههای پیشین (بیشتر متعلق به دیگر شاخه های خلوتیه)، ایجاد خانقاههای جدید و اختصاص بسیاری از موقوفات با ارزشِ آن نواحی (از جمله اراضی غنی آنجا) به خانقاههای خود، قدرت سیاسی ـ اقتصادی فراوانی کسب کنند و در نتیجه، سهم بزرگی در تسلط عثمانیان بر سرزمینهای بالکان داشته باشند.
افزایش قدرت منسوبان جرّاحیه موره در دهه های بعد، موجب اِعمال نفوذ آنان در اغلب خانقاههای دیگر آن نواحی و حتی خانقاههای استانبول شد.
شورش یونانیان در ۱۱۹۹، موجودیت بسیاری از طریقتها را در شبه جزیره موره و دیگر مناطق بالکان به خطر انداخت.
ظاهراً بیش از طریقتهای دیگر آن مناطق، وضع سیاسی جدید بالکان بر طریقتهای جرّاحیه،
گلشنیه،
سِنانیه و
رمضانیه (همگی از شاخه های خلوتیه)، تأثیر گذاشت.
اغلب پیروان این طریقتها کشته شدند یا به قاهره گریختند.
در این بین، برخی از مشایخ جرّاحیه که به
مصر گریخته بودند، در
قاهره خانقاهی تأسیس کردند که کانون گسترش جرّاحیه در جزیره کِرِت شد.
بر این اساس میتوان گفت مراکز جرّاحیه، به ترتیب، استانبول، موره و قاهره بوده است.
نورالدین جرّاحی، علاوه بر
شرف الدین مورَوی، دو خلیفه دیگر به نامهای
محمدامین افندی (معروف به «سرطریق زاده» و «پیرثانی»، متوفی ۱۱۷۳) و محمدحسام الدین ایجی (متوفی ۱۱۶۹) داشت که، ظاهراً مستقل از یکدیگر، به تربیت خلفای خود میپرداختند. سلسله خلفای سرطریق زاده، پس از مُحضرزاده علی ضیاءالدین (متوفی ۱۳۳۵)، منقطع گشت ولی سلسله خلفای محمدحسام الدین، به واسطه عبدالرحمان حِلمی (متوفی ۱۲۱۵) و محمد عارف دَده (متوفی ۱۲۳۸) و عبدالعزیز ذهنی (متوفی ۱۲۷۰) و محمدرضاءالدین یاشار (متوفی ۱۳۳۱)، به ابراهیم فخرالدین (متوفی ۱۹۶۶) رسید که آخرین شیخ آستانه جرّاحیه در دوران حکومت عثمانی بود.
پس از بسته شدن رسمی خانقاهها در ۱۳۰۴ ش/ ۱۹۲۵ (دو سال پس از تشکیل دولت جمهوری ترکیه)، اغلب طریقتها مخفیانه به فعالیت خود ادامه دادند تا اینکه در دهه ۱۳۳۰ ش /۱۹۵۰، برخی از آنها، مانند جرّاحیه،
شعبانیه، عشّاقیه و
احمدیه، دوباره فعال شدند.
شیخ فخرالدین در سالهای دشوار
تقیه پس از ممنوعیت فعالیت طریقتها، موفق شد به عنوان
خادم آستانه (جرّاحیه)، طریقت خود را حفظ کند و در ۱۳۴۳ ش /۱۹۶۴، جایگاه خود را به یکی از خلفایش، مظفر اوزاق (متوفی ۱۳۶۴ ش/ ۱۹۸۵)، بسپارد.
در دوران اوزاق، طریقت جرّاحیه ماهیتی جدید و امروزی یافت و نه تنها عقاید و آثار اوزاق در سرزمینهای غربی، از جمله امریکا، منتشر شد، بلکه خانقاههای جرّاحیه نیز در آنجاها تأسیس گشت .
پس از درگذشت اوزاق، مقام
خلافت به یکی دیگر از خلفای شیخ فخرالدین به نام صفر دال (متوفی ۱۳۷۷ ش/ ۱۹۹۸) رسید امروزه، به رغم ممنوعیت فعالیت طریقتهای صوفیانه در ترکیه، طریقتهای شعبانیه، جرّاحیه و
عشّاقیه بهطور غیررسمی فعالاند و در قیاس با طریقتهای دیگر، پیروان بیشتری دارند
از رساله های مشایخ جرّاحیه، فقط رساله محمد شاکر (متوفی ۱۲۶۹) به نام ناطق الصواب باقیمانده است
شیخ احمد شَرْنوبی، از مشایخ جرّاحیه در مصر، در طبقات الاولیاء خود از محمد جرّاحی سخن به میان آورده است.
حریری زاده سیدمحمدکمال افندی در القول المبین فی احوال شیخ نورالدین، و عِزّی سلیمان در کتاب
تاریخ خود، شرح حال مختصر و مفیدی از نورالدین جرّاحی آورده اند.
از قرن دوازدهم تا انقراض عثمانیان در نیمه اول قرن چهاردهم، فقط یک مَناقبنامه طریقت جرّاحیه، به نام انوار حضرت نورالدین جرّاحی، نوشته شیخ ابراهیم فخرالدین شوقی، باقی مانده است.
مظفر اوزاق نیز آثاری چون ارشاد، انوارالقلوب، زینه القلوب و عشق یُولی (طریق
عشق) دارد.
منابع :
(۱) محمدطاهر بروسه لی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول ۱۳۳۳ـ ۱۳۴۲.
(۲) محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵/ ۱۸۹۰ـ ۱۸۹۷، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۱.
(۳) فندقلیلی عصمت افندی، تکملة الشقائق فی حق اهل الحقائق، در شقائق نعمانیه و ذیللری، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول: دارالدعوه، ۱۹۸۹.
(۴) محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد ۱۳۶۸ ش.
(۵) ناتالی کلیر، Mystiques، إ تات و همکاران soci إ T إ له Halvetis dans L، aire balkanique د لا باله DU xve سی ه CLE ب NOS jours، لیدن ۱۹۹۴.
(۶) محمد نرمی خاص قان، ای د tarihi psultan، (استانبول) ۱۹۹۶.
(۷) بله نوری در تاریخ ع ZT د RK، چشم قلب: مقدمه ای بر تصوف و طریقت های عمده ای از آسیای صغیر و بالکان، TR است ریچارد بالکانی، استانبول من۱۹۹۵.
(۸) محمد زکی پاکالین، عثمانی tarih deyimleri ام terimleriها خ ZL د گرم § د، I stanbul ۱۹۷۱-۱۹۷۲.
(۹) J اسپنسر تریمینگام، تصوف در اسلام، لندن ۱۹۷۳.
(۱۰) د ا د ترک، sv "جراحیه" (توسط enay Yola).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جرّاحیه»، شماره۴۵۵۰.