• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طبقه‌بندی تیپ‌های شخصیتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبقه‌بندی تیپ‌های شخصیتی، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده که به بررسی و طبقه بندی تیپ‌های شخصیتی بر اساس روانشناسی سرشتی می‌پردازد. در این مقاله به بررسی تاریخ نظریه سرشتی و تقسیم انواع شخصیت پرداخته و در ادامه به طبقه‌بندی دو تن از روانشناسان از تیپ‌های شخصیتی می‌پردازیم.



یکی از مفاهیم پایداری که در طی تاریخ بشر همراه با مفهوم شخصیت آمده است، صفات جسمانی می‌باشد. از گذشته‌های بسیار دور این عقیده بر باور مردم حاکم بود که افراد چاق، آدم‌های خوش‌مشرب و شاد، افراد لاغر مردمانی خجالتی، مضطرب و عصبی بوده و آدم‌های ورزشکار دارای روحی سالم هستند. این نظریه که رابطه بین ساختمان سرشتی بدن و خصوصیات روانی و رفتار او وجود دارد قرن‌ها قبل از پیدایش روانشناسی علمی وجود داشته است.


یکی از اولین دانشمندانی که به طور جدی در مورد این رابطه اظهار نظر کرده است، بقراط (Hippocrate) حکیم بوده است. بقراط، افراد را از لحاظ ساختمان‌بندی به دو دسته تقسیم نمود، یکی آن‌هایی که کوتاه و چاق بوده و دیگری کسانی که بلند و لاغرند. وی نه تنها ساختمان بدن را به چند نوع یا تیپ تقسیم نمود بلکه یک نوع تیپ‌شناسی (Typology) روانی را که در آن اشاره به چند نوع مزاج شده و با نظریات جدید درباره رابطه بین ترشح غدد به عنوان تعیین کننده رفتار تطبیق می‌نماید، ذکر کرده است.
[۱] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۴، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.

این تیپ‌شناسی به طور همزمان ایجاد دو خط فکری در نظریه شخصیت را آغاز کرد. خط اول عبارت بود از این تصور که، شخصیت افراد به نوعی در یک تیپ یا دسته خاص جای می‌گیرد. خط دوم این تصور را در بردارد که، شخصیت افراد تا حد بسیار زیادی از طریق متغیرهای زیست‌شناختی تعیین می‌شود.
[۲] کارور، چارلزاس، نظریه‌های شخصیت، ص۱۱۴، احمد رضوانی، مشهد، نشر آستان قدس، ۱۳۷۵، چاپ اول.

از زمان بقراط به بعد، تیپ‌شناسی‌های دیگری ابداع شد که ماهیت‌های مختلفی را دارا بودند. اما در قرن بیستم، گرایش روانشناسی به سوی علمی شدن بیشتر شد و کوشش‌هایی به عمل آمد تا طبقه‌بندی‌های شخصیتی نیز حتی‌الامکان صورت علمی به خود بگیرند.
[۳] کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۵، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.



یکی از افرادی که بیش از دیگران مسئول پایه‌گذاری نظریه سرشتی است ارنست کرچمر (Ernest Kretschmer) می‌باشد که در حدود سال ۱۹۲۰ میلادی نظریه خود را در این زمینه ارایه کرد. کرچمر یک روان‌پزشک آلمانی بود که در طی سال‌ها برخورد با بیماران روانی به این نتیجه رسید که، رابطه نزدیکی بین خصوصیات جسمانی افراد و رفتار آن‌ها و بخصوص بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، مانیک‌ و دپرسیو وجود دارد.

این دانشمند آلمانی سه هدف اصلی را از این سیستم طبقه‌بندی دنبال می‌کرد. یکی این‌که روش‌هایی ابداع کند تا بر اساس آن‌ها افراد را به چند طبقه محدود جسمانی تقسیم کند. دوم این‌که این انواع جسمانی را با بیماری‌های اسکیزوفرن، مانیک و دپرسیو ارتباط دهد و سوم این‌که ارتباط بین ساخت جسمانی و رفتارهای افراد سالم را معین نماید.
[۴] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.



طبقه‌بندی کرچمر از تیپ‌های شخصیتی، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده که در مورد طبقه‌بندی تیپ‌های شخصیتی از نظر کرچمر بحث می‌کند. یکی از افرادی که بیش از دیگران مسئول پایه‌گذاری نظریه سرشتی است ارنست کرچمر (Ernest Kretschmer) می‌باشد که در حدود سال ۱۹۲۰ میلادی نظریه خود را در این زمینه ارایه کرد.

۴.۱ - تیپ‌های شخصیتی

کرچمر، در‌ اندازه‌گیری ساخت جسمانی بسیار دقیق بود و با استفاده از روش‌های عینی در مدت زمانی طولانی به سه نوع یا تیپ جسمانی اصلی در انسان دست یافت. تیپ اول افراد لاغر، باریک‌ اندام و استخوانی که چربی بدن او کم است و آن را تیپ "آستنیک" می‌نامد. نوع دوم تیپ ورزشکار است که دارای‌اندامی عضلانی و پرتحرک می‌باشد و آن را "آتلتیک" می‌نامد و قسم سوم تیپ چاق است که شاخص اصلی او داشتن چربی زیاد در‌اندام‌های بدن می‌باشد که "پیک‌نیک" نامیده می‌شود. کرچمر نوع چهارمی را نیز ذکر می‌کند که به آن‌ها "تیپ بی‌قواره" می‌گویند و شامل افرادی است که از لحاظ جسمی ناهنجار و غیرعادی می‌باشند.
[۵] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.


۴.۱.۱ - سنخ پیک‌نیک

کرچمر می‌گوید: این‌گونه افراد در میانسالی دارای قدی متوسط هستند و سر، سینه و شکم آن‌ها نسبت به سایر بخش‌های بدن رشد بیشتری دارد و سر و صورت درشتی نیز دارند. پوست بندشان به سرخی می‌زند و معمولا تاس می‌شوند. اعصاب سمپاتیک آن‌ها فعالیت زیادی دارد و مستعد بیماری‌هایی چون رماتیسم، سنگ کلیه، تصلب شرائین و مرض قند هستند. افراد این تیپ از نظر روانی، خوش برخورد، خوش خوراک و خوش‌گذران، اجتماعی و خون‌گرم‌اند. از نظر عقلانی به نظریه‌ها و اصول منطقی چندان پای‌بند نیستند، کینه‌جویی ندارند و از نظر عاطفی بی‌ثبات‌اند، زود دل می‌بندند و زود هم دل برمی‌گیرند.

۴.۱.۲ - تیپ آستنیک

افراد لاغر،‌اندامی باریک دارند و استخوان‌های دنده‌های آن‌ها از زیر پوست نمایان و صورتی لاغر دارند. به عقیده کرچمر، در لاغرتنان فعالیت اعصاب پاراسمپاتیک شدید است و مستعد بیماری‌هایی چون سردرد و زخم معده هستند. این افراد از نظر روانی، افرادی گوشه‌گیر، خیال‌باف، دیرجوش و اهل دلیل و منطق می‌باشند و در عقاید خود تعصب نشان می‌دهند. همچنین بسیار زودرنج و حساس بوده و دیر به چیزی پای‌بند می‌شوند، اما در صورت دل‌بستن به چیزی دیر از آن دل می‌کنند.

۴.۱.۳ - تیپ آتلتیک

از نظر جسمی، این گروه دارای استخوان‌های محکم، عضلاتی نیرومند و قوی می‌باشند و از نظر روانی و اخلاقی، افراد این گروه علاقه فراوانی به فعالیت‌های بدنی و شرکت در مسابقات دارند. افرادی پرخاش‌گر و زورگو هستند و حساسیت لاغرتنان را ندارند، بلکه تا حدودی خونسرد و عمدتا محافظه‌کارند.
[۶] کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۶، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.


۴.۲ - ارزیابی روانشناسی سرشتی

مهمترین نتیجه‌ای که روانشناسان سرشتی از جمله کرچمر از تحقیقات خود گرفته‌اند این است که، ساخت بدنی انسان باید در ارزیابی کل وجود او در نظر گرفته شود و این که خصوصیات جسمانی ممکن است علایم بسیار مهمی برای شناخت شخصیت انسان باشد به طوری که اهمیت آن‌ها کمتر از عوامل محیط نباشد.
هم‌چنین همکاری هر چند نزدیک‌تر دانشمندان علوم زیستی و رفتاری در سال‌های اخیر، روانشناسان را بیشتر متوجه اهمیت عوامل زیستی و بیولوژیک کرده است و لذا نظریه روانشناسان سرشتی را موجه‌تر نموده است.
[۷] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۸۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.


۴.۳ - انتقادات از سنخ‌شناسی

انتقادات فراوانی را می‌توان بر روش‌های شناخت و طبقه‌بندی شخصیت وارد کرد. نخست آن‌که، اصولا قرار دادن افراد در چند سنخ مشخص، سبب مورد غفلت واقع شدن بسیاری از خصوصیات شخصیتی دیگر است که ممکن است در افراد آن تیپ وجود داشته باشد. از سوی دیگر، افراد هر تیپ نیز ممکن است فاقد بسیاری از صفات ذکر شده در مورد آن‌ها باشند.
دوم آن‌که، بین افراد مختلف، صفات مشترک بسیاری نیز می‌توان یافت. مثلا تاکید بر‌اندیشه‌ورز بودن افراد لاغر به این معنی است که افراد چاق و سنخ پهلوانی فاقد‌اندیشه‌ورزی هستند.
اشکال سوم این‌گونه طبقه‌بندی‌ها این که، اگر بر اثر تغذیه یا عوامل دیگر تغییراتی در سنخ‌بندی افراد پیدا شود، آیا ویژگی‌های شخصیتی نیز تغییر می‌کنند.
[۸] کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۳۰، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.


هم‌چنین یکی از نقص‌های عمده این نظریه را می‌توان در این دانست که کرچمر به موقعیت بیماران (این که در چه سنی هستند) توجه نداشته است. مثلا افراد عمدتا وقتی پا به سن می‌گذارند چاق‌تر می‌شوند و توام بودن حالات چاقی جسمانی با بیماری روانی مانیک – دپرسیو احتمالا تابعی از سن بوده است نه به علت همبستگی زیستی (biological)، همان‌گونه که کرچمر معتقد بود.
[۹] ا راس، آلن، روانشناسی شخصیت، سیاوش جمال‌فر، تهران، نشر روان، ۱۳۸۶، چاپ پنجم.

سرانجام این انتقادات، که عمدتا هم صحیح است سبب شد که اعتبار علمی سنخ‌شناسی مورد تردید قرار گرفته و صرفا به عنوان راهنمایی نسبی برای درک و شناخت بعضی جنبه‌های شخصیتی در انسان مورد نظر و توجه قرار گیرد.
[۱۰] کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۳۱، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.



طبقه‌بندی شلدن از تیپ‌های شخصیتی، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده که در مورد طبقه‌بندی تیپ‌های شخصیتی از نظر شلدن بحث می‌کند. در زمان معاصر یکی از پرکارترین و موثرترین افراد در زمینه روانشناسی سرشتی، ویلیام شلدون (William Sheldon) می‌باشد. اساس نظریه شلدون تنها این نیست که همبستگی آماری بین ساخت جسمانی و خصوصیات روانی یا رفتاری انسان را نشان دهد بلکه او معتقد است که ساختمان سرشتی انسان عامل تعیین کننده و اصلی و در واقع مهم‌ترین علت ایجاد و تکامل رفتار بشر است.

۵.۱ - تاریخچه

در زمان معاصر یکی از پرکارترین و موثرترین افراد در زمینه روانشناسی سرشتی، ویلیام شلدون (William Sheldon) می‌باشد. او در سال ۱۸۹۹ در آمریکا به دنیا آمد و سال‌های اول زندگی را با پدرش که عالم طبیعی بود و به تغذیه و پرورش حیوانات می‌پرداخت، در روستا گذراند و این سابقه در ذهن او و در نظریه‌اش درباره تاثیر عوامل زیستی – وراثتی بر رفتار انسان اثری واضح به جای گذاشت. وی در سال ۱۹۷۷ در گذشت.
[۱۱] سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۴۹، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.

شلدون، دارای درجه M. D در طب و p. h. D در روانشناسی بود و تمام عمر خود را صرف تحقیق و بررسی در زمینه روانشناسی سرشتی نمود. اساس نظریه شلدون تنها این نیست که همبستگی آماری بین ساخت جسمانی و خصوصیات روانی یا رفتاری انسان را نشان دهد بلکه او معتقد است که ساختمان سرشتی انسان عامل تعیین کننده و اصلی و در واقع مهم‌ترین علت ایجاد و تکامل رفتار بشر است.
[۱۲] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۶، تهران، چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.


۵.۲ - مراحل سه‌گانه تحقیق

مراحل سه‌گانه تحقیق برای شناخت شخصیت: ویلیام شلدون، در نظریه خود به عوامل زیستی – وارثتی در تشکیل و تحول شخصیت اهمیت فراوان می‌داد و برای شناخت رفتار آدمی، آگاهی از آن عوامل را لازم می‌دانست و برای به دست آوردن معیاری که به وسیله آن، شناخت رفتار و شخصیت افراد میسر گردد تحقیقات خود را در سه مرحله انجام داد.
[۱۳] سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۵۷، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.


۵.۲.۱ - مرحله مردم‌شناسی

شلدون و همکارش استیونس (Stevens) با استفاده از روش‌های آماری و مطالعه هزاران عکس از دانشجویان برهنه در حالت‌های مختلف (روبرو، نیمرخ راست و چپ و...) و طبقه‌بندی آن‌ها برحسب چگونگی ساختمان بدن و همچنین با توجه به رشد هر یک از سه لایه جنینی اکتودرم (ectoderm)، مزودرم (mesoderm) و‌ اندودرم (endoderm) با انتشار کتاب "اطلس انسان‌ها" در ۱۹۵۴ سه جنبه شخصیتی زیر را مشخص کردند:
الف. جنبه اکتومورف: که با غلبه قدرت سلسله اعصاب و پوست همراه است. افراد این گروه لاغر و قدبلند هستند.
ب. جنبه مزومورف: که با رشد و استحکام عضلات و استخوان‌ها مشخص می‌شود. مانند وزرشکاران و افراد قوی.
ج. جنبه اندومورف: که با رشد و برجستگی اعضای درونی مانند امعا و احشاء همراه است. افراد این گروه چاق و دارای رشد افقی هستند.
[۱۴] کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۷، تهران، ویراش، ۱۳۸۵، چاپ پنجم.


۵.۲.۱.۱ - چند نکته

در اینجا شلدون، توجه به چند نکته زیر را لازم می‌داند:
الف. هیچ فردی نمی‌تواند منحصرا یکی از این سه تیپ را دارا باشد بلکه هر کسی، از صفات هر سه دسته‌ چیزی را دارد ولی ویژگی‌های یکی از سه تیپ ممکن است در او آشکارتر باشند.
ب. کسی که از نظر ظاهر بدن به یکی از این سه گونه نزدیکتر است در صورتی می‌تواند عنوان آن تیپ را بگیرد که دچار بیماری‌ها و جراحت‌های شدید نگردیده و زندگی او به صورت طبیعی جریان داشته باشد.
ج. تحقیقات مردم‌شناسی که انجام شده مربوط به مردها می‌باشد. لکن تیپ‌های سه‌گانه مربوط به مردان، قابل اطلاق بر زنان نیز می‌باشند.
[۱۵] سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۵۳، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.


۵.۲.۱.۲ - صفات فرعی

اختلافاتی بین سه تیب یاد شده، گذشته از ویژگی‌های مشترک بین آن‌ها وجود دارد که می‌توان آن‌ها را صفات فرعی نامید.
از مهمترین صفات فرعی، یکسان نبودن ویژگی‌های اصلی در قسمت‌های مختلف بدن است، مانند شکم و سینه‌ اندمورف و پاهای مزومورف و گردن اکتومورف و این خصوصیت را شلدون با اقتباس از کرچمر، دیس‌پلیزیا (Dysplasia) نامیده است.
یکی دیگر از صفات فرعی این است که افراد هم‌تیپ، همگی از نظر تناسب‌اندام و زیبایی یکسان نیستند.
یکی دیگر از عناصر ثانوی، ناهمگونی جنسی (Ginaderomorphy) می‌باشد. مثلا مردی علاوه بر صفات مردانه، دارای مژه‌های بلند و صورت ظریف همچون زنان می‌باشد.
[۱۶] شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۸۰، تهران، چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.


۵.۲.۲ - مرحله روانشناسی

شلدون، پس از مطالعه خصوصیات جسمانی و طبقه‌بندی تیپ‌های مختلف به فکر ایجاد روش‌هایی افتاد که بتواند صفات روانی را ارزیابی نموده و رابطه آن‌ها را با تیپ‌های مختلف جسمانی‌اندازه‌گیری نماید. برای این منظور وی ۵۰ صفت مشترک انسان‌ها را برگزید و به مدت یک‌ سال در برخی افراد به مطالعه پرداخت و نتیجه گرفت که می‌توان این صفات را در سه گروه خلاصه کرد.
گروه اول "ویسروتونیا" می‌باشد که در ارتباط با آندومورفی است که از طریق علاقه به راحتی، مردم‌آمیزی، غذا و محبت مشخص می‌شود.
گروه دوم که شلدون به آن دست یافت "سوماتونیا" می‌با‌شد. یعنی همان تیپ مزومورفی که افرادی فعال، جسور، ماجراجو و اهل ریسک‌اند.
و گروه سوم را "سربروتونیا" نامید که در ارتباط با اکتومورفی است و افرادی با خصوصیات گوشه‌گیری، ترس و کمرویی می‌باشند.
[۱۷] راس، آلن، روانشناسی شخصیت، ص۳۷، سیاوش جمال‌فر، تهران، بعثت، ۱۳۷۳، چاپ اول.


۵.۲.۳ - مرحله آماری

هر یک از مراحل گذشته برای رشته‌های مربوط به آن قابل استفاده است. اما شلدون می‌خواست که بین ساختمان بدن و رفتار آدمی ارتباط کامل برقرار کند لذا با توجه به آزمایشات و مطالعاتی که بر روی ۲۰۰ دانشجو انجام داد، به این نتیجه رسید که بین‌ اندومورفی با ویسروتونیا، مزومورفی با سوماتونیا و اکتومورفی با سربرتونیا همبستگی و ارتباط مثبت بالایی وجود دارد.
[۱۸] سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۶۰، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.


۴.۲ - ارزیابی روانشناسی سرشتی

مهمترین نتیجه‌ای که روانشناسان سرشتی و بخصوص شلدون از تحقیقات خود گرفته‌اند این است که، ساخت بدنی انسان باید در ارزیابی کل وجود او در نظر گرفته شود و اهمیت آن کمتر از محیط نیست.
از جمله انتقادهایی که از نظریه شلدون کرده‌اند یکی این است که، متاسفانه هیچ نوع دلیل و منطقی برای اثبات صحت ادعای او مبنی بر ارتباط بدن با مزاج‌های خاص ارایه نشده است.
نقد دیگری که مطرح می‌شود این است که، تیپ‌های بدنی (اندومورفی، مزدمورفی و اکتومورفی) نمی‌توانند در برابر نوع تغذیه اشخاص و سایر تغییراتی که در محیط زندگی آنان روی می‌دهد تغییرناپذیر باقی بمانند.
اشکال دیگر از طرف روانشناسانی است که برای روش‌های آماری اهمیت خاص قایلند و روش‌های شلدون برای به دست آوردن همبستگی‌های آماری بین پدیده‌های جسمانی و روانی را قبول ندارند.
البته وی درباره بزهکاری جوانان و ارتباط ساختمان بدن و بزهکاری (بزهکاران بیشتر در میان افراد مزومورف هستند) و رشد شخصیت و عوامل ناخودآگاه که مبتنی بر عوامل زیستی‌اند نیز مطالعاتی کرده و اشکالاتی را که به نظریه‌اش وارد شده را بدون جواب نگذاشته و گفته است: روانشناسی سرشتی در نظر ما جای روانشناسی را نمی‌گیرد، بلکه به آن کمک می‌کند و جایگاهش در صحنه کلی این علم، شاید با استخوان‌بندی در علم کالبدشناسی قابل مقایسه باشد».
[۱۹] سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۶۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.



۱. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۴، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۲. کارور، چارلزاس، نظریه‌های شخصیت، ص۱۱۴، احمد رضوانی، مشهد، نشر آستان قدس، ۱۳۷۵، چاپ اول.
۳. کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۵، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.
۴. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۵. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۶. کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۶، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.
۷. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۸۵، تهران، نشر چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۸. کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۳۰، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.
۹. ا راس، آلن، روانشناسی شخصیت، سیاوش جمال‌فر، تهران، نشر روان، ۱۳۸۶، چاپ پنجم.
۱۰. کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۳۱، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ پنجم.
۱۱. سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۴۹، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
۱۲. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۷۶، تهران، چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۱۳. سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۵۷، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
۱۴. کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۱۲۷، تهران، ویراش، ۱۳۸۵، چاپ پنجم.
۱۵. سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۵۳، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
۱۶. شاملو، سعید، مکتب‌ها در روانشناسی شخصیت، ص۱۸۰، تهران، چهر، ۱۳۶۳، چاپ اول.
۱۷. راس، آلن، روانشناسی شخصیت، ص۳۷، سیاوش جمال‌فر، تهران، بعثت، ۱۳۷۳، چاپ اول.
۱۸. سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۶۰، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
۱۹. سیاسی، علی اکبر، نظریه‌های شخصیت، ص۲۶۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سنخ های منشی در تئوری اریک فروم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۶.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «طبقه بندی کرچمر از تیپ های شخصیتی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۶.    






جعبه ابزار