• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طبقه بیستم فلاسفه اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبقه‌بندی فلاسفه اسلامی از نظر سیر زمانی بر حسب استاد و شاگردی می‌باشد. یعنی آنان‌که در یک طبقه‌ قرار می‌گیرند، یا واقعا از اساتید طبقه بعدی و شاگردان طبقه قبل هستند و یا هم‌زمان آن‌ها می‌باشند. منظور از فلاسفه اسلامی آن‌هایی هستند که در جو اسلامی و محیط اسلامی فعالیت داشته‌اند و احیانا مسلمان هم نبوده‌اند. در طبقه بیستم پنچ تن از فیلسوفان اسلامی حضور دارند که عبارتند از: ملاعبداللّه یزدی، فاضل باغنوی، شمس‌الدین محمد خفری شیرازی، خواجه افضلالدین ترکه و داود بن عمر انطاکی مصری.



ملاعبداللّه یزدی صاحب حاشیه معروف بر تهذیب المنطق که به حاشیه ملاعبداللّه معروف و کتاب درسی طلاب در منطق است. بعضی مدعی شده‌اند که از علوم شرعیه بی‌اطلاع بوده است ولی برعکس، هم فقیه بوده و هم اهل معقول خصوصاً منطق. در شیراز نزد جمال‌الدین محمود و امیر غیاث‌الدین دشتکی تحصیل کرده است. در آخر عمر به عراق رفته و مجاور شده و در همان‌جا در سال ۹۸۱ درگذشته است


ملاحبیب‌اللّه باغنوی شیرازی، معروف به ملا میرزاجان و فاضل باغنوی. شاگرد جمال‌الدین محمود بوده و چند حاشیه و شرح از علامه دوانی را حاشیه کرده است. در سال ۹۹۴ درگذشته است. در طبیعیات شرح منظومه سبزواری از او با عنوان «فاضل باغنوی» ذکری به میان آمده است.


شمس‌الدین محمد خفری شیرازی. شاگرد امیر غیاث‌الدین منصور بوده است و ظاهراً حوزه درس علامه دوانی و سیدصدرالدین دشتکی را نیز درک کرده است. شرح تجرید و شرح حکمة العین را حاشیه زده و رساله‌ای تحت عنوان اثبات الواجب دارد. مرد دقیق النظری بوده است. صدرالمتالهین در جلد اول اسفار مطالبی از او نقل کرده و مورد بحث قرار داده است. خفری را می‌توان از طبقه نوزدهم هم به شمار آورد، یعنی او از جوانسالان طبقه نوزدهم و کهنسالان طبقه بیستم بوده است. وی در سال ۹۵۷ یا ۹۳۵ درگذشته است.


خواجه افضلالدین ترکه. از شاگردان جمال‌الدین محمود است.
[۲] دوانی، علی، شرح زندگانی جلال‌الدین دوانی، ص۱۱۰.
صاحب روضات می‌گوید: فاضل حکیم خواجه افضلالدین محمد بن حبیب‌اللّه معروف به ترکه، استاد شیخ ابوالقاسم کازرونی حکیم امامی معروف به نصرالبیان است. نصرالبیان در کتاب سلم السموات که بخشی از آن در تاریخ حکماست (صاحب روضات از آن کتاب فراوان بهره برده و نقل می‌کند) درباره استاد خویش گفته است طلوع و شهرت این استاد مابین سال‌های ۹۷۰ و ۹۹۰ در بلاد عراق عرب و خراسان بوده است.


حکیم داود بن عمر انطاکی مصری. تنها در نامه دانشوران از این مرد ذکری دیده‌ایم. وی از اجلاّء فضلاء اطباء و معتبرین حکمای اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم بوده است. مطابق آن‌چه خودش شرح حال خود را املاء کرده در انطاکیه کور مادرزاد متولد شده، تا هفت سالگی فلج هم بوده است و در همان حال مقدمات را آموخته و قرآن را حفظ کرده و همیشه از خداوند شفای خود و توفیق تحصیل مسالت می‌نموده است، تا اینکه مسافری از عجم به نام محمد شریف با او برخورد می‌کند و فلج او را معالجه می‌نماید و چون هوش و ذکاوت خارق العاده او را می‌بیند به او منطق و ریاضیات و فلسفه می‌آموزد.
او خود علاقه‌مند به آموختن زبان فارسی می‌شود ولی استاد می‌گوید بهتر است زبان یونانی بیاموزی و جز من کسی در این دیار زبان یونانی نمی‌داند. داود بعد به قاهره رفته و طبع مردم آن دیار را به علوم عقلی بی‌میل دیده است. در آخر عمر مجاور بیت‌اللّه شده و در سال ۱۰۰۸ درگذشته است.
از حفظ و تسلط داود بر متون فلسفی و طبی از قبیل قانون، شفا، اشارات، نجات، حکمة المشرقیه، تعلیقات، محاکمات، مطارحات، رسائل اخوان الصفا که همواره ملازم این کتب بوده، داستان‌ها آورده‌اند. داود تالیفاتی داشته، از جمله رساله‌ای در «عشق» تالیف کرده که نامه دانشوران به تفصیل آورده است
[۳] جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۹، ص۸۹.
[۴] جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۹، ص۲۰۴.



۱. خوانساری، سیدمحمدباقر، روضات الجنات، ج۴، ص۲۳۰.    
۲. دوانی، علی، شرح زندگانی جلال‌الدین دوانی، ص۱۱۰.
۳. جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۹، ص۸۹.
۴. جمعی از نویسندگان، نامه دانشوران، ج۹، ص۲۰۴.



مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۵۸۰-۵۸۲.    






جعبه ابزار