• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صَفْح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





صَفْح (به فتح صاد و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای اغماض و نادیده گرفتن است.
بعضی از لغت‌شناسان آن را عفو ابلغ دانستند.
مشتقات صَفْح که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
یَصْفَحُوا (به فتح یاء، سکون صاد، فتح فاء و ضم حاء) به معنای نادیده گیرند؛
فَاصْفَحِ‌ (به فتح فاء، سکون الف، فتح فاء و کسر حاء) به معنای پس اعراض کن؛
صَفْحاً (به فتح صاد، سکون فاء و فتح فاء) به معنای قرآن است.


صَفْح به معنای اغماض و نادیده گرفتن است.
راغب اصفهانی می‌گوید: آن از عفو ابلغ است.
طبرسی فرموده: صفح، عفو و تجاوز از ذنب به یک معنی‌ هستند.
قول راغب اصفهانی به‌ نظر بهتر می‌رسد که در چند آیه عفو و صفح با هم آمده و صفح بعد از عفو واقع شده است.
اصل صفح به معنی جانب و روی چیز است، مثل: صفحه صورت، صفحه سنگ و صفحه شمشیر.
در اقرب الموارد آمده است: صَفَحَ‌ صَفْحاً: از او اعراض کرد. حقیقتش این است که صفحه صورت خویش را از او برگرداند.


به مواردی از صَفْح که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - و لْیَصْفَحُوا (آیه ۲۲ سوره نور)

(وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا اَ لا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ)
«ببخشند و مطلب را نادیده گیرند، آیا نمی‌خواهید خدا شما را بیامرزد؟»


۲.۲ - تَصْفَحُوا (آیه ۱۴ سوره تغابن)

(وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
(و اگر عفو كنيد، چشم بپوشيد و ببخشيد، خدا شما را مى‌بخشد؛ چرا كه خداوند آمرزنده و مهربان است.)
در مجمع البیان فرموده: به ظاهر به پوست بدن انسان صفحه گویند، همچنین به ظاهر هر چیز صفحه گفته می‌شود. «صَافَحْتُهُ‌» یعنی ظاهر کف دستم ظاهر کف دست او را ملاقات کرد. در معنی «صَفَحْتُ‌ عَنْهُ» دو قول است، اول این‌که او را به گناهش مواخذه نکردم و روی خوش‌ نشان دادم، دوم این که چیزی‌که باعث تغییر صورتش باشد از من ندید.
گویند: «صَفَّحْتُ‌ الْوَرَقَةَ» یعنی از ورقی به ورقی گذشتم. از همین است «صَفَّحْتُ‌ الْکِتَابَ»: کتاب را ورق زدم.


۲.۳ - فَاصْفَحِ‌ (آیه ۸۵ سوره حجر)

(اِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ‌ الصَّفْحَ‌ الْجَمِیلَ)
قیامت به يقين فرا خواهد رسيد و جزاى هر كس به او مى‌رسد؛ پس به نحو شايسته‌اى از آن‌ها صرف نظر كن.)


۲.۴ - فَاصْفَحْ‌ (آیه ۸۹ سوره زخرف)

(فَاصْفَحْ‌ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ)
«از آن‌ها اعراض کن و سلام بگو (و تا در حال مدارا هستند، مدارا کن)، به زودی خواهند دانست.»
مثل‌: (فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ اِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ)
(از آن‌ها روى بگردان و منتظر باش؛ آن‌ها نيز منتظر هستند.)


۲.۵ - صَفْحاً (آیه ۵ سوره زخرف)

(اَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً اَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ وَ کَمْ اَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْاَوَّلِینَ)
(آيا اين ذكر (قرآن‌) را از شما بازگيريم به خاطر اين‌كه قومى اسراف‌كار هستيد؟! چه پيامبران بسيارى براى هدایت در ميان اقوام پيشين فرستاديم.)
ضرب در آیه به معنی برگرداندن است. در مجمع البیان فرموده: اصل «ضربت عنه الذکر» آن است که راکب چون بخواهد اسب خود را به طرفی بگرداند آن‌ را با عصا یا شلاق می‌زند تا برگردد. ضرب به جای صرف و برگرداندن گذاشته شده است. مراد از «ذکر» وحی و قرآن است و «صَفْحاً» گفته‌اند: مفعول له است و «اَنْ کُنْتُمْ» تعلیل است برای‌ «اَ فَنَضْرِبُ».
یعنی: آیا به علت اعراض از شما، ذکر و قرآن را از شما برگردانیم و امر و نهی نکنیم زیرا که قومی اسراف‌کار هستید؟! منظور این است که خداوند بنا به قانونی که دارد در اثر اسراف بندگان از آن‌ها اعراض نمی‌کند و آن‌ها را مهمل و بی‌شریعت نمی‌گذارد، لذا در آیه بعدی فرموده:(وَ کَمْ اَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْاَوَّلِینَ) مثل‌:
(اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمَّا شاکِراً وَ اِمَّا کَفُوراً)
(ما راه را به او نشان داديم، خواه پذيرا گردد و شاكر باشد، يا ناسپاس.)
شاید (صَفْحاً) مفعول مطلق باشد از (اَ فَنَضْرِبُ) مثل: قعدت جلوسا.



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۶.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۲، ص۳۸۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۶.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۶.    
۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۸۶.    
۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۳، ص۲۰۸.    
۸. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۳۴.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹۴.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۱۸.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۱.    
۱۳. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۴.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۷.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۱۶.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۰۷.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۷۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۵۲.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۴۶.    
۲۰. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۶.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۸۰.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۹۰.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۱۲.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۰.    
۲۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۹.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۳.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۹.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۹.    
۳۱. سجده/سوره۳۲، آیه۳۰.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۷.    
۳۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۵ و ۶.    
۳۴. شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۲۵.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۸۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۸۳.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶۱.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶۸.    
۴۰. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صفح»، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲.    






جعبه ابزار