صلح حدیبیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صلح حُدَیبیه، یا پیمان
حدیبیه یا غزوه
حدیبیه، پیمان صلحی بود که در
سال ششم هجری بین
حضرت محمد (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و مشرکان مکه امضا شد و در
سوره فتح به آن اشاره شده است.
پیامبر اسلام (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) سال ششم هجری قصد انجام
عمره را داشت که با ممانعت مشرکان مکه روبرو شد، لذا به
حدیبیه رفت و بعد از چندین بار گفتگو با نمایندگان
قریش، بنا به پیشنهاد پیامبر، تصمیم بر
صلح و عدم جنگ گرفتند. در پی این صلحنامه قرار شد که طرفین ده سال
جنگ را کنار گذاشته و در این مدت مردم در امنیت و آرامش زندگی کنند، هر کس بدون اجازه ولیش از قریش به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بپیوندد به قریش باز گردانده خواهد شد و از مسلمانان هر کس به قریش پناهنده شد، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برگردانده نخواهد شد، مسلمانان آن سال به
مدینه باز میگردند، ولی سال دیگر میتوانند به مدت سه روز در
مکه اقامت داشته باشند، سایر قبایل در همپیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار باشند.
این صلح در کمتر از دو سال توسط مشرکان قریش نقض شد. از مهمترین فواید این صلح، زمینهسازی برای
فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح
حدیبیه به وقوع پیوست.
صلح
حُدَیبیه، یا پیمان
حدیبیه یا غزوه
حدیبیه، پیمان صلحی بود که در سال ششم هجری بین حضرت محمد (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و مشرکان مکه امضا شد. و در سوره فتح به این صلح اشاره شده است.
به نوشته
یاقوت حموی (ذیل مادّه)،
حدیبیه ــ که اهل حجاز آن را به تشدید (
حدیبیه) و عراقیان به تخفیف یاء میخوانند ــ نام قریهای در یک منزلی مکه و نُه منزلی مدینه است.
به گفته وی، قسمتی از آن داخل حرم و قسمت دیگر خارج از حرم قرار دارد و نام آن برگرفته از اسم چاه
حدیبیه یا درختی به نام
حَدْباء است که در آن ناحیه قرار داشتند.
جریاناتی قبل از صلح بین قریش و پیامبر اتفاق افتاد که مشرکان مکه مجبور به صلح شدند.
پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) پس از رؤیایی حاکی از ورود خودش و
مسلمانان به
مسجدالحرام و زیارت
خانه خدا،
اصحاب را برای عزیمت به مکه و ادای مراسم عمره فراخواند و چون از کینهتوزی و جنگافروزی قریش یا ممانعت آنان بیمناک بود، اعراب اطراف مدینه را نیز به همراهی در این سفر دعوت کرد.
کاروان مسلمانان، متشکل از
مهاجران و
انصار و عربهایی که به آنان پیوستند، روز دوشنبه اول
ذیقعده سال ششم، مدینه را به سوی مکه ترک کرد.
درباره تعداد همراهان پیامبر در این سفر، اقوال گوناگونی وجود دارد که ظاهراً روایت
جابر بن عبداللّه انصاری، مبنی بر اینکه «ما اصحاب
حدیبیه ۱۴۰۰ تن بودیم»، مشهورتر است. چهار زن نیز در این جمع حضور داشتند که یکی از آنان
ام سلمه، همسر پیامبر، بود.
پیامبر
عبداللّه بن اُمّ مکتوم یا
نُمَیلَة بن عبداللّه لیثی را به جانشینی خود در مدینه منصوب کرد.
به فرمان پیامبر، مسلمانان سلاحی جز سلاح مسافر (شمشیر در نیام) نداشتند و برای اینکه نشان دهند قصدشان جنگ نیست،
احرام بستند و هفتاد شتر قربانی را که با جُل پوشانده بودند، پیشاپیش کاروان راندند.
گفته شده است شتر
ابوجهل نیز، که پیامبر در جنگ بدر به غنیمت گرفته بود، بهصورتی نمادین در میان دیگر قربانیها بوده است.
در میانه راه، به پیامبر خبر رسید که مشرکان مکه از حرکت مسلمانان مطّلع شده و قسم خوردهاند که مانع ورود آنان به مکه شوند.
قریش جنگجویان خود را در
بَلْدَح در خارج مکه مستقر کردند و
خالد بن ولید را با دویست سوار تا
کُراع الغَمیم به مقابله مسلمانان فرستادند.
رسول خدا با شنیدن این خبر، فرمود: «وای بر قریش که جنگ آنان را نابود کرد.»
پیامبر، با راهنمایی چند تن از
بنی اسلم، از بیراهه مسیر خود را به سوی مکه ادامه داد تا با جنگجویان قریش مواجه نشود.
در این مسیر، مسلمانان برای اولینبار
نماز خوف بهجا آوردند، تا مراقب حملات احتمالی دشمن از اطراف باشند.
هنگامی که قافله مسلمانان از راه
ثَنِیة المُرار به منطقه
حدیبیه رسید، ناگهان شتر پیامبر (قَصواء) بر زمین نشست. مسلمانان به فرمان رسول خدا در همان ناحیه فرود آمدند. به معجزه پیامبر، چاه آب خشکی که در آنجا بود، پر آب شد و همه سیراب شدند و حتی چندبار باران بارید.
پس از استقرار پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) در
حدیبیه،
بُدَیل بن وَرقاء خُزاعی و گروهی از
قبیله خزاعه نزد رسول خدا آمدند. پیامبر اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به ایشان گفت که آنان قصد جنگ ندارند و فقط برای زیارت خانه خدا آمدهاند. خزاعیها این سخن را به اطلاع قریش رساندند، اما قریش گفتند اگر هم محمد قصد جنگ ندارد، هرگز اجازه نمیدهیم بهزور وارد مکه شود تا عربها ما را شماتت کنند.
پس از آن، نمایندگان قریش، همچون
حُلَیس بن عَلْقَمه (سالار احابیش، از قبایل متحد قریش) و
عروة بن مسعود ثقفی، یکی پس از دیگری به اردوی مسلمانان رفتند، اما میان طرفین توافقی حاصل نشد.
در واقع، سران قریش (از جمله
ابوسفیان که در
سال پنجم هجری در
جنگ احزاب موفقیتی در مقابل مسلمانان به دست نیاورده و در میان مردم عرب سرافکنده بودند) ورود مسلمانان به مکه را نوعی تحقیر خود و موجب طعن بیشتر اعراب میدانستند.
مشرکان در پی بهانهای بودند که به مسلمانان حمله و آنان را نابود کنند، بهویژه آنکه میدانستند ایشان جز شمشیر سلاح دیگری به همراه ندارند، اما تدابیر پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) مانع از موفقیت قریش گردید و عدهای از مشرکان به اسارت مسلمانان درآمدند و عده دیگر نیز گریختند.
پیامبر تصمیم گرفت نماینده دیگری به سوی قریش بفرستد، ابتدا
عمر بن خطّاب را برگزید، اما عمر گفت که در مکه اقوام قدرتمندی ندارد که از او حمایت کنند و قریش از عداوت زیاد وی با آنها مطّلعاند و ممکن است او را به قتل برسانند. بنابراین از رفتن به مکه اجتناب ورزید و
عثمان بن عفان را به پیامبر پیشنهاد کرد، زیرا عثمان از
بنیامیه بود و اقوام بانفوذی در میان سران قریش داشت.
پیامبر عثمان را به مکه فرستاد و برای چندمینبار مکیان را از قصد خود (زیارت خانه خدا و بازگشت به مدینه) مطّلع کرد، که البته آنان نپذیرفتند. مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند.
در پی نشر شایعه قتل عثمان، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) اصحاب را به بیعتِ معروف به
بیعت رضوان فرا خواند. بهگفته برخی، مسلمانان بیعت کردند که فرار نکنند، نه آنکه تا پای مرگ مقاومت کنند. همه اصحاب حاضر در
حدیبیه، به جز
جَدّ بن قَیس، با پیامبر بیعت کردند.
پس از مدتی از نشر شایعه قتل عثمان، معلوم شد که عثمان کشته نشده و در مکه محبوس بوده است.
قریش نمایندهای به سوی مسلمانان فرستادند و به او تأکید کردند که کار را فیصله دهد و با مسلمانان پیمان صلحی ببندد که بهموجب آن، مسلمانان در آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد وارد مکه شوند تا بدینصورت مکیان مورد شماتت سایر اعراب قرار نگیرند. این نماینده
سهیل بن عمرو نام داشت و پیامبر با دیدن او گفت: «قریش با فرستادن این مرد، قصد صلح دارند».
پس از توافق دو طرف در مورد آزادی اسرا، میان پیامبر و نماینده قریش پیمان صلحی به امضا رسید.
پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی
صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنهآمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده میشد.
نمونهای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیل بن عمرو بود مبنی بر حذف «
بسماللّهالرحمنالرحیم» از ابتدای صلحنامه و نوشتن «باسمکاللهم» بهجای آن، و نیز حذف عنوان رسولاللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمد بن عبداللّه» بهجای آن.
مُفاد صلح نامه
حدیبیه چنین بود:
۱) ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد تا مردم در
امنیت و
آرامش زندگی کنند.
۲) مسلمانان آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد برای به جا آوردن
عمره وارد مکه شوند، مشروط بر اینکه جز سلاح مسافر، سلاحی به همراه نداشته باشند و بیش از سه روز در
مکه اقامت نکنند، قریش نیز در این مدت شهر را ترک خواهند کرد.
۳) مسلمانان
متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه میگریزند، به مکه بازگردانند، اما طرف مقابل چنین
تعهدی نسبت به فراریان مدینه نداشت.
۴) سایر قبایل در همپیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار باشند.
قریشیان، در کمتر از دو سال، بند اول صلحنامه را نقض کردند، زیرا طبق بند پایانی،
قبیله بنیخزاعه با مسلمانان و
قبیله بنیبکر با قریش همپیمان شدند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخ داد، مردانی از قریش به نفع بنیبکر، افرادی از
بنیخزاعه را کشتند.
این به معنای نقض صلح
حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصا برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گرد آمده بودند، عازم
فتح مکه شد.
بند مربوط به استرداد یکطرفه فراریان نیز به زودی و به درخواست قریش لغو شد. این بند اولین بندی بود که در همان ساعات اولیه انعقاد صلح به اجرا در آمده بود.
هرچند پیش از این و طبق آیه ۱۰
سوره ممتحنه، بازگرداندن زنان مؤمنی که از مکه به مدینه میگریختند، ممنوع شده بود.
به برخی از جریانات بعد از صلح
حدیبیه اشاره میشود.
بنابر روایات مختلف، مسلمانان ده روز و اندی، و به قولی بیست روز، در
سرزمین حدیبیه اقامت کردند.
رسول خدا در خارج از حرم خیمه زده بود، ولی در حرم نماز میگزارد. چون نوشتن صلحنامه پایان یافت و مردانی از مسلمانان و مشرکان بر آن گواهی دادند، پیامبر به همراهانش فرمان داد که به نشانه
حج، شتران خود را قربانی کنند و سرهایشان را بتراشند.
بیشتر اصحاب، بهدلیل ناخرسندی از به جا نیاوردن حج و چون صلح
حدیبیه را نوعی شکست میدانستند، از فرمان پیامبر سرپیچی کردند، اما پس از آنکه رسول خدا به تنهایی اقدام به بهجا آوردن این اعمال کرد، آنان نیز تبعیت کردند
سپس رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و مسلمانان به مدینه بازگشتند.
طبق
معاهده حدیبیه، سال بعد (سال هفتم) پیامبر و مسلمانان به مکه رفتند و سه روز در نبود قریش در آنجا اقامت کردند و اعمال عمره را به جای آوردند. این واقعه به
عمرة القضاء معروف است.
در راه بازگشت از
حدیبیه به مدینه، سوره فتح بر پیامبر نازل شد که خدا در آن، صلح
حدیبیه را «فتح مبین» نامیده و با اعلام رضایت از بیعتکنندگان، وعده پیروزیها و غنیمتهای فراوان به مسلمانان داده بود.
به نظر غالب مفسران، این وعده راجع به
فتح خیبر است که در سال هفتم اتفاق افتاد و غنایم زیادی نصیب مسلمانان گردید. اما برخی نیز آن را مربوط به فتح مکه دانستهاند.
به دستور پیامبر، غنایم این جنگ تنها میان حاضران در
حدیبیه تقسیم شد.
صلح
حدیبیه، به شهادت تاریخ و طبق پیشبینیهای پیامبر و وعدههای قرآنی، برکات زیادی برای مسلمانان در پیداشت.
به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیمتر از فتح
حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرو نشست و دعوت به
اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر
جزیرةالعرب گسترش یافت، به گونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن ( ۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنانکه سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به ده هزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند ابوسفیان و
عمرو عاص و
خالد بن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند.
در عینحال آرامش حاصل از صلح
حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیتهای تبلیغی در شبهجزیره، به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید.
اما مهمترین فایده این صلح، زمینهسازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح
حدیبیه به وقوع پیوست.
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، (بیروت).
(۴) ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۵) حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت ( ۱۳۲۰)، چاپ افست.
(۶) طباطبایی.
(۷) طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
(۸) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۹) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، (بیروت).
(۱۰) طبری، محمد بن جریر، جامع.
(۱۱) واقدی، محمد بن عمر، المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
(۱۲) حموی، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان.
(۱۳) یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی.
•
صابر اداک، دانشنامه جهان اسلام، برگفته از مقاله «حدیبیه»، شماره ۵۸۷۱.