صلح (فقهی) (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از عناوین و موضوعات مطرح شده در
آیات قرآن، «
صلح به معنای فقهی» است.
صلح، اسم مصدر و به معناى
مصالحه و سازش قوم با يكديگر است
و در اصطلاح فقه به معناى تسالم بر امرى مانند تمليك عين يا منفعت، اسقاط دَيْن يا حق و غير آن است، اعمّ از آنكه در برابر آن عوضى باشد يا نباشد.
ادّعاى اجماع شده است كه در تحقّق
صلح، داشتن نزاع و خصومت از پيش معتبر نيست،
هرچند برخى از فقيهان معتقدند كه
صلح بايد مسبوق به نزاع باشد.
لازم به ذكر است كه
صلح مىتواند به نحو اسقاط برخى از دَيْن (حطيطه) يا به صورت معاوضه (اعمّ از اقرار و انكار) باشد.
همچنين
صلح، عقدى است
لازم و مستقلّ
و در صورتى
صلح نافذ است كه موجب حلال شدن حرامى و يا حرام شدن حلالى نگردد.
صلح در وجه عامّ آن (علاوه بر اسقاط دَيْن و يا حق) شامل
صلح بين مسلمانان و اهل حرب، اهل عدل و اهل بغى، زوجين، اختلافكنندگان در مال و
صلح بين متقابلين مىشود.
در اين مقاله معناى اصطلاحى عام آن مورد نظر است، ولى چون
صلح در محدوده منازعات شخصى، خانوادگى و اجتماعى در مقاله آشتى
و نيز
صلح در جنگ داراى عنوان مستقلّ است
، در اينجا مطرح نشده است. در اين مقاله آیاتی معرفی میشوند که در آنها از واژه «
صلح» و مشتقّات آن استفاده شده است.
صلح، فرمان خداوند به
مؤمنان:
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ ...؛
از تو درباره انفال (غنايم، و اموال بدون مالك) سؤال مىكنند؛ بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است؛ پس، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد؛ و خصومتهايى را كه در ميان شماست،
اصلاح كنيد....»
صلح، از ويژگيهاى مؤمنان:
«... وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛
... و خصومتهايى را كه در ميان شماست،
اصلاح كنيد؛ و اگر ايمان داريد، از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.»
برترى و ارزش
صلح بر خصومت و كشمكش:
«... وَ
الصُّلْحُ خَيْرٌ ...؛
... و
صلح، بهتر است....»
سودمند بودن محرمانه سخن گفتن و رازگويى، به منظور
صلح ميان مردم:
«لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ
إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ ...؛
بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد؛ مگر كسى كه از اين راه، دعوت به كمك كردن به ديگران، يا كار نيك، يا
اصلاح در ميان مردم كند....»
اصلاح ميان مردم، موجب برخوردارى از
پاداش بزرگ خداوند:
«لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا ... أَوْ
إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً؛
بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد؛ مگر كسى كه از اين راه، ... يا
اصلاح در ميان مردم كند؛ و هر كس براى به دست آوردن خشنودى خداوند چنين كند، به زودى پاداش بزرگى به او خواهيم داد.»
لزوم رعايت
تقوا، در
اصلاح ميان مردم:
۱. «... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛
... پس، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد؛ و خصومتهايى را كه در ميان شماست،
اصلاح كنيد؛ و اگر ايمان داريد، از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.»
۲. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ...؛
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود
صلح و آشتى برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد....»
جواز و مشروعيّت
صلح و
مصالحه، ميان افراد:
۱. «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا
إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما ...؛
و اگر از جدايى ميان آن دو همسر بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر، و يك داور از خانواده زن انتخاب كنيد (تا به كار آنان رسيدگى كنند). اگر (اين دو داور)، تصميم به
اصلاح داشته باشند، خداوند دلهاى آن دو را به هم نزديك مىسازد....»
۲. «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ
إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ ...؛
بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد؛ مگر كسى كه از اين راه، دعوت به كمك كردن به ديگران، يا كار نيك، يا
اصلاح در ميان مردم كند....»
۳. «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ
يُصْلِحا بَيْنَهُما
صُلْحاً وَ
الصُّلْحُ خَيْرٌ ...؛
و اگر زنى، از سركشى و ناسازگارى يا بى اعتنايى شوهرش، بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم به گونهاى
صلح كنند و از پارهاى از حقوق خود، بخاطر
صلح، صرفنظر نمايند. و
صلح، بهتر است....»
۴. «... وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ ...؛
... و خصومتهايى را كه در ميان شماست،
اصلاح كنيد....»
۵. «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ ... • إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ...؛
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد؛ و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمينه
صلح فراهم شد)، درميان آن دو
صلح عادلانه برقرار سازيد... مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود
صلح و آشتى برقرار سازيد....»
جواز رازگويى و سخن محرمانه، به منظور
اصلاح ميان مردم:
«لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ
إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ ...؛
بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد؛ مگر كسى كه از اين راه، دعوت به كمك كردن به ديگران، يا كار نيك، يا
اصلاح در ميان مردم كند....»
لزوم صلح، ميان برادران ايمانى:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ...؛
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود
صلح و آشتى برقرار سازيد....»
لزوم وادار كردن فرد يا گروه لجوج مسلمان به
صلح و آشتى، با مسلمان يا
مسلمانان مورد مخاصمه خود:
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ ... • إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ...؛
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد؛ و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمينه
صلح فراهم شد)، درميان آن دو
صلح عادلانه برقرار سازيد... مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود
صلح و آشتى برقرار سازيد....»
لزوم رعايت
عدالت، در
صلح:
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ؛
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد؛ و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمينه
صلح فراهم شد)، درميان آن دو
صلح عادلانه برقرار سازيد؛ و عدالتپيشه كنيد كه خداوند عدالتپيشگان را دوست مىدارد.»
برقرارى
صلح، با هدف و نيّت جلب رضاى خدا، مورد تشويق خداوند:
«لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ
إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً؛
بسيارى از سخنان درگوشى و جلسات محرمانه آنها، خير و سودى ندارد؛ مگر كسى كه از اين راه، دعوت به كمك كردن به ديگران، يا كار نيك، يا
اصلاح در ميان مردم كند؛ و هر كس براى به دست آوردن خشنودى خداوند چنين كند، به زودى پاداش بزرگى به او خواهيم داد.»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۴۳۳، برگرفته از مقاله «صلح (فقهی)».