• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صلب در اسلام (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: صلب.


صَلْب در اسلام یکی از مجازات اسلامی است که در کیفر محارب ذکر شده‌ است و در آیاتی از قرآن و همچنین در کتاب‌های فقهی حکم آن بیان شده است.



صَلْب در اسلام صلب به معنای دار زدن است برای قتل است. صلب در اسلام یکی از مجازات اسلامی است که در کیفر محارب ذکر شده‌ است.


(اِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَساداً اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَیْدِیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ اَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْاَرْضِ...) (کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و برای فساد در روی زمین تلاش می‌کنند، و با تهدید اسلحه، به جان، مال و ناموس مردم حمله می‌برند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا دست و پای آنها، به‌عکس یکدیگر چهار انگشت از دست راست و چهار انگشت از پای چپ، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند...) ترتیب مجازات او در «حرب» گذشت.


ولی آیا صلب در اسلام مانند امروزی است که مجرم را به وسیله آن خفه کنند، یا جور دیگر است؟
ناگفته نماند در «حرب» تحت عنوان محارب و حدّ او گفته شد: صلب یکی از چهار مجازات محارب است و او کسی است که امنیّت عمومی را بهم زده و ایجاد ناامنی و سلب آسایش کند. به موجب روایات اگر حاکم صلاح بداند او را سه روز به دار می‌آویزد، پس از آن به زیر آورده، نماز می‌خواند و دفن می‌کند. در وسائل الشیعه سه حدیث در این خصوص نقل کرده است:
«اِنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ‌ صَلَبَ‌ رَجُلًا بِالْحِیرَةِ ثَلَاثَةَ اَیَّامٍ ثُمَّ اَنْزَلَهُ فِی الْیَوْمِ الرَّابِعِ فَصَلَّی عَلَیْهِ فَدَفَنَهُ.»
«قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ‌ الْمَصْلُوبُ‌ یُنْزَلُ عَنِ الْخَشَبَةِ بَعْدَ ثَلَاثَةِ اَیَّامٍ وَ یُغَسَّلُ وَ یُدْفَنُ وَ لَا یَجُوزُ صَلْبُهُ‌ اَکْثَرَ مِنْ ثَلَاثَةِ اَیَّامٍ.»
ملاحظه این احادیث نشان می‌دهد که اول او را می‌کشند، سپس مرده‌اش را به دار می‌زنند، چنانکه شیخ طوسی آیه را حمل بر ترتیب کرده و فتوی داده که پیش از قتل، صلب جایز نیست، ولی شیخ مفید و ابن ادریس آیه را حمل بر تخییر کرده و گفته‌اند: زنده به دار زده می‌شود، ولی از روایات اول و نهم باب اول حدود محارب قول شیخ مفید ره استفاده می‌شود. البته دار زدن در صورت صلاح دیدن حاکم، برای آن است که مردم او را مصلوب دیده، متنبه شوند و ایجاد ناامنی نکنند.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۰-۱۴۱.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۹.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۱۰۰.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۳.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۲۶.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۳۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۸.    
۱۰. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۴۱.    
۱۱. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۴۱.    
۱۲. علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۹، ص۲۴۷.    
۱۳. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۵۹.    
۱۴. شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۹، ص۳۰۱.    
۱۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۷۴.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صلب در اسلام»، ج۴، ص۱۴۰-۱۴۱.    






جعبه ابزار