صفات فرمانروا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکومت نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره میشوند. حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاستهای دولت مورد اعمال واقع میشوند
و همین طور این نهاد خود سیاستگذار
و تعیین کننده راهبردهای پیش روی کشور است. نوع حکومت
و شکلی که
کشور با آن اداره میشود، به نظامهای سیاسی مختلف
و نهادها
و ابزارهایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار میگیرد.
من کتابه للاشتر: ثم انظر فی حال کتابک، فول علی امورک خیرهم،
و اخصص رسائلک التی تدخل فیها مکائدک
و اسرارک باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق ممن لا تبطره الکرامة، فیجتری بها علیک فی خلاف لک بحضرة ملا،
و لا تقصر به الغفلة عن ایراد مکاتبات عمالک علیک،
و اصدار جواباتها علی الصوب عنک.
امام علی (علیهالسّلام) در نامه به
مالک اشتر فرمودند: به وضع مامورین خود رسیدگی کن
و کارهای خود را به دست نیکان آنان بسپار! نامههایی را که نقشهها
و اسرارت را در بردارد به دست کسی بسپار! نامههایی را که نقشهها
و اسرارت را در بردارد به دست کسی بسپار که در
فضایل اخلاقی از همه شایستهتر باشد. کسی باشد که احترامت به وی او را مغرور نسازد
و در مخالفت با تو در حضور دیگران گستاخ نگردد. کسی باشد که
غفلت تو موجب نشود که گزارش فرمانداران
و نمایندگانت
و نامههای آنان را به تو ندهد
و جواب شایسته که مناسب توست برای آنان صادر نکند.
ان شر الناس عند الله امام جائر ضل
و ضل به.
بدترین مردم نزد
خدا، پیشوای منحرفی است که خود گمراه است
و موجب گمراهی (دیگران میشود.
الواجب علیک ان تتذکر ما مضی لمن تقدمک من حکومة عادلة، اوسنة فاضلة، او اثر عن نبینا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم او فریضة فی کتاب الله فتقتدی بما شاهدت مما عملنا به فیها،
و تجتهد لنفسک فی اتباع ما عهدت الیک فی عهدی هذا.
بر تو واجب است که سرگذشت
و رفتار زمامدارانی را که پیش از تو از این خاکدان گذشتهاند به یاد بیاوری، زمامدارانی که حکومت دادگرنه گستردند
و به
سنت فاضله عمل نمودند
و از آثار
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تبعیت نمودند
و واجبات وارده در
کتاب الهی را پیروی کردند، پس تبعیت کن از آن اعمالی که ما انجام دادیم
و تو خود آن را مشاهده کردی
و واجب است که از ذات خود در پیروی از این عهدنامه که برای تو نوشتم.
یا
مالک! فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام، فان ذلک مما یضعفه
و یوهنه، بل یزیله
و ینقله،
و لا عذر لک عند الله
و لا عندی فی قتل العمد، لان فیه قود البدن.
ای
مالک! حکومت خود را با ریختن خون ناحق تقویت مکن، چرا که این کار حکومتت را سست
و متزلزل میسازد، بلکه بنیان آن را میکند
و به دیگران منتقل مینماید
و بدان هیچ گونه عذری نزد خدا
و من در
قتل عمد پذیرفته نیست، زیرا کیفر آن
قصاص و مرگ است.
لا تنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه الامة
و اجتمعت بها الالفة،
و صلحت علیها الرعیة.
هرگز سنت شایستهای را که پیشوایان این
امت به آن عمل کرده
و ملت
اسلام به آن انس
و الفت گرفته
و امور مردم بدان اصلاح گردیده است نقص مکن!
یا
مالک توخ منهم اهل التجریة
و الحیا، من اهل البیوتات الصالحة
و القدم فی الاسلام المتقدمة، فانهم اکرم اخلاقا،
و اصح اعراضا،
و اقل فی المطامع اشراقا،
و اغلب فی عواقب الامور نظرا.
ای
مالک! کارمندانی را که اهل
تجربه و شرم و حیا
و از خانوادههای صالح که در اسلام پیشگام ترند انتخاب کن؛ زیرا
اخلاق آنها کریمتر
و خانوادهشان پاکتر
و کم طمعتر
و در سنجش عواقب امور بیناترند.
صاحب السلطان کراکب الاسد: یغبط بموقعه،
و هو اعلم بموضعه.
ملازم
و ندیم سلطان، همچون کسی است که بر شیر سوار باشد؛ مردم به موقعیت او
غبطه میخورند، در حالی که خودش بهتر میداند در چه وضعیتی (خطرناک) قرار دارد.
الصق بذوی المرؤات
و الاحساب
و اهل البیوتات الصالحة
و السوابق الحسنة ثم اهل النجدة
و الشجاعة
و السخا
و السماخة، فانهم جماع من الکرم،
و شعب من العرف.
به
مالک اشتر نوشت: روابط خود را با افراد باشخصیت
و اصیل،
و خانوادههای صالح
و خوش سابقه برقرار کن،
و پس از آن مردمانی که دارای بزرگواری
و دلاوری
و سخاوت و اهل گذشتند رابطه برقرار ساز که آنها کانون کرم
و شعبههایی از خوبی هستند.
لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج
و الدما
و المغانم
و الاحکام،
و امامة المسلمین الخیل...
و لا المعطل للسنة فیهلک الامة.
شایسته نیست کسی که
حاکم بر ناموس
و خون و غنایم
و احکام
مسلمانان و متصدی رهبری مسلمانان است
بخیل باشد
و یا کسی که به سنت (پیامبر) عمل نکند
و در نتیجه، امت را به نابودی کشاند.
الولایات مضامیر الرجال.
زمامداریها، میدان مسابقه
و آزمایش مردان است.
من کتابة الی قتم بن العباس،
و هو عامله علی مکة - :
و لا یکن لک الی الناس سفیر الالسانک،
و لا حاجب الا وجهک.
و لا تحجبن ذا حاجة عن لقائک بها، فانها ان ذیدت عن ابوابک فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها.
در نامه خود به قثم بن عباس کارگزارش در
مکه:
و از طرف تو برای مردم سفیری جز زبانت نباشد
و ما بین تو
و مردم فاصله
و پردهای جز صور قرار مده
و هیچ نیازمندی را از دیداری رویت محروم مکن؛ زیرا اگر در آغاز از ورود بر تو منع گردد، پس از آن که حاجتش برآورده گردد تو سزاوار سپاسگزاری نخواهی گشت.
ان من اسخف حالات الولاة عند صالح الناس ان یظن بهم حب الفخر،
و یوضع امرهم علی الکبر.
از سخیفترین حالات زمامداران نزد مردان صالح، زمانی است که به آنها گمان برده شود که دوستدار تفاخرند
و امورشان را بر
کبر و خودپسندی قرار میدهند.
السلطان وزعة الله فی ارضه.
فرمانروایان، پاسداران
احکام خدا در
زمین اویند.
انه سیاتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شیء اخفی من الحق،
و لااظهر من الباطل،
و لااکثر من الکذب علی الله
و رسوله.
قطعی است که پس از من روزگار برای شما روی خواهد آورد که چیزی پوشیدهتر از حق
و آشکارتر از باطل
و فراوان تر از دروغ بستن به خدا
و رسولش نخواهد بود.
ان فی سلطان الله عصمة لامرکم. فاعطوة طاعتکم غیر ملومة
و لا مستکرده بها.
و الله لتفعلن او لینقلن الله عنکم سلطان لاسلام، ثم لا ینقله الیکم ابدا حتی یارز الامر الی غیرکم.
همانا سلطان خدا (حکومت
و رهبری
دین حق) مایه نگهداری
و سامان یافتن کار شماست؛ پس بی درنگ
و با میل
و اختیار او را
اطاعت کنید. سوگند به خدا که یا این کار را میکنید یا
خداوند سلطان اسلام (حکومت حقه اسلامی) را از شما میگیرد
و دیگر هرگز آن را به شما منتقل نمیکند، تا به دست دیگری سپرده شود.
من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه،
و معلم نفسه
و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس
و مؤدبهم.
کسی که خود را در مقام
امامت و پیشوایی مدرم قرار دهد، باید پیش از تعلیم به دیگران، خود را تعلیم دهد
و قبل از
تربیت به زبان با عملش تربیت کند
و کسی که آموزگار
و مربی نفس خویش است، به
احترام و اکرام سزاوارتر است از آن که معلم
و مربی دیگران باشد.
لیست تصلح الرعیة الا بصلاح الولاة،
و لا تصلح الولاة الا با ستقامة الرعیة، فاذا ادت الرعیة الی الوالی حقه،
و ادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم،
و قامت
مناهج الدین،
و اعتدلت معالم العدل،
و جرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلک الزمان،
و طمع فی بقا الدولة
و یئست مطامع الاعدا
و اذا غلبت الرعیة
و الیها، او اجحف الوالی برعیته، اختلفت هنالک الکلمة،
و ظهرت معالم الجور،
و کثر الادغال فی
الدین،
و ترکت محاج السنن، فعمل بالهوی،
و عطلت الاحکام،
و کثرت علل النفوس.
کار ملت جز با اصلاح زمامداران
و وضع زمامداران جز با رو به راه بودن کار ملت اصلاح نمیشود، بنابراین وقتی مردم حقوق حکومت را دادند
و زمامدار حق مردم را ادا کرد، آن گاه حق در میان همه طبقات قوی
و امور
دینی استوار
و نشانههای
عدالت و اعتدال،
و راه
و رسمهای درست در مجرای خود به کار میافتد، در چنین روزگاری مردم اصلاح شوند
و به بقای حکومت امیدوار باید بود
و دشمنان هم مایوس میگردند. اما اگر ملت بر زمامدار مسلط شد
و با آن که زمامدار به مردم
ستم کرد، وحدت
و نظام
جامعه دچار اختلاف
و نشانههای ظلم آشکار گردد،
بدعت در
دین فراوان
و آداب
دینی متروک شود، در چنین روزگار است که به هوای نفس عمل شود
و احکام خدا تعطیل
و بیماریهای اخلاقی فراوان گردد.
لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه، الابلاغ فی الموعظة
و الاجتهاد فی النصیحة،
و الاحیا للسنة،
و اقامة الحدود علی مستحقیها.
بر
امام نیست نگر آن که دستور خدا را اجرا کند: با پند
و اندرز، فرمان خدا را ابلاغ نماید، برای خیر خواهی مردم کوشش نموده، سنت الهی را زنده
و حدود خدا را درباره منحرفان به اجرا در آورد.
فس صفة من یتصدی للحکم بین الامة
و لیس لذلک باهل - : ... رجل قمش جهلا موضع فی جهال الامة، عاد فی اغباش الفتنة، عم بما فی عقد الهدنة قد سماة اشباة الناس عالما
و لیس به.
در توصیف کسی است که در میان امت بدون شایستگی متصدی منصب
قضاوت میگردد: کسی است که انبوهی از نادانیها را در خود جمع کرده در میان نادانان امت برای فریفتن مردم به همه سو میشتابد (این صنف کور دل ظلمت جو) در تاریکی آشوبها
و تشویشها میتازد
و به آنچه که در
پیمان صلح است نابینا است، انسان نماها عالمش میخوانند با این که از
علم بهرهای نبرده است.
من کتابه للاشتر لما
و لاه مصر - : اشعر قلبک الرحمة للرعیة،
و المحبة لهم،
و اللطف بهم،
و لا تکو علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان: اما اخ لک فی
الدین، او نظیر لک فی
الدین، او نظیر لک فی الخلق، یفرط منهم الزلل،
و تعرض لهم العلل،
و یؤتی علی ایدیهم فی العمد
و الخطا فاعطهم من عفوک وصفحک مثل الذی تحب ان یعطیک الله من عفوة
و صفحه، فانک فوقهم،
و والی الامر علیک فوقک،
و الله فوق من ولاک!.
در فرمان استانداری
مصر به
مالک اشتر : رحمت
و محبت
و لطف بر مردم جامه را به قلبت بفهمان (به طوری که آن را دریافت کند، نه این که در حد یک تصور ذهنی بماند)
و برای آنان درندهای خونخوار مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری؛ زیرا مردم بر دو صنفاند: یا برادر
دینی تو هستند، یا نظیر تو در خلقت (همنوع تو میباشند) لغزشها از آنان سر میزند
و خطاها بر آنان روی میآورد
و از روی عمد یا خطا دچار تجاوز میگردند. مردم را از بخشش
و چشم پوشیهای خود آن چنان بهرهور ساز که دوست داری مثل آن را دا برای تو عطا فرماید؛ زیرا مقام تو بالاتر از آن مردم است
و مقام زمامدار تو بالاتر از تو
و خداوند فوق زمامدار توست.
من کتابه للاشتر لما ولاه مصر -: ان للوالی خاصة
و بطانة فیهم استئثار
و تطاول
و قلة انصاف فی معاملة، فاحسم مادة اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال.
برای زمامدار خواص
و نزدیکانی است که داری صفت
خودخواهی و مقدم شمردن خود بر دیگران،
و دست درازی،
و کم انصافی در معاملات میباشند. ماده
و ریشه این گونه مردم را با قطع عوامل صفات مزبور قطع کن.
فیما کتب للاشتر لما ولاه مصر -: انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا،
و لا تولهم محاباة
و اثرة، فانهم جماع من شعب الجور
و الخیانة.
و توخ منهم اهل التجربة
و الحیا، من اهل البیوتات الصالحة
و القدم فی الاسلام المتقدمة.
در فرمان استانداری مصر به
مالک اشتر:
سپس در امور کارگزارانت نظر کن:
۱. آنان را با آزمایش (
و تحقیق
و کشف صلاحیت) به کار بگمار، نه از روی بخشش بی علت
و استبداد، زیرا آنان مجموعهای از شعبههای
ظلم و خیانتاند.
۲. از میان مردم کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که
تجربه و حیا دارند از خاندانهای صالح
و صاحب قدمهای مفید در اسلاماند.
اذا تغیر السطان تغیر الزمان.
هرگاه سلطان (حکومت) دگرگون شود، زمانه نیز دگرگون شود.
لما ورد الکوفة قادما من صفین... اقبل حرب یمش معه،
و هو علیهالسّلام راکب، فقال علیه السلام: ارجع فان مشی مثلک مع مثلی فتنة للوالی
و مذلة للمؤمن.
آن حضرت (علیهالسّلام) در موقع برگشت از
صفین، حرب پیاده در رکاب آن حضرت حرکت کرد، حضرت فرمود: برگرد؛ زیرا پیاده رفتن مثل تویی با مثل من موجب
غرور والی
و ذلت برای
مؤمن میباشد.
من کتابه للاشتر لما
و لاه مصر - : ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیرا،
و من شر کهم فی الاثام، فلا یکونن لک بطانة؛ فانهم اعوان الاثمة،
و آخوان الظلمة،
و انت واجد منهم خیر الخلف ممن له مثل آرائهم
و نفاذهم، ولیس علیه مثل آصارهم
و اوزار هم ممن لم یعاون ظالما علی ظلمه
و لا آثما علی اثمه، اولئک اخف علیک مؤونة،
و احسن لک معونة،
و احنی علیک عطفا،
و اقل لغیرک الفا، فاتخذ اولئک خاصة لخلواتک
و حفلاتک. ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک
و اقلهم مساعده فیما یکون منک مما کره الله لا ولیائه، واقعا ذلک من هواک حیث وقع.
فرمان
امام علی (علیهالسّلام) به
مالک اشتر وقتی که او را والی مصر
و اطراف آن ساخت: بدترین وزرای تو کسی است که پیش از تو وزارت اشرار را داشته
و در
گناهان شریک آنان بوده است، هرگز او را از خواص خود قرار مده؛ زیرا آنان یاران گنهکاراناند،
و برادران ستمکاران،
و تو میتوانی جانشینانی بهتر از آنان پیدا کنی که نظریاتی مثل آنان دارند
و نفوذ آنان را نیز دارا هستند
و در عین حال از وزر
و بال گناهان آنان به دورند. کسانی که هیچ ستمکاری را در ستمورزی
و هیچ گنهکاری را در ارتکاب گناه کمک نکردهاند. زحمت آنان بر تو سبکتر،
و یاری آنان برای تو نیکوتر است
و از نظر عطوفت به تو مایلتر،
و با اشخاص جز تو کم انستر میباشند، پس این گون انسانهای ممتاز را خاص مجالس سری
و علنی خود قرار بده، سپس مقدمترین خواص در نزد تو گویاترین آنان باشد، درباره حق اگر چه تلخ باشد
و کسی باشد که در مواردی که خداوند برای اولیایش
اکراه دارد هر اندازه هم آن موارد مطلوب هوای تو باشد - کمترین یاری را به تو نماید.
من کتابه للاشرت لما ولاه مصر - : تفقد امر الخراج بما یصلح اهله، فان فی صلاحه
و صلاحهم صلاحا لمن سواهم،
و لا صلاح لمن سواهم الا بهم، لان السان کلهم عیال علی الخراج
و اهله. ولیکن نظرک فی عمارة الارض ابلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعمارة.
و من طلب الخراج بغیر عمارة اخرب البلاد
و اهلک العباد،
و لم یستقم امره الا قلیلا.
در فرمان استانداری مصر به
مالک اشتر: امر
مالیات را به گونهای تحت نظر بگیر که حال پرداختکنندگان آن را اصلاح نماید؛ زیرا اصلاح حال دیگر مردم در اصلاح اصلاح مالیات
و پرداخت کنندگان آن است
و برای دیگر مردم مصلحتی نیست جر با اصلاح حال پرداختکنندگان مالیات؛ زیرا همه مردم تحت کفایت مالیات
و پرداخت کنندگان آن میباشند. نظرت در آباد کردن
زمین بیشتر
و رساتر از توجه به گرفتن مالیات باشد، زیرا مالیات بدون آبادی قابل دریافت نیست
و هر کسی بدون آباد کردن زمین، مالیات مطالبه کند، شهرها را خراب کرده
و بندگان خدا را به هلاکت رسانده
و روزگار زمامداری او به طول نمیانجامد، مگر اندکی.
فی ذکر فتنة بنی امیة -: کان اهل ذلک الزمان ذئابا
و سلاطینه سباعا
و اوساطه اکالا،
و فقراوه امواتا.
امام علی (علیهالسّلام) در بیان فتنه بنی امیه فرمودند: مردم آن زمان گرگهایی میگردند
و سلاطینشان درندگان
و مردم متوسط طعمههایی برای آن درندگان
و فقرا آنان مردگانی میشوند.
فی کتابه الی مصقلة عامله علی اردشیر خرة: بلغنی عنک امر ان کنت فعلته فقد اسخطت الهک،
و عصیت امامک: انک تقسم فیء المسلمین الذی حازته رماحهم
و خیولهم،
و اریقت علیه دماوهم، فیمن اعتامک من اعراب قومک.
و لا تصلح دنیاک بمحق
دینک فتکون من الاخسرین اعمالا.
در نامه خود به مصقله، کارگزار اردشیر خره، نوشت: درباره تو گزارش به من رسیده است که به راستی اگر آن گونه عمل کرده باشی، خدایت را به
خشم آوردهای
و امام خود را نافرمانی کردهای، تو غنیمت
مسلمانان را که نیزهها
و اسبهای آنان فراهم آورده
و خونشان برای آن ریخته شده است، میان عربهای قوم خود که تو را برگزیدهاند تقسیم کردهای. دنیای خویش را با نابود کردن
دینت آباد مگردان، که در این صورت از زیانکارترین مردمان خواهی بود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حکومت و صفات فرمانروا».