صحابه (دیدگاه قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از راههای بررسی ادله
عدالت صحابه و
نقد آن، سنجش
صحابه در
قرآن است.
خداوند در
قرآن در موارد
مختلف اصحاب را مخاطب خویش قرار داده است و در مواردی
مدح و در مواردی برخی
صحابه را توبیخ میکند. با توجه به اهمیت عدالت تمام
صحابه نزد
اهل سنت، این دیدگاه را با بررسی
صحابه از منظر
قرآن به نقد میکشیم.
در منطق
قرآن صحابه به دو دسته کلی
مهاجر و
انصار تقسیم میشوند و این تقسیم به دلیل کار ارزشی این
صحابه است. مهاجرین به کسانی گفته میشوند که پس از فرمان خداوند به
هجرت، از
مکه به
مدینه هجرت کردند تا زمانی که فتح مکه واقع شد. انصار به
اصحاب آن حضرت که اهل مدینه بودند گفته میشد که از دو
قبیله اوس و خزرج تشکیل شده بودند. اما کسانی که بعد از فتح مکه
مسلمان شدند نه از مهاجرین محسوب میشوند و نه از انصار. این مطلب را
امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) در رد پیشنهاد معاویه میگوید که خواستار انتخاب
خلیفه از طرف شوری (شورای مهاجرین و انصار) شده بود در حالی که خودش را جز ایشان میپنداشت.
قرآن ارزش هر فرد و بلکه هر
انسان مومن و مسلمانی را به
ایمان و
عمل صالح او و در یک کلمه به تقوای او مشروط کرده است. به این ترتیب تمام آیاتی که از ارزشمندی
صحابه حکایت میکند مشروط به استقامت در این راه و منحرف نشدن از طریق حق است. بنابراین
اصحاب بدر و یا مهاجر و انصار تا زمانی که بر ایمان باقی باشند، ارزشمند و عادل خواهند بود. در این [[رابطه باید برای شناخت ملاکهای
حق، به ملاکهای
قرآن و
سنت و
عقل رجوع کرد و از
تاریخ و
حدیث و
تفسیر و...
صحابه فاسق و منافق و مرتد]] و مریض القلب و مومن را شناخت. بنابر این آیات الهی علاوه بر اینکه عدالت تمام
صحابه را ثابت نمیکند، خود دلیلی بر بطلان عدالت جمیع
صحابه است.
ان اکرمکم عند الله اتقاکم.
قطعا این
آیه به مراتب مسلمین و از جمله مخاطبین اولیه آیه یعنی
صحابه را اشاره میکند و ملاک ارزش مسلمین نزد خداوند را
تقوی اعلام میکند. تقوی در مفهوم گسترده خود
ایمان و عمل صالح را در بردارد که مطمئنا تمام
صحابه از این جهت با هم تفاوت بسیاری دارند و یکسان نیستند. بطور کلی
قرآن درجات انسانها را در این
دنیا و در بهشت به دلیل عملکرد انسانها متفاوت قرار داده است
و یکی از علل تفاوت درجات انسانها را آزمایش انسانها به سبب داراییشان خوانده است.
واضح است که برخی انسانها بر اثر
حسادت و عوامل دیگر برتری دیگران را برنمیتابند که از نظر خداوند امری ناپسند است و
قرآن آن را نهی کرده است.
از جمله کسانی که خداوند فضل و درجات ایشان را برتر از دیگران قرار داده
صاحبان علم و مومنین حقیقی و مجاهدین در راه خدا هستند. (یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات.)
((هرگز) افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از
جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! خداوند، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان(ترک کنندگان جهاد) برتری مهمی بخشیده و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) خداوند وعده
پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.)
قرآن تقوی، علم، مجاهدت،
ایمان و... را از جمله ملاکهای ارزشی دینی برای برتر شدن از دیگران یاد کرده و ما در بین
صحابه یقینا تفاوت چشمگیری در این امور خواهیم دید و این خود نشاندهنده عدم تساوی
صحابه در اعمال و درجات است.
همانطور که آیات
مختلف و بسیاری در مورد ارزشمند بودن اعمال و
ایمان برخی
صحابه اشاره شده، به نکوهش عمل و ایمان برخی دیگر نیز پرداخته شده است و این خود شاهدی بر وجود
صحابه عادل و غیرعادل است.
قرآن در جواب ادعای برخی از
صحابه که خود را مومن قلمداد میکردند اعتراض میکند و قائل است که بوئی از ایمان نبردهاند و قلوبشان خالی از ایمان است. (
عربهای بادیه نشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولی بگویید
اسلام آوردهایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش
اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمیکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.») آری این آیه
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به مومن و
مسلمان تقسیم میکند که از نظر باطن و ایمان قلبی نسبت به هم تفاوت دارند. تفاوت باطنی
صحابه تا حدی بود که خداوند بر دروغ و ادعائی بودن ایمان برخی از
صحابه شهادت دهد. (
هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: «ما شهادت میدهیم که یقینا تو رسول خدایی! » خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).) به این ترتیب بیایمان بودن برخی از
صحابه ثابت میشود
که
قرآن در موارد
مختلف از ایشان یاد کرده و عملکرد ایشان را مورد انتقاد قرار داده است.
قرآن کریم با توجه به عدم ایمان
منافقین همیشه به توبیخ اعمال این افراد میپرداخت. عمدهترین اعمال منافقین برپائی جنگ روانی علیه مومنان بود. این افراد به حدی در مسلمانان شیوع داشتند که به راحتی اعمال منافقانه خود را انجام میدادند، از جمله دشمن هراسی و شایعه پراکنی، (
اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار
دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش میکنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر
ضد آنان میشورانیم، سپس جز مدت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند! ) ساختن
مسجد ضرار، (
گروهی دیگر از آنها کسانی هستند که برای زیان رساندن و تقویت
کفر مسجدی ساختند) فرار از معرکه
جنگ، (
خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و درروز حنین (نیز یاری نمود) در آن هنگام که فزونی جمعیتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد. سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید.) اذیت و آزار به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اهل بیت (علیهالسّلام) و مومنین، (
ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد
طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!) منت گذاشتن بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، (
آنها بر تو منت مینهند که اسلام آوردهاند.) نقشه
ترور امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، (
منافقان از آن بیم دارند که سورهای بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار میسازد! »)
همکاری با دشمنان
دین (کافران و
اهل کتاب)، (
ای کسانی که ایمان آوردهاید!
یهود و نصاری را ولی (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمیکند. و
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان بازمی گردانند و سرانجام، زیانکار خواهید شد.) کینه داشتن از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، (
آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را آشکار نمیکند؟! و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان میدهیم تا آنان را با قیافههایشان بشناسی، هر چند میتوانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی و خداوند اعمال شما را میداند!) هیچ انگاشتن وعدههای خداوند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، (
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: «خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند!) فساد کردن به ادعای اصلاحات، (
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در
زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاح کنندهایم!) پیمان بستن بر
غصب خلافت، (
پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند.) امرکردن به منکرات و نهی نمودن از کارهای خیر، (
مردان
منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها امر به منکر، و نهی از معروف میکنند.) عدم انجام صحیح احکام به دلیل بی ایمانی، (
هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش
کافر شدند، و نماز بجا نمیآورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!). ... که همگی نشانگر جنگ درونی در جبهه مسلمین است. این همه خیانت همگی نشانگر بی ایمانی برخی
صحابه است که از قول فرزندان این نوع
صحابه یعنی فرزند
معاویه بیان شده است:
لعبت هاشـــــم بالملک فلا خبر جاء و لا وحـــــــی نزل
لیت اشیاخی ببدر شــهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا و استهــــــــلوا فرحا و لقالوا یا یزیــــــــد لا تشل
فجزیناه ببـــــــــــــــدر مثلا و اقمنا مثل بــــــدر فاعتدل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعــل
قرآن کریم علاوه بر مبارزه با منافقین به تعریف منافق پرداخته. این آیات کلیاتی از صفات مومنین و منافقین را ارائه میدهد که نشانگر وجود این افراد در توده مسلمین (
صحابه) بوده است. یکی از علائم مهم منافقین عدم هماهنگی بین زبان و قلب ایشان است. (
یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم و
یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم) این بهترین نشانه شناخت منافق است. چنانکه خداوند میفرماید: و هنگامی که افراد با
ایمان را ملاقات میکنند، و میگویند: ما ایمان آوردهایم! (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: «ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره میکنیم!
منافقین بین کفرو ایمان سرگردان هستند. (
آنها افراد بی هدفی هستند که نه سوی اینها، و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران! ) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.) بلکه بعداز ایمان رویگردان شدهاند. (این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و
حقیقت را درک نمیکنند! ) همانند مشرکان به خداوند
سوء ظن دارند(
و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند) و به گمان خود به فریب خداوند مشغولند. (
منافقان میخواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب میدهد) به بهانه زن و بچه و اموال از میدان
جهاد فرار میکنند و برای جهاد مانع تراشی میکنند (
به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید! » گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. (اما میدانیم جنگی نمیشود.) » آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است.) با این حال این بهانه را برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکنند و خواستار طلب مغفرت از سوی آن حضرت هستند. (
بزودی
متخلفان از اعراب بادیه نشین (عذرتراشی کرده) میگویند: « (حفظ) اموال و خانوادههای ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهی کنیم)، برای ما طلب
آمرزش کن! » ) ولی باز با تکبر به تمسخر طلب مغفرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میپرداختند (هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی
استهزا و
کبر و
غرور) تکان میدهند و آنها را میبینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر میورزند! ) با این همه
خیانت، به خود جرات میدادند که بخاطر اسلامشان بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منت گذارند!! (
آنها بر تو منت مینهند که
اسلام آوردهاند) پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در زندگی خصوصی اذیت کرده و بر زنان آن حضرت طمع میکنند! (
از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: «او آدم خوش باوری است! » ) به همین دلیل خداوند به زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور میدهد که مراقب نحوه حرف زدن خود باشند. (
ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر
تقوا پیشه کنید پس به گونهای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!) اهمیت دشمن شناسی در سنگر خودی یعنی شناخت منافق کمتر از شناخت دشمن خارجی نیست و به همین دلیل خداوند سورهای به عنوان منافقون نازل نمود و دستور میدهد که ایمان حقیقی داشته باشید(
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابی که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانی) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعی) بیاورید) به علت گستردگی و پیچیدگی و وابستگی منافقین به شجره ملعونه تشبیه شدند(
وما آن رویائی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین
شجره ملعونه را که در
قرآن ذکر کردهایم) و به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان داد که همانطور که با کفار در جهاد است با منافقین نیز بجنگد. (
ای پیامبر! با کافران و منافقان
جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر.)
خداوند در
قرآن کریم به دو عنصر خیانت پیشه در برابر دستاوردها و
قوانین الهی اشاره شده، یکی از این گروه به منافقین و دیگری به بیمار دلان معرفی شدهاند. فرق بین این دو گروه از بیان هر دو عنوان در یک آیه استفاده میشود؛ زیرا خداوند فرموده:
اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض غر هؤلاء دینهم و من یتوکل علی الله فان الله عزیز حکیم.
جهت فکری و اعتقادی منافقین و بیماردلان همسو است و هیچ فرقی از این جهت ندارند ولی در مواجهه با اسلام و دین بین بیماردلال و منافقین فرق است و احتمال دارد که
خداوند منافقینی که ظاهرسازی بیشتری داشتند را به بیمار دل معرفی کند تا به دیگران علت عدم ایمان آنها را با وجود اسلام ظاهری بیان نموده باشد و احتمال دارد که مریض القلب با پذیرش
اسلام و ایمان در نهادش تیرگی و کدرورت وجود داشته باشد؛ اما
منافق هرگز در قلبش ایمان نفوذ نکند!
خداوند عاقبت کفار و مشرکین و منافقین و بیماردلان را یکسان قرار داده ووعده عذاب دردناک را به همه این افراد داده است.
چراکه این افراد به صورتهای
مختلف با خداوند و
رسالت و اهداف آن
مخالفت نمودند و هر یک به نحوی دشمنی خودش را ظاهر ساخته. با این وجود چگون میتوان معتقد به
عدالت تمام
اصحاب از جمله منافقینی شد که برای انحراف رسالت از مسیر اصلی خود تلاش کردند و دست به
جعل و
تحریف و تغییر زدند و به فرموده
قرآن به جاهلیت رجوع کردند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صحابه از منظر قرآن».