• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صاحب الزنج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




علی بن محمد ورزنینی، ملقب به صاحب الزنج رهبر قیام زنگیان علیه عباسیان در قرن سوم قمری بود. قیام او در سال ۲۵۵ق آغاز شد و پانزده سال ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۷۰ق در ایام خلافت المعتمدعلی الله، برادرش الموفق عباسی او را شکست داده و کُشت.
صاحب زنج خود را از نسل زید فرزند امام سجاد (علیهالسلام) معرفی می‌کرد. اما بیشتر مورخان و محققان معتقدند او از نسل اهل‌بیت (علیهمالسلام) نبوده و علوی بودن او را رد کرده‌اند.



علی بن محمد ورزنینی، ملقب به صاحب الزنج در کتاب‌های تاریخی به خبیث (پلید) معروف شده است. در روستای «ورزنین» از روستاهای ری و نزدیک تهران کنونی زاده شد و رشد کرد. او در فقر کشنده‌ای بزرگ شد و با رنج فقیران دست و پنجه نرم کرد. در جوانی به سحر و طالع‌ بینی و پیشگویی پرداخت.


در روزگار خلافت منتصر، به سامرا پایتخت خلافت رفت و به برخی از درباریان پیوست و آنان را ستود و از صله‌های آنان بهره‌مند شد. در آن‌جا برایش فرصتی فراهم آمد تا با نعمت‌هایی که خلیفه و درباریان داشتند، آشنا شود، و دانست که خلیفه تنها عروسکی است در دست ترکان و بزرگان نظامی، و اراده‌ای از خود ندارد. از آن‌جا که مردی هوشمند و بلند پرواز بود، بر آن شد قیامی ویرانگر سامان دهد و خلافت و نیروهای خودکامه آنان را سرنگون کند.
او تصمیم گرفت برای دست‌یابی به این هدف، در جایی دور از مرکز خلافت و در محل زندگی بینوایان و ستمدیدگان و بی‌خبران برود و آنان را به‌سوی خود فراخواند. لذا به نزدیکی هَجَر و احسا در ساحل خلیج فارس (محل زندگی اعراب) رفت و دعوت خود را آشکار ساخت.

۲.۱ - ادعای علوی بودن

او برای جلب مردم به‌ویژه شیعیان مدعی شد علوی و از نوادگان حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهمالسلام) است. او مدعی شد علی بن محمد بن احمد بن علی بن عیسی بن زید بن علی (زین العابدین) بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهمالسلام) است و مادرش، از بنی اسد است؛ لیکن ادعای علوی بودن او نادرست است.
[۳] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۳۶۲.


۲.۲ - جمع‌آوری نیرو

اعرابِ آن خطه را به‌اطاعت خود فراخواند، و آنان پاسخ مثبت دادند و بسیاری از اهالی هَجَر و احسا از او پیروی کردند و با او مانند پیغمبر رفتار کردند؛ تا آن‌جا که برایش خراج گردآوری شد و فرمانش میان آنان روا شد و با انواع جادو که از پیش آموخته و به‌کار برده بود، آنان را فریفت. همچنین گروه‌های بسیاری از سیاهان که از شرق آفریقا به آن سامان آورده شده و برای خدمت‌گزاری به ثروتمندان فروخته شده و برای آباد کردن بطائح (بطائح یا سبّاح، زمین‌هایی هستند که بر اثر مدّ آب‌های خلیج که وارد اروند رود شده و اطراف آن را پرآب می‌کنند، به شوره‌زار تبدیل می‌شوند و نمک‌های زیادی در آن‌جا رسوب می‌کنند. کار سیاهان جمع‌آوری این نمک‌ها و بردن آن‌ها به بازارها بود.) فرستاده شده بودند، به او پیوستند و بخش اعظم پیروان او را تشکیل دادند. از آن روز، او را صاحب الزنج (رهبر زنگیان) لقب دادند و قیامش به قیام زنگیان معروف شد.

۲.۳ - شروع قیام

او گمشده‌اش را در آنان می‌دید و آنان او را مردی می‌دانستند که می‌تواند آنان را از بند بردگی و ستم و رنجی برهاند که زیر پنجه‌های آن له شده بودند. در رمضان ۲۵۵ق آتش قیام شعله‌ور شد، و محمد با سپاهی انبوه از زنگیان و اعراب پیرو او به سوی بصره حرکت کرد و وارد شهر شد. یاران او سه روز قتل عام کرده، مال و جان و ناموس مردم را بر خود حلال دانستند. ابن رومی در قصیده‌ای زیبا ویرانی و تباهی بصره بر اثر این هجوم را وصف کرده است. او در بخشی از این قصیده می‌گوید:
«چشمانم با اشک‌های ریزان سرگرم بود و از خواب محرومم کرد. دیگر پس از آن حوادث دهشتناک بصره، روز روشنی نیست.
پس از آن‌که زنگیان آشکارا به حریم اسلام تجاوز کردند و به نوامیس مردم دست‌درازی کردند، دیگر چه جای آسایش است! این از کارهایی بود که حتی در گمان نمی‌گنجید.
دریغ و افسوس برتو‌ ای بصره! دریغی سوزان چون شراره آتش. دریغ و درد بر تو‌ ای مرکز شهرها! دریغی که سالیان دراز باقی خواهد ماند.
دریغ و درد برتو‌ ای بارگاه اسلام! دریغی که از یاد نخواهد رفت. دریغ و درد بر آن جمعیت فناپذیرت! دریغ و افسوس بر عزت پایمال شده‌ات!
در حالی که مردم آن در بهترین وضع بودند، بندگانشان آنان را نابود و ریشه کن کردند. پس از گذشت شب، همچون پاره‌های شب به شهر وارد شدند.
‌ای داد! که چه وحشتی به مردم از آنان دست داد؛ وحشتی که به‌جاست بر اثر آن، موی جوان، سپید شود!. آتش بر آنان از چپ و راست پس و پیش فرو باریدند.
چه بسیار نوشندگان و خورندگانی را که گلوگیر کردند. مردم رنج و عذابی از آنان کشیدند که گویی آن روزشان هزار سال بود.
نمی‌خواستم کرده‌های زنگیان را بگویم؛ ولی قلبم آتش گرفته است و طاقت سکوت ندارم.»
پس از بصره، صاحب الزنج بر ابلّه و عبدان چیره شد و در آن‌جا به کشتار و چپاول پرداخت. او در‌ اندیشه تسلط بر بغداد بود، لذا در سال ۲۶۴ق شهر واسط را اشغال و مردم آن‌جا را قتل عام کرد. سپس وارد نعمانیه شد و آن سامان را به آتش کشید. در سال ۲۶۵ق به پیشروی ادامه داده، به جرجرایا در فاصله‌ای کمتر از هفتاد میلی بغداد وارد شد.

۲.۴ - شکست قیام

سپاهیانِ خلیفه عباسی برای جنگ با او پیاپی گسیل می‌شدند، اما شکست می‌خوردند. تا آن‌که در ایام خلافت المعتمدعلی الله، برادرش الموفق عباسی او را شکست داده، کُشت و سرش را برید و به بغداد فرستاد. قیام زنگیان پانزده سال (۲۵۵ـ۲۷۰ق) طول کشید و طی آن هزاران مسلمان کشته و بسیاری از زنگیان و اعراب از میان رفتند و تعداد بی‌شماری از زنان و مردان اسیر شدند. اسیرانِ مرد را می‌کشتند و زنان را پس از تجاوز به آنان می‌فروختند. در میان این زنان، زنان علوی و‌ هاشمی نیز بودند که برای فروش آنها، دو یا سه درهم بیشتر نمی‌خواستند و گاه یکی از زنگیان ده تن از این زنان را تصاحب و تصرف می‌کرد.
این قیام، قیام‌های دیگری را در پی داشت که شدیدترین آنها قیام قرمطیان بود که دولت عباسیان را فرسود و به ضعف و تجزیه آن افزود.
[۹] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۳۶۲.
[۱۲] مجله العربی، (کویت، شماره ۸۷، سال ۱۹۶۶)، ص۱۴۳.
[۱۳] مجله العربی، (کویت، شماره ۸۷، سال ۱۹۶۶)، ص۱۴۷.



۱. ر. ک:طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۹، ص۴۱۰.    
۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۰۵-۲۰۶.    
۳. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۳۶۲.
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۹، ص۴۱۰، حوادث سال‌های ۲۵۵-۲۷۰ق.    
۵. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۰۵، حوادث سال‌های ۲۵۵-۲۷۰ق.    
۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۸.    
۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۴۲-۴۳.    
۸. قاضی مروزی، اسماعیل بن حسین، الفخری، ص۲۰۴.    
۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۳۶۲.
۱۰. ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۳، ص۴۷.    
۱۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۳۲۴.    
۱۲. مجله العربی، (کویت، شماره ۸۷، سال ۱۹۶۶)، ص۱۴۳.
۱۳. مجله العربی، (کویت، شماره ۸۷، سال ۱۹۶۶)، ص۱۴۷.



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۱۰۸-۱۰۹.






جعبه ابزار