شهر بهنسا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَهنَسا، از شهرهای مشهور
مصر میانه
قرون وسطی میباشد.
در حدّ فاصل بحر یوسف و کوهپایههای جبال
لیبی ، در پانزده کیلومتری غرب بنی مَزار، ایستگاه راهآهنی در ۱۹۸ کیلومتری جنوب
قاهره ، واقع شده است.
این شهر همان اوکسورهونخوس باستانی است که در قبطی آن را پمجه مینامیدهاند.
این شهر را
مناوس بن منقاوس ، پادشاه قبطی، بنا کرد
.
در عهد
امپراتوری روم شرقی ، شهر آبادی بود و به سبب
کلیساها و
معابد متعددش شهرت داشت.
بنابر روایتی قبطی،
مریم و
عیسای خردسال در حین فرار از مصر، در این مکان اقامت کردند.
بعضی از
مفسّران مسلمان در تأیید این
روایت که منشأ
مسیحی دارد به
آیهای از
قرآن استناد کردهاند.
در زمان حمله
اعراب ، ناحیهای نظامی به شمار میرفت که حصاری حصین داشت؛ ظاهراً پادگان
یونانی این شهر در دفاع از آن شجاعتی بیباکانه از خود نشان داد که تا مدتها در خاطرهها باقی ماند و الهامبخش داستان مشهوری به نام فتح بهنسا گردید.
این شهر که نخست حاکمنشین «کوره»ای بود، پس از
اسلام رونق فراوان داشت.
در تجدید سازمانی که به دستور بدرالجمالی وزیر
فاطمیان در پایان
قرن پنجم انجام گرفت، نام بهنسا به ایالتی اطلاق گردید.
ابن بطوطه آن را شهر بزرگی توصیف میکند که باغهای متعدد، آن را احاطه کرده است.
ابن شاهین
آن را شهری بزرگ یاد میکند، ولی ابن جیعان، که این ایالت را میشناخته، درباره این شهر سکوت کرده است.
از آن پس، چیزی جز شهرکی کم اهمیت نبود که پیش از آنکه به مِنْیَه تعلق یابد، در قرن سیزدهم، به ایالت بنی سویف منضم شد.
شن آن را پوشانده بود: در حدود ۱۳۰۷، واریزههای گوناگون، ستونهای خارا، قطعاتی از سرستون و مجسمه و سفالینه و آجر بر روی زمین یافت میشد؛ امروزه جز تودهای آشفته از ویرانهها چیزی از آن باقی نیست.
این وضع اندوهبار چه بسا ناشی از قطع رو به تزاید
اشجار این منطقه بوده باشد.
در زمان فاطمیان و
ایوّبیان ، مقامات حکومتی، از
جنگلها که جزو املاک خالصه به شمار میرفت، به منظور تهیه چوب برای ساختن
کشتی بهرهبرداری میکردند.
مقریزی
در این باب، بر گزارشی از ابن مَمّاتی
متکی است، ولی میافزاید که این سازمان کلاًّ از میان رفته است و کسی را نمیتوان یافت که از آن سخن بگوید و خود مردم درختان را بریدهاند.
رونق این شهر بیش از همه مرهون
منسوجات آن بود.
در آنجا همه نوع
پارچه ، از ظریفترین نوع آن چون
ابریشم زردوزی شده تا معمولیترین نوع آن نظیر پرده و پارچه خیمه و بادبان کشتی، بافته میشد.
پارچههای عریض
پشمی و
کتانی و
پنبهای بافته میشد که تصاویری با رنگهای ثابت از همه نوع جانور، «از حشره گرفته تا
فیل »، بر روی آنها یافت میشد.
به گفته ادریسی،
بر منسوجاتی که در بهنسا تولید میشد نام شهر ذکر میشد.
در
موزه هنر اسلامی در قاهره نیز قطعهای پارچه پشمی چند رنگ موجود است که بر روی آن تصویر چند
خرگوش کوچک که سر انسانی را تشکیل دادهاند دیده میشود و نام بهنسا بر روی آن به چشم میخورد.
ابن بطوطه
در اواسط قرن هشتم نیز کیفیت عالی پارچههای پشمی آن را میستاید.
(۱) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، بیروت ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۲) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص ۱۵۹.
(۳) ابن شاهین، کتاب زبدة کشف الممالک، چاپ فؤاد سزگین، در الجغرافیا الاسلامیة، ج ۷۹، فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۴) ابن ممّاتی، کتاب قوانین الدواوین، چاپ عزیز سوریال عطیه، قاهره ۱۹۴۳، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۵) محمد بن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۶) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، ج ۳، ص ۳۲۰، ۳۹۰، ۳۹۳ـ ۳۹۴، ۴۵۵ و جاهای دیگر).
(۷) علی باشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر القاهرة، ج ۱۰، ص ۲ـ۵.
(۸) احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الا´ثار، چاپ ویه، قاهره، تاریخ مقدمه ۱۹۱۰).
(۹) علی بن ابی بکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، ج ۲، ص ۴۳.
(۱۰) احمد بن اسحاق یعقوبی، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران ۱۳۵۶ ش، ص ۱۱۰).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شهر بهنسا»، شماره۲۳۰۳.