• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهادت امام رضا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام)، فرزند امام کاظم (علیهالسّلام)، هشتمین امام شیعیان اثنی عشری است.
بنا بر روایات و گزارش‌های تاریخی، امام رضا (علیهالسّلام) به دست مامون عباسی توسط زهر به شهادت رسیده است، در برخی از روایات نیز امام رضا (علیهالسّلام) از شهادت خود خبر داده است. در این نوشتار گزارشات کلی و اختصاصی درباره شهادت آن حضرت ذکر شده و اسناد و مدارک آنها بررسی شده است.



بر پایه پاره‌ای از گزارش‌ها، پایان زندگانی همه امامان شیعه از جمله امام رضا (علیهالسّلام) به شهادت ختم می‌شود، علاوه بر این گزارشات کلی، تعدادی از گزارش‌های اختصاصی درباره شهادت امام رضا (علیهالسّلام) وجود دارد، مطابق برخی از اینها، امام هشتم از شهادت خود خبر داده و برخی دیگر از به شهادت رسیدن آن حضرت توسط مامون عباسی حکایت دارد. مجموعه گزارشات کلی و اختصاصی، حجم قابل توجهی را در سراسر میراث مختلف امامیه به خود اختصاص داده است تا آنجا که به درستی آنها می‌توان اطمینان حاصل نمود، در عین‌حال پاره‌ای از این گزارشات به تنهایی نیز اعتبار کافی را بر اساس موازین دانش رجال دارایند.
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) به عنوان هشتمین پیشوای شیعیان، مناقب فراوان دارد. شهادت در راه خدا، از جمله فضیلت‌های مشترک میان این امام معصوم و سایر امامان شیعه است.
این نوشتار در نظر دارد، تعدادی از مستندات منابع امامیه که از شهادت آن حضرت سخن به میان آورده، ارائه کند.


گزارش‌های مربوط به شهادت امام رضا (علیهالسّلام) به دو بخش گزارش‌های کلی و اختصاصی تقسیم می‌گردد. مجموع این گزارش‌ها حجم قابل توجهی از میراث حدیثی و غیر حدیثی امامیه را به خود اختصاص داده است. کنار هم قرار دادن این گزارش‌ها، اطمینان به درستی آن را در پی دارد، به همین دلیل نیازی به بررسی سندی تک تک آنها نمی‌باشد، در عین‌حال همانطور که در ادامه خواهید دید، روایات معتبر بر اساس دانش رجال امروزی، در این‌باره متعدد وجود دارد.
در ادامه یک روایت از جمله گزارشات کلی شهادت و تعداد شش روایت از مجموع گزارشات اختصاصی را تنها با تکیه بر یکی از منابع حدیثی امامیه یعنی «عیون اخبار الرضا» شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) ارائه می‌کنیم. این گزارش‌ها توسط افرادی مانند ابوالصلت هروی، یاسر الخادم و ریان بن شبیب، به دست ما رسیده است.


بر پایه تعدای از روایات، فرجام زندگانی همه معصومان، شهادت است. مطابق این دسته روایات، باید پذیرفت که زندگانی امام رضا (علیهالسّلام) با شهادت به پایان رسید. روایات در این‌باره متعدد است، اما از آنجا که در نظر داریم نوشتاری مستقل پیرامون این دسته روایات تهیه کنیم، در اینجا به ذکر یک روایت که از سوی امام رضا (علیهالسّلام) هم صادر شده و دارای سند معتبر است، بسنده می‌شود. شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) در گزارشی می‌آورد:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا (علیهالسّلام) یَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا اِلَّا مَقْتُولٌ‌ شَهِیدٌ.»
عبدالسلام بن صالح هروی (خادم امام رضا (علیهالسّلام)) می‌گوید: از امام رضا (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: به خدا قسم، کسی از ما (معصومان) نیست جز آنکه کشته و شهید است.

۳.۱ - بررسی سند

سند این روایت از اعتبار و اتقان بالایی برخوردار است. در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.

۳.۱.۱ - محمد بن موسی

راوی اول آن مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ است. وثاقت او بر پایه قرائن ذیل ثابت است:
نخست آنکه: شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) روایات فراوانی از او در کتاب‌های گوناگونش نقل می‌کند، چنین امری می‌تواند نشان از اعتماد و تایید صدوق (رحمة‌الله‌علیه) نسبت به او باشد. به‌همین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیده‌اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است.
[۲] نک: ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
و عده‌ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می‌دانند. ‌
از جمله مرحوم آیت‌الله بروجردی در یک سخنی چنین می‌آورد:
«الظاهر انّه یمکن استکشاف وثاقة الراوی من تلامیذه الذین اخذوا الحدیث عنه فاذا کان الآخذ مثل الشیخ او المفید او الصدوق او غیرهم من الاعلام خصوصا مع کثرة الروایة عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته اصلا.»
ظاهر آن است که وثاقت راوی را می‌توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی‌ماند.
دوم آنکه: سید بن طاووس (رحمة‌الله‌علیه) وثاقت او را مورد اتفاق می‌داند. آیت‌الله خویی در این‌باره می‌گوید:
ادعی ابن‌طاووس فی فلاح السائل عند ذکر الروایة عن الصادق (علیهالسّلام) "انه ما احب الله من عصاه "الاتفاق علی وثاقته فالنتیجة ان الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته.
سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که روایت امام صادق (علیهالسّلام) "انه ما احب الله من عصاه" را آورد، ادعای اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، نموده است. بنابراین شایسته نیست در وثاقت او توقف کنیم.

۳.۱.۲ - علی بن ابراهیم

راوی دوم علی بن ابراهیم است. نجاشی درباره او می‌گوید:
علی بن ابراهیم بن‌ هاشم ثقة فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب. علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.

۳.۱.۳ - ابراهیم بن هاشم

سومین نفر در این سلسله، پدر علی بن ابراهیم (ابراهیم بن‌ هاشم) است. آیت‌الله خویی (رحمة‌الله‌علیه) در شرح حال او می‌نویسد:
لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن‌هاشم ویدل علی ذلک عدة امور: الاول: انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. الثانی: ان السید ابن‌طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته. الثالث: انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایة عنه وقبول قوله.
هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن‌ هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه:
اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند.
ثانیا: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن‌ هاشم اجماعی است.
ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهل‌بیت (علیهمالسّلام) را در قم آورده و قمی‌ها به روایات او اعتماد داشتند در حالی که در میان قمی‌ها افرادی بودند که در امر حدیث سخت‌گیر بودند و اگر او را مورد اعتماد نمی‌دانستند، این چنین احادیث او در میان آنان مورد قبول نبود.

۳.۱.۴ - ابوالصلت هروی

آخرین راوی این حلقه ابوالصلت هروی است.
نجاشی او را چنین می‌ستاید:
عبد السلام بن صالح ابو الصلت الهروی ثقة صحیح الحدیث‌. عبدالسلام بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است.
همانطور که ملاحظه نمودید، روایت فوق از نظر دانش حدیث معتبر بوده و مورد قبول می‌باشد. این روایت به تنهایی برای اثبات شهادت معصومان (علیهمالسّلام) کافی است اما برای اتقان بیشتر این نوشتار در ادامه گزارش‌های اختصاصی را نیز ذکر می‌کنیم.


گزارش‌های اختصاصی پیرامون شهادت امام رضا (علیهالسّلام) به دو بخش تقسیم می‌گردند، پاره‌ای از این گزارش‌ها از شهادت آن حضرت در آینده خبر می‌دهد و برخی هم از به شهادت رسیدن آن حضرت توسط مامون خبر داده است. در هر قسمت چند روایت به عنوان نمونه می‌آوریم.

۴.۱ - خبر از شهادت در آینده

مطابق تعدادی از گزارشات، امام رضا (علیهالسّلام) از شهادت خود خبر داده است. از منظر امامیه، خبری را که معصوم (علیهالسّلام) از یک واقعه می‌دهد، بدون شک محقق خواهد شد، بنابراین، اگر امام (علیهالسّلام) از شهادت خود خبر دهد، حتماً شهید خواهد شد، به‌همین دلیل از این سری روایات هم می‌توان به عنوان مستندات شهادت امام رضا (علیهالسّلام) استفاده نمود. در ادامه چهار روایت از این مجموعه را می‌آوریم.

۴.۱.۱ - روایت اول

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام... قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِی زَمَانِی یَقْتُلُنِی بِالسَّم‌.»
عبدالسلام بن صالح هروی (خادم امام رضا (علیهالسّلام)) می‌گوید: از امام رضا (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود... بدترین آفریده خداوند در این زمان، مرا به‌وسیله سمّ می‌کشد.
بررسی سند
این گزارش، همان است که در بخش «گزارش کلی شهادت» آوردیم. اعتبار سلسله راویان آن را همانجا ثابت نمودیم.

۴.۱.۲ - روایت دوم

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ قَالَ اَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام‌ اِنِّی سَاُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً.»
حسن بن علی وشاء می‌گوید: امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد.

۴.۱.۲.۱ - بررسی سند روایت دوم

راویان گزارش فوق در رتبه بالایی از اعتبار قرار دارند. در ادامه شرح حال تک تک آنان را می‌آوریم.
محمد بن الحسن بن اَحمد:
نجاشی درباره او اینگونه آورده است:
شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم، ثقة ثقة، عین. او شیخ، فقیه و بزرگ قمی‌ها بود و بسیار مورد وثوق است.
محمد بن حسن صفار:
همو درباره شخصیت صفار نوشته است:
کان وجها فی اصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر. او در میان اصحاب قمی، دارای جایگاه بود، انسانی مورد وثوق و بزرگ است.
احمد بن محمد بن عیسی:
شیخ طوسی (رحمة‌الله‌علیه) درباره احمد بن محمد بن عیسی اشعری، اینگونه آورده است:
وابو جعفر هذا شیخ قم و وجهها. ابوجعفر، احمد بن محمد بن عیسی، بزرگ اهل قم و نزد آنان دارای جایگاه بوده است.
حسن بن علی الوشاء:
نجاشی درباره وی می‌نویسد:
من اصحاب الرضا (علیهالسّلام) وکان من وجوه هذه الطائفة. وی از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) و یکی از بزرگان طایفه امامیه بود.

۴.۱.۳ - روایت سوم

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ‌ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیهالسّلام) یَقُولُ‌ اِنِّی سَاُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ اُقْبَرُ اِلَی جَنْبِ هَارُون.»
ابوالصلت می‌گوید: امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار‌ هارون دفن می‌شوم.

۴.۱.۳.۱ - بررسی سند روایت سوم

این روایت هم به نوبه خود از راویان مورد اعتمادی برخوردار است. شرح‌حال تمام اینها بجُز راوی نخست، قبلاً بیان گردید. نخستین راوی هم در زمره کسانی است که صدوق (رحمة‌الله‌علیه) روایات فراوانی از او نقل کرده است، گذشت که این امر می‌تواند نشانه اعتماد صدوق (رحمة‌الله‌علیه) به او باشد و گفتیم که جمعی از دانشمندان بر این عقیده‌اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده و عده‌ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می‌دانند. علاوه بر آنکه علامه حلی (رحمة‌الله‌علیه) طریق شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) به منصور بن حازم را که در میان آنها «ماجیلویه» وجود دارد، طریقی معتبر و صحیح می‌داند. بنابراین؛ می‌توان گفت که وی از نگاه علامه حلی (رحمة‌الله‌علیه) نیز مورد اعتماد است.
متن علامه (رحمة‌الله‌علیه) این است:
و طریق الشیخ ابی جعفر محمد بن بابویه فی کتاب من لا یحضره الفقیه... عن منصور بن حازم صحیح. طریق (سلسله راویان) صدوق (رحمة‌الله‌علیه) در کتاب «من لا یحضره الفقیه» به منصور بن حازم، طریقی درست و صحیح است.

۴.۱.۴ - روایت چهارم

«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام: اِنِّی مَقْتُولٌ‌ بِالسَّمِ‌ ظُلْماً.» یاسر خادم گفت: امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: همانا من با زهر و از روی ستم شهید می‌شوم.

۴.۲ - خبر از وقوع شهادت

بر پایه تعدادی از گزارش‌ها، امام رضا (علیهالسّلام) توسط خلیفه وقت، مامون عباسی به شهادت رسید. نمونه‌هایی از این دست گزارشات را بنگرید:

۴.۲.۱ - روایت یکم

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی الْمُتَوَکِّلُ وَ اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ وَ اَحْمَدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قَالَ لِی (اَبِو الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام) یَا اَبَا الصَّلْتِ ادْخُلْ هَذِهِ الْقُبَّةَ الَّتِی فِیهَا قَبْرُ هَارُونَ وَ ائْتِنِی بِتُرَابٍ مِنْ اَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا قَالَ فَمَضَیْتُ فَاَتَیْتُ بِهِ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ لِی نَاوِلْنِی هَذَا التُّرَابَ وَ هُوَ مِنْ عِنْدِ الْبَابِ فَنَاوَلْتُهُ فَاَخَذَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَمَی بِهِ ثُمَّ قَالَ سَیُحْفَرُ لِی هَاهُنَا... ثُمَّ قَالَ ع یَا اَبَا الصَّلْتِ غَداً اُدْخَلُ عَلَی هَذَا الْفَاجِرِ فَاِنْ اَنَا خَرَجْتُ وَ اَنَا مَکْشُوفُ الرَّاْسِ فَتَکَلَّمْ اُکَلِّمْکَ وَ اِنْ اَنَا خَرَجْتُ وَ اَنَا مُغَطَّی الرَّاْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی قَالَ اَبُو الصَّلْتِ فَلَمَّا اَصْبَحْنَا مِنَ الْغَدِ... دَخَلَ عَلَیْهِ غُلَامُ الْمَاْمُونِ فَقَالَ لَهُ اَجِبْ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ... وَ دَخَلَ الْمَاْمُونَ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَبَقٌ عَلَیْهِ عِنَبٌ... فَقَالَ لَهُ کُلْ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (علیهالسّلام) تُعْفِینِی مِنْهُ فَقَالَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِکَ... فَاَکَلَ مِنْهُ الرِّضَا علیه السلام... فَخَرَجَ ع مُغَطَّی الرَّاْسِ فَلَمْ اُکَلِّمْهُ حَتَّی دَخَلَ الدَّارَ فَاَمَرَ اَنْ یُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ... فَبَیْنَمَا اَنَا کَذَلِکَ اِذْ دَخَلَ عَلَیَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ... ثُمَّ مَضَی نَحْوَ اَبِیهِ (علیهالسّلام) فَدَخَلَ... وَ مَضَی الرِّضَا علیه السلام...»
ابوالصلت می‌گوید: امام رضا (علیهالسّلام) به من فرمود: در این بقعه که‌ هارون در آنجا دفن است برو و از هر گوشه آن مشتی خاک برایم بیاور، من رفتم و آنچه خواسته بود آوردم، چون مقابلش رسیدم فرمود: یکی یکی از آن (چهار مشت) خاک را به من ده، من آن را به حضرت دادم، آن را بوئید و بر زمین ریخت و فرمود: در اینجا برایم قبری حفر می‌کنند... ‌
ای اباصلت فردا من بر این فاجر (مامون) وارد می‌شوم، پس اگر از آنجا سر برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد، اما اگر سرم را پوشیده بودم با من سخن مگو، ابوالصّلت گوید: چون صبح شد... امام (علیهالسّلام) بر مامون وارد شد، پیش روی مامون طبقی از انگور بود... او به امام (علیهالسّلام) گفت شما از آن تناول کنید. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار، گفت: باید از آن بخوری... امام از او گرفت و سه دانه از آن را در دهان گذاشت... آنگاه عبا به سر کشید و خارج شد، ابوالصّلت گوید: من با او سخن نگفتم تا داخل خانه شد، و فرمود: درها را ببندید... در این هنگام دیدم جوانی خوشروی (امام جواد (علیهالسّلام)) داخل خانه شد... سپس به سوی پدرش رفت... امام رضا (علیهالسّلام) هم در این هنگام به شهادت رسید...

۴.۲.۱.۱ - بررسی سند روایت یکم

سلسله راویان این روایت همگی از اعتبار لازم برخوردارند. غیر از راویان طبقه آخر یعنی مشایخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه)، وثاقت دیگر راویان، علی بن ابراهیم و پدرش، همچنین ابوالصلت، پیش از این گذشت. در طبقه مشایخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) هم هفت نفر هستند که بررسی شرح حال تک تک آنها لازم نیست بلکه وثاقت یکی از آنها برای اثبات اعتبار در این طبقه کفایت می‌کند، به همین دلیل تنها شرح‌حال یک نفر از آنها یعنی «اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ» را از باب نمونه از نظرتان می‌گذرانیم. وی به شهادت خود شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) فردی متدین و مورد اعتماد است و درباره او نوشته است:
کان رجلا ثقة دینا فاضلا. او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود.

۴.۱.۲ - روایت دوم

«حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الصَّلْتِ الْهَرَوِیَّ فَقُلْتُ لَهُ کَیْفَ طَابَتْ نَفْسُ الْمَاْمُونِ بِقَتْلِ الرِّضَا ع مَعَ اِکْرَامِهِ وَ مَحَبَّتِهِ لَهُ وَ مَا جَعَلَ لَهُ مِنْ وِلَایَةِ الْعَهْدِ بَعْدَهُ فَقَالَ اِنَّ الْمَاْمُونَ اِنَّمَا کَانَ یُکْرِمُهُ وَ یُحِبُّهُ لِمَعْرِفَتِهِ بِفَضْلِهِ وَ جَعَلَ لَهُ وِلَایَةَ الْعَهْدِ مِنْ بَعْدِهِ ... اِنَّهُ اَوْلَی بِالْخِلَافَةِ مِنَ الْمَاْمُونِ وَ کَانَ اَصْحَابُ الْاَخْبَارِ یَرْفَعُونَ ذَلِکَ اِلَیْهِ فَیَغْتَاظُ مِنْ ذَلِکَ وَ یَشْتَدُّ حَسَدُهُ لَهُ وَ کَانَ الرِّضَا ع لَا یُحَابِی الْمَاْمُونَ مِنْ حَقٍّ وَ کَانَ یُجِیبُهُ بِمَا یَکْرَهُ فِی اَکْثَرِ اَحْوَالِهِ فَیَغِیظُهُ ذَلِکَ وَ یَحْقِدُهُ عَلَیْهِ وَ لَا یُظْهِرُهُ لَهُ فَلَمَّا اَعْیَتْهُ الْحِیلَةُ فِی اَمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ بِالسَّمِّ.»
احمد بن علی انصاری می‌گوید: از ابوالصلت سؤال کردم چگونه مامون خودش را راضی نمود که امام رضا (علیهالسّلام) را به قتل برساند در حالی‌که آن حضرت را احترام کرده و نسبت به ایشان محبت می‌ورزید؟ ابوالصلت گفت مامون آن حضرت را به جهت فضلی که از او سراغ داشت، محبت می‌کرد و او را ولیعهد قرار داد تا به مردم نشان دهد که آن حضرت به دنیا رغبت دارد و از این طریق جایگاه او نزد مردم متزلزل گردد، اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام (علیهالسّلام) نزد مردم شد، مامون متکلمان هر شهر را جمع می‌کرد به طمع اینکه یکی از آنها حضرت را مغلوب کرده و جایگاهش نزد مردم کم گردد اما هیچ‌یک از یهود، نصاری، مجوس، صائبین و براهمه و دهریه و فِرَق مسلمین با او بحث نکرد مگر آنکه آن حضرت آنها را مغلوب کرد، مردم می‌گفتند بخدا قسم که او نسبت به خلافت از مامون سزاوارتر است.
جاسوسان این خبر را به مامون می‌رساندند و او بدین‌سبب خشمگین شده و حسدش نسبت به امام (علیهالسّلام) بیشتر می‌شد، امام رضا (علیهالسّلام) هم از مامون در هیچ حقی پروا نداشت و او را یاری نمی‌کرد و در اکثر اوقات او را رد می‌کرد، به همین سبب مامون غضبناک شده و کینه‌اش زیاد می‌شد اما اظهار نمی‌کرد و چون از حیله کردن در امر آن حضرت عاجز شد در کارش مکر کرد و او را با زهر شهید کرد.

۴.۱.۳ - روایت سوم

«حَدَّثَنَا اَبُو الطَّیِّبِ الْحُسَیْنُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ قَالَ اَخْبَرَنِی اَبِی قَالَ اَخْبَرَنِی الرَّیَّانُ بْنُ شَبِیبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ اَخُو مَارِدَةَ اَنَّ الْمَاْمُونَ لَمَّا اَرَادَ اَنْ یَاْخُذَ الْبَیْعَةَ لِنَفْسِهِ بِاِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ لِاَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع بِوَلَایَةِ الْعَهْدِ وَ لِفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ اَمَرَ بِثَلَاثَةِ کَرَاسِیَّ .... قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِی ذَلِکَ وَ اَمَرَ الْمَاْمُونُ بِاِعَادَةِ النَّاسِ اِلَی الْبَیْعَةِ عَلَی مَا وَصَفَهُ اَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ کَیْفَ یَسْتَحِقُّ الْاِمَامَةَ مَنْ لَا یَعْرِفُ عَقْدَ الْبَیْعَةِ اِنَّ مَنْ عَلِمَ لَاَوْلَی بِهَا مِمَّنْ لَا یَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِکَ عَلَی مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ.»
ریان بن شبیب می‌گوید: وقتی مامون خواست از مردم بیعت بگیرد تا او را امیرالمؤمنین بخوانند و برای امام رضا (علیهالسّلام) از آن بیعت گرفته تا آن حضرت را ولیعهد او بدانند، همچنین خواست برای فضل بن سهل بیعت بگیرد تا او را به عنوان وزیرش بدانند، امر کرد سه صندلی برای آنها قرار دهند. وقتی هر سه نفر بر صندلی‌ها نشستند، به مردم اذن داد تا بیعت کنند، مردم داخل می‌شدند و دست راستشان را به دست راست ایشان داده به‌طوری که از بالای انگشتان ابهام تا بالای انگشتان کوچکشان با هم منطبق می‌گشت و بدین‌وسیله بیعت کرده و خارج می‌شدند تا آن‌که همه بیعت کرده و آخرین نفر جوانی از انصار بود وی بر خلاف همه دست راستش را از بالای انگشت کوچک تا بالای انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ایشان بیعت نمود، امام (علیهالسّلام) تبسّم کرد و فرمود: تمام آنان که با ما بیعت کردند بیعتشان به شکل فسخ بیعت انجام گرفت غیر از این جوان که بیعتش به شکل عقد بیعت واقع گردید.
مامون گفت: امتیاز بین این دو در چیست؟ امام فرمود: عقد بیعت عبارتست از این‌که طرفین بیعت از بالای انگشت‌ کوچک تا بالای انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق کنند یعنی طوری با هم دست دهند که انگشتان کوچک بالا و انگشتان ابهامشان پائین قرار گیرد ولی فسخ بیعت به عکس آن است یعنی از اعلای انگشت ابهام تا اعلای انگشت ابهام طرفین با هم منطبق می‌گردد و به عبارت دیگر طوری با هم دست می‌دهند که انگشتان ابهام بالا و انگشتان کوچکشان پائین واقع می‌گردد. راوی می‌گوید: در میان مردم اختلاف پیدا شد، مامون امر کرد همه بیعت را اعاده کرده و همان‌طوری که امام (علیهالسّلام) توصیف فرمود، آن را انجام دادند، ایشان می‌گفتند: کسی که عقد بیعت را بلد نیست چگونه مستحق امامت است، قطعا کسی که به آن علم دارد سزاوارتر است از کسی که به آن جاهل است. راوی می‌گوید: همین سرزنش مردم مامون را وادار کرد که امام (علیهالسّلام) را با سمّ مسموم نماید.
لازم به ذکر است، آنچه در این روایت آمده، تنها به عنوان یک عامل از مجموعه عوامل، برای به شهادت رساندن امام (علیهالسّلام) بوده نه آنکه تنها انگیزه مامون برای قتل امام (علیهالسّلام) این بوده باشد.


رهاورد نوشتار بالا، اثباث شهادت امام رضا (علیهالسّلام) بر پایه دو دسته گزارشات کلی و اختصاصی است. بیان شد که این گزارشات فراوان است به‌طوری که ملاحظه مجموع اینها اطمینان‌آور بوده و ما را از بررسی سندی بی‌نیاز می‌کند، در عین‌حال، همانطور که ملاحظه شد، پاره‌ای از این گزارشات به تنهایی نیز اتقان لازم را بر اساس دانش رجال دارند.


۱. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۲، ص۲۵۶.    
۲. نک: ترابی شهر رضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، ص۳۴۵.
۳. فاضل لنکرانی، نهایة التقریر فی مباحث الصلاة، تقریر بحث البروجردی، ج۳ ص۲۳۲، ناشر:مرکز فقه الائمة الاطهار (علیهمالسّلام).    
۴. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۳۰۰، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۵. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۲۶۰، تحقیق:سید موسی شبیری زنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۶. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳ه ۱۹۹۲م.    
۷. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۲۴۵، تحقیق:سید موسی شبیری زنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۸. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۲، ص۲۵۶.    
۹. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۶۱، تحقیق:تصحیح و تعلیق و تقدیم:شیخ حسین اعلمی، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.    
۱۰. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۸۳، تحقیق:سید موسی شبیری زنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۱. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۵۴، تحقیق:سید موسی شبیری زنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۲. شیخ طوسی، الفهرست، ص۶۸، تحقیق:شیخ جواد قیومی، ‌ ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، ‌ چاپخانه:مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الاولی۱۴۱۷.    
۱۳. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص۳۹، تحقیق:سید موسی شبیری زنجانی، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی قم، الطبعة:الخامسة، ۱۴۱۶ه.    
۱۴. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۵. علامه حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۴۳۸، تحقیق:فضیلة شیخ جواد قیومی، ناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۱۶. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۵۴.    
۱۷. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۴۲.    
۱۸. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۶۹، ناشر:‌اسلامیة تهران‌، الطبعة الثانیة‌، ۱۳۹۵ ه.    
۱۹. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۳۹.    
۲۰. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۳۹.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «گزارش‌های شهادت امام رضا (علیهالسّلام) بر اساس کتاب عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)».    






جعبه ابزار