شفاعت زائران امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر اساس روایات معتبره در منابع روایی
شیعه و اهل سنت زائران
امام حسین (علیهالسلام)، در مقالم
شفاعت بوده
و حق شفاعت دارند. بر اساس
روایات و اعتقاد شیعه
و اهل سنت، شفاعت اختصاص به
پیامبران (علیهمالسّلام) و اولیای الهی ندارد
و بسیاری از انسانهای دارای
ایمان نیز با اجازه
خداوند متعال، شفاعت میکنند.
ابن قولویه در
کاملالزیارات خود روایتی با سند ذیل آورده است: «حدثنی ابی (رحمةالله)
و محمد بن الحسن
و علی
بن الحسین جمیعا عن
سعد بن عبدالله عن
محمد عیسی
بن عبید عن صفوان
بن یحیی عن رجل عن سیف التمار عن ابی
عبدالله (علیهالسّلام) قال: سمعته یقول: زائر الحسین (علیهالسّلام) مشفع یوم القیامه لمائه رجل کلهم قد وجبت لهم النار ممن کان فی الدنیا من المسرفین.
حالا بر اساس این
روایت شاید سند روایت با وجود نقل روایت
صفوان از شخصی که مشخص نیست، از
سیفالتمار صحیح نباشد
و بر اساس مبانی کلامی شیعی، مضمون روایت نمیتواند مورد قبول واقع شود.
در مورد سند روایت باید گفت که سند این روایت صحیح است به دلیل اینکه درست است که روایت را
یحیی بن صفوان از «
رجل» نقل کرده؛ اما
یحیی از
مشایخ ثقات است که جز از افراد
ثقه نقل نمیکنند
و همچنین وی از
اصحاب اجماع میباشد؛ علاوه بر اینکه موید این صحت، سخن خود مولف کتاب، جناب ابن قولویه قمی (رحمةالله)، در مقدمه کتاب است.
در مورد مضمون روایت نیز باید گفت که این روایت هیچگونه تعارضی با عقائد
و مبانی کلامی شیعه ندارد
و کاملا مطابق حکم عقل، آیات قرآنی
و روایات فراوان است؛ علاوه بر این که با عقائد
اهل سنت نیز تعارضی ندارد.
در مورد صحت سند این روایت که صفوان
بن یحیی این روایت را از «رجل» نقل کرده
و با توجه به اینکه اسم این راوی مجهول میباشد
و روشن نیست باید گفته شود که سند این روایت صحیح است؛ بلکه جزء بهترین سندهاست
و اینکه در سندش، «عن رجل» آمده، هیچ ضرری به صحتش نمیزند؛ زیرا سند این روایت بدین سان است:
«حدثنی ابی (رحمةالله)
و محمد بن الحسن،
و علی
بن الحسین جمیعا، عن
سعد بن عبدالله، عن
محمد عیسی
بن عبید، عن صفوان
بن یحیی عن رجل عن سیف التمار، عن ابی
عبدالله علیهالسلام.»
در مجموع در این سند، هشت طبقه روایی وجود دارد. طبقه شیوخ ابن قولویه، شامل سه نفر است؛ یعنی این سه نفر، هر سه، این خبر را از
سعد بن عبدالله شنیدهاند
و برای ابن قولویه نقل کردهاند. در این صورت اگر فقط یک نفر از این سه تن، ثقه باشد، برای صحت روایت کافی است. در حالیکه دو نفر از آنها ثقه هستند
و نفر سوم نیز، مدح شده
و بنابر مبنای رجالی حله، ثقه است. این سه نفر بدین شرح هستند:
وی شیخ ابن قولویه،
محمد بن الحسن بن الولید القمی است که از موثق ترین
و بزرگترین راویان شیعه است. از دیدگاه رجال شیعی، وی فردی ثقه
و کاملا مورد اعتماد است. رجالی بزرگ،
مرحوم نجاشی (رحمةالله)، از وی با عنوان شیخ، فقیه
و برتر قمیها، نام برده است:
«
محمد بن الحسن
بن احمد بن الولید ابوجعفر شیخ القمیین
و فقیههم
و متقدمهم
و وجههم
و یقال: انه نزیل قم
و ما کان اصله منها. ثقه ثقه عین مسکون الیه؛
محمد بن الحسن
بن احمد بن الولید... شیخ قمیها
و فقیه و پیشتاز
و برتر ایشان است
و گفته شده که در
قم سکونت کرده
و اصلش قمی نیست. وی ثقۀ ثقه
و عین
[
دارای جایگاه ممتاز
و بسیار شناخته شده
]
است
و کاملا میتوان به او اعتماد کرد.»
مرحوم
شیخ طوسی (رحمةالله) نیز دربارهاش می نویسد:
«
محمد بن الحسن
بن احمد بن الولید: القمی جلیل القدر بصیر بالفقه ثقه؛
محمد بن الحسن... قمی
و جلیلالقدر
و دارای آگاهی
و بصیرت در فهم روایات
و ثقه است.»
وی
علی بن الحسین بن بابویه از بزرگان راویان شیعه است که رجالیون تصریح به ثقه بودنش کردهاند. نجاشی دربارهاش می نویسد:
«علی
بن الحسین
بن موسی
بن بابویه القمی ابوالحسن شیخ القمیین فی عصره
و متقدمهم
و فقیههم
و ثقتهم....؛
علی
بن الحسین
بن موسی... شیخ قمیها در زمان خودش
و پیشتاز آنها
و فقیه
و ثقۀ ایشان است.»
شیخ طوسی (رحمةالله) نیز در فهرستش مینویسد:
«علی
بن الحسین
بن موسی
بن بابویه (رحمهاللهعلیه) کان فقیها جلیلا ثقه
و له کتب کثیره....؛
علی
بن الحسین... که
رحمت خداوند بر او باشد، فقیه، جلیلالقدر
و ثقه بود
و کتابهای فراوانی دارد.»
وی پدر
و شیخِ
جعفر بن قولویه است
و دربارهاش گفته شده که از بهترین
و برگزیدگان اصحابِ
سعد بن عبدالله است. نجاشی دربارهاش می نویسد:
«جعفر
بن محمد بن جعفر
بن موسی
بن قولویه...
و کان ابوه یلقب مسلمه من خیار اصحاب
سعد....؛
جعفر
بن محمد...
و پدرش ملقب به مسلمه
و از بهترین اصحاب
سعد بن عبدالله قمی بود.»
علامه حلی نیز در رجالش، وی را همانند نجاشی ستوده است:
«جعفر
بن محمد بن جعفر
بن موسی
بن قولویه یکنی ابا القاسم،
و کان ابوه یلقب مسلمه بفتح المیم
و سکون السین
و فتح اللام
و المیم ایضا
و التاء من خیار اصحاب
سعد....»
البته از برگزیدگان اصحاب
سعد بن عبدالله بودن، دلالت بر امامی بودن
محمد بن قولویه دارد، ولی تصریح به توثیق ندارد؛ اما این مطلب باعث «حسنه» شدن روایت نمی شود؛ زیرا جعفر
بن محمد بن قولویه، این روایت را از سه نفر شنیده که دو راوی دیگر، ثقه هستند.
پس از اینکه روشن گردید در این طبقه روایت مشکلی وجود ندارد، بلکه از جهت جلالت راویها، این طبقه بسیار عالی
و خوب است، به بررسی دیگر راویان این سند خواهیم پرداخت:
وی نیز از بزرگان رجالی شیعه است که علاوه بر نقل روایات فراوانی از مشایخ شیعه، سفرهای متعددی رفته
و روایات فراوانی نیز از موثقین اهل سنت نقل کرده است. همچنین علمای رجالیِ شیعه همچون نجاشی، وی را توثیق کردهاند:
«
سعد بن عبدالله بن ابی خلف الاشعری القمی ابوالقاسم شیخ هذه الطائفه
و فقیهها
و وجهها. کان سمع من حدیث العامه شیئا کثیرا،
و سافر فی طلب الحدیث، لقی من وجوههم الحسن
بن عرفه
و محمد بن عبد الملک الدقیقی
و ابا حاتم الرازی
و....؛
سعد بن عبدالله... شیخ این طائفه
[
شیعه
]
و فقیه آن
و داری جایگاه ویژه
و بسیار ممتاز است. از احادیث
اهل سنت تعداد زیادی را شنیده است
و برای فرا گرفتن حدیث سفرهای فراوانی کرده
و از چهرههای برجسته اهل سنت،
الحسن بن عرفه و... را دیده است.»
شیخ طوسی (رحمةالله) نیز، وی را این گونه ستوده است:
«
سعد بن عبدالله القمی یکنی ابا القاسم جلیلالقدر واسع الاخبار کثیر التصانیف ثقه؛
سعد بن عبدالله... بلند مرتبه
و دارای نقل فراوان
و تالیفات بسیار
و ثقه است.»
وی نیز از بزرگ ترین، با جلالتترین
و ثقهترین اصحاب
و راویان شیعه است. برای نمونه، مرحوم نجاشی (رحمةالله) دربارهاش مینویسد: «
محمد بن عیسی
بن عبید
بن یقطین
بن موسی مولی اسد
بن خزیمه ابوجعفر جلیل فی (من) اصحابنا ثقه عین کثیر الروایه حسن التصانیف روی عن ابی جعفر الثانی (علیهالسّلام) مکاتبه
و مشافهه؛
محمد بن عیسی بن عبید... در میان اصحاب ما
[
شیعیان امامی
]
جلیلالقدر
و ثقه
و شناخته شده
و دارای نقل فراوان
و تالیفات نیکوست
و از
امام جواد (علیهالسّلام) به صورت ملاقات
و نوشته، روایت نقل کرده است.»
وی از بزرگترین
و ثقهترین راویان شیعه است که بینیاز از توثیق
و تعریف میباشد. در جلالتش همین مقدار کافی است که وی از اصحاب اجماع است که همه علمای شیعه بر صحت
و درستی روایاتشان اجماع دارند
و هم چنین از مشایخ ثقات است که جز از ثقه روایت نقل نمیکنند. برای نمونه مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد:
«صفوان
بن یحیی ابومحمد البجلی بیاع السابری کوفی ثقه ثقه عین. روی ابوه عن ابی
عبدالله (علیهالسلام)
و روی هو عن الرضا (علیهالسّلام)
و کانت له عنده منزله شریفه؛
صفوان بن یحیی... از اهل کوفه
و ثقۀ ثقه
و عین
[
دارای جایگاه ویژه
و شناخته شده
]
است. پدرش از
امام صادق (علیهالسّلام) و خودش از
امام رضا (علیهالسّلام) روایت نقل کرده است
و دارای جایگاه شریفی بوده است.»
این راوی، تنها راوی این سند است که ناشناخته است. اما این مساله صدمهای به صحت این روایت وارد نمینماید؛ زیرا:
اولا: همانطور که گذشت، کسی که روایت را از این راوی نقل کرده، صفوان
بن یحیی است
و صفوان (رحمةالله) از مشایخ ثقات است؛ یعنی از کسانی است که علمای شیعه معتقدند جز از ثقات روایت نقل نمیکردهاند
و به همین دلیل جایی که این مشایخ، روایت را به صورت
مرسل نیز نقل نمایند، چون یقین داریم که جز از ثقات نقل نمیکنند، روشن میگردد که این شخص مجهول نیز ثقه است. مرحوم شیخ طوسی در اینباره مینویسد:
«... سوت الطائفه بین ما یرویه
محمد بن ابی عمیر
و صفوان
بن یحیی و احمد بن محمد بن ابی نصر
و غیرهم من الثقات الذین عرفوا بانهم لا یروون
و لا یرسلون الا عمن یوثق به
و بین ما اسنده غیرهم،
و لذلک عملوا بمراسیلهم اذا انفردوا عن روایه غیرهم؛
... طائفه شیعه فرق گذاشتهاند میان آنچه که
محمد بن ابی عمیر
و صفوان بی
یحیی و احمد بن محمد بن ابی نصر
و دیگر مشایخ ثقاتی که به صورت
مسند یا
مرسل، جز از ثقه نقل نمیکنند، نقل کردهاند
و میان آنچه که دیگران نقل کردهاند
و به همین دلیل به روایت مرسل این مشایخ ثقات عمل کردهاند حتی اگر آن روایت را فقط همین مشایخ نقل کرده باشند.»
ثانیا: صفوان
بن یحیی از اصحاب اجماع نیز میباشد که همه علمای شیعه اجماع دارند بر اینکه آنچه را که نقل میکنند، درست
و صحیح است
و به همین دلیل بسیاری از علمای شیعه، معتقدند که هنگامی که سند به اصحاب اجماع رسید، دیگر نیاز به بررسی ندارد؛ زیرا این افراد جز روایت صحیح را نقل نمیکنند. بنابراین، در اینجا نیز؛ روایت صحیح خواهد بود؛ زیرا اگر چه «رجل» در این روایت مجهول است اما چون صفوان
بن یحیی، فقط روایات صحیح را نقل مینماید، بنابراین در اینجا هم که روایت را از این «رجل» نقل کرده، میدانسته که این روایت صحیح است
و شکی در صحتش وجود ندارد. مرحوم کشی (رحمةالله) در این زمینه مینویسد:
«اَجْمَعَ اَصْحَابُنَا عَلَی تَصْحِیحِ مَا یَصِحُ عَنْ هؤُلَاءِ
وَ تَصْدِیقِهمْ،
وَ اَقَرُّوا لَهمْ بِالْفِقْه
وَ الْعِلْمِ:
وَ همْ سِتَّه نَفَرٍ آخر دون السته نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابی
عبدالله (علیهالسلام)، منهم یونس
بن عبد الرحمن
و صفوان
بن یحیی بیاع السابریو
محمد بن ابی عمیر
و عبدالله بن المغیره
و الحسن
بن محبوب
و احمد بن محمد بن ابی نصر...
و افقه هؤلاء یونس
بن عبد الرحمن
و صفوان
بن یحیی؛
اصحاب ما
[
شیعیان امامی
]
اجماع دارند بر صحت
و تصدیق آنچه که از این افراد نقل شده
و صحیح است
و تصریح به فقاهت
و علم این افراد کردهاند
و اینها شش نفر هستند که
[
از لحاظ طبقه
]
از آن شش نفری که در اصحاب امام صادق (علیهالسلام) بیان کردیم، پایینترند. این افراد عبارتند از
یونس بن عبدالرحمن و صفوان
بن یحیی و محمد بن ابی عمیر
و عبدالله بن مغیره و حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر
و...
و فقیهترین این افراد یونس
بن عبد الرحمن
و صفوان
بن یحیی هستند.»
ثالثا: تایید دو دلیل بالا این است که خود مرحوم ابن قولویه قمی (رحمةالله) در مقدمه کتاب شریف
کامل الزیارات تصریح کرده که در کتابش تنها روایاتی را نقل کرده که راویانش ثقه هستند
و از روایاتِ راویان شاذ
و متروک پرهیز کرده است:
«... قد علمنا انا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنی
و لا فی غیره لکن ما وقع لنا من جهه الثقات من اصحابنا رحمهم الله برحمته
و لا اخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال یؤثرذلک عنهم عن المذکورین غیر المعروفین بالروایه المشهورین بالحدیث
و العلم؛
... میدانیم که همه آنچه که در این زمینه
[
زیارت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام
]
و دیگر زمینهها، از
ائمه (علیهمالسّلام) نقل شده، در دسترس ما نیست؛ لکن آنچه که نقل کردهام مقداری است که از موثقین اصحاب امامیه به دست ما رسیده است
و در این کتاب، روایات راویان شاذ
و نادر را نقل نکردهام؛ البته شاذهایی را که معروفین
و بزرگان علم حدیث نقل نکرده باشند.»
همانطور که روشن است، بر اساس این متن، ابن قولویه تصریح کرده که از راویان شاذ
و نادر روایت نقل نمینماید
و فقط نقل افراد ثقه
و مشهور را آورده است. به همین دلیل برخی بزرگان شیعه، این نوشته مرحوم ابن قولویه را، دلیل بر وثاقت راویان کتابش گرفته
و همه این راویان را ثقه بر شمردهاند. به بیان دیگر، این مطلب را از توثیقات عام، حساب کرده اند.
وی نیز از راویان ثقه
و مورد اعتماد شیعه است؛ علاوه بر اینکه صفوان روایت را از او نقل کرده
و چون صفوان از مشایخ ثقات است
و جز از ثقات نقل نمینماید، بنابراین سیف نیز ثقه است. مرحوم نجاشی، درباره سیف مینویسد:
«سیف
بن سلیمان التمار ابوالحسن کوفی روی عن ابی
عبدالله (علیهالسّلام) ثقه؛
سیف بن سلیمان تمار... اهل کوفه است که از امام صادق (علیهالسلام) روایت نقل کرده
و ثقه میباشد.»
همچنین
ابنداود حلی دربارهاش مینویسد:
«سیف
بن سلیمان التمار... ابوالحسن کوفی ثقه.»
بر اساس آنچه که تاکنون بیان شد، روشن گردید که سند این روایت صحیح است
و هیچگونه اشکالی بدان وارد نیست.
این شبهه (که آیا این روایت تعارضی با مبانی کلامی شیعه دارد یا خیر؟) به خودی خود ممکن است دو جهت داشته باشد: یکی این که آیا ممکن است کسی که
عذاب بر او
واجب شده، در اثر شفاعت نجات پیدا کند
و پرسش دوم اینکه، آیا فقط پیامبران
و امامان (علیهمالسّلام) شفاعت میکنند یا اینکه کسان دیگری همچون زائر امام حسین (علیهالسّلام) نیز میتوانند شفاعت بنماید؟
این روایت هیچگونه تعارضی با مبانی کلامی شیعه
و حتی اهل سنت ندارد که در ادامه، با بیان چند دلیل، توضیح داده می شود.
دقت در معنای شفاعت
و اینکه شفاعت رحمتی است برای نجات مردم از عذاب
با اندک تامل
و دقتی روشن میشود که شفاعت نوعی
رحمت و لطف ویژه از سوی خداوند متعال است که بر اساس آن به پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)، امامان معصوم (علیهمالسلام)،
پیامبران الهی (علیهمالسلام)، برخی بندگان صالح
و برخی افراد با ایمان اجازه داده میشود که گناهکاران را با خود همراه کرده
و از آتش جهنم
و عذاب الهی نجات دهند.
مفسر بزرگ شیعه مرحوم طبرسی در
تفسیر مجمع البیان شفاعت را اینگونه بیان کرده است:
«اصل الشفاعه من الشفع الذی هو ضد الوتر فان الرجل اذا شفع بصاحبه فقد شفعهای صار ثانیه...
و اختلفت الامه فی کیفیه شفاعه النبی (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) یوم القیامه فقالت المعتزله
و من تابعهم: یشفع لاهل الجنه لیزید الله درجاتهم
و قال غیرهم من فرق الامه: بل یشفع لمذنبی الامه ممن ارتضی الله دینهم لیسقط عقابهم بشفاعته؛
شفاعت در اصل
و لغت از شفع
[
به معنای زوج
]
است که در برابر وتر
[
به معنای فرد
]
است
و هنگامی که کسی همراه خودش را شفاعت مینماید، آن را همراه
و دوم خودش قرار میدهد...
و امت اسلام درباره چگونگی شفاعت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) دچار اختلاف شدهاند
و معتزلیها
و پیروانشان گفتهاند که ایشان از
اهل بهشت شفاعت مینمایند تا درجات
و مقاماتشان بالا برود
و دیگر فرقههای امت اسلامی
[
غیر از معتزلیها که شامل شیعه
و همه اهل سنت کنونی جهان می شود
]
گفتهاند که ایشان گناهکاران امتشان، که خداوند از دینشان راضی است را، شفاعت مینمایند تا عذابشان به وسیله شفاعت ایشان از میان برود.»
وی در جای دیگری مینویسد:
«
و هی ثابته عندنا للنبی (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)
و لاصحابه المنتجبین
و الائمه من اهل بیته الطاهرین (علیهمالسّلام)
و الصالحی المؤمنین
و ینجی الله تعالی بشفاعتهم کثیرا من الخاطئین
و یؤیده الخبر الذی تلقته الامه بالقبول
و هو قوله: ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی؛
نیز به عقیده ما
[
شیعیان
]
این شفاعت همانگونه که برای رسول اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) است، برای یاران برگزیده آن حضرت
و امامان اطهار (علیهمالسّلام)
و مؤمنین و صالحین نیز میباشد
و خداوند به دست آنها، بسیاری از گناهکاران را نجات خواهد داد. مؤیّد عقیده ما، روایتی است از رسول اکرم (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) که مورد پذیرش همه امت اسلامی
[
چه شیعه
و چه اهل سنت
]
میباشد
و آن این فرمایش حضرت است که من شفاعتم را برای مرتکبان
گناهان کبیره، ذخیره کردهام.»
همانطور که روشن است، مرحوم طبرسی، شفاعت را رحمتی میداند که بر اساس آن برخی از گناهکارن امت، شفاعت شده
و مورد عفو
و بخشش قرار میگیرند. بنابراین شفاعت یک لطف
و رحمت ویژه از سوی خداوند متعال است که با آن برخی مسلمانان گناهکار را از عذاب نجات میدهد. البته این دیدگاه اختصاص به مرحوم طبرسی ندارد
و دیدگاه دیگر بزرگان شیعه نیز هست که با اندک مراجعهای، روشن میگردد؛ بلکه دیدگاه بیشتر پیروان مذاهب اهل سنت نیز همین است.
تنها در این زمینه، دیدگاه
معتزله و خوارج با دیدگاه شیعه
و اهل سنت تفاوت دارد، که آنها نیز منقرض شدهاند
و هم اکنون پیروانی ندارند. برای نمونه،
قرطبی از مفسرین به نام اهل سنت، مینویسد:
«اصل الشفاعه والشفعه ونحوها من الشفع
و هو الزوج فی العدد
و منه الشفیع لانه یصیر مع صاحب الحاجه شفعا... فالشفاعه اذا ضم غیرک الی جاهک
و وسیلتک فهی علی التحقیق اظهار لمنزله الشفیع عند المشفع
و ایصال المنفعه الی المشفوع له؛
شفاعت
و شفعه
و مانند ایندو، در اصل از ریشه «شفع» است که از لحاظ شمارش، به زوج گفته میشود
و شفیع نیز از همین ریشه است؛
[
و به شفیع، شفیع میگویند
]
زیرا همراه با شخصی که نیاز به شفاعت دارد، همراه شده
و دو تا میشوند... بنابراین شفاعت هنگامی است که دیگری به جاه
و وسیله تو تمسک میجوید
و شفاعت به صورت یقینی، آشکار کردن مقام
و منزلت شفاعتکننده است، نزد کسی که پیش او شفاعت میشود
و رساندن نفع
و سود به کسی است که برایش شفاعت می شود.»
قرطبی در جای دیگری از قاضی عیاض این چنین نقل مینماید:
«... الثالثه فی قوم من موحدی امته استوجبوا النار بذنوبهم فیشفع فیهم نبینا صلی الله علیه
و سلم
و من شاء الله ان یشفع ویدخلون الجنه.... الرابعه فیمن دخل النار من المذنبین فیخرجون بشفاعه نبینا صلی الله علیه وسلم وغیره من الانبیاء والملائکه واخوانهم المؤمنین؛
سومین
[
نوع از انواع شفاعت
]
درباره گروهی از موحدین امت
[
کسانی که شهادت به یگانگی خداوند میدهند
]
است که آتش
و عذاب بر آنها واجب شده
و پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله) از آنها شفاعت مینماید
و همچنین از هر کسی که بخواهد شفاعت می کند
[
حتی اگر از این امت نباشند
]
و وارد
بهشت می شوند.... چهارمین
[
نوع شفاعت
]
درباره کسانی از گناهکاران است که وارد جهنم شدهاند
و با شفاعت پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله)
و دیگر پیامبران
[
علی نبینا
و آله
و علیهم السلام
]
و فرشتگان و برادران با ایمانشان از آتش خارج میشوند.»
تا اینجا روشن گردید که شفاعت از دیدگاه شیعه
و اهل سنت، نوعی رحمت
و لطف خاص است که بر اساس آن شفاعتکننده، گناهکار را از عذاب نجات میدهد. خوب هنگامی که شفاعت یک رحمت خاص
و ویژه خداوند
و یک وسیله برای نجات مردم از عذاب شد، دیگر فرقی ندارد که شخصی که شفاعت میشود، گناهان کوچک انجام داده باشد یا گناهان بزرگی که انسان را مستحق عذاب مینماید. در هر دو صورت، این رحمت الهی ممکن است شامل حال مردم شود
و الا بر اساس قواعد کلامی، شخص چه گناه کوچک انجام دهد
و چه گناه بزرگ، تا هنگامی که
توبه نکرده باشد، به اندازه گناهش مستحق عذاب است
و شفاعت وسیلهای است که خداوند قرار داده تا افراد از عذاب نجات پیدا کنند. از طرف دیگر نیز، باید دقت کرد که رحمت خداوند بر اساس
قرآن کریم، واسع
و گسترده است
و اگر خداوند بخواهد، میتواند اجازه شفاعت از هر گناهکاری را بدهد.
قرآن کریم نیز به این مطلب تصریح کرده است که همه مخلوقات مِلک
و بنده خداوند متعال هستند
و خداوند میتواند در برخورد با بندگانش، آنگونه که میخواهد برخورد کند
و هر کسی را که بخواهد ببخشد
و هر کس را که نمیخواهد نبخشد
و این بخشیده شدن، میتواند با لطف
و رحمتی به اسم شفاعت باشد
و می تواند به صورت دیگری اتفاق بیفتد. برای نمونه به برخی از این آیات قرآنی در این زمینه اشاره میشود:
«
وَ لِلَّه ما فِی السَّماواتِ
وَ ما فِی الْاَرْضِیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ
وَ یُعَذِّبُمَنْ یَشاءُ
وَ اللَّه غَفُورٌ رَحیمٌ؛
برای خداست آنچه در آسمانها
و زمین است؛ هر کس را که بخواهد میبخشد
و هر کس را که بخواهد عذاب میکند
و خداوند بسیار بخشند
و همیشه مهربان است.»
«اَ لَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّه لَه مُلْکُ السَّماواتِ
وَ الْاَرْضِیُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ
وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ
وَ اللَّه عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ؛
آیا ندانست که همانا مالکیت آسمانها
و زمین برای خداوند است، هر کس را که بخواهد عذاب مینماید
و هر کس را که بخواهد میبخشد
و خداوند بر هر کاری همیشه تواناست.»
همانگونه که از آیه دوم بر میآید، خداوند متعال پس از اینکه میفرماید: هر کس را که بخواهد میبخشد
و هر کس را که بخواهد عذاب مینماید، فرموده که خداوند بر هر کاری تواناست
و این مطلب خودش اشاره دارد به همان استدلالی که در بالا بیان شد که خداوند مالک
بندگان است
و هیچ مانعی ندارد که کسی را با وجود اینکه گناه مستوجب عذاب انجام داده باشد، به دلیل کرم
و لطفش، به وسیله شفاعت یا غیر آن ببخشد.
دلالت آیات قرآنی
خداوند متعال در قرآن کریم، تصریح کرده است که
شرک را نمیبخشد
و پایینتر از شرک، هر گناهی که انسان انجام دهد، امکان بخشیده شدنش وجود دارد. قرآن در این زمینه میفرماید:
«اِنَّ اللَّه لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِه
وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ
وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّه فَقَدِافْتَریاِثْماً عَظیماً؛
بدون شک خداوند این را که به او شرک بورزند، نمیبخشدو (همه گناهان) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد، میبخشاید
و هر کس برای خداوند شریک قرار دهد، گناه بزرگی انجام داده است.»
«اِنَّ اللَّه لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِه
وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ
وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّه فَقَدْضَلَّ ضَلالاً بَعیداً؛
بدون شک خداوند این را که به او شرک بورزند، نمیبخشد
و (همه گناهان) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد، میبخشاید
و هر کس برای خداوند شریک قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است.»
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلی اَنْفُسِهمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَه اللَّه اِنَّ اللَّه یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً اِنَّه هوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛
بگو: ای بندگان من که بر خود
اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده
و مهربان است.»
همانگونه که از این آیات روشن است، خداوند متعال میفرماید که امکان بخشیده شدن همه گناهان پایینتر از شرک، اعم از گناهان کبیره
و صغیره وجود دارد
و بنابراین چه اینکه گناه بزرگی همچون
قتل انجام شود که باعث واجب شدن عذاب میشود
و چه گناهان دیگر، امکان بخشش وجود دارد
و این بخشش ممکن است با توبه در همین دنیا به دست آید یا به وسیله انجام دادن کارهای صالح
و نیکو
و یا اینکه با لطف
و رحمت خاص خداوند
و به وسیله شفاعت به دست آید.
البته روشن است که این آیه در مقام بیان توبه
مشرکین نیست
و الا اگر مشرکی توبه کند
و ایمان بیاورد، امکان بخشیده شدن شرک گذشتهاش وجود دارد؛ بلکه مراد این آیه، مشرکینی است که تا پایان عمر مشرک مانده
و با همین وضعیت تاسف بار از دنیا میروند
و توبه نکردهاند. آیه سوم که سخن از بخشیده شدن همه گناهان دارد، همین مطلب را بیان میکند که حتی فردی که مشرک نیز هست، نباید نا امید باشد
و اگر توبه کند بخشیده میشود.
مفسرین فراوانی از شیعه
و اهل سنت، به این مطلب که امکان بخشیده شدن همه گناهانِ پایینتر از شرک وجود دارد، تصریح کردهاند که در در ادامه به نوشته برخی از آنها اشاره می شود.
مرحوم
علامه طباطبایی (رحمةالله) در
تفسیر شریف المیزان مینویسد:
«مغفرته سبحانه
و عدم مغفرته لا یقع شیء منهما وقوعا جزافیا بل علی وفق الحکمه،
و هو العزیز الحکیم، فاما عدم مغفرته للشرک فان الخلقه انما تثبت علی ما فیها من الرحمه علی اساس العبودیه
و الربوبیه، قال تعالی:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ
وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ:
،
و لا عبودیه مع شرک،
و اما مغفرته لسائر المعاصی
و الذنوب التی دونالشرک فلشفاعه من جعل له الشفاعه من الانبیاء
و الاولیاء
و الملائکه
و الاعمال الصالحه... فمعنی الآیه انه تعالی لا یغفر الشرک من کافر
و لا مشرک،
و یغفر سائر الذنوب دون الشرک بشفاعه شافع من عباده او عمل صالح؛
از آنجا که خداوند (عزّوجلّ) عزیز
و حکیم است
و هیچکاری را بیحکمت
و گزاف انجام نمیدهد، بناچار نیامرزیدن
مشرک و آمرزیدن سایر گناهان نیز باید بر اساس حکمت باشد. اما حکمت اینکه شرک را نمیآمرزد، این است که عالَم خلقت، که سراپایش رحمت خداست، اساسش بندگی مخلوقات
و ربوبیت خدای متعال است، همچنان که خود خداوند متعال میفرماید: «
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ
وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ»
و روشن است که با شرک دیگر بندگی باقی نمیماند
و اما اینکه سایر گناهان
و نافرمانیهای پایینتر از شرک را میآمرزد، از دو راه
و وسیله است، یکی شفاعت کسانیکه خداوند برایشان منزلت شفاعت را قرار داده، کسانی هم چون پیامبران (علیهمالسّلام)
و اولیا
و فرشتگان
و راه دیگر، به وسیله کارهای صالح
و نیک خود افراد گناهکار است... بنابراین، معنای آیه این چنین میشود که خدای تعالی شرک را از هیچ
کافر و مشرکی نمیآمرزد
و سایر گناهانی را که پایینتر از شرک است، به وسیله شفاعت بندگانی که شفیع هستند یا به وسیله عمل صالح میآمرزد.»
طبری از مفسران بزرگ اهل سنت نیز، در ذیل این آیه مبارکه می نویسد:
«اِنَّ اللَّه لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِه
وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ یعنی بذلک جل ثناؤه: یا ایها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم،
و ان الله لا یغفر ان یشرک به، فان الله لا یغفر الشرکبه
و الکفر،
و یغفر ما دون ذلک الشرک لمن یشاء من اهل الذنوب
و الآثام؛
بدون شک خداوند این را که به او شرک بورزند، نمیبخشد
و (همه گناهان) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد، میبخشاید؛ مقصود خداوند از این آیه، این است که ای کسانی که کتاب داده شدهاید
[
اهل کتاب
]
ایمان بیاورید به آنچه که نازل کردهایم در حالیکه تصدیق مینماید آنچه را که با شماست
و خداوند اینکه به او شرک بورزند را نمی بخشد؛ زیرا خداوند شرک
و کفر را نمیبخشد
و پایینتر از شرک را برای کسانی از اهل گناهان
و بدیها که بخواهد، میبخشد.»
آلوسی نیز در تفسیرش ذیل این آیه شریفه مینویسد:
«
وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ: ... (ذلک) اشاره الی الشرک،
و فیه ایذان ببعد درجته فی القبح ای یغفر ما دونه من المعاصی
و ان عظمت
و کانت کرمل عالج،
و لم یتب عنها تفضلا منلدنه
و احسانا؛
و پایینتر از آن را میبخشد: ... (آن) اشاره به شرک دارد
و این قسمت نشان میدهد که چهقدر شرک پایین
و قبیح است. معنایش این است که خداوند به دلیل لطف
و رحمت خودش، میبخشد گناهانی را که از شرک پایینتر هستند
و اگر چه آن گناهان بسیار بزرگ
و به اندازه ریگ بیابان باشد
و از آن توبه نکرده باشد.»
خلاصه دلیل اینکه خداوند فرموده همه گناهانی که پایینتر از شرک باشد، امکان بخشیده شدنش وجود دارد، چه آن گناه، داخل شدن در آتش را واجب کرده باشد
و چه نکرده باشد؛ مهم این است که از شرک پایینتر است
و از طرفی نیز یکی از راههای بخشش این گناهان، شفاعت است.
در موارد متعددی آمده است که امکان بخشیده شدن کسی که عذاب بر او واجب شده، وجود دارد
اگر کسی به روایات شیعه
و اهل سنت مراجعه نماید، میبیند: اینکه گناهکاری که عذاب بر او واجب شده به وسیله شفاعت نجات پیدا کند، اختصاص به زائر امام حسین (علیهالسّلام) ندارد
و در موارد دیگری نیز، اینگونه تعابیر به کار رفته؛ برای نمونه گفته شده که برخی از قاریان قرآن، ده نفر از خاندانشان را که عذاب بر آنها واجب شده است، شفاعت مینمایند. جالب اینجاست که در یکی از روایات، پس از اینکه پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) فرمودند که امکان شفاعت کردن این گناهکاران وجود دارد، اصحاب پرسیدند که چگونه این قضیه امکان دارد؟
و خود پیامبر اسلام (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) پاسخ دادند: زیرا انسان نیکوکار نیاز به شفاعت ندارد
و شفاعت قرار داده شده تا گناهکاران هلاک شونده نجات پیدا کنند.
در ادامه برخی از این روایت شیعه
و اهل سنت بیان می گردد:
«
وَ مِنْه
[
ثواب الاعمال
]
عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ اِبْرَاهیمَ عَنْ
اَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اِسْمَاعِیلَ
بْنِ الْفَضْلِ عَنْ سَخْتَوَیْه
بْنِ شَبِیبٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ اِسْمَاعِیلَ عَنْ سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ عَنْ اَبِی عُثْمَانَ النَّهدِیِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (رحمةالله) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه ص: مَا مِنْ عَبْدٍ یُصَلِّی لَیْلَه الْعِیدِ سِتَّ رَکَعَاتٍ اِلَّا شُفِّعَ فِی اَهلِ بَیْتِه کُلِّهمْ
وَ اِنْ کَانُوا قَدْ وَجَبَتْ لَهمُ النَّارُ قَالُوا
وَ لِمَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّه- قَالَ لِاَنَّ الْمُحْسِنَ لَا یَحْتَاجُ اِلَی الشَّفَاعَه اِنَّمَا الشَّفَاعَه لِکُلِّ هالِکٍ؛
سلمان فارسی (رحمةالله) از پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نقل مینماید که فرمود: هیچ بندهای نیست که
شب عید [
فطر
]
شش رکعت
نماز بخواند مگر اینکه به او اجازه شفاعت همه خانوادهاش داده میشود
و اگر چه آتش برایشان قطعی شده باشد.
[
اصحاب
]
گفتند: دلیل این مطلب چیست ای پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)؟ فرمود: زیرا انسان نیکوکار که نیاز به شفاعت ندارد وهمانا شفاعت فقط برای کسانی است که هلاک شونده هستند.»
همانگونه که روشن است، پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) در این روایت، شفاعت را لطف
و رحمتی میداند که قرار داده شده تا هلاکشوندگان
و کسانی که آتش برایشان قطعی شده را، نجات دهد
و الا انسان نیکوکار، به وسیله نیکیهایش از شر بدیهایش نجات پیدا خواهد کرد. همچنین در این روایت، پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)، کسی را که در شب عید فطر شش رکعت نماز بخواند، دارای مقام شفاعت از همه خانوادهاش دانسته است.
در روایت دیگری، در تفسیر
علی بن ابراهیم قمی (رحمةالله)، این چنین آمده است:
«قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَه
بْنِ عَمَّارٍ عَنْ اَبِی الْعَبَّاسِ الْمُکَبِّرِ قَالَ دَخَلَ مَوْلًی لِامْرَاَه عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ ع عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ ع یُقَالُ لَه: ابواَیْمَنَ، فَقَالَ: یَا اَبَا جَعْفَرٍ یغرونَ النَّاسَ
وَ یَقُولُون: شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ «شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ». فَغَضِبَ ابوجَعْفَرٍ ع حَتَّی تَرَبَّدَ وَجْهه ثُمَّ قَالَ: وَیْحَکَ یَا اَبَا اَیْمَنَ اَ غَرَّکَ اَنْ عَفَّ بَطْنُکَ
وَ فَرْجُکَ- اَمَا لَوْ قَدْ رَاَیْتَ اَفْزَاعَ الْقِیَامَه لَقَدِ احْتَجْتَ اِلَی شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ صوَیْلَکَ فَهلْ یَشْفَعُ اِلَّا لِمَنْ وَجَبَتْ لَه النَّارُ ثُمَّ قَالَ: مَا اَحَدٌ مِنَ الْاَوَّلِینَ
وَ الْآخِرِینَ اِلَّا
وَ هوَ مُحْتَاجٌ اِلَی شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ صیَوْمَ الْقِیَامَه، ثُمَّ قَالَابوجَعْفَرٍ ع: اِنَّ لِرَسُولِ اللَّه صالشَّفَاعَه فِی اُمَّتِه-
وَ لَنَا الشَّفَاعَه فِی شِیعَتِنَا
وَ لِشِیعَتِنَا الشَّفَاعَه فِی اَهالِیهمْ- ثُمَّ قَالَ:
وَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ فِی مِثْلِ رَبِیعَه
وَ مُضَرَ فَاِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ حَتَّی لِخَادِمِه
وَ یَقُولُ: یَا رَبِّ حَقُّ خِدْمَتِی کَانَ یَقِینِی الْحَرَّ
وَ الْبَرْد؛
ابوالعباس مکبر نقل مینماید که غلام همسر
امام سجاد (علیهالسّلام) که اسمش
ابوایمن بود، بر
امام محمد باقر (علیهالسلام)، وارد شد
و عرض کرد: یا ابا جعفر (علیهالسلام)؛ مردم را گمراه میکنند
و می گویند: شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) وجود دارد! شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) وجود دارد (یعنی این مطلب نادرست را به خورد مردم میدهند در حالیکه واقعیت ندارد) پس حضرت امام
محمد باقر (علیهالسلام)، عصبانی شدند به گونهای که صورتشان بر افروخته گردید
و فرمودند: وای بر تو ای ابا ایمن! آیا تو را گول زدهاند که گفتهاند: شکم
و شهوتت از گناه پاک بماند؟ (یعنی همانگونه که این جزء معارف دین است
و به آن اعتقاد داری
و فایدهاش به تو میرسد، شفاعت پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نیز جز دین است
و ایمان به آن به خودت نفع میرساند) تو اگر مصیبت
و گرفتاری بزرگ قیامت را ببینی، (خواهی فهمید) که یقینا به شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نیاز داری. وای بر تو! آیا جز این است که ایشان از کسانی شفاعت مینمایند که آتش برایشان قطعی شده است. سپس امام
محمد باقر (علیهالسّلام) فرمود: هیچ کس از اولین
و آخرین نیست مگر اینکه نیازمند شفاعت پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) است. امام
محمد باقر (علیهالسّلام) سپس فرمودند: پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) از امتشان شفاعت میکنند
و ما نیز از شیعیان شفاعت مینماییم
و شیعیان ما از خانواده
و اهل خودشان شفاعت مینمایند سپس فرمودند: انسانِ دارای ایمان، به اندازه دو
قبیله ربیعه و مضر شفاعت مینماید
و انسان دارای ایمان حتی از خادم خودش نیز، شفاعت میکند
و میگوید: خداوندا حق خادمم بر من این است که به من خدمت میکرد
و مرا از گرما
و سرما نگه میداشت.»
در اینجا لازم است چند نکته نسبت به این روایت توضیح داده شود:
۱. این روایت از نظر سندی، معتبر است
و بر اساس مبانی رجالی برخی از علماء «صحیح»
و بر اساس مبانی برخی دیگر «حسن» است که در هر دو صورت معتبر میباشد؛ زیرا علی
بن ابراهیم ثقه است
و پدر ایشان بر اساس دیدگاه برخی ثقه است (در این صورت روایت صحیح میشود)
و بر اساس دیدگاه برخی دیگر، توثیق صریح ندارد اما مدح شده است (بر این اساس روایت حسن میشود)
و ابن ابی عمیر از اصحاب اجماع
و مشایخ ثقات است که جز از ثقه نقل نمینمایند
و به همین دلیل، راویهایی که جلوتر از ایشان هستند، نیاز به بررسی ندارند
و بنابراین، سند این روایت معتبر میباشد.
۲. در این روایت نیز همانند روایت پیشین، امام
محمد باقر (علیهالسلام)، فرمودهاند که امکان شفاعت از کسانی که آتش برایشان قطعی شده، وجود دارد. علاوه بر اینکه در این روایت، امام تصریح مینمایند که همه شیعیان اجازه شفاعت از خانواده
و اهلشان را دارند؛ بنابراین بر اساس این روایت نیز، اینکه فردی که آتش برایش قطعی شده، شفاعت شود، امری ممکن
و جز معارف دین شمرده شده است.
همانگونه که پیش از این گذشت، این روایات اختصاص به شیعه ندارد
و در روایات اهل سنت نیز آمده که امکان شفاعت از کسی که آتش
و عذاب برایش قطعی شده، وجود دارد
و انسان مومن میتواند از کسانیکه آتش برایشان قطعی شده، شفاعت نماید. برای نمونه برخی از این روایت بیان میگردد.
ابن ماجه در سننش، که از کتب ششگانه اهل سنت به حساب میآید، این چنین نقل کرده است:
«حدثنا عَمْرُو
بن عُثْمَانَ
بن سَعِیدِ بن کَثِیرِ
بن دِینَارٍ الْحِمْصِیُّ ثنا
محمد بن حَرْبٍ عن ابی عُمَرَ عن کَثِیرِ
بن زَاذَانَ عن عَاصِمِ
بن حمزه عن عَلِیِّ
بن ابی طَالِبٍ قال قال رسول اللَّه صلی الله علیه وسلم من قَرَاَ الْقُرْآنَ وَحَفِظَه اَدْخَلَه الله الْجَنَّه وَشَفَّعَه فی عَشَرَه من اَهلِ بَیْتِهکلهم قد استوجب النَّارَ؛
[
امام
]
علی
بن ابی طالب (علیهماالسلام) از پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآله) نقل کرده که فرمود: هر کس که قرآن را بخواند
و حفظ کند، خداوند او را داخل بهشت خواهد کرد
و به او اجازه شفاعت ده نفر از خانوادهاش را میدهد، در حالیکه برای همه آن ده نفر، آتش قطعی شده است.»
این روایت را با اندک تفاوتی،
ترمذی نیز در سننش نقل کرده است:
«حدثنا عَلِیُّ
بن حُجْرٍ اخبرنا حَفْصُ
بن سُلَیْمَانَ عن کَثِیرِ
بن زَاذَانَ عن عَاصِمِ
بن ضَمْرَه عن عَلِیِّ
بن ابی طَالِبٍ قال قال رسول اللَّه صلی الله علیه وسلم من قَرَاَ الْقُرْآنَ وَاسْتَظْهرَه فَاَحَلَّ حَلَالَه وَحَرَّمَ حَرَامَه اَدْخَلَه الله بِه الْجَنَّه وَشَفَّعَه فی عَشْرَه من اَهلِ بَیْتِه کلهم وَجَبَتْ له النَّارُ؛
[
امام
]
علی
بن ابی طالب(علیهماالسلام) از پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآله) نقل کرده که فرمود: هر کس که قرآن را بخواند
و از آن برداشت کند
و حلالش را
حلال و حرامش را
حرام بشمرد، خداوند او را داخل بهشت خواهد کرد
و به او اجازه شفاعت از ده نفر از خانوادهاش را خواهد داد در حالیکه بر همه این ده نفر، آتش قطعی شده است.»
این روایت را علاوه بر این دو نفر،
احمد بن حنبل، امام مذهب حنبلی نیز، در دو جای مسندش نقل کرده است.
هم چنین این روایت را، بسیاری دیگر از علمای اهل سنت، هم چون
ابویعلی در مسندش،
بیهقی در
شعب الایمان،
آجری در
الشریعه،
طبرانی در
المعجم الاوسط و... نقل کردهاند، هم چنین برخی از علمای اهل سنت هم چون
خطیب بغدادی در
تاریخ بغداد، این روایت را از
عایشه نقل کردهاند. هم چنین بیهقی در شعب الایمان این روایت را از
جابر از پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نقل کرده است.
مطلب مهم دیگر اینکه ابن حبان در صحیحش، از ابوحاتم نقل مینماید که عفو پروردگار عبارت است از این که کسانی را که عذاب
و آتش برایشان قطعی شده است به وسیله شفاعت یا چیز دیگری نجات دهد
و ببخشد:
«قَالَ ابوحَاتِمٍ: الْفَرْقُ بَیْنَ الْعَفْوِ وَالْغُفْرَانِ اَنَّ الْعَفْوَ قَدْ یَکُونُ مِنَ الرَّبِّ جَلَّ وَعَلا لَمْنِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ مِنْ عِبَادِه قَبْلَ تَعْذِیبِه اِیَّاهمْ نَعُوذُ بِاللَّه مِنْه وَقَدْ یَکُونُ ذَلِکَ بَعْدَ تَعْذِیبِه اِیَّاهمُ الشَّیْءَ الْیَسِیرَ ثُمَّ یَتَفَضَّلُ عَلَیْهمْ جَلَّ وَعَلا بِالْعَفْوِ اِمَّا مِنْ حَیْثُ یُرِیدُ اَنْ یَتَفَضَّلَ وَاِمَّا بِشَفَاعَه شَافِعٍ وَالْغُفْرَانُ هوَ الرِّضَا نَفْسُه وَلا یَکُونُ الْغُفْرَانُ؛
ابوحاتم میگوید: فرق میان عفو
و غفران در این است که عفو، از جانب پروردگار برای بندگانی است که آتش برایشان قطعی شده است، پیش از آنکه عذابشان کند...
و گاهی این عفو پس از اینکه مقدار کمی این بندگان را عذاب کرده است، صورت میگیرد. این عفو ممکن است با لطف خود خداوند باشد یا با شفاعت شفاعتکننده
و....»
اینکه کسانی که عذاب
و آتش الهی برایشان قطعی شده است، مورد شفاعت قرار گرفته
و نجات پیدا کنند، اختصاص به زائر امام حسین (علیهالسّلام) ندارد
و در روایات شیعه
و اهل سنت، موارد متعددی آمده است که در آن گفته شده، شخصی به دلیل کار نیکویی که انجام داده، میتواند از کسانی که عذاب
و آتش برایشان قطعی شده شفاعت کند.
معنای قطعی شدن عذاب
پس از اینکه روشن شد روایات
و همچنین عبارات علمای شیعه
و اهل سنت، دلالت دارد بر اینکه شفاعت لطفی از سوی خداست که به برخی اجازه میدهد تا کسانی را که عذاب
و آتش بر آن ها قطعی شده، نجات دهند، این پرسش مطرح میشود که پس مراد از اینکه عذاب بر این افرادی که بعدا با شفاعت نجات پیدا میکنند، قطعی شده است، چیست؟
منظور این است که گناهان
و اعمال این افراد باعث شده که شایسته
و لایق عذاب شوند. برای نمونه اگر کسی
شهادت باطل بر علیه کسی بدهد
و یا قسم باطل بخورد
و با این شهادت یا
قسم، حق آن شخص را بخورد، بر اساس روایات، عذاب
و آتش برایش قطعی میشود. در این هنگام گفته میشود که «مقتضی» یعنی زمینه برای عذاب شدن این فرد وجود دارد؛ اما این به تنهایی باعث نمیشود که این شخص در
روز قیامت به آتش برود
و عذاب شود؛ بلکه اگر این فرد، توبه کند
و حق شخص
مظلوم را جبران نموده
و رضایتش را جلب نماید، در این صورت دیگر عذاب نخواهد شد
و اصطلاحا گفته میشود که «مانع» از عذاب وجود دارد. در محل بحث ما نیز این طور است
و برخی افراد با انجام گناهان بزرگ در این دنیا، مستحق عذاب الهی
و آتش میشوند
و به اصطلاح مقتضی عذاب برایشان وجود دارد اما برخی از این افراد، مانعی از عذابشان در روز قیامت به وجود نمیآید
و به جهنم میروند
و برخی دیگر، بر اثر عفو
و بخشش خداوند یا شفاعت پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم)، ائمه (علیهمالسلام)، انسانهای صالح
و برخی مومنان هم چون زائر امام حسین (علیهالسلام)، مورد شفاعت قرار گرفته
و نجات پیدا میکنند
و به اصطلاح مانع از عذابشان وجود دارد. بنابراین وجود «مقتضی»، به تنهایی، سبب نمیشود که چیزی اتفاق بیفتد
و هنگامی آن حادثه واقع میشود که «مانع» نیز وجود نداشته باشد. بنابراین شفاعت در مانع بودن همانند توبه است که گاهی باعث میشود عذابی که قطعی شده، برداشته شود. پس از اینکه معنای قطعی بودن عذاب
و شفاعت، به درستی، فهمیده شد، دیگر جایی برای اشکال باقی نمیماند.
همانگونه که گذشت، عقیده به نجات پیدا کردن برخی افرادی که عذاب
و آتش برایشان قطعی شده، نه تنها منافاتی با مبانی عقیدتی شیعه ندارد، بلکه با مبانی اهل سنت نیز در تضاد نیست
و در روایات این فرقه
و دیدگاه علمایشان، تصریح شده که با شفاعت، برخی از کسانی که عذابشان قطعی شده، نجات پیدا میکنند. در این میان تنها دو گروه خوارج
و معتزله این چنین اعتقادی ندارند که هر دو گروه منقرض شده
و هم اکنون پیروانی ندارند
و بنابراین، عموم اهل سنت کنونی، به درستیِ این اعتقاد اذعان دارند. برای نمونه قرطبی در تفسیرش از
قاضی عیاض این چنین نقل کرده است:
«قال القاضی ابوالفضل عیاض: شفاعات نبینا صلی الله علیه وسلم یوم القیامه خمس شفاعات: العامه والثانیه فی ادخال قوم الجنه دون حساب الثالثه فی قوم من موحدی امته استوجبوا النار بذنوبهم فیشفع فیهم نبینا صلی الله علیه وسلم ومن شاء الله ان یشفع ویدخلون الجنه وهذه الشفاعه هی التی انکرتها المبتدعه الخوارج والمعتزله؛
قاضی عیاض میگوید: پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله) پنج شفاعت دارد: اول شفاعت عامه
[
که شامل همه میشود
]
و دوم
[
شفاعت ایشان در داخل کردن قومی بدون حساب به بهشت. سومین
[
نوع از انواع شفاعت
]
درباره گروهی از موحدین امت
[
کسانی که شهادت به یگانگی خداوند میدهند
]
است که آتش
و عذاب بر آنها واجب شده
و پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله) از آنها شفاعت مینماید
و هم چنین از هر کسی که بخواهد شفاعت میکند
[
حتی اگر از این امت نباشند
]
و وارد بهشت میشوند. این شفاعت، همان شفاعتی است که بدعتگذاران خوارج
و معتزله آن را انکار کردهاند.»
بر اساس روایات
و اعتقاد شیعه
و اهل سنت، شفاعت تنها اختصاص به پیامبران، اولیای الهی
و شهدا ندارد
و بسیاری از افراد دارای ایمان نیز، با اجازه خداوند متعال، از دیگران شفاعت خواهند کرد. با اندک دقتی در روایات
و مطالبی که تاکنون از علمای شیعه
و اهل سنت بیان گردید، خواهید دید که در بسیاری از این روایات
و مطالب، تصریح شده که مومنین عادی همچون کسی که قرآن تلاوت مینماید یا نماز خاصی همچون نماز شب عید فطر را میخواند، اجازه شفاعت از دیگران را دارند
و این موضوع اختصاص به گروهی خاص همچون پیامبران (علیهمالسّلام) ندارد. با وجود اینکه بسیاری از مطالبی که پیش از این نقل شد، دلالت بر این مطلب دارد.
در ادامه چند مورد که در آن تصریح شده مومنین عادی نیز اجازه شفاعت دارند، بیان خواهد شد.
همانگونه که گذشت در روایتی که علمای شیعه آن را با سند معتبر - صحیح یا حسن - نقل کرده اند، امام
محمد باقر (علیهالسّلام) تصریح فرمودهاند که همه شیعیان
و هر انسان دارای ایمانی اجازه شفاعت از اهل
و خانوادهاش را دارد:
«قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَه
بْنِ عَمَّارٍ عَنْ اَبِی الْعَبَّاسِ الْمُکَبِّرِ قَالَ دَخَلَ مَوْلًی لِامْرَاَه عَلِیِّ
بْنِ الْحُسَیْنِ ع عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ ع یُقَالُ لَه: ابواَیْمَنَ، فَقَالَ: یَا اَبَا جَعْفَرٍ یغرونَ النَّاسَ
وَ یَقُولُون: شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ «شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ». فَغَضِبَ ابوجَعْفَرٍ ع حَتَّی تَرَبَّدَ وَجْهه ثُمَّ قَالَ: وَیْحَکَ یَا اَبَا اَیْمَنَ اَ غَرَّکَ اَنْ عَفَّ بَطْنُکَ
وَ فَرْجُکَ- اَمَا لَوْ قَدْ رَاَیْتَ اَفْزَاعَ الْقِیَامَه لَقَدِ احْتَجْتَ اِلَی شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ صوَیْلَکَ فَهلْ یَشْفَعُ اِلَّا لِمَنْ وَجَبَتْ لَه النَّارُ ثُمَّ قَالَ: مَا اَحَدٌ مِنَ الْاَوَّلِینَ
وَ الْآخِرِینَ اِلَّا
وَ هوَ مُحْتَاجٌ اِلَی شَفَاعَه
مُحَمَّدٍ صیَوْمَ الْقِیَامَه، ثُمَّ قَالَابوجَعْفَرٍ ع: اِنَّ لِرَسُولِ اللَّه صالشَّفَاعَه فِی اُمَّتِه-
وَ لَنَا الشَّفَاعَه فِی شِیعَتِنَاوَ لِشِیعَتِنَا الشَّفَاعَه فِی اَهالِیهمْ- ثُمَّ قَالَ:
وَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ فِی مِثْلِ رَبِیعَه
وَ مُضَرَ فَاِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ حَتَّی لِخَادِمِهوَ یَقُولُ: یَا رَبِّ حَقُّ خِدْمَتِی کَانَ یَقِینِی الْحَرَّ
وَ الْبَرْد؛
ابوالعباس المکبر نقل مینماید که غلام همسر امام سجاد (علیهالسّلام) که اسمش ابوایمن بود، بر امام
محمد باقر (علیهالسلام)، وارد شد
و عرض کرد: یا ابا جعفر (علیهالسلام)؛ مردم را گمراه می کنند
و می گویند: شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) وجود دارد! شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) وجود دارد
این مطلب نادرست را به خورد مردم می دهند در حالی که واقعیت ندارد پس حضرت امام
محمد باقر (علیهالسلام)، عصبانی شد به گونه ای که صورتشان بر افروخته گردید
و فرمود: وای بر توای ابا ایمن! آیا تو را گول زدهاند که گفتهاند: شکم
و شهوتت از گناه پاک بماند؟
همان گونه که این جزء معارف دین است و به آن اعتقاد داری و فایده اش به تو می رسد، شفاعت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز جز دین است و ایمان به آن به خودت نفع میرساند تو اگر مصیبت
و گرفتاری بزرگ قیامت را ببینی،
فهمید که یقینا به شفاعت
محمد (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) نیاز داری. وای بر تو! آیا جز این است که ایشان از کسانی شفاعت می نماید که آتش برایشان قطعی شده است. سپس امام
محمد باقر (علیهالسّلام) فرمود: هیچ کس از اولین
و آخرین نیست مگر این که نیازمند شفاعت پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) است. امام
محمد باقر (علیهالسّلام) سپس فرمودند: پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) از امتشان شفاعت میکنند
و ما نیز از شیعیان شفاعت می نماییم وشیعیان ما از خانواده
و اهل خودشان شفاعت می نمایندسپس فرمودند: انسانِ دارای ایمان بهاندازه دو قبیله ربیعه
و مضر شفاعت مینماید
و انسان دارای ایمان حتی از خادم خودش نیز، شفاعت می کندو میگوید: خداوندا حق خادمم بر من این است که به من خدمت می کرد
و مرا از گرما
و سرما نگه می داشت.»
در این روایت به روشنی بیان شده است که همه شیعیان اهل بیت (علیهمالسّلام) اجازه شفاعت از خانواده خود را دارند
و انسان دارای ایمان بهاندازه دو قبیله ربیعه
و مضر، شفاعت خواهد کرد تا جایی که از خادم منزلش نیز شفاعت خواهد نمود. همان گونه که روشن است بر اساس این روایت معتبر، شفاعت اختصاص به پیامبران (علیهمالسّلام)
و اولیای الهی ندارد
و بسیاری از انسانهای دارای ایمانِ عادی نیز، بر این لطف الهی، اجازه خواهند داشت.
در روایتی دیگری در کتاب شریف
وسائل الشیعه، که سندش صحیح
و بسیار معتبر است، این چنین آمده است:
«
وَ [
محمد بن علی
بن الحسین
بن بابویه
]
عَنْ اَبِیه عَنْ عَبْدِ اللَّه
بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ
اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ اَبِی نَجْرَانَ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ (علیهالسّلام) یَقُولُ: مَنْ عَادَی شِیعَتَنَا فَقَدْ عَادَانَا
وَ مَنْ وَالاهمْ فَقَدْ وَالانَا لِاَنَّهمْ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا مَنْ اَحَبَّهمْ فَهوَ مِنَّا
وَ مَنْ اَبْغَضَهمْ فَلَیْسَ مِنَّا اِلَی اَنْ قَالَ مَنْ رَدَّ عَلَیْهمْ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّه
وَ مَنْ طَعَنَ عَلَیْهمْفَقَدْ طَعَنَ عَلَی اللَّه لِاَنَّهمْ عِبَادُ اللَّه حَقّاً
وَ اَوْلِیَاؤُه صِدْقاً
وَ اللَّه وَاِنَّ اَحَدَهمْ لَیَشْفَعُ فِی مِثْلِ رَبِیعَه
وَ مُضَرَفَیُشَفِّعُه اللَّه فِیهمْ لِکَرَامَتِه عَلَی اللَّه عَزَّ
وَ جَلَّ؛
ابن ابی نجران میگوید: از امام رضا (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: هر کس که با شیعیانمان دشمنی نماید، به درستی با ما دشمنی کرده است
و هر کس که آنها را دوست بدارد، به درستی ما را دوست دارد؛ زیرا که شیعیان ما از گل ما آفریده شدهاند، هر کس که آنها را دوست بدارد از ماست
و هر کس که دشمنشان بدارد از ما نیست.... هر کس که آنها را رد کند، خداوند را رد کرده است
و هر کس که به آنها طعنه بزند، بر خداوند طعنه زده است؛ زیرا آنها بندگان حقیقی خداوند
و اولیای راستینش هستند
و به خداوند سوگند، هر کدام از آنها، به اندازه دو قبیله ربیعه
و مضر شفاعت مینماید
و خداوند این شفاعت را از او به دلیل ارزشش نزد خداوند، میپذیرد.»
بر اساس
رجال شیعه، همه راویان این حدیث از شیعیان
عادل، ثقه
و امامی هستند
و سندش صحیح است. در این روایت نیز امام رضا (علیهالسّلام) تصریح فرموده است که همه شیعیان اجازه شفاعت از دیگران را دارند
و هر نفرشان به اندازه دو قبیله ربیعه
و مضر شفاعت مینمایند
و این روایت نیز نشان میدهد که شفاعت اختصاص به پیامبران (علیهمالسّلام)
و اولیای الهی ندارد.
مرحوم شیخ صدوق (رحمةالله) نیز در کتاب
اعتقادات الامامیه که در آن عقاید شیعیان را بیان کرده، تصریح مینماید که بر اساس اعتقاد مذهب تشیع، هر مومنی میتواند در روز قیامت شفاعت نماید
و کمترین تعدادی که شفاعت مینماید، سی نفر است:
«
و الشفاعه للانبیاء
و الاوصیاء
و المؤمنین
و الملائکه
و فی المؤمنین من یشفع فی مثل ربیعه
و مضر
و اقل المؤمنین شفاعه من یشفع لثلاثین انسانا؛
شفاعت برای پیامبران (علیهمالسّلام)
و اوصیای پیامبران
و مومنان
و فرشتگان است
و برخی از انسانهای دارای ایمان به اندازه دو قبیله ربیعه
و مضر شفاعت مینمایند
و در میان انسانهای دارای ایمان، کمترین مقداری که یک نفر شفاعت مینماید، سی نفر است.»
آنچه گذشت، تنها نمونهای از روایات
و متون معتبر شیعه است که نشان میدهد، شفاعت اختصاص به پیامبران (علیهمالسّلام)
و اولیای الهی ندارد
و بسیاری از انسانهای دارای ایمان نیز شفاعت مینمایند
و بنابراین بر اساس مکتب
اهل بیت (علیهمالسلام)، اشکالی ندارد که زائر امام حسین (علیهالسّلام) نیز از دیگران شفاعت بنماید.
اما بر اساس مکتب اهل سنت نیز، این موضوع اشکالی ندارد
و همان گونه که گذشت، بسیاری از متون علمای معتبر اهل سنت
و روایاتشان، دلالت دارد بر این که افراد با ایمان عادی نیز میتوانند شفاعت نمایند.
برای نمونه گفته شد که قرطبی در تفسیرش از قاضی عیاض این چنین نقل کرده است:
«... الثالثه فی قوم من موحدی امته استوجبوا النار بذنوبهم فیشفع فیهم نبینا صلی الله علیه
و سلم
و من شاء الله ان یشفع ویدخلون الجنه.... الرابعه فیمن دخل النار من المذنبین فیخرجون بشفاعه نبینا صلی الله علیه
و سلم
و غیره من الانبیاء
و الملائکه واخوانهم المؤمنین؛
سومین
[
نوع از انواع شفاعت
]
درباره گروهی از موحدین امت
[
کسانی که شهادت به یگانگی خداوند میدهند
]
است که آتش
و عذاب بر آنها واجب شده
و پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله) از آنها شفاعت مینماید
و هم چنین از هر کسی که بخواهد شفاعت میکند
[
حتی اگر از این امت نباشند
]
و وارد بهشت میشوند.... چهارمین
[
نوع شفاعت
]
درباره کسانی از گناهکاران است که وارد جهنم شدهاند
و با شفاعت پیامبر ما (صلیاللهعلیه
وآله)
و دیگر پیامبران (علیهمالسلام)
و فرشتگان
و برادران با ایمانشان از آتش خارج میشوند.»
هم چنین
احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل کرده است که در روز قیامت با شفاعت یک نفر که پیامبر نیست، به اندازه دو قبیله ربیعه یا مضر یا اندازه یکی از این دو قبیله، وارد بهشت میشوند.
«حدثنا عبد اللَّه حدثنی ابی ثنا ابوالْمُغِیرَه ثنا عبد الرحمن
بن مَیْسَرَه الحضرمی قال سمعت اَبَا اُمَامَه یقول: قال لی رسول اللَّه: لَیَدْخُلَنَّ الْجَنَّه بِشَفَاعَه الرَّجُلِ الْوَاحِدِ لیس بنبی مِثْلُ الْحَیَّیْنِاو اَحَدِ الْحَیَّیْنِ رَبِیعَه وَمُضَرَ فقال قَائِلٌ انما رَبِیعَه من مُضَرَ قال انما اَقُولُ ما اُقَوَّلُ؛
ابوامامه میگوید که پیامبر خدا (صلیاللهعلیه
وآله) به من فرمود: با شفاعت یک نفر که پیامبر نیز نیست، به اندازه دو قبیله ربیعه
و مضر یا به اندازه یکی از آنها واردبهشت میشوند....»
احمد حمزةالزین، از علمای
و شارحین معروف کتابهای اهل سنت، در شرح این حدیث تصریح به صحت سندش کرده است:
اسناده صحیح.
در بسیاری دیگر از روایات اهل سنت نیز، این مطلب به صراحت بیان شده است.
خلاصه بحث اینکه بر اساس مبانی شیعه
و اهل سنت، شفاعت اختصاص به پیامبران (علیهمالسّلام)
و اولیای الهی نداشته
و برخی از افراد عادی دارای ایمان نیز اجازه شفاعت خواهند داشت
و بنابراین این که برخی از زائرین امام حسین (علیهالسّلام) نیز شفاعت کنند، با دیدگاه شیعه
و اهل سنت، از این جهت در تعارض نیست.
موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «شفاعت زائران امام حسین».