شرک (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شِرْک (به فتح شین و سکون راء) یکی از مفردات
نهج البلاغه به معنای
شریک شدن است. که
حضرت علی (علیهالسلام) درباره
ریا و عدم
غفران شرک و... از این واژه استفاده نموده است.
شِرْک (به فتح شین) به معنای
شرکت و
مشارکت به معنی
شریک شدن آمده است.
واژه «
اشراک» به معنای
شریک کردن است.
واژه «
شِرْک» (به کسر شین) اسم است یعنی عمل
شرک و نیز به معنی
شریک و نصیب است.
واژه «
مشرک» و آن کسی است که برای
خدا شریک قرار بدهد.
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره ریا فرموده است: «
«وَ اعْلَمُوا اَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ»؛
آگاه باشید! ریاکاری هر چند کم باشد،
شرک است.»
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره عدم غفران
شرک فرموده است: «
«فَاَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لاَ یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ»؛
اما ظلمی که بخشوده نخواهد شد،
شرک به خداست.
» قال الله تعالی:
اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ• امام (صلواتاللهعلیه) درباره
جاهلان عالمنما فرموده است: «
«فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ اَضَالِیلَ مِنْ ضُلاَّلٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ اَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ»؛
مجهولاتی را از نادانان و گمراهیهایی از گمراهان گرفته و برای مردم از ریسمانهای
غرور تلههایی نصب کرده است.» «
شرک» (مثل قمر) به معنی
شریک و نیز به معنی تلّه صیادی است جمع آن در هر دو صورت
اشراک است.
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره کسانی که
شیطان را ملاک و اساس کار قرار دادهاند فرموده است: «
«اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِاَمْرِهِمْ مِلاَکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْرَاکاً»؛
شیطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادهاند، او نیز آنها را به عنوان دامهای خویش (یا
شریکان خود) برگزید.
اشراک جمع
شریک و
شرک هر دو است یعنی آنها شیطان را برای خود معیار قرار دادند و شیطان آنها را برای خود
شریک اخذ کرده است و یا شیطان آنها را برای خود تلهها اخذ کرده است «
شرک» (بر وزن عنق) جمع
شراک (مثل کتاب) و
شرک (مثل قمر) است در صورت اوّل به معنی راه و در صورت دوم به معنی تله است.
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف
زمان جاهلیّت فرموده است: «
«وَ خُذِلَ الاِیمَانُ... وَ دَرَسَت سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ»؛
ایمان مخذول گشته و راههایش مندرس شده و جادههایش محو گردیده بود.»
این واژه موارد متعددی در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «شرک»، ج۲، ص۵۹۴.