شرفالدین عبدالمؤمن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شرفالدین عبدالمؤمن، محمد بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه شغروه اصفهانی، از عالمان و شاعران
قرن ششم است.
در منابع،
نام شغروه به شکلهای متفاوت آمده است: شمروه،
شغروه،
سغرویه،
شروة،
شوروه،
شغروه،
شقروه،
و شغردهای.
در بیشتر منابع، نام وی به صورت شغروه آمده است.
در توجیه شغردهای گفته شده که
شرف اهل شغر است و شفر، دهی است از اضافات
اصفهان که به آن پژوه میگویند.
این توجیه درست نمینماید و گویا نسبت شفردهای برساختۀ
ذهن متأخران است.
به احتمال بسیار، همان صورت شغروه درست است، چون خاندان شغروه از خاندانهای سرشناس اصفهان در
سدۀ ششم بودهاند و
شرف نیز از همان خاندان است.
دربارۀ نام این خاندان و وجه تسمیۀ آن
و تلفظ دقیق شغروه بحثهایی وجود دارد و سه صورت شَغَروه، شُفْروه و شَفْروه را پیشنهاد کردهاند.
رفیعالدین لبنانی، شاعر معاصر و همشهری
شرف، بیتی دارد که تلفظ شفروه را تا حدودی آشکار میسازد: «کس ار ز آل شفروه بپرسدم باری به یک پیام ز سعد جناب بازآرد».
با توجه به وزن بیت و قواعد عروض، «ر» در شغروه قطعاً ساکن است: شفرْوه.
اما، تلفظ «ش» و «ف» در شفرْوه هنوز بهطور دقیق مشخص نیست.
خاندان شغروه در قرن ششم و هفتم پرچمدار
علم و
ادب بودند و در اصفهان و
قزوین و شیراز
شهرت داشتند.
شش تن از ایشان از وعاظ و
قضاة و ادبا و محدثان معروف
زمان خود به شمار میرفتند: هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه اصفهانی، فقیه و قاضی حنفیان اصفهان (
پدر شرف)؛
شرفالدین عبدالمؤمن بن هبةالله بن محمد هبةالله بن حمزه، واعظ (
شرف شغروه)؛ ابوالوفا عبیدالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه، واعظ قزوینی معروف به ابنشغروه (
برادر شرف)؛ ابوالبرکات رزقالله بن هبةالله بن محمد قزوینی، معروف به ابنشغروه (برادر
شرف)؛ فضلالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه قزوینی، معروف به ابنشغروه (برادر
شرف)؛ حسین بن عبیدالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه قزوینی، معروف به ابن شغروه (برادرزادۀ
شرف و
پسر ابوالوفا).
در تذکرهها به
تاریخ تولد
شرف اشارهای نشده است.
اما تاریخ تولد دو برادر کوچکتر او مشخص است: عبیدالله در ۵۳۴ به
دنیا آمده است
و فضلالله در ۵۳۶.
با توجه به اینکه تمامی افراد خانواده به واسطۀ
شرف معرفی میشوند، او میبایست سالها پیش از ایشان به دنیا آمده باشد.
بر اساس حدس نفیسی، تاریخ تولد او را میتوان دهۀ اول قرن ششم در نظر گرفت.
شرف از نزدیکان جمالالدین عبدالرزاق، مجید بیلقانی و رفیعالدین لبنانی بوده و وقتی مجیر به اصفهان آمده میان آنها هجوهای رکیک رد و بدل شده است.
حجم عظیمی از
دیوان شرف را
مدایح تشکیل میدهد.
ازجمله ممدوحان او بودهاند: ابوالمظفر رکنالدین ارسلان سلجوقی، رکنالدین طغرل سلجوقی، اتابک شمسالدین ایلدگز، اتابک شیرگیر، فخرالزمان مجدالدین اسماعیل، ابوالفتح ملکشاه بن محمود سلجوقی، علاءالدین تکش خوارزمشاه، ارسلان شاه، اتابک قزل ارسلان، آل صاعد، رکنالدین ابوالعلا صاعد بن مسعود (صدر اصفهان)، و رکن مسعود بن صاعد (صدر
جهان ).
شرفالدین و خاندانش
حنفی مذهب بودند.
شرف حنفی بودن خود را دربرخی از اشعار و مدایح خود بیان کرده است.
ازاو
دیوانی در هشت هزار بیت باقی است، شامل قصیده، ترکیب بند، ملمّع، قطعه، غزل و رباعی.
قصاید عمدهترین بخش
دیوان اوست.
در بخش کوچکی از
دیوان ، وی در
قالب قطعه به
هجو و
هزل پرداخته است.
دیوان شرف تاکنون به چاپ نرسیده است.
دو پایاننامه در دانشگاه
تهران (یکی تالیف مرتضی جعفری در ۱۳۴۶ش و دیگری تالیف عصمت اسماعیلی در ۱۳۸۰ ش) نوشته شده که دربارۀ زندگی
شرف و تصحیح
دیوان اشعار اوست.
دربارۀ چگونگی شعر
شرف در جنگها و تذکرهها سخن چندانی گفته نشده و همان مقدار اندک هم نقل جملات عوفی است که معاصر شغروه بوده است.
بسیاری از شعرهای
شرف از نظر شکل و مضمون در
مرز میان غزل و قصیده است.
قصایدش عمدتاً مدحی است و به همراه
انوری ،
خاقانی ،
سنایی و جمالالدین عبدالرزاق از بنیانگذاران
استقلال غزلی است که از تغزل آغازین قصاید جدا شده است.
غزلش سوز و گداز و
رقت و
لطافت ندارد.
معانی اختراعی و پرتکلف و
پیچیده ، که تمایل او و تمام شاعران حوزۀ لطفعلی بیک آذربایجان و
عراق در آن دوره بوده، در شعرش زیاد است.
آثار علوم عقلی و ادب عربی در شعرش بسیار محسوس است.
علاوه بر
دیوان،
شرف کتابی دارد به زبان عربی به نام اطباق الذهب فیالمواعظ و الخطب، که به سبک مقامات حمیدی است و در مقابل اطواق الذهب زمخشری نوشته شده است.
اطباق مشتمل است بر یکصد مقاله در وعظ و
نصیحت ، که
شرف آن را به درخواست احمد بن محمد بن علی خویی (از بزرگان و اولیای زمانش) نوشته است.
کتاب به زبان منشیانۀ فصیح نوشته شده است و
قدرت وی را در این زبان نشان میدهد.
بر اطباق الذهب شرحی نوشته شده است به نام معیارالادب فی شرح اطباق الذهب فی علمالادب از میرعباس بن علی اکبر الموسوی.
اطباق الذهب بارها به چاپ رسیده، که از جمله چاپهای آن است: تصحیح مجید هادیزاده در کتاب نصوص و رسائل در ۱۳۸۵ش؛ چاپ سنگی لکهنو در ۱۳۴۲و چاپ یوسف افندی بنهانی در۱۳۰۰ در بیروت.
سال دقیق در گذشت
شرف، همچون تولد او، مبهم نیست، اما چون شعری در مدح علاءالدین تکش خوارزمشاه دارد که با شکست دادن طغرل بن ارسلان در حدود ۵۹۱ بر اصفهان
مسلط شد،
میبایست بعد از سال ۵۹۱ درگذشته باشد.
در منابع متاخر، تاریخ وفات او را سال ۵۹۸
و نیز ۶۰۰
نوشتهاند.
(۱) ابن ابیالوفاء القرشی الحنفی، جواهرالفصیه، ۱۹۷۸.
(۲) اطباقالذهب (چاپ سنگی)، لکهنو ۱۳۴۲.
(۳) نصوص و رسائل، تصحیح مجید هادیزاده، ج ۱، اصفهان، هستینما، ۱۳۸۵.
(۴) رفیع الدین لبنانی،
دیوان، به اهتمام تقی بینش پژوه، تهران ۱۳۶۹.
(۵) محمد عوفی، لبابالباب، از روی چاپ براون و قزوینی، به کوشش سعید نفیسی، تهران۱۳۳۵.
(۶) محمد قزوینی، تعلیقات لبابالالباب، لیدن ۱۲۸۱.
(۷) عباس اقبال، «خاندانهای مشهور»، یادگار، سال ۵، شماره ۶ و ۷.
(۸) علی قلی خان واله داغستانی، ریاضالشعرا، مقدمه، تصحیح و ترتیب پرفسور
شریف حسین قاسمی، کتابخانۀ رضا رامپور، ۲۰۰۱.
(۹) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۰۱.
(۱۰) امیر علیشیر نوایی، مجالسالنفائس، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۲۳.
(۱۱) میرزا محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، تهران ۱۳۴۶.
(۱۲) حمدلله مستوفی، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، تهران۱۳۶۴.
(۱۳) لطفعلی بیک آذر، آتشکده آذر، تصحیح و تحشیه و تعلیق حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۹.
(۱۴) آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج ۹، تهران۱۳۳۸.
(۱۵) عصمت اسماعیلی، تصحیح انتقادی
دیوان شرفالدین شغروه و تحقیق در زندگی و آثار و سبک شاعر (پایاننامۀ دکتری دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران)، ۱۳۸۰.
(۱۶) محمدامین ریاحی، مقدمه نزهةالمجالس، تهران ۱۳۶۶.
(۱۷) تقیالدین محمد بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات العارفین، توضیح و تصحیح سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران۱۳۸۸.
(۱۸) حاجیخلیفه، کشفالظنون، ۱۴۰۲.
(۱۹) شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح علامه قزوینی با تصحیح مجدد مدرس رضوی، تهران، بیتا.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شرفالدین عبدالمؤمن»، شماره۶۸۴۷.