شرایط فهم قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهره گیری عمیق علمی از
قرآن کریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلم حقیقی قرآن که همانا
خداوند بخشنده است.
«الرحمن• علم القرآن؛
خداوند رحمان، قرآن را
تعلیم فرمود.»
علم قرآن همراه با رحمت خدای سبحان است و
رحمت خاصه ی خداوند شامل حال پرهیزکاران میگردد.
«واتقوا الله ویعلمکم الله؛
و
تقوای الهی داشته باشید و خداوند نیز به شما علم عطا میکند.»
قرآن کریم میفرماید شما
تقوا را لباس پاکی
روح خود کنید که بهترین لباس است: «و لباس التقوی ذلک خیر؛
و لباس
تقوا بهتر است.»
در جای دیگر به صورت شرط و جزا میفرماید «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛
اگر تقوی را پیشه ی خود کنید و در برابر دستورهای الهی با تقوی باشید، خداوند برای شما نوری از علم را قرار میدهد که جدا کننده ی بین حق و باطل است.»
قرآن کریم کتابی ساده و معمولی نیست تا انسان بتواند بر اثر آشنایی با قواعد عربی و مانند آن به همه ی معارفش دست یابد، کتابی است که ریشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درک معارف بی انتهای آن بدون نردبان
تقوا و ارتباط با خدا، امکان پذیر نیست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهره مندی از علم، دخالت دارند ولی جای علم و مخزن اصلی آن همان قلب است و خدای سبحان علم الهی را به قلب کسی القا و الهام میکند که با نیروی
تقوا، از سلامت و پاکی لازم برخوردار باشد.
تقوا در قرآن کریم، در برابر مقامات ایمانی دیگر نیست، بر خلاف توبه، بازگشت، صدق، احسان و... که همه از مقامات ایمانند.
تقوا دارای
مراتب است و با هر درجه از ایمان سازگار است؛ هدایت نیز دارای همین درجات است و هر کس هر مرتبهای از
تقوا داشته باشد، هدایت معادل همان مرتبه از
تقوا نصیب او میگردد. آیه ی «ان اکرمکم عند الله اتقاکم؛
گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.» نشان میدهد که
تقوا دارای
مراتبی است که هر کس در مرتبه ی بالاتری قرار بگیرد نسبت به دیگران، کرامت بیشتری دارد.
قرآن کریم یک درجه از
تقوا را به عنوان اصل ایمان معرفی میکند که همان انجام واجبات و ترک محرمات است. این
تقوا،
تقوای عمومی است و تحصیل آن بر همه ی مردم لازم است چنانکه فرمود: «فانزل الله سکینته علی رسوله وعلی المؤمنین والزمهم کلمة التقوی؛
و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت
تقوا ملزم ساخت.» این نازلترین درجه ی
تقوا است که «
تقوای عام» شمرده میشود.
مرحله ی بالاتر از آن که «
تقوای خاص» نامیده میشود، آن است که مستحبات را انجام دهد و مکروهات را ترک کند.
و بالاخره «
تقوای اخص» آن است که دارنده ی آن جز خدا نمیاندیشد و خود را از هر چه غیر خداست نگهداری میکند که فرمود: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته؛
ای اهل ایمان
تقوای الهی را در بالاترین درجه و آنچنان که در خور اوست کسب کنید.»
گرچه
تقوای الهی به مقداری که شایسته ی خداست مقدور نیست ولی به مقداری که مقدور انسان است مطلوب است که فرمود: «فاتقوا الله ما استطعتم؛
پس تا میتوانید
تقوای الهی پیشه کنید.»
خدای سبحان برای فهم قرآن، قلب پاک و طاهر را لازم میداند؛ چنانکه میفرماید «انه لقرآن کریم• فی کتاب مکنون• لا یمسه الا المطهرون»
آن قرآن کریمی است•در کتابی نهفته• جز پاکیزگان به آن دسترسی ندارند.»
این قرآن عربی مبین یک ریشه و اصلی دارد به نام
کتاب مکنون که این قرآن در آن کتاب مکنون و مرتبط با آن است. معانی اولیه الفاظ قرآن را میتوان با
طهارت ظاهری از قرآن استفاده کرد ولی درک معارف بلند کتاب مکنون امکان پذیر نیست مگر با طهارت باطنی و قلبی. اگر کسی بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و
غسل یا
وضو نمیشود و حتی نمیتواند آیات آن را ببوسد. اما ارتباط با محتوای عمیق قرآن و با جان و
باطن قرآن، نیاز به قلبی سالم و جانی با طهارت دارد.
انسان باید پستیهای اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی پلیدند و موجب آلودگی روح هستند، از خود دور کند و دل و جان خویش را آرایش دهد تا آیینه ی قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.
روش پیشینیان که توفیق اندیشیدن و فهم قرآن نصیب آنان میگردید، این بود که نخست ده آیه را از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تعلیم میدیدند و تا آنچه را از معارف علمی و دستورات عملی مربوط به آن ده آیه، به خوبی فرا نمیگرفتند، وارد آیات دیگر نمیشدند: «انهم کانوا یاخذون من رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم عشر آیات فلا یاخذون فی العشر الآخر حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل؛
و گاهی چنان جرقهای از سوی
خداوند در دل آنان اثر میکرد که رسول خدا درباره ی آنان میفرمود «انصرف الرجل و هو فقیه؛
این مرد رفت در حالی که
فقیه بود.» و این سخن را آن حضرت درباره ی شخصی فرمود که وقتی به آیه «فمن یعمل مثقال ذره ی خیرا یره• و من یعمل مثقال ذره ی شرا یره؛
پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند و هر کس هموزن ذرهای کار بد کرده آن را میبیند.» رسید گفت این کلام مرا کفایت میکند و به سوی زادگاهش بازگشت؛ در حالی که به فرموده رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقیه شده بود؛
زیرا عصارهای از دو
حکمت نظری و عملی را آموخت و به آن ملتزم شد.
امام خمینی شرایط و عواملی را برای فهم قرآن مؤثر میداند از جمله:
۱- آشنایی با مقاصد کتاب الهی که هدفش هدایت و آموزش انسان و بیان طریق
سلوک انسانیت است؛ درحالیکه بیشتر مفسران، به سبب نزول توجه کردهاند، نه به مقصد نزول و بهطورکلی، معنای تفسیر قرآن، شرح مقاصد آن است.
۲- دانستن زبان قرآن؛ زیرا قرآن، غیر از زبان ادبیات، فلسفه و عرفان است و درعینحال که دارای معارف بلند است، به زبان عموم مردم بیان شده و برای همه مردم قابلاستفاده است.
۳- تزکیه نفس: فهم کامل قرآن تنها با استدلال و برهان و بدون بهرهمندی از طهارت و پاکی روح و نفس ناممکن است به باور امام خمینی،
تزکیه و طهارت نفس، حجابها را میزداید و سبب میشود انسان بهتر از نورانیت این کتاب الهی بهرهمند شود و انسانی که با مجاهدتها و ریاضتهای عملی و تطهیر نفوس، در فهم آیات گام بگذارد، بهقدر پاکی خود از آن بهرهمند خواهد شد.
همچنین ایشان فهم بطون قرآن و راهیابی به معانی تاویلی آن را برای قلبهایی که دارای انحراف و اعوجاج باشند امکانپذیر نمیداند، بلکه به باور ایشان، تاویلهایی که بر اساس هوای نفسانی باشد در حقیقت تفسیر به رای شمرده میشود. پس تنها کسانی که از رذایل اخلاقی پاک و به فضایل علمی و عملی آراسته باشند، از فهم و درک آیات الهی برخوردار خواهند بود.
۴- آشنایی با اشارات و تطبیقات قرآن؛ که گاهی تفسیرهای وارد شده در روایات از این قسم هستند. در تفسیر بهصورت جری و تطبیق، گاهی آیه بر مصداق خاصی از مصادیق آن تفسیر میشود و این به معنای انحصار در آن مورد نیست و از آن به جری و تطبیق تعبیر میشود. به اعتقاد امام خمینی کسی که بخواهد از قرآن بهره کافی و وافر ببرد، باید هریک از آیات قرآن را بر حالات خود منطبق کند که دارای نتایج فراوان است؛ چنانکه تطبیق معارف و احوال
قلوب و اعمال باطن و ظاهر، با کتاب الهی سبب متحقق شدن به حقیقت قرآن است.
•
فهم قرآن •
ابزار فهم قرآن •
موانع فهم قرآن •
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شرایط فهم قرآن». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.