• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شبهه مشابهت اسمی حدیث وصیت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در طول دوران غیبت امام دوازدهم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، افراد و جریان‌های مختلف با انگیزه‌های گوناگون ادعای نیابت یا وصایت کرده و حتی برخی خود را همان «مهدی موعود» نامیده‌اند. یکی از این جریانات، جریان موسوم به یمانی با رهبری فردی به نام احمدالحسن البصری در کشور عراق است.
احمد بصری با استناد به حدیث وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی، سعی در اثبات امامت دوازده مهدی پس از دوازده امام، دارد و با استفاده از مشابهت اسمی در پایان حدیث وصیت، خود را همان احمد در روایت، فرزند امام مهدی (علیه‌السّلام) و سیزدهمین وصی حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی کرده است. او با تاکید بر قسمت انتهایی حدیث وصیت و عبارت «و من بعدهم اثناعشر مهدیّاً … له ثلاثة اسامی، اسم کاسمی، و اسم ابی هو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو اول المؤمنین» و با استناد به ۲ مقدمه خود را همان احمد در حدیث وصیت دانسته است.
استدلال او در این باره مبتنی بر این مقدمات است:
۱. حدیث وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی موجب حفظ امت از ضلالت و گمراهی است و بر اساس آیات و روایات، خداوند باید از آن محافظت کرده و با قطع حیات مدعیان دروغین، اجازه احتجاج و دست‌اندازی به آن را به هیچ کس ندهد.
۲. از آنجا که وی خود را اولین فرد با نام احمد می‌داند که به این حدیث استناد نموده و معتقد است قبل از او، کسی به این روایت احتجاج نکرده است که نامش احمد باشد و خود را فرزند امام دوازدهم بداند؛ و از آنجا که او علی‌رغم ادعای خود در قید حیات است؛ پس او در احتجاج خود باین حدیث صادق است.
علاوه بر ضعف سندی و دلالی این حدیث، در پاسخ به این شبهه، چند نکته حائز اهمیت است:
۱. با بررسی اصل و نسب احمد بصری، این نتیجه به دست می‌آید که انتساب او به «الحسن» هیچ ارتباطی به امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نداشته و اصل ادعای سیادت وی از اساس مردود است.
۲. در هیچ بخشی از حدیث موسوم به وصیت، به «عاصم من الضلال» بودن آن اشاره‌ای نشده است، بنابراین، مقدمه اول استدلال احمد بصری؛ یعنی استناد به عاصم من الضلال بودن حدیث وصیت، از بین می‌رود.
۳. استناد او به آیه قرآن کریم در قطع حیات مدعیان دروغین، قیاس مع‌ الفارق است و تهدید در آیه مورد بحث متوجه شخص رسول صادق است. در ضمن عبارت «بتر الله عمره» در روایت لزوماً معنای کشته شدن نبوده و در ترجمه این عبارت چند احتمال وجود دارد. همچنین زنده بودن شخص احمد بصری در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.
۴. هیچ‌گاه نمی‌توان به‌صرف انطباق نام یک مدعی با اسامی ذکر شده در روایات به حقانیت مدعی پی برد، چرا که برای اثبات حقانیت وی در مسئله مهمی همچون امامت و سفارت، نیاز به دلائل و براهین قطعی است.
۵. هر اول بودنی دلیل بر حقانیت نیست و چه بسیار اولین‌هایی که گمراه‌تر بوده‌اند. علاوه بر اینکه پیش از احمد بصری دو مورد از مدعیان دروغین مهدویت، به این روایت استناد کرده و خود را وصی سیزدهم دانسته‌اند.




در طول دوران غیبت امام دوازدهم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، افراد گوناگون با انگیزه‌های مخلف ادعای نیابت یا وصایت کرده و حتی برخی خود را همان «مهدی موعود» نامیده‌اند. یکی از این جریانات، جریان موسوم به یمانی با رهبری فردی به نام احمدالحسن البصری در کشور عراق است.
احمد بصری با استناد به حدیث ضعیف وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی، سعی در اثبات امامت دوازده مهدی پس از دوازده امام، دارد و با استفاده از مشابهت اسمی در پایان حدیث وصیت، خود را همان احمد در روایت، فرزند امام مهدی (علیه‌السّلام) و سیزدهمین وصی حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی کرده است.


در کتاب الغیبه شیخ طوسی چنین روایت شده است: «قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم فی اللیلة التی کانت فیها وفاته لعلیّ علیه السلام: «یا ابا الحسن احضر صحیفةً و دواة» فاملا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم وصیته حتّی انتهی الی هذا الموضع، فقال: «یا علی! سیکون بعدی اثناعشر اماماً و من بعدهم اثناعشر مهدیّاً…له ثلاثة اسامی، اسم کاسمی، و اسم ابی هو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو اول المؤمنین».

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شبی که وفاتش در آن واقع شد، به علی (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای اباالحسن، کاغذ و دواتی بیاور. پس رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وصیت خود را املاء فرمود تا این‌که بدین جا رسید که فرمود: یا علی! بعد از من دوازده امام می‌باشند و بعدازآن‌ها دوازده مهدی هستند. پس تو یا علی ّ اولین از دوازده امام هستی ... سپس بعد از او دوازده مهدی می‌باشند. هرگاه وفاتش رسید آن را به پسرش مهدی اول وا‌گذار کند، برای او سه اسم است؛ یک اسمش مانند اسم من، و اسم دیگرش اسم پدر من است، و آن‌ها عبدالله و احمد هستند، و نام سوم مهدی است و او اولین مؤمنان است.»

صرف‌نظر از اینکه تمامی روایات موسوم به وصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، رونوشت و گزارشی ناقص از ماجرای مربوط به وصیت پیامبر ا کرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و نمی‌توانند به‌عنوان وصیت‌نامه آن حضرت تلقی شوند، اما بااین‌وجود؛ روایت فوق، مورد استناد احمد بصری قرارگرفته و او خود را مصداق خارجی «احمد» مذکور در روایت می‌داند.


احمد بصری با تاکید بر قسمت انتهایی حدیث وصیت و عبارت «و من بعدهم اثناعشر مهدیّاً … له ثلاثة اسامی، اسم کاسمی، و اسم ابی هو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو اول المؤمنین» و با استناد به ۲ مقدمه خود را همان احمد در حدیث وصیت دانسته است.

۳.۱ - عاصم از ظلالت

اولین مقدمه احمد بصری، در استناد به حدیث وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی، بر این مبنا استوار است که این حدیث موجب حفظ امت از ضلالت و گمراهی بوده و بر اساس آیات و روایات خداوند باید از آن محافظت کرده و با قطع حیات مدعیان دروغین، اجازه احتجاج و دست‌اندازی به آن را به هیچ کس ندهد.
او در کتاب الوصیة المقدسة می‌گوید: «چون این وصیت، عاصم من الضلال (نگه‌دارنده از گمراهی) است، خداوند باید از آن محافظت کند و اجازه ندهد که مدعی دروغین به آن دست‌اندازی کند. چنانچه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْاَقاویلِ• لَاَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ• ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ؛ اگر پیامبر حتی یک سخن را به افترا بر ما می‌بست با قدرت او را فرو می‌گرفتیم، سپس رگ دلش را پاره می‌کردیم.»
همچنین امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «ان هذا الامر لایدعیه غیر صاحبه الا بتر الله عمره؛ کسی غیر از صاحبش ادعای این امر (امامت) را نمی‌کند، مگر آنکه خداوند عمرش را می‌برد!»
بنابراین از آنجا که حدیث وصیت موجب حفظ امت از ضلالت و گمراهی است و این آیه و روایت، اهل باطل نمی‌توانند ادعایی را به ناروا به خداوند ببندند و خداوند شخصاً محافظت خواهد کرد.
[۷] بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۱-۱۹.


۳.۲ - اولین مدعی

از آنجا که وی خود را اولین فرد با نام احمد می‌داند که به این حدیث استناد نموده و معتقد است قبل از او، کسی به این روایت احتجاج نکرده است که نامش احمد باشد و خود را فرزند امام دوازدهم بداند؛ و از آنجا که او علی‌رغم ادعای خود در قید حیات است؛ پس او در احتجاج خود باین حدیث صادق است.
دومین مقدمه احمد بصری در استناد به حدیث وصیت به به این شرح است:
احمد بصری می‌گوید: «امام رضا (علیه‌السّلام) بعد از بیان نص از تورات و انجیل بر نام رسول ا کرم حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، جاثلیق گفت: «ولی در نزد ما اثبات نشد که این محمد، همان محمد است و بر ما صحیح نیست که اقرار به نبوت او کنیم و ما شک داریم که محمد شما باشد... امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند: با شک، احتجاج کردید. آیا خداوند قبل و بعد از آدم تا به امروز، پیامبری که نامش محمد باشد را مبعوث نمود؟ و آیا نام او را در بعضی از کتب که بر تمام انبیاء نازل کرد غیر از محمد یافتید؟» آن‌ها از جواب دادن بازماندند. آیا تاکنون کسی قبل از من به این روایت احتجاج کرده است که نامش احمد باشد و خود را فرزند امام دوازدهم بداند؟»
[۹] بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۳.

احمد بصری می‌گوید: «از هزار سال پیش این حدیث در کتاب‌های متعدد بوده است، اما خداوند آن را از هر مدعی باطلی حفظ کرده تا به آن استناد نکند و اینکه من اولین نفری هستم که به آن استناد می‌کنم دلیل بر حقانیتم است.»
[۱۰] بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۴.



احمد اسماعیل صالح السلمی البصری (۱۹۶۸م)، معروف به «احمد الحسن الیمانی» رهبر یکی از جریان‌های نوظهور در مسیر مهدویت است. وی خود را پنجمین فرزند با واسطه امام دوازدهم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، اولین مهدی، یمانی موعود و احمد مذکور در روایت الوصیه کتاب الغیبه دانسته است که در ذیل به نقد و بررسی ادعای وی در تطبیق خود بر اسم احمد در روایت وصیت می‌پردازیم.

۴.۱ - رد سیادت احمد

احمد بصری، نسب خود را این‌گونه تشریح کرده است: «احمد، فرزند اسماعیل، فرزند صالح، فرزند حسین، فرزند سلمان فرزند محمد بن حسن عسکری (امام زمان) فرزند حسن عسکری فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی سجاد فرزند حسین فرزند علی بن ابی‌طالب».
این نسب‌نامه ادعایی، در حالی است که بنا بر نظر شیروان الوائل وزیر امنیت دولت عراق و گروهی از طوایف بصره، احمد بصری از طایفه «همبوش» و از قبیله «ابوسویلم» در ناصریه بصره بوده و این طایفه، از سادات محسوب نمی‌شوند. نسب کامل او چنین است: «احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن داوود بن هنبوش.»
[۱۱] الصنهاجی، مهدی بن تومرت، ادعیاء المهدویه، ص۱۲۱.
نام پدر احمد بصری، «اسماعیل» و نام مادرش «بثینه نجم» می‌باشند. البته جعل نسب‌نامه و انتساب خود به خاندان اهل‌بیت، از دیرباز در میان مدعیان، مرسوم بوده است.
[۱۲] عرفان، امیرمحسن، قبیله تزویر، ص۱۲۰.

مریدان احمد بصری، علت نام‌گذاری او به «الحسن» را منسوب بودن به امام حسن عسکری (علیه‌السّلام)دانسته‌اند،
[۱۳] بصری، احمدالحسن، الجواب المنیر، ج۱، ص۱۷۳.
اما با توجه به اینکه عشیره «ابوسویلم» در سه منطقه ناصریه و بصره و کربلا مستقر هستند، ساکنین این عشیره در ناصریه و بصره را با عنوان «آل حسن» و ساکنین کربلا را «بنی حسن» نامیده‌اند؛ از این رهگذر، احمد نیز که از عشیره مستقر در بصره است، با عنوان «الحسن» شناخته می‌شود و اساساً عشیره ابوسویلم از سادات نمی‌باشند.
[۱۴] بصری، ناصر مهدی محمد، الطامة الکبری، ص۱۸.
بنابراین استناد به روایت نمی‌تواند دلیل بر نام‌گذاری او به الحسن باشد.
احمد الحسن (بصری) برای اثبات سیادت خود به یک رؤیا متمسک شده و خود را فرزند امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) نامیده است. ‌این در حالی است که برای اثبات سیادت بایستی ادله کافی در دست مدعی باشد تا بتوان سیادت را در حق وی پذیرفت؛ لذا به‌صرف دیدن یک رؤیا نمی‌توان ادعای سیادت کرده و انتظار پذیرش آن را از دیگران داشت.
در گذشته سیادت افراد از راه‌هایی مانند: دیدن شجره‌نامه و شهادت دو نفر عادل به اثبات می‌رسید؛ اما علاوه بر این روش‌ها، از راه‌های دیگری دراین‌باره می‌توان بهره جست:
الف. شهرت محلی به سیادت از قدیم‌الایام (شیوع زیستی.)
ب. بررسی اطلاعاتی که از نسل قبل به نسل بعد راه‌یافته است؛ حال این اطلاعات می‌خواهد کتبی باشد، مانند اسناد: وقف‌نامه، مبایعهنامه (خریدوفروش)، مناکحه‌نامه (عقدنامه)، صلح‌نامه و... و یا شفاهی، همچون: یادآوری نام پدر، جد، جد اعلی و بالاتر و محل زندگی آنان.
ج. شهادت اهل خبره (نسب‌شناسان.)
اما احمد بصری بدون ارائه دلیل و سند و تنها بر اساس یک رؤیا ادعای سیادت نموده و خود را فرزند فرزند امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) نامیده است. ‌

۴.۲ - نفی عاصم بودن حدیث

در هیچ بخشی از حدیث موسوم به وصیت، به «عاصم من الضلال» بودن آن اشاره‌ای نشده است، لذا بر این اساس، پایه اول استدلال احمد بصری؛ یعنی استناد به عاصم من الضلال بودن آن حدیث، از بین می‌رود. البته احمد بصری سعی بر این دارد تا کتابت این حدیث را ادامه ماجرای قرطاس بداند،
[۱۵] بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۱۶.
که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن فرمود: «اِیتونی بدواة وکَتِف، اکتُبْ لکم کتاباً لا تَضِلّوا بعده ابداً.»
اما واقعیت این است که ارتباط دادن این روایت به حدیث قرطاس بدون وجه است. زیرا حدیث قرطاس مربوط به روز پنجشنبه (رزیة الخمیس) بوده و حال‌آنکه بنا بر شهادت حدیث موسوم به وصیت، این روایت در شبی که وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن محقق شد نوشته‌ شده است. یعنی بین درخواست لوح و کتف در روز پنجشنبه با وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز دوشنبه که در آن وصیت نوشته شد، پنج روز فاصله است. لذا نمی‌توان گفت؛ حدیثی که در هنگام وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوشته شد، همان چیزی است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پنجشنبه می‌خواست بنویسد و آن فرد مانع آن شد!
از طرفی بر اساس روایات، وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نیمه روز دوشنبه اتفاق افتاده است و حال‌آنکه بر اساس حدیث موسوم به وصیت، وفات را در شب دانسته و همان شب نیز وصیت املاء گردیده است. لذا این تعارض تاریخی است که از سوی احمد بصری باید پاسخ داده شود.

۴.۳ - مغالطه در معنای بترالله

احمد بصری برای اثبات قسمت دوم استدلال خود، به آیه‌ای از قرآن کریم و روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) متمسک شده و می‌گوید: همان‌طور که قرآن کریم و روایات، رسولان و امامان دروغین را تهدید به مرگ کرده است، هرکسی که خود را به‌ دروغ صاحب این وصیت بداند، توسط خداوند کشته می‌شود تا وصیت به دست صاحب اصلی آن برسد. در پاسخ به این شبهه چند نکته حائز اهمیت است:

اولا؛ استناد به آیه قرآن کریم قیاس مع‌ الفارق، است: تهدید در آیه موردبحث متوجه شخص رسول صادق است، چنین رسولی که در ادعای رسالتش صادق است، ا گر چیزی به‌دروغ به خدا نسبت دهد خدا با او چنین معامله‌ای می‌کند، نه تهدید به مطلق مدعیان و مفتریان بر خدا.

ثانیا؛ در روایت امام صادق (علیه‌السّلام) عبارت «بتر الله عمره» لزوماً معنای کشته شدن نبوده و در ترجمه این عبارت چند احتمال وجود دارد:
۱. اینکه آن را به معنای بریده شدن نسل و نداشتن فرزندی که ادامه‌دهنده راه پدر باشد دانست کما اینکه مشرکان درباره پیامبر ا کرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این معنا را اراده کرده و گفتند: «ان محمد قد صار ابتر لا عقب له».
۲. یا اینکه آن را به معنای بریده شدن از ایمان و خیر در زندگی دنیوی بدانیم که خداوند در پاسخ مشرکان فرمود: «فانزل الله فیه ان شائنک هو الابتر یعنی ابتر من الایمان و من کل خیر». که در هر دو صورت عبارت به معنای قتل نفس و کشته شدن توسط خداوند نیست.
۳. اینکه عبارت «بترالله» به معنای هلاکت و مرگ از سوی خدا بوده باشد. البته از ظاهر روایت، دلالتی بر تعجیل یا مهلت برای مرگ ندارد، مگر اینکه قرینه‌ای بر ترجیح یکی از دو صورت دلالت کرده باشد.

ثالثا؛ از طرفی این روایت در خصوص امر امامت بوده و هیچ ارتباطی به ادعای وصیت، سفارت، یمانیت و سایر ادعاهای احمد بصری ندارد چراکه در این صورت بایستی در متن روایت به وصیت اشاره می‌شد و مدعای وصیت را مورد خطاب قرار می‌داد. به علاوه با چه استنادی می‌توان ثابت کرد که احمد بصری پس از ادعای سفارت وصایت به هلاکت نرسیده و هنوز زنده است؟ این درحالی است که تاکنون هیچ نشانه‌ای مبنی بر حیات وی ارائه نشده و همین مسئله مستمسک انصار پرچم قرارگرفته است. در ضمن در طول تاریخ بسیاری از مدعیان دروغین وصایت و امامت دیده‌ شده است که هرکدام دارای عمر طولانی بوده و به‌محض ادعا به هلاکت نرسیده‌اند. به‌عنوان نمونه:

عبدالله هاشم مستندساز معروف در عصر حاضر، بعد از احمد به‌صورت صریح ادعای وصایت کرده و خود را مهدی دوم معرفی نموده و انصار مکتب او را کذاب دانسته اماتاکنون به هلاکت نرسیده است.
ملا عرشی کاشانی در سال (۸۵۰ه ق) ادعای مهدویت کرده و در سال (۸۸۰ه ق) کشته شد. در بعضی از مجامع نوشته‌اند که جسد او را پس از کشته شدن سوزانیدند؛ یعنی ۳۰سال ادعای امامت!!
• در سال (۸۴۰ه ق) رئیس فرقه مشعشعیه، سیدمحمد مشعشع که به تأسیس حکومت مشعشعین موفق شده بود به طریق مکاشفه مدعی مهدویت شد. وی در سال (۸۷۰ه ق) به هلاکت رسید؛ یعنی ۳۰سال ادعای امامت!!!
میرزا احمد قادیانی در سال (۱۸۳۹م) ادعای مهدویت کرده و در سال ۱۹۰۸ با مرض طاعون از دنیارفت؛ یعنی ۵۷ سال ادعای امامت!
همه این موارد دلالت بر این دارند که لزوماً مدعی امر امامت به محض ادعای کذب، توسط خداوند کشته نشده و آنچه مشخص می‌باشد این است که، خداوند فرد مدعی را از دایره الطاف رحمانی خود خارج کرده و برای همیشه چشم و گوش و قلب او را ممهور می‌کند؛ چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلی‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلی‌ اَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» بر این اساس قسمت دوم استدلال احمد بصری و به تبع نتیجه استدلال او نیز ابطال می‌گردد.

۴.۴ - پاسخ از هم‌نامی با اسم احمد

در پاسخ این دلیل نکات ذیل قابل توجه هستند:
۱. هم‌نامی افراد با نام‌های مذکور در روایات و هم اسم بودن با اسامی حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) دلیل بر صداقت و حجیت آنها نیست. هیچ‌گاه نمی‌توان به‌صرف انطباق نام یک مدعی با اسامی ذکرشده در روایات به حقانیت مدعی پی برد؛ چراکه برای اثبات حقانیت وی در مسئله مهمی همچون امامت و سفارت، نیاز به دلائل و براهین قطعی است. چنانچه یزید بن ابی‌حازم می‌گوید: از کوفه بیرون آمدم و چون به مدینه رسیدم بر امام صادق (علیه‌السّلام) وارد شدم و بر او سلام کردم. پس آن حضرت از من پرسید: «آیا کسی با تو هم‌صحبت و همراه بود؟ عرض کردم بله. فرمود: آیا با یکدیگر سخن هم گفتید؟ عرض کردم بله. مردی از مغیریه با من هم‌صحبت شد. حضرت فرمود چه می‌گفت؟ عرض کردم او می‌پنداشت که محمد بن عبدالله بن الحسن همان قائم است و دلیل بر آن این است که اسم او اسم پیامبر و اسم پدرش همنام با پدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. من در جواب به او گفتم ا گر نام‌ها را ملاک می‌گیری، در فرزندان حسین نیز محمد بن عبدالله بن علی وجود دارد. پس به این مقام اولویت‌دارند. وی به من گفت همانا این فرزند کنیز است ولی این‌یکی فرزند زنی آزاد است. پس امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود تو چه جوابی دادی؟ عرض کردم چیزی در اختیارم نبود که به او پاسخ‌گویم. آن حضرت فرمود: آیا نمی‌دانید که او (قائم) فرزند آن زن اسیرشده است؟»

۲. امام رضا (علیه‌السّلام) در مقام مناظره و در پی پاسخ نقضی به جاثلیق بوده است. لذا این پاسخ نمی‌تواند به‌عنوان ملاک و میزان برای پاسخ به سؤالات مشابه باشد و تاکنون پاسخ حلّی از احمد بصری ارئه نشده تا به عنوان دلیل بر حقانیت ادعای او باشد. از طرفی توصیفات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کتب آسمانی تا حدی بیان‌شده است که حتی علمای یهود و مسیحیت ایشان را به‌درستی می‌شناختند. به‌طوری‌که هیچ شکی در حقانیت پیامبر آخرالزمان نداشته و حتی از زمان و محل تولد آن حضرت اطلاعات دقیقی در دست داشتند. لذا مقاومت جاثلیق به علت عناد با اسلام بوده و با حقیقت مسئله بیگانه نبوده است. مؤید این سخن، کلام وحی است که می‌فرماید: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ وَ اِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون‌؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود می‌شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‌کنند!» با حفظ این نکته که هیچ نشانی از حقانیت احمد بصری در روایات شیعی وجود ندارد و حتی برخی روایات حکایت از خروج دجال و فردی فریبکار از بصره دارند، به نظر می رسد که تطبیق احمد بصری بر مدعی کذاب بصری از شواهد بیشتری برخودار است.

۴.۵ - پاسخ از اولین مدعی

در نقد به شبهه اولین مدعی احمد نام، باید به نکات ذیل دقت نمود:

۱. هر اول بودنی دلیل بر حقانیت نبوده و چه بسیار کسانی که جزو اولین‌ها و گمراه‌ترها بوده‌اند. کما اینکه در زیارت عاشورا اولین ظلم کننده به خاندان عصمت و طهارت را لعن کرده و می‌فرماید: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد.»

۲. لازمه اثبات این ادعا، استقراء تام از تاریخ است تا بدانیم که آیا از صدر اسلام تاکنون، کسانی بوده‌اند که به این روایت استناد نموده‌اند یا خیر. لذا صرف ادعا نمی‌تواند مثبت مدعا باشد.

۳. دو مورد از مدعیان دروغین مهدویت، پیش از احمد بصری به این روایت استناد کرده و خود را وصی سیزدهم دانسته‌اند، در تاریخ ثبت‌شده است که این دو مورد برای ابطال استدلال احمد بصری کفایت می‌کند که عبارت‌اند از:
• در سال (۱۳۷۲ش) یعنی ۱۰سال پیش از آغاز ادعای احمد بصری، فردی به نام «علیرضا پیغان» در صفحه ۴۱ کتاب القائم، که اتفاقاً برای اولین بار به روایت وصیت مذکور در کتاب شیخ طوسی استناد کرده و خود را جانشین امام دوازدهم (علیه‌السّلام) و مهدی اول معرفی کرد، اما این فرد ۱۵ سال پس از اعلام ادعای وصایت، در دی‌ماه سال (۱۳۸۷ش) در شهر مقدس قم اعدام گردید.
• پیش از سقوط صدام، عده‌ای از متصوفه با شعار زمینه‌سازی نظامی برای ظهور مهدی موعود (علیه‌السّلام) برخاسته و خود را به مولی (ولی امر) منسوب کرده و مردم را برای یاری آن حضرت دعوت کردند. بلافاصله پس از سقوط رژیم بعث، با تشکیل قوای نظامی؛ به بخشی از بابل، کربلا، نجف و دیوانیة تسلط یافته و محافظت آن را به عهده گرفتند. آنان بر این باور بودند که فردی در بین آنان بانام «سید الممهد الیمانی» است که فردی درستکار بوده و زعامت جریان را بر عهده دارد. یکی از مهم‌ترین ادله حقانیت آنان، استناد به روایت وصیت در کتاب الغیبة طوسی جهت اثبات فرزندی وصایت و رسالت و مهدویت فردی به نام وی است
[۳۰] الحرکة المولو یة، المعلومات الوطنیة، ص۱۲.


۱. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۵۰.    
۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴.    
۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۵.    
۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۶.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۷۳.    
۶. صدوق، علی بن حسین، الامامة والتبصرة من الحیرة، ص۱۳۶.    
۷. بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۱-۱۹.
۸. حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص۲۲۶.    
۹. بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۳.
۱۰. بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۲۴.
۱۱. الصنهاجی، مهدی بن تومرت، ادعیاء المهدویه، ص۱۲۱.
۱۲. عرفان، امیرمحسن، قبیله تزویر، ص۱۲۰.
۱۳. بصری، احمدالحسن، الجواب المنیر، ج۱، ص۱۷۳.
۱۴. بصری، ناصر مهدی محمد، الطامة الکبری، ص۱۸.
۱۵. بصری، احمدالحسن، الوصیة المقدسة الکتاب العاصم من الضلال، ص۱۶.
۱۶. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۴.    
۱۷. طبری شیعی، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام)، ص۱۱۵.    
۱۸. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۲۴.    
۱۹. ابوالعباس حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۲۹۹.    
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۴۶.    
۲۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۶۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۵۳.    
۲۳. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۷۸.    
۲۴. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۷۸.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۷.    
۲۶. ابن أبی‌زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة النعمانی، ص۲۲۹.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۲۸. ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم والفتن، ص۱۲۳.    
۲۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۷۸.    
۳۰. الحرکة المولو یة، المعلومات الوطنیة، ص۱۲.



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن، ص۱۵۹-۱۷۲.






جعبه ابزار