شبهات احمد بصری درباره علم رجال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد بصری جهت اثبات ادعاهای خود و صحیح نشان دادن حدیث معروف به
وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که سنگ بنای ادعاهای او درباره
مهدیون و معرفی خود به عنوان مهدی اول است و با توجه به اشکالات رجالی که به سلسله سند این روایت وارد است؛ تلاش کرده از سویی،
علم رجال را نفی و از سویی، با راههایی ابداعی، سندِ روایت را تصحیح کند. او برای رسیدن به این هدف نظریات «
اخباریها» را دستاویز قرار داده است. چرا که
اخباریون، احادیث را به دو قسم «
صحیح و
ضعیف» تقسیم کرده و بیش از آن را قبول ندارند، زیرا در صورت پذیرش سایر اقسام، برخی از روایات از درجه اعتبار ساقط میگردد. این دیدگاه در جریان احمد بصری نیز به وضوح مشهود است؛ چنانچه تمامی روایات را صحیح دانسته و برخی از روایاتی را که برخلاف باورشان است، ضعیف معرفی میکنند! البته جای بسی تعجب و تامل است که احمد بصری با وجود آیه
اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ، قائل به
تحریف قرآن کریم است! اما به روایاتی که در ادوار مختلف تاریخی مورد هجوم قرار گرفته، اعتماد بی اساس دارد و همه آنان را بدون بررسی میپذیرد!
احمد بصری، از جمله کسانی است که با بهرهگیری از نظریات
اخباری ها، دیدگاه آنان را دستاویزی برای نیل به اغراض خود قرار داده است. اخباریون، احادیث را به دو قسم «صحیح و ضعیف» تقسیم کرده و بیش از آن را قبول ندارند، چراکه در صورت پذیرش سایر اقسام (اصول اربعه)، برخی از روایات از درجه اعتبار ساقط می گردد و حال آنکه اخباریون ردّ روایات منسوب به اهل بیت (علیهمالسّلام) را نوعی توهین به ایشان تلقی مینمایند.
ملا امین استرآبادی گفته است: «اگر بگوییم روایتی ضعیف است، این توهینی است به
امام صادق (علیهالسّلام). مگر میشود روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) باشد و ضعیف باشد!».
این دیدگاه در جریان احمد بصری نیز به وضوح مشهود است، چنانچه تمامی روایات را صحیح دانسته و برخی از روایاتی که برخلاف باورشان است را ضعیف معرفی می کنند. البته جای بسی تعجب و تامل است که احمد بصری با وجود آیه
اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قائل به تحریف قرآن کریم است اما درباره روایاتی که در ادوار مختلف تاریخی مورد هجوم قرار گرفته چنین اعتماد بی اساسی داشته و همه آنان را بدون بررسی میپذیرد!
تقسیم بندی چهارگانه حدیث که بر اساس رجال سلسله سند حدیث به وجود آمده، حاکی از آن است که تمامی روایات منصوب به معصومین (علیهمالسّلام) مورد اعتماد نمیباشند. لذا برای تشخیص اقسام و انواع روایات، نیاز به علمی داریم تا با استفاده از آن از خطر سود جویان و معاندین در امان باشیم. بر اساس این نیاز، علمای شیعه، با توجه به روایات و دستورات معصومین (علیهمالسّلام) علم رجال را مدون کرده و در اختیار پژوهشگران قرار دادند.
هرچند که احمد بصری،
علم رجال را ساخته و پرداخته علمای معاصر دانسته و آن را یکی از بدعتهای دینی برشمرده است،
اما بایستی جهت اطلاع وی خاطر نشان نمود که این علم از زمان معصومین (علیهمالسّلام) تاکنون جریان داشته و از آن استفاده میشده است. پس از آن، بر اثر شیوع کتب حدیث و رواج اصول و مصنفات این علم، فن رجال نیز رونق گرفت و کتابهای نسبتاً زیادی در این فن تدوین و تالیف شد که برخی از آنها تاکنون موجود است.
بعضی از کتابهای رجالی تدوین شده در زمان اهل بیت (علیهمالسّلام) عبارتند از:
۱. کتاب ابو محمد عبدالله بن جبلة بن حیان بن ابجر الکنانی، (م۲۱۹هـ) که شیخ طوسی در کتاب رجال، او را از اصحاب امام کاظم (علیهالسّلام) شمرده و نجاشی کتب متعددی از جمله کتابی در رجال را به او نسبت داده است.
۲. کتاب طبقات الرجال؛ تالیف احمد بن ابی عبدالله برقی (م۲۷۴هـ) که از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیهالسّلام) بوده و صاحب کتاب المحاسن است.
۳. رجال حسن بن علی بن فضال، (م۲۲۴هـ) که از اصحاب خاص امام رضا (علیهالسّلام) بوده است.
۴. کتاب معرفة رواة الاخبار؛ تالیف حسن بن محبوب، (م۲۲۴هـ) که از اصحاب امام کاظم، امام رضا و امام جواد (علیهماالسّلام) و یکی از ارکان چهارگانه شیعه در فقه و حدیث است.
۵. کتاب رجال ابراهیم بن محمد سعید ثقفی (م۲۸۳هـ) که از فقهای بزرگ امامیه به حساب میآید.
۶. کتاب رجال ابومحمد عبدالرحمن بن یوسف خراش المروزی البغدادی (م۲۸۳هـ).
بر اساس توصیه
قرآن کریم، بایستی در خصوص
خبری که از جانب فردی فاسق رسیده است، تحقیق شود و به گفته وی بدون تحقیق و تبیین اعتنا نگردد:
اِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَیَّنُوااین آیه در برگیرنده نکاتی است که در یک تقسیم بندی کلی به آن اشاره میشود:
الف). عبارت فاسقٌ در آیه؛ دلالت بر بررسی سندی دارد. چنان چه برخی تبین در آیه را ناظر به حالات فاسق دانسته و برخی آن را ناظر بر متن خبر دانسته اند که البته در هر دو صورت دلالت بر بررسی حالات راوی دارد. بدین معنا که اولین وظیفه هر شخصی در مواجهه با خبر، بررسی حالات راوی است. که از آن با عنوان «رجال الحدیث» یاد میشود.
ب). پس از بررسی حالات راوی، نوبت به مرحله بعدی «فَتَبَیَّنُوا» ، یعنی بررسی متن خبر رسیده و بدون تبیین حقیقت مُجاز به اعتماد نخواهیم بود. که از آن با عنوان «درایة الحدیث» یاد میشود.
بر اساس این دسته بندی که بر گرفته از قرآن کریم است، وظیفه ما در مواجهه با روایات و
اخبار ائمه معصومین (علیهمالسّلام) مشخص شده و بدون بررسی حالات راوی و بدون تحقیق درباره گفته
راویان، محتوای
خبر مورد پذیرش نخواهد بود. جهت تایید برداشت ابتدایی از آیه فوق، به نکاتی اشاره میشود که مثبِت نیاز به علم رجال (بررسی حالات راوی) میباشند که عبارتند از:
باور به صحت همه روایات رسیده از اهل بیت در حالی است که هیچ سندی مبنی بر مصون ماندن روایات معصومین (علیهمالسّلام) از شرّ تحریفات، دستبردها و فراموشی های برخی از
راویان در دست نبوده و اعتماد کورکورانه به تمامی روایات، عقلاً مورد قبول نمیباشد. مضاف بر آن، روایاتی در دست است که حاکی از جعل جاعلان حدیث میباشد که به دو نمونه اشاره میگردد:
««قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) اِنَّا اَهْلُ بَیْتٍ صَادِقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ کَذَّابٍ یَکْذِبُ عَلَیْنَا وَ یُسْقِطُ صِدْقَنَا بِکَذِبِهِ عَلَیْنَا عِنْدَ النَّاس.»»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ما خاندانی راستگو هستیم ولی همواره دورغگویانی هستند که بر ما افتراء میبندند تا سخن راست ما به وسیله دروغ آنان نزد مردم بی اعتبار شود.
««حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنِی زِیَادُ بْنُ اَبِی الْحَلَّالِ قَالَ: اخْتَلَفَ النَّاسُ فِی جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ وَ اَحَادِیثِهِ وَ اَعَاجِیبِهِ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَ اَنَا اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَهُ عَنْهُ فَابْتَدَاَنِی مِنْ غَیْرِ اَنْ اَسْاَلَهُ رَحِمَ اللَّهُ جَابِرَ بْنَ یَزِیدَ الْجُعْفِیَّ کَانَ یُصَدِّقُ عَلَیْنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِیرَةَ بْنَ شُعْبَةَ کَانَ یَکْذِبُ عَلَیْنَا.»»
زیاد بن ابی حلال گفت: مردم درباره روایتها و کارهای عجیب
جابر بن یزید اختلاف کردند. من خدمت حضرت صادق (علیهالسّلام) رسیدم میخواستم در این مورد از او سؤالی بکنم. قبل از اینکه من چیزی بپرسم فرمود خدا رحمت کند جابر بن یزید جعفی را که احادیث ما را درست نقل میکرد ولی خدا لعنت کند
مغیرة بن سعید را که بر ما دروغ میبندد.
وجود دستهای از
راویان سنی مذهب در سلسله
راویان که اولاً بسیاری از پاسخ های معصومین (علیهمالسّلام) به سئوال آنها با تکیه بر تقیه صادر شده است در حالیکه حکم واقعی الهی نبوده است. ثانیاً هیچ تضمینی وجود ندارد که
راویان اهل سنت، روایات معصومین (علیهمالسّلام) را به نفع مذهب خود تغییر نداده و بر خلاف واقع ثبت نکرده باشند.
در باب
تعادل و تراجیح (تعارض دو
خبر)، احادیثی با عنوان
اخبار علاجیه صادر شده که ما را به رجوع به صفات راوی در انتخاب روایات توصیه می کند؛ همانند مقبوله حنظله که فرمود:
««الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ اَعْدَلُهُمَا وَ اَفْقَهُهُمَا وَ اَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ اَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ اِلَی مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَر.»»
انصار احمد بصری جهت رد علم رجال به ادلهای متمسک شدهاند که به برخی از موارد مهم آن اشاره شده و پاسخ داده میشود:
با توجه به اینکه تنها مدارک موجود در خصوص
راویان حدیث، کاغذ نوشتههای رجالی است که امکان تحریف آنها بیش از پیش قوت دارد، لذا هیچ راهی برای اثبات عدالت راوی وجود ندارد. به عبارت دیگر؛ شهادت صامت لازم القبول نبوده و بایستی شهادت به
عدالت یا فسق راوی بر اساس حس (عن حسٍ) باشد و بر اساس حدس (عن حدسٍ) پذیرفته نیست.
در جواب این شبهه میتوان چنین گفت:
اولاً پس از ثبوت وثاقت مؤلف یک کتاب رجالی، به تبع به حجیت آن کتاب نیز یقین پیدا میشود و در این خصوص، بین گفتار و نوشتار مؤلفِ ثقه تفاوتی نیست. کما اینکه تمامی وصیتهای مکتوب اموات و موقوفات، پس از یقین به انتساب آن به وصیت کننده و واقف، مورد پذیرش بوده و نیازی به شهادت حضوری ندارند. لذا اعتماد ما بر کتب رجالی به خاطر اطمینان عقلایی نسبت به ثبوت و صحت آنها یا تواتر و شهرت انتساب به مؤلف است.
ثانیاً؛ بنا به گفته علامه مامقانی، تزکیه و بیان عدالت و وثاقت یا تضعیف و بیان فسق آن، از باب شهادت نیست تا شرایط شهادت (شفاهی بودن، حسی بودن) را داشته باشد، بلکه با مراجعه به علم رجال، شواهد و قرائنی تحصیل میشود که ما را به اطمینان میرساند.
در بین بزرگان و علمای شیعه، در معنای عدالت و فسق اختلاف نظر است. برخی همچون
شیخ طوسی، در معنای عدالت به اسلام ظاهری کفایت کرده است در حالی که برخی دیگر؛ عدالت را
ملکه نفسانی و برخی هم عدالت را به حسن ظاهر تعبیر کردهاند. لذا این تشتت تعابیر در خصوص معنای عدالت برای ما درد سر ساز شده و هنگامی که گفته میشود فلان راوی عادل است، ما نمیدانیم منظور از آن کدام معنای عدالت است. لذا مراجعه به علم رجال نیز برایمان مفید نخواهد بود.
پاسخ این شبهه چنین است که:
اولاً؛ مبنای علماء مبتنی بر اصالة العدالة نبوده و در بسیاری از موارد، در پی روایتی که نقل شده است، عبارت عادلٌ یا ثقةٌ نیاوردهاند.
ثانیاً؛ بر اساس نظر علامه مامقانی که گذشت، رجوع به کتب رجال، با هدف گردآوری قرائن و شواهدی بر عدالت و وثاقت راویان است تا از این طریق به اطمینان عدالت برسیم، ولو اینکه در معنای عدالت و فسق اختلاف نظر داشته باشیم.
در باور آنان، علم رجال علمی است که دستهای از
راویان را تفسیق یا
تکفیر کرده و این عمل مصداق تفضیح الناس بوده و
حرام است. بنابر این علم رجال که به این عمل پرداخته است حرام میباشد.
در رد این سخن ۳ نکته گفته شده است:
اولاً؛ تکفیر و تفسیق برخی از روات بر اساس حدس و گمان نبوده و مصداق عمل به ظن نمیباشد. بلکه این عمل بر اساس یافتههای روایی یا اخبار متواتر از ثقات شیعی میباشد.
ثانیاً؛ چنانچه بگویند این عمل مصداق غیبت برشمرده میشود، خاطر نشان خواهد شد که غیبت دارای استثناهایی است که فاسقان علنی و باب مشورت و باب شهادت را از این مساله خارج میکند.
ثالثاً؛ حفظ احکام و شریعت اسلامی از حفظ اسرار شخصی برخی راویان (غیر عادل) مهمتر است.
برخی از اتباع احمد بصری بر این باورند که تعداد
راویان مجهول و ناشناخته در سلسله سند روایات، بیش از
راویان شناخته شده است، لذا این امر بیانگر ناقص بودن علم رجال بوده و این امر همانند خط کش پنج سانتی است که بنا دارد زمینی هزار متری را متر کند. بنابراین علم رجال نمیتواند معیار خوبی برای تفکیک روایات به صحیح و غیره باشد.
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
اولاً؛ این مساله نشانگر دقت و ظرافت و حساسیت علم رجال در خصوص روایات بوده و این امر نه تنها از درجه علم رجال نکاسته، بلکه بر درجه اعتماد و اعتبار آن علم خواهد افزود.
ثانیاً؛ راویان ناشناخته، اغلب کسانی هستند که دارای دو یا سه روایت انگشت شمار بوده و از کثرت روایت برخوردار نمیباشند تا از رهگذر کنار گذاشتن آنان، بر مُعظم روایات خللی وارد شود.
ثالثاً؛ در صورت مطابقت متن و محتوای روایت با اصول و مسلمات تشیع، وجود یک راوی ناشناخته مُخل سند نبوده و اعتبار روایت را مخدوش نمیکند.
رابعاً؛ در صورتی که روایت مشهور بوده و در طول تاریخ اسلام به مضمون آن اعتماد شده و یا مورد عمل قرار گرفته است، وجود یک یا چند راوی ناشناخته و مجهول بر اعتبار حدیث خدشه وارد نکرده و این شهرت، جبران کننده ضعف روایت خواهد بود.
علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.