سیره سیاسی امامان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از منظر شیعی، مطالعه و تحقیق درباره سیره سیاسی امامان از اهمیت بسیاری برخوردار است. این اهمیت از آن روست که بر پایه اندیشه شیعی، تبعیت و پیروی از
امامان معصوم (علیهمالسلام) در تمام شوون انسانی و اجتماعی، امری لازم و ضروری است. تاریخ امامان
شیعه که وسعتی در حدود دویست و پنجاه سال دارد، سیری پرفراز و نشیب داشته و چگونگی مواجهه امامان با مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی را می نمایاند. باید دانست که پژوهش و تئوریپردازی در این حوزه، امری دشوار و خردسوز است، اما با تامل در این حوزه و مطالعه در سیره امامان در قبال سلاطین، منافقین و نیروهای تفرقهافکن و ... در
جامعه اسلامی از سویی و نیز سیره ایشان در برابر دشمنان و مخالفان همسایه از سویی دیگر، می توان منشور و آییننامهای سیاسی و اجتماعی بر پایه تفکرات شیعی بنیان نهاد.
سخن گفتن درباره
سیره سیاسی امامان معصوم (علیهمالسّلام) کاری به غایت سخت و دشوار است. سخت تر از آن، ارائه تحلیلهای جامعه شناختی دقیق و در خور از سیره سیاسی آن شجره طیبعه است! دلایل این دشواری و غموض، چند امر است:
اولاً، در سنت کلامی و فقهی عالمان و دانشمندان دینی
شیعه اثنی عشری، تحلیل و بررسی سیره
معصومان (علیهمالسّلام) در موضوعات و مسائل مختلف و استناد به آن برای استنتاج مسائل اعتقادی و افتایی، در قیاس با استناد به ظواهر اقوال معصومان (علیهمالسّلام) بسیار محدود و مهجور بوده است.
ثانیاً، به رغم آن که منابع فهم دینی و استنباط فقهی، در چهار منبع
کتاب،
سنت،
عقل و
اجماع منحصر شده، اما در عینیت تاریخی رشد علوم دینی شیعه، این منابع نقش همسان و متعادل ایفا نکردهاند و ظواهر کتاب و اقوال پیشوایان معصوم علیهمالسلام، حجم اصلی و محوری منابع اعتقادی و فقهی را تشکیل دادهاند. از این رو، سیره به عنوان روایت گر افعال و مواضع معصومان (علیهمالسلام)، چندان به مثابه دلیلی مستقل برای فهم
عقاید دینی و استنباط
احکام فقهی مورد استناد قرار نگرفته و تنها به صورت دلیل معاضد ظواهر کتاب و اقوال معصومان (علیهمالسلام)، پذیرفته شده است.
ثالثاً، در مقایسه با نقل کتاب و اقوال معصومان (علیهمالسلام)، نقل و روایت
سیره توسط راویان، از وفور، دقت و استحکام برخوردار بوده و مسئولیت این امر بسیار مهم، بیش از همه بر دوش مورخان گذاشته شده است. میتوان چنین گفت که به واقع، راویان اقوال و افعال معصومان، به آناندازه که در مورد انعکاس دقیق و لفظ اقوال معصومان حساسیت به خرج دادهاند، به نقل لحظه به لحظه سیره رفتاری آنان اهتمام نورزیدهاند؛ چنان که میتوان این احتمال را که در بسیاری از موارد، راویان خود در لحظه روایت افعال و رفتارهای معصومان (علیهمالسلام)، دچار تفسیرها و ابهامات توقف برانگیز میشدهاند نیز، از نظر دور نداشت. ماحصل چنین فرایندی، فقر نسبی مفهومی و استنتاجی سیره روایت شده از معصومان (علیهمالسلام)، در قیاس با غنای نسبی ظواهر اقوال آنان است.
رابعاً، گذشته از دشواری و صعوبت استنباط از سیره معصومان (علیهمالسّلام) در زمینههای عبادی، مدنی، حقوقی، اخلاقی و اقتصادی، استناد به «سیره سیاسی» پیشوایان معصوم علیهمالسلام، سخت تر و دشوارتر است! چه این که در عرصه تحلیل و تفسیر رفتارهای سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، نزاع کلامی و فقهی پردامنهای در میان
متکلمان و
فقیهان انباشت شده و به ما به ارث رسیده است. از این روست که هنوز مباحثی همچون ارائه تحلیل سازش کارانه و خون گریزانه یا تحلیل حق مدارانه و
عدالت خواهانه از توقف
امام علی (علیهالسّلام) در نیمه راه
جنگ صفین،
صلح امام حسن (علیهالسّلام) و
ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام)، دست مایه مفسران گوناگون است و موجب شده که در دوران معاصر، خطی به باریکی یک تار موی جدا کننده حق از باطل، در میان جریانهای فکری، سیاسی و اجتماعی شیعه کشیده شود و به برآمدن جریان شیعه سازش کار و سکولار، در کنار جریان ممتد و خط خونین
تشیع علوی منجر شود.
دلایل چهارگانه فوق میتوانست به کفایت اولین گامهای پژوهشگر «سیره سیاسی» معصومان (علیهمالسّلام) را بلرزاند و وی را از پرداختن به موضوع مهم و ظرفیت شکنی همچون «تحلیل جامعه شناختی سیره سیاسی معصومان (علیهمالسلام)! » منصرف کند.
در ادامه، به تبیین برخی از مبانی، مؤلفهها، ابعاد و زوایای سیره سیاسی امامان معصوم (علیهمالسّلام)می پردازیم. بدیهی است که این مقال، ظرفیت استناد به سلوک سیاسی تمامی چهارده پیشوای
معصوم (علیهمالسّلام) را ندارد و چارهای جز اکتفا به پارهای از موارد سلوک متواتر و بی ابهام برخی از معصومان نیست.
سیره سیاسی امامان شیعه (علیهمالسّلام) بر مبانی و پایههایی استوار است که در ادامه به ذکر آنها میپردازیم:
محوریترین بنیان و پایه سیره سیاسی امامان معصوم علیهمالسلام، دعوی و تاکید آنان بر لزوم شکل گیری مستقیم نظام حاکمیت اسلامی و زمامداران آن، بر پایه
اراده تشریعی الهی است. پس از رحلت پیامیر (صلیاللهعلیهوآله) این تلقی در میان اصحاب آغاز شد و سپس غلبه یافت که تجلی قدرت الهی در شخص
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و استناد حاکمیت وی به اراده تشریعی الهی، امری استثنایی و خاص او بوده است. لذا آنان استمرار حاکمیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر پایه اراده تشریعی و انتصاب مستقیم الهی را بر نتافتند.
در نتیجه، نظام
خلافت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی شکل گرفت که چگونگی تعیین جانشین ایشان و التزام به اراده تشریعی خداوند در این زمینه، اولین نزاع سیاسی مبنایی در میان اصحاب و
عموم مسلمانان را به خود اختصاص داد و از نقطه آغاز خلافت خلیفه اول، بر پایه بیعت
اهل حل و عقد با وی، مهمترین وجه سیاسی سیره امامان معصوم (علیهمالسّلام) جلوه گر شد. آنان با سلب مشروعیت از نظام خلافت مزبور و تاکید بر انحراف حاکمیت اسلامی از موضع و جایگاه شایسته و به حق خود، شکل گیری نظام حاکمیت اسلامی مشروع را صرفاً در گرو پذیرش اراده تشریعی الهی در عرصه سیاسی و حکومت
جامعه اسلامی دانستند و سایر روشها را مردود شمردند.
سرباز زدن
امام علی (علیهالسّلام) از بیعت اختیاری با
ابوبکر، سلب مشروعیت از فرمانروایی
معاویه بر
شام، سازش ناپذیری وی در برابر مدعیان تقسیم قدرت سیاسی و رسیدن سهمی به آنان، همچون
طلحه و
زبیر، مواجهه
امام حسن (علیهالسّلام) با معاویه و صف بندی و رخداد جنگ میان آن دو، قیام
امام حسین (علیهالسّلام) و انکار و نفی مطلق مشروعیت حاکمیت
یزید و شهادت جانسوز ایشان و یارانشان در نبرد
کربلا، چالشهای
امویان و
عباسیان با امامان چهارم تا یازدهم و به شهادت رسیدن یکایک آنان در عرصههای انکار و نفی مشروعیت خلافت اموی و عباسی، شواهد بارز و روشنیاند که سیره سیاسی
امامان معصوم (علیهمالسّلام) در زمینه تشکیل نظام حاکمیت اسلامی را نشان میدهند.
در سیره و سلوک سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، حاکمیت خلفا و سلاطین مسلمان پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به جز حاکمیت امام (علیهالسّلام)،
غصب مقام «خلافت بر حق» بود و به دلایل:
اولاً دینی، نظیر آیات نازل شده و روایات وارد شده از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خصوص برتری امام علی (علیهالسّلام) و یازده فرزندش بر دیگران
و به ویژه روایت مشهور غدیر خم
مبنی بر انتصاب امام علی (علیهالسّلام) به رهبری مسلمانان پس از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با نصب مستقیم الهی؛
و ثانیاً عقلانی، مبنی بر حکم قطعی عقل به وجوب گردن نهادن به رهبری پیشوای «افضل» در برابر «فاضل» یا «مفضول» به انضمام اقرار بدون خدشه تمامی صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر افضلیت امام علی علیهالسلام، حتی اقرار دشمنان آن حضرت؛
ثالثاً، عرفی، به استناد استقبال دائمی عامه مردم از امام علی (علیهالسّلام) و منزوی نمودن ناموجه امام علی (علیهالسّلام) از حضور در
سقیفه و تصمیم گیری در انتخاب خلیفه دوم و در اقلیت قرار دادن امام علی (علیهالسّلام) در انتخاب خلیفه سوم، حاکمیت خلفای سه گانه، خلفای اموی و عباسی، فاقد اعتبار، ارزش و حقانیت مستلزم اطاعت بودهاند. لذا پس از حاکمیتهای
بنی امیه و
بنی عباس نیز، همواره حقانیت و اعتبار دینی، عقلی و عرفی حکومتهای کوچک و بزرگی که در نقاط مختلف جهان اسلام مستقر شدند، توسط شیعیان مورد تردید و بلکه انکار بوده است.تنها در دو قرن اخیر بود که حاکمیت سلاطین شیعه صفوی و قاجار، تنها در صورت و به شرط تبعیت از نائبان دوازدهمین پیشوای معصوم (علیهالسّلام) یعنی فقهای جامع الشرایط، از سوی فقیهان برجسته این دو دوره، نظیر
محقق کرکی و
محقق نراقی مجاز و معتبر شمرده شد. در حقیقت، اعتبار و جواز نهایی حاکمیت در جامعه شیعی، تنها مبتنی بر رهبری
فقیه جامع الشرایط جانشین امام معصوم (علیهالسّلام) اعلام شد.
تاریخ پر تلاطم شیعه، به پیروی از سیره و سلوک
معصومان (علیهمالسلام)، در منازعه با اعتبار و
مشروعیت نظامهای حکومتی پیاپی، در حالی طی مسیر کرد که فرق اهل سنت با پذیرفتن این اصل که اطاعت از حاکم (ولی امر) و حاکمیت مستقر در جامعه اسلامی واجب است، اصولاً چندان علاقهای به بحث درباره مشروعیت نظام حاکمیت نشان ندادند و صرفاً در مقام دفاع از وضع موجود، به اشکالات و مناقشات شیعیان پاسخ گفتند. از نظر برخی فقهای اهل سنت، صرف وجود حاکمیتی مستقر در جامعه اسلامی، دلیل اعتبار و لزوم اطاعت از آن بود و فارغ از آن، بحث دیگری قابل طرح نبود.
بر مبنای این سیره بنیادین و محوری،
شیعه هرگز هیچ حکومت فاقد معیارهای بر شمرده شده در شریعت اسلامی را مشروع ندانست و از پایه و اساس، با مصادیق گوناگون و رنگارنگ آن به مخالفت برخاست. این سیره و سلوک سیاسی، رمز خونباری حرکتها و نهضتهای شیعیان در طول تاریخ جوامع اسلامی را آشکار میسازد و ضمیر و درونمایه نهضت امام خمینی و چرایی و چگونگی تشکیل نظام
جمهوری اسلامی را نیز بازگو میکند.
بر پا کردن معرکه دائمی و بی پایان مقابله حق با باطل، دومین مؤلفه
سیره سیاسی
امامان معصوم (علیهمالسّلام) است. در این زمینه، بررسی و تحلیل رفتارها و سلوک سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، به سرعت ما را به مساله نزاع مستمر حق و باطل، به ویژه در عرصه سیاسی و اجتماعی میرساند. این سیره خونبار و دراز مدت تاریخی معصومان (علیهمالسّلام) موجب شد که علاوه بر استناد به آموزههای بنیادین و اصلی دین اسلام، فرهنگ سیاسی
شیعیان به گونهای شکل بگیرد که آنان هدف اصلی از رسیدن به قدرت و حکومت را، صرفاً به پا داشتن حق و دفع باطل بدانند. قران کریم در آیات متعددی به انسانها یادآور میشود که کلمات، ارشادات و دستورات الهی، حق است و آنچه با متن نازل شده از سوی خداوند، در تعارض قرار گیرد باطل است. در نتیجه، خداوند انسانها را به سوی ایمان به حق و اعتقاد به آن فرا میخواند و از قبول باطل باز میدارد: «اِن الحکم الا لله ِ یَقص الحق و هُو خَیرُ الفاصِلین؛
حاکمیت تنها از آن خداست. حق را بازگو میکند و او بهترین کسی است که بین حق و باطل فاصله انداخته است.»
در اینجا مجال آن نیست که تمامی آیات
قرآن کریم درباره اقامه حق و طرد باطل را ذکر کنیم و ریشههای قرآنی این سیره مهم معصومان (علیهمالسّلام) را بکاویم، اما بدیهی است چنین دعوتی از سوی قرآن، به این نتیجه فوری و مستقیم میانجامد که دین
اسلام در عرصه عمل و رفتار اجتماعی، برای حق بالاترین ارزش را قائل است و معتقد است که سوگیری و هدفمندی عرصه سیاست و حکومت، باید در مسیر برپا داشتن حق و نفی باطل باشد. موارد تاکید بر حق مداری و باطل ستیزی، در سیره و سلوک سیاسی پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) فراوان است. علاوه بر این که ابعاد گستره سلوک سیاسی و اجتماعی دوازده پیشوای معصوم شیعه علیهالسلام، به وضوح گویای آن است که بزرگترین و مهمترین ویژگی اجتماعی آنان، حق مداری و
عدالت طلبی بوده است و حیات اجتماعی خود را در این راه قربانی کردهاند، سرگذشت تاریخی دو پیشوای برجسته شیعه، یعنی
امام علی (علیهالسّلام) و
امام حسین (علیهالسّلام) در این جهت، از دیگر پیشوایان شیعه بسیار روشن تر و گویاتر است. از این رو، تمامی پیشوایان معصوم علیهمالسلام، در راه اقامه حق یا با شمیشر کشته شده و یا به خیانت و فریب کاری مسموم گردیده و از دینا رفتهاند
بنابراین، تاریخ شیعه گواهی میدهد که پیشوایان این مذهب، برای برپا داشتن حق، بالاترین هزینه ممکن یعنی اهدای جان خود را تحمل کردهاند. امام علی (علیهالسّلام) در بیانی تاریخی و معروف، تاکید میکند که اگر زمامداری مسلمانان را پذیرفته تنها و تنها بدین منظور بوده است که حقی را برپا دارد و از باطلی جلوگیری کند. «قال عبدالله بن عباس: دخلت علی امیرالمؤمنین بذی و هو یخصف نعله، فقال لی: ما قیمه هذا النعل؟ فقلت له: لا قیمه لها، فقال: والله احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً»
ابن عباس نقل میکند که در
وادی ذی به حضور امام علی (علیهالسّلام) رسیدم، در حالی که کفش خود را ترمیم میکرد، پس به من گفت: ارزش این کفش چقدر است؟ پاسخ دادم: بی ارزش است، سپس فرمود: قسم به خدا، این کفش پاره نزد من دوست داشتنی تر از حکومت بر شماست، مگر این که حقی را برپا دارم و یا باطلی را دفع نمایم.
امام علی (علیهالسّلام) کمترین سازش کاری با طالبان قدرت را نپذیرفت، در حالی که اعطای مقداری ثروت و قدرت به آنان (که بعضاً از اصحاب مشهور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند) موجب تحکیم پایههای حکومت وی میشد. همچنین، او هر گونه سهم زیادی از
بیت المال را قطع کرد و بدین ترتیب، بسیاری از قدرت خواهان و منفعت طلبان را از گرد خود پراکنده ساخت و بسیاری از آنان به معاویه ملحق شدند.
اوج پافشاری و تاکید بر سیره حق مداری سیاسی را در گفتار و رفتار
امام حسین (علیهالسّلام) در واقعه
کربلا مشاهده میکنیم.
حسین بن علی (علیهالسلام)، نه تنها با
یزید بیعت و سازش نکرد و به گوشه نشینی روی نیاورد، بلکه در مقابل زیر پا گذاشتن موازین انسانی و دینی و پایمال شدن حق قیام کرد؛ قیامی که به حادثه خونین قتل عام تمامی قیام کنندگان در سرزمین کربلای
عراق انجامید. سخنان و خطبههای امام حسین (علیهالسّلام) در جریان شکل گیری این حادثه، بسیار گویا و رساست و پافشاری او برسلوک قدرت و سیاست در جهت اقامه حق را به خوبی تشریح و تبیین میکند. امام حسین (علیهالسلام) قدرت و حکومت یزید را قدرتی در خدمت باطل معرفی میکند و یزید را شخصی میداند که اصولاً باطل خیز و باطل ساز است و به هیچ روی نسبت به حق خاضع نیست. از این رو، وی دو راهیای را تصویر میکند که یک مسیر آن سازش و گردن گذاردن به خواستههای یزید و مسیر دیگر، اقامه حق و مقابله با یزید است. امام راه دوم را انتخاب میکند و میفرماید: «الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا ینتاهی عنه، لیرغب المومن فی لقا ربه حقا حقا، فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیوه مع الظالمین الا برماً؛
آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیگردد …پس باید در چنین شرایطی مؤمنان برای جان فشانی آماده و به دیدار پروردگارشان مشتاق باشند، من در این شرایط، مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز شقاوت نمیدانم.»
امام حسین(علیهالسلام) در خطبه عاشورایی آخرین لحظات زندگی خود تاکید میورزد: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد ترکنی بین السله و الذله و هیهات منا الذله؛
آگاه باشید که آن نابکار فرزند نابکار، مرا بین دو امر قرار داده است، شمشیر یا ذلت، و دور است از ما ذلت.» در نتیجه، امام و یارانش، جهاد در راه حق را بر میگزینند و تن به سازش و ذلت نمیدهند، و این اصل در تاریخ اسلام جاودانه میکنند که بالاترین و ارزشمندترین امری که مورد اهتمام حاکمیت و قدرت قرار گیرد، برپا داشتن حق و میراندن باطل است و در این مسیر، هرگونه سستی و محاسبات سودجویانه قابل قبول نبوده و مطرود است. لذا سیره «کاربرد قدرت و حاکمیت در جهت اقامه حق و دفع باطل» نزد پیشوایان معصوم علیهمالسلام، اصلی بنیادین و بی چون وچرا بوده و آنان در این راه، هرگونه سازش و کوتاه آمدن را رد میکردند. هم از این روست که پس از دوران حضور یازده پیشوای شیعه در میان مسلمانان و با آغاز
دوران غیبت پیشوای دوازدهم، جریان قدرت سیاسی و حکومتی نزد شیعیان، همواره با محور و ملاک «حکومت و سیاسی در خدمت اقامه حق» سنجیده شده است؛ این سنجش بدون تردید، نتیجه تاثیر جاودانه و ماندگار اصول بنیادین پیشوایان شیعه (علیهمالسّلام) و به ویژه
امام علی (علیهالسّلام) و امام حسین علیهالسلام، در موضوع هزینه کرد قدرت بوده است.
تاریخ سیاسی شیعیان در طول ۱۴ قرن گذشته، به خوبی گویای این نکته است که همواره این سیره محوری معصومان (علیهمالسلام)، مورد توجه دانشمندان و جامعه متدینان شیعه بوده و هم در نظریه و هم در عمل، به خوبی از آن پاسداری کردهاند. در سلوک سیاسی
امام خمینی نیز، تاکیدی بر پیروی از سیره سیاسی حق مدارانه پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) فراوان به چشم میخورد. «ما اگر کشته بشویم انشاء الله
[۹] بهشت میرویم؛ اگر بکشیم هم به بهشت میرویم، این منطق اسلام است، برای این که برای حق کار میکند. نمیخواهیم که یک دنیا برایمان باشد، ما میخواهیم حق را پا بر جا کنیم، ما میخواهیم
عدالت درست کنیم.»
«شما در یک راهی قدم بر میدارید که در این راه شهادتهای بسیاری از مردان بزرگ واقع شده، راه اسلام است، برای اسلام قیام کردید و برای حق قیام کردید و کسی که برای حق قیام کند، برای اسلام قیام کند، همه چیز باید پیش او سهل و آسان باشد.»
در میان مقولات انسانی و اجتماعی، شاید هیچ مقولهای را نتوان سراغ گرفت که بهاندازه
عدالت مورد توجه و تاکید همه انسانها قرار گرفته باشد. توجه به
عدالت و تلاش برای برپایی آن، چه به لحاظ مبانی نظری و چه به لحاظ تجربه تاریخی حیات انسانی و چه به لحاظ آموزههای
ادیان آسمانی، از پشتوانههای محکم و اصولی برخوردار است. هنگامی که تاریخ جوامع بشری را ورق میزنیم، مساله
عدالت اجتماعی به عنوان جدیترین نزاغ حیات اجتماعی هر جامعهای، به خوبی مشهود و نمایان است؛ چه در دوران قدیم و چه در دوران معاصر، بسیاری از جنگها، شورشها و قیامها، برای مقابله با ظلم و تامین
عدالت اجتماعی در گرفته است. اما سیره سیاسی
معصومان (علیهمالسّلام) در این زمینه، درخشش خاصی در تاریخ اسلام و بشریت دارد و در حقیقت، سلوک سیاسی پیشوایان معصوم (علیهمالسلام)، تجسم عینی و ترجمان مستقیم
عدالت محوری سیاسی و اجتماعی است.
در مبانی نگرش اسلامی،
قرآن کریم هدف از فرستادن
پیامبران الهی (علیهمالسّلام) را، برقراری
قسط (
عدالت اجتماعی) معرفی میکند و به صراحت توضیح میدهد که خداوند تمامی ظرفیت طبیعت (نظیر آهن برای اسلحه سازی) را بدین منظور ایجاد نموده است که پیشتوانه برای
عدالت اجتماعی قرار گیرند و در خدمت این مقصود به کار گرفته شوند. «لقد انزلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید؛
به تحقیق پیامبران (علیهمالسّلام) را با دلایل روشن فرستادیم، و همراه ایشان کتاب آسمانی و میزان سنجش اعمال فرستادیم تا مردم قیام به
عدالت و قسط کنند و نیز آهن را برای استفاده از آن در تامین
عدالت فرو فرستادیم.» همچنین قرآن کریم، مستقیماً ترغیب و امر به برپایی قسط و
عدالت اجتماعی میکند: «قائماً بالقسط»
«یامرون بالقسط من الناس»،
«قضی بینهم بالقسط»
«کونوا قوامین بالقسط»،
و
عدالت را قرین و همراه تقوا معرفی مینماید: «اعدلو هو اقرب للتقوی»
و دستور قضاوت و حکم نمودن بر پایه
عدل را صادر میکند: «و اذا حکمتم ان تحکمو بین الناس
بالعدل».
سیره سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، در عرصههای مختلف زندگی، به ویژه در عرصه سیاست و حکومت، تبلور و تجسم بی بدیل این آیات قرآنی است؛ همان گونه که خود نیز در اقوال و احادیث شان بر محوریت
عدالت در زندگی مسلمان و
عموم انسانها تاکید ورزیدهاند.
امام علی (علیهالسّلام) به هنگام در اختیار گرفتن زمامداری مسلمانان، بر این نکته تاکید میکند که اگر حکومت را به دست میگیرد و دعوت مردم را اجابت مینماید، صرفاً برای تحقق آن اصل اساسی اسلام است که به ویژه عالمان نباید بر ظلم ظالم و سختی و فشار مظلوم به سادگی بگذرند و آرامش و قرار یابند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلما ان لایقاروا علی کظله ظالم و لا علی سغب مظلوم، لا لقیت حبلها علی غاربها؛
اگر این حضور
عمومی مردم نبود و وجود یاری کنندگان، حجت را بر من تمام نمیکرد و عهدی که خداوند بر عهده عالمان گذارده است که بر سختی ظالم و ضعف مظلوم قرار و آرام نگیرند، هر آینه ریسمان حکومت را بر گردنش میآویختم.» این بیان به وضوح ترکیب قول و فعل، نظر و عمل، عقیده و سیره را نشان میدهد و انطباق و یگانگی سیره معصومان (علیهمالسّلام) با آموزههای آنان را به اثبات میرساند.
به لحاظ نظری، در روایات پیشوایان معصوم شیعه علیهمالسلام، توجه خاص و فراوانی به رعایت
عدالت سیاسی و اجتماعی شده است. در منطق سیاسی و اجتماعی معصومان (علیهمالسلام)، خداوند بر رهبران جوامع واجب نموده است که در میان مردم به
عدالت حکومت کنند: «ثم فرض علی الامام، ان یحکم بین الناس
بالعدل»
و حکومت بر مبنای
عدالت، صراط مستقیم معرفی شده است: «یامر
بالعدل و هو علی صراط مستقیم»
همچنین درباره پایان جهان، این اعتقاد بر اساس آموزههای شیعه و نیز جمیع ادیان و مذاهب الهی وجود دارد که جهان در حالی به پایان خواهد رسید که پس از دوران مستمر تاریخ پر از ظلم و ستم جوامع بشری، منجی عالم بر اساس اعتقادات مذهبی شیعیان پیشوای دوازدهم آنان شمرده میشود، ظهور خواهد کرد و جهان را پر از
عدالت خواهد نمود و ظلم و ستم را از میان خواهد برد. این مطلب در روایات بسیاری از پیشوایان شیعه (علیهمالسّلام) مورد اشاره قرار گرفته است و اهمیت
عدالت اجتماعی را در ادیان الهی، به ویژه دین اسلام، نشان میدهد: «یملا الارض قسطا و
عدلا کما ملئت ظلما و جورا»
افزون بر آموزههای نظری، سیره معصومان (علیهمالسّلام) در جهت پایمردی بر
عدالت و نفی ظلم، گویاتر و واضح تر از آموزههای نظری آنان است. در تاریخ سیاسی بشریت، مهمترین ویژگی حکومت
امام علی علیهالسلام به عنوان تنها حکومت مورد قبول شیعیان، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله،
عدالت محوری آن حاکمیت بوده و در تنظیم برنامههای سیاسی، اجتماعی و
عموم تصمیمات حکومتی، هدل اولویت اول و برتر، تامین
عدالت عمومی بوده است. از این رو
عموم مورخان و تحلیل گران تاریخ صدر اسلام، امام علی (علیهالسّلام) را با این وصف که به شدت به موازین
عدل پای بند بوده و ذرهای ظلم را تحمل نمیکرده است، معرفی نموده و ستودهاند، نظیر
ابن ابی الحدید معتزلی که فصل مستقلی درباره توصیف
عدالت امام علی (علیهالسّلام) در شرح معروف خود بر نهج البلاغه گشوده است.
همین سیره، چه در خطبههای
امام حسین (علیهالسّلام) و چه در مراحل پیوسته به اوج رسیدن و رخداد واقعه کربلا، کاملاً و به وضوح نمایان است. امام حسین (علیهالسّلام) تصریح میکند که زندگی همراه با ظلم و ظالمان، جز ننگ و خواری نیست و هرگز نمیتواند مورد قبول انسان مؤمن واقعی قرار گیرد و در سلوک سیاسی خود نیز دقیقاً همین مسیر را پیمود و شهادت خود و یارانش را در این راه پذیرا شد.
بر پایه آموزههای اسلامی، مسلمانان چه در رفتار فردی و چه در رفتاری سیاسی و اجتماعی، باید همواره «قدرت» را همگام و هماهنگ با «اخلاق» مورد استفاده قرار دهند و در مقام مهار قدرت، بر محور «مهار درونی قدرت» حرکت کنند و مهار بیرونی قدرت را به عنوان مکملی برای مهار درونی به کار برند. این نگرش دقیقاً بر خلاف نگرش معاصر غرب است که جمع میان اخلاق و قدرت را عملاً غیر ممکن تلقی میکند و بیش از همه به «مهار بیرونی قدرت» اصالت میدهد. افزون بر آموزههای اسلامی، در قرآن کریم و روایات معصومان (علیهمالسلام)، سیره پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) گویای سلوک اخلاقی آنان در عرصه سیاست و قدرت است.
امام علی (علیهالسّلام) و تمامی امامان بعد از او علیهالسلام، اساساً با هر گونه بده و بستان قدرت و زیر پا گذاشتن معیارهای صداقت، صلاحیت، مصلحت
عمومی مسلمانان و حرکتهای توطئه آمیز و ظاهر الصلاح، با قاطعانهترین شیوههای ممکن، مخالفت میورزیدند و ارزشهای دینی و اخلاقی را بر کسب قدرت سیاسی و حاکمیت برتری میدادند. نمونهها فراوان و بی ابهامند؛ چه در مناقشات
معاویه با امام علی علیهالسلام، چه در مناقشات
امام حسن (علیهالسّلام) تا
امام صادق (علیهالسّلام) با حکام اموی و چه در مناقشات امام صادق (علیهالسّلام) تا
امام عسکری (علیهالسّلام) با حکام عباسی، یکایک پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) سدی نفوذ ناپذیر در برابر فقدان ارزشهای اخلاقی در حکومتهای بنی امیه و بنی عباس به نمایش گذاشتند و تلاش سلاطین این حکومتها برای راضی کردن امامان (علیهمالسّلام) به اغماض در مورد وجوه غیر اخلاقی حاکمیتهایشان، تماماً ناکام ماند. از این رو، حاکمان اموی و عباسی در رقابتی مزورانه، همواره دعوی اخلاقی بودن حاکمیت خود را مطرح مینمودند و حتی
یزید بن معاویه، فاسدترین حاکم آن عصر، چارهای پیش روی خود ندید جز این که برای جنایاتش، به ویژه به شهادت رساندن امام حسین (علیهالسّلام) و یاران وی، توجیه اخلاقی دست و پا کند و به شهادت رساندن پاکترین انسانهای عرصه گیتی را با مصالح مسلمین و جهان اسلام ربط دهد.
در سلوک سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، حکومت و قدرت صرفاً به مثابه «ابزار» برای به پا کردن حق و
عدالت تلقی شده و هر گونه ارزش ذاتی از آن سلب گردیده است. تاریخ اسلام به خوبی نشان میدهد که پیشوایان معصوم علیهمالسلام، هرگز قدرت را «اصیل» تلقی نکردند و همواره به آن به صورت ابزاری برای هدایت و خدمت نگریستند؛ ابزاری که ارزش استقلالی اش در نظر امام علی علیهالسلام، از لنگه کفشی پاره نیز کم تر بود. حتی امام حسین علیهالسلام، که بااندک یاران خود در مقابل لشکر بزرگ دشمنانش قرار گرفت، قدرت مظلومانه خود را با رعایت تمام موازین انسانی و اخلاقی اعمال کرد و با دشمنان خود، که اکثراً دعوت کنندگان وی به تصدی حاکمیت مسلمانان بودند و ناجوانمردانه بلافاصله پس از تسلط بر فرات، آب را بر وی و یارانش بستند، با کمال اخلاق، خوش رویی و متانت رفتار کرد.
امام علی علیهالسلام، با وجود این که اهل فتنه و دشمنان او، در مدتی نزدیک به سه دهه، مقاصدشان را نسبت به وی آشکار کرده بودند، هرگز قبل از اقدام به فتنه و فساد، آنان را مورد تعرض قرار نداد. او حتی قاتل خود را، که پیشاپیش میشناخت و قتل خود به دست او را به وی گوشزد کرده بود، دچار کمترین آسیب و صدمهای ننمود! بدیهی است که این موارد جاودانه، آموزههایی جهانی برای تمامی بشریت آفریدهاند و ذکر شاهد مثال از آنان، نه به منظور ایجاد توهم امکان رعایت صد درصد اخلاق در مقام اعمال قدرت اجتماعی توسط ما انسانهای خطاکار، بلکه به منظور اثبات «ابزار» تلقی شدن حاکمیت و قدرت در منش و روش سیاسی معصومان (علیهمالسّلام) و نشان دادن فاصله عظیم این نگرش با سایر نگرشهای رایج در طول تاریخ است.
در سیره و سلوک سیاسی معصومان (علیهمالسلام)، آنان هر گونه قدرت برتر و فائقه را از آن خداوند دانسته و توجه به این اصل بنیادین را در جای جای مواضع سیاسی خود به مسلمانان گوشزد نمودهاند. در این نگرش و سیره، سیطره قدرت الهی بر تمامی امور هستی، اعم از طبیعی و انسانی، گسترده است و در تنظیم نسبت لازم میان قدرتهای انسانی نقش مستقیم و الزام کننده دارد و در هر دوره و زمان، اراده خود را برقدرتهای سرکش و طغیان گرا اعمال مینماید و آنان را به ضعف، فتور و یا نیستی کامل میکشاند و قدرتهای مظلوم و ناتوان را مجال حرکت میدهد و آنان را بر صدر تحولات اجتماعی مینشاند.
علاوه بر
قرآن کریم که شرح مفصل و گستردهای از حضور قدرت الهی در زندگی جاری انسانها و نقش مؤثر قدرت الهی در مهار قدرتهای انسانی بیان کرده است، پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) در سیره و سلوک سیاسی خود، چگونگی راه و روش توکل و اعتماد به قدرت الهی، همسویی با قدرت فائقه پروردگار و اعتماد به منبع قدرت غیبی الهی و چگونگی برخورداری از آن را نشان دادهاند. در تمامی موارد ابتلای معصومان (علیهمالسّلام) به دشمنان سیاسی و حاکمان ستمگر در برابرشان، تا آخرین لحظات حیات خود، متوکلانه بر مواضع خود پای فشردند و پس از بذل تمامی سعی و جهد خود، نتیجه را به اراده و قدرت پروردگار واگذار نمودند، چه در مواردی همچون
جنگ بدر که به کسب پیروزی شگرف انجامید و چه در موارد فراوان دیگری همچون وقایع
کوفه،
کربلا،
طوس و
سامرا که به
شهادت معصومان (علیهمالسّلام) منجر شد.
در این زمینه دعاها و نیایشهای پیشوایان معصوم علیهمالسلام، حاوی مضامین و معانی بلندی است که پرتو گیری تلاش سیاسی آنان از انوار درخشان الهی را بازگو میکنند و خبر از خضوع نهایی تمامی قدرتهای مدعی و جابر در پیشگاه قدرت الهی میدهد. انچه آمد، برخی از مؤلفههای اصلی و بنیادین سیره و سلوک سیاسی پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) بود که بر تارک تاریخ بشریت میدرخشد. موارد فوق، کلیترین و اصلیترین موارد واضح و بی ابهام سیره سیاسی امامامند، اما تنها بخش محدودی از این سیره را بازگو میکنند. مطالعه و بررسی جزئیات حوادث و وقایع سیاسی مورد ابتلای معصومان (علیهمالسلام)، از چنان غنا و ژرفایی برخوردار است که میتوان بر پایه آن، فهرست بزرگی از مؤلفههای فرعی سیره معصومان (علیهمالسّلام) را استنتاج و ارائه کرد و این مهم، جد و جهدی مستمر را از سوی پژوهشگران حوزه و دانشگاه میطلبد.
چند فراز مهم قابل استنتاج و بهره وری است:
۱) باید صعوبت پژوهش در راستای تبیین سیره معصومان (علیهمالسّلام) را با تنظیم و تدوین یک طرح راهبردی زدود.
۲) امامان شیعه علیهمالسلام، به مقوله قدرت و حکومت عنایت ویژهای داشتند، که در پژوهشهای بنیادی مغفول واقع شده است.
۳) فلسفه قدرت، تحقق
عدالت و نفی ظلم و اقامه حق و نابودی باطل در همه چهرههای آن است.
۴) قدرت سیاسی، باید منشا اخلاق و فضیلت و عامل بسط ارزشهای فطری در جامعه باشد.
۵) قدرتهای بشری، همه قدرتهایی باطلاند، مگر این که در راستای قدرت الهی و در طول آن باشند.
پی نوشت
امام علی علیهالسلام، اعتراض خود به این انحرافات را در قالب ضرب المثل عرب: «شتان، یومی علی کورها، و یوم حیان اخی جابر» بیان نموده و دوران خلفاء سه گانه را به دوران خوش گذرانی و لهو و لعب و دوران خود را به دوران سختی و مشقت تشبیه نموده است.
(۱) قرآن کریم
(۲) ابن ابی الحدید معتزلی (بی تا)، شرح نهج البلاغه، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نور (روایات).
(۳) ابن قدامه الحنبلی، ابی محمد عبدالله بن احمد بن محمد (۱۴۰۵ هـ)، المغنی (۱۰ جلدی)، تحقیق: محمد سالم محسن و شعبان محمد اسماعیل، بیروت، نشر دارالفکر.
(۴) امام خمینی، روح الله (بی تا)، صحیفه نور، (۲۱ جلدی)، نرم افزار، تهران، سازمان مدارک انقلاب اسلامی.
(۵) ایجی، عبدالرحمن و جرجانی، سید علی بن محمد (۱۴۱۲ هـ)، شرح المواقف (۸ جلدی)، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول.
(۶) تفتارانی، سعدالدین مسعود بن عمر (بی تا)، شرح المقاصد (۲ جلدی)، پاکستان، اولنمشدر.
(۷) حلی، حسن بن یوسف (۱۳۶۶)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر مؤسسه مطبوعات دینی.
(۸) کلینی، محمد ین یعقوب (۱۳۶۵)، اصول کافی، (۲ جلدی)، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه.
(۹) ماوردی، ابی الحسن علی بن محمد بن حبیب بصری البغدادی (۱۴۰۶ هـ)، الاحکام السلطانیه و الولایت الدینیه، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم.
(۱۰) مجلسی، محمدباقر (۱۳۶۵)، بحارالانوار، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار نور (روایات).
(۱۱) محقق کرکی، علی بن الحسین (۱۳۶۷)، الرسائل، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی.
(۱۲) نراقی، احمد بن محمد (بی تا)، عوائد الایام فی مهمات ادله الاحکام، بی جا. منبع: اندیشه حوزه، شماره ۷۴
برگرفته از سایت مجمع جهانی شیعهشناسی، مقاله تحلیل جامعه شناختی سیره ی سیاسی امامان (ع)، تاریخ بازیابی:۹۸/۰۶/۳۱