سیره اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در سیره اخلاقی
آیت الله مرعشی نجفی (رحمه الله علیه) که از سجایای اخلاقی بیشماری برخوردار بودهاند، میتوان به سادهزیستن،
عشق به
کمال و
علم، مداومت بر
نماز جماعت، ارادت به
اهل بیت، و غیره را نام برد.
یکی از خصوصیات برجسته ایشان سادهزیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود. ایشان پس از اقامت در
قم و
ازدواج با والده ما از نظر مالی مدتها در وضعیت بدی به سر میبردند و مدتها اجارهنشین بودند تا اینکه کمکم با تهیه یک
زمین کوچک در آن خانهای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی کردند. ایشان هیچوقت از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبودند و هر آنچه به دست میآوردند، در راه رفع حوایج مردم مصرف نموده، یا
وقف میکردند و هیچگاه مالی را به خودشان اختصاص ندادهاند. میفرمودند: «من
شب که میخوابم هیچ پولی، هیچاندوختهای در جیب من نباشد، چون ما عامل هستیم. ما باید از این دست بگیریم و با دست دیگر بدهیم به
فقرا،
ایتام، نیازمندان و کمک کنیم به مراکز علمی، دینی و فرهنگی، اینها مال ما نیست!» و تا آخر عمر نیز چنین بودند. شب آخری که ایشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده میفرمودند: «من خیلی بارم سبک است و هیچ نگرانی ندارم، تنها یک چیز مرا زجر میدهد و آن این است که میترسم در ایام زندگیم نوشته من یا صحبتهای من در هر موردی باعث شده باشد که حقی ناحق شود، یا در همسایگی ما گرسنهای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم که و الله و بالله و تالله اگر چنین چیزی بوده من آگاهی نداشتهام و نصیحت میفرمودند که شما هم بارتان را سبک کنید و از تجملپرستی و
خانه بزرگ و...بپرهیزید، که همه چیز ظرف چند دقیقه نابود میشود.» و روزی که ایشان از
دنیا رفتند، یک
قبا داشتند که مشکی بود و در ایام
محرم و
صفر میپوشیدند و مجموع پولی که در جیب ایشان بود، هشتصد تومان بود و هیچاندوختهای، زمینی یا ملکی نداشتند و هر آنچه به دستشان میرسید، در موارد فوق الذکر مصرف میکردند.
یکی دیگر از خصوصیات ایشان علاقه و
عشق بیحد و حصر نسبت به کسب
علم و
دانش بود. یک وقتی ایشان نقل میفرمودند: «زمانی که ما در
نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتیم، گاهی میشد که ما تا ۴۰ روز اصلا
گوشت گیرمان نمیآمد که بخوریم، خوب آقازاده هم بودیم و رویمان نمیشد برویم پیش اعلام و بزرگان آن وقت و
دست دراز کنیم و گاهی آنقدر سرگرم
درس بودیم که تا ۲۴ ساعت گرسنه میماندیم ولی اصلا توجه به این مسائل نداشتیم.» میفرمودند: «زمانی که من در
مدرسه قوام در نزدیکیهای صحن مطهر مولی امیرالمؤمنین در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم، با مرحوم
آیت الله حاج سید ابو القاسم ارسنجانی شیرازی که از علماء بزرگ
شیراز بودند، همحجره بودم. ما گاهی گرسنه میشدیم و هیچ چیز نداشتیم بخوریم. بعضی از اعیان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را میفرستادند به نجف اشرف که
درس بخوانند، ولی اینها معمولا میآمدند و
درس نمیخواندند و آش و پلویی راه میانداختند و عدهای هم از این افرادی که دنبال دنیا بودند، دور اینها را میگرفتند و
ارتزاق میکردند، گاهی اینها کاهوی زیادی میخریدند و میآمدند در کنار حوض و برگهای زیادی را میریختند در حاشیه حوض و ساقههای وسطش را میبردند و میخوردند. و من و آن رفیق هم حجرهام با هم میرفتیم این برگهای اضافی کاهوها را مخفیانه جمع میکردیم و با آنها سد جوع میکردیم و هیچگاه هم به خودمان اجازه نمیدادیم که برای کسی بازگو کنیم، ولی آنی از تحصیل و
تدریس غافل نبودیم.»
حضرت آیت الله خصوصیت دیگری که داشتند، میفرمودند: «من از روز اولی که خودم را شناختم و روی پای خودم ایستادم، از البسه خارجی استفاده نکردهام.» و تا آخر عمرشان هم همینطور بودند و میفرمودند: «این یک راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است.» حتی یک وقتی من هنوز کوچک بودم، خیاط آمد و به ایشان گفت: آقا دکمه از خارج میآید و برای قبا ناچاریم از آن استفاده کنیم، ایشان اجازه ندادند و مدتی در این فکر بودند که چه بکنند، بعد یکی گفت بعضی از خانمها در خانه از این قیطانهایی که به لب عبا میدوزند، شبیه دگمه
درست میکنند و شما میتوانید این را به
خیاط بدهید و لذا لباسهای ایشان هیچ وقت دگمه نداشت و از همین قیطانهایی که در داخل تولید میشد استفاده میکردند.
خصوصیت دیگر ایشان، پایبندی ایشان به اقامه جماعت در حرم مطهر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بود.از همان زمان قدیم، نزدیک به ۶۰ سال پیش ایشان مرتب سه وعده مشرف میشدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت میفرمودند.صبحها نخستین
زائر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) ایشان بودند، گاهی یک ساعت قبل از اذان تشریف میبردند پشت درب صحن و آنجا مینشستند تا فراش حرم بیاید درب را باز کند و ایشان نخستین زائر حرم باشند. در زمستانهای خیلی سرد، تا آن زمان میگفتند
برف زیادی میبارید که گاهی ارتفاع برف به ۸۰، ۹۰ سانتیمتر میرسید، ایشان قبل از
اذان صبح، پارویی به دست میگرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسیر را برای مردم باز میکردند و هرگاه هم کسی میگفت آقا شما این کار را نکنید، میفرمود: من میخواهم
ثواب کنم.
رفتار ایشان چه با اهل منزل و چه با دیگران بسیار صمیمی بود و ایشان اجازه میفرمودند که هر کس مشکلی دارد بیاید مطرح کند و ارائه طریق میفرمودند. سینه ایشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود. ایشان در غم و شادی مردم شریک بودند و در مراسم مختلف وفیات و مجالس
عقد و عروسی آنان شرکت میکردند و میفرمودند: «من به اکثر منازل قمیها قدم گذاشتهام.»
یکی دیگر از بارزترین خصوصیات اخلاقی ایشان، علاقه و اظهار ارادت و
توسل و
تضرع شدید نسبتبه
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) بود.ایشان میفرمودند از روزی که خودم روی پای خودم ایستادم، هرگاه لباس نوی میدوختم، نخستین بار میبردم در حرمهای ائمه (علیهمالسّلام) و با مالیدن به
ضریح، آن را متبرک نموده، بعد از آن استفاده میکردم، ساختمان
کتابخانه،
مدرسه،
حسینیه و یا هر ساختمانی که مستقیم زیر نظر ایشان ساخته میشد، وقتی گودبرداری میکردند، ایشان مقداری از
تربت سید الشهداء (علیهالسّلام) را در پیهای آن میریختند و میفرمودند با این تربت من اینجا را
بیمه میکنم. و به خصوص هر وقت مشرف میشدند به
حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روی زمین میانداختند و
محاسنشان را روی خاکهای درب ورودی حرم میمالیدند و به ما میگفتند شماها مثل اینکه خجالت میکشید این کار را انجام دهید، این خجالت باعث میشود شما از در خانه اینها دور شوید و شما باید کاری کنید که دیگران هم تاسی کنند، علاوه بر این در مجالس روضهخوانی هر کجا نام مبارک ائمه معصومین (علیهمالسّلام) برده میشد، ایشان واقعا بیاختیار
اشک میریختند و آن زمان که حالشان مساعد بود، به طور ناشناس شبهای
عاشورا کرارا در میان جمعیتهای
عزادار میرفتند و به
سینه زنی میپرداختند و میفرمودند من با این سینه زنی خودم را در طول سال بیمه میکنم.
همچنین میفرمودند من در این مدتی که در قم هستم، هر گاه مشکلی داشتم میرفتم حرم مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و چند ساعت در آنجا دخیل میشدم و معمولا گرهگشایی میشد. ایشان از روی عشق و علاقه خاصی که به ائمه معصومین (علیهمالسّلام) داشتند، سعی میکردند خودشان را خادم ائمه اطهار (علیهالسّلام) بدانند و سعی هم داشتند که از طریق مکتوب باشد، یعنی واقعا خادم آنجا باشند. لذا دارای چندین حکم افتخاری در حرمهای مشاهد مشرفه شامل منصب
تدریس و خدمت افتخاری در حرم مطهر فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) در قم، منصب خدمت افتخاری در حرم
حضرت ثامن الحجج (علیهالسّلام)، منصب
تدریس و خدمت افتخاری در حرم
سید الشهداء (علیهالسّلام) در
کربلا، منصب
تدریس و نقابت سادات و خدمت افتخاری در حرم
حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسّلام) منصب خدمت افتخاری در حرم
احمد بن الامام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) معروف به
شاه چراغ در
شیراز، منصب خدمت افتخاری در حرم
حضرت عبد العظیم حسنی در شهر
ری، منصب خدمت افتخاری در بقعه
سید جلال الدین اشرف از احفاد
امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) در آستانه اشرفیه
گیلان، و منصب خدمت افتخاری در حرم
علی بن الامام محمد باقر (علیهالسّلام) در
مشهد اردهال کاشان بودند. لذا همیشه در پایان دست نوشتههایشان مرقوم میفرمودند: «خادم علوم آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»، «خادم
اهلبیت عصمت و
طهارت.»
مرحوم والد با وجود کسالتهایی که داشتند و با وجود
کهولت سن، در سن ۹۶ سالگی هیچگاه از خدمت به مردم
غفلت نمینمودند و همین اواخر
عمر و حتی در همین سال آخر، روزی یک مرتبه میرفتند در حرم مطهر و آنجا
درس میدادند. هر چه ما خواهش میکردیم آقا شما این
درس را در منزل برگزار کنید، نمیپذیرفتند و حتی ایشان همیشه با تاکسی به حرم مشرف میشدند. من این اواخر به ایشان عرض کردم آقا یک اتومبیل پیکان را الان بسیاری از مردم دارند و اگر شما بخواهید سوار شوید مسالهای نیست.
ایشان میفرمودند: «میدانم، ولی من روزی دو سه ساعت بیشتر با ماشین کار ندارم، برای چه یک ماشین و یک راننده را
اسیر کنم؟ من زمانی سوار اتومبیل شخصی میشوم که همه بتوانند از آن استفاده کنند.»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سیره اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۷/۲۷.