• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید محمود حسینی شاهرودی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



۱۳۰۱ ق. برای قلعه آقا عبدالله سالی فراموش ناشدنی بود. ستاره بخت این قلعه از یاد رفته، از خانه گلین سید علی، كشاورز پاك نهاد آبادی، بر آمد
[۱] . الامام الشاهرودی، سید احمد خمینی، ص ۲۰ـ۲۴.
و آرام آرام سمت مركز آسمان دانش و پرهیزكاری روان شد.
مردمی كه به یاد آقا عبدالله، پیر پارسا و دانشور دهكده، به خانه فرزندش سید علی می‎شتافتند
[۲] . الامام الشاهرودی، سید احمد خمینی، ص ۲۰ـ۲۴.
آثار بزرگی را در سیمای پور پاك سرشت آبادی مشاهده می‎كردند. پدر كه هوای كامیابی فرزند در سر می‎پروراند سید محمد را به آموختن قرآن فراخواند و اندكی بعد وی را روانه بسطام ساخت تا در خدمت استاد كهنسال آن منطقه اندوخته‎هایش را فزون بخشد.
استاد بسطامی مهربان و نیك اندیش بود و شاگردانش را به سفره قناعت خویش فرا می‎خواند. هر چند این كار وی روح صمیمیت در فضای دل كودكان می‎پراكند ولی دشواریهایی نیز در پی داشت؛ او به سبب كهولت پس از صرف غذایی اندك، خدای را سپاس می‎گفت و دست از خوردن می‎كشید، سید محمود و دوستش نیز به احترام استاد گرسنه خوان را ترك می‎گفتند. ادامهاین روند زندگی در بسطام را دشوار ساخت و شاگردان را به چاره جویی فرا خواند.
آری سرانجام گرسنگی توان ایستادگی در بسطام را از نوباوگان قلعه آقا عبدالله ستاند و آنها به شوق غذا فاصله دو فرسنگی بسطام تا آبادی را یك نفس دویدند و یك سره به ظرف نان یورش بردند.
[۳] . مصاحبه با حضرت آیة الله سید محمد شاهرودی، فرزند معظم له.

سالهای آغازین دانش اندوزی با همین دشواریها شتابان گذشت و فرزند پاك دل سید علی در این مدت با الفبای جاودانگی و كمال آشنا شد. پای بندی نوباوه آسمان تبار قلعه آقا عبدالله به آیین وحی در این سالها روستاییان سخت كوش را شگفت زده ساخت.




نگاهی گذرا به دو رخداد آن روزگار می‎تواند ما را با اندیشه آسمانی كودك فرزانه شاهرود آشنا سازد:
۱. روزی سید محمود گوسفندان را به چرا برد. در دشت مردی از وی پرسید: این دامها از كیست؟ كودك پاسخ داد: سید علی
مرد پرسید: می‎دانی در چه مكانی می‎چرند؟
سید محمود گفت: آری، دشت خداست.
مرد گفت: نه، این مرتعِ ماست و راضی نیستیم دیگران در آن گوسفند بچرانند.
كودك شتابان دامها را سمت خانه حركت داد، یكسره نزد برادر بزرگترش رفت و گفت: این شما و این گوسفندان، دیگر هرگز آنها را به چرا نخواهم برد، برخی از مراتع مالك دارند و ما ندانسته در مال مردم تصرف می‎كنیم، این كار حرام است و آثاری زیانبار در پی دارد.
[۴] . مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای اشرفی شاهرودی.

۲. كشاورزان منطقه دو سال پیاپی در بند ملخ ها گرفتار بودند. آشكار شدن آثار این آفت در ماههای آغازین سال سوم آنها را در نگرانی فرو برد. سران آبادی در سرای سید علی گرد آمدند تا راههای مبارزه با ملخ را بررسی كنند. هر یك از آنها به فرا خور تجربه خویش راهی پیشنهاد كرده، درباره كارآیی آن سخن می‎گفت. چون گفتگوها به بن بست رسید، سید محمود یك باره برخاست و گفت: همه به خداوند روی آورید و بر پرداخت زکات مالتان پیمان ببندید تا پروردگار آفت از كشتگاهتان دور سازد و باران رحمت خویش را بر شما فرو ریزد.
این سخن بزرگ، كه از كودكی خردسال بعید می‎نمود، كشاورزان نگران را به خود آورد؛ بنابراین همه پیمان بستند كه اگر آفت از كشتزارشان دور شد، كشتهایشان به بار نشست و انبارهاشان از گندم آكنده شد. نیكبختان بر پیمان خویش استوار ماندند و زکات پرداختند ولی برخی از خیره سران زکات را زیان پنداشته، گفتند: هر چیزی پایانی دارد. چگونه ممكن است پایان آفت به گفتار خردسالی وابسته باشد، نادانسته پیمانی بستیم و نیازی به انجام دادن عهد روزهای ناكامی نیست.
آنها با این اندیشه انبوه گندمهایشان را در انبار جای دادند ولی به زودی در بند كردار خویش گرفتار آمدند و انبارشان هدف آفتها قرار گرفت.
[۵] . الامام الشاهرودی، ص ۲۶ـ۲۷.




هر چند دانشجوی كوشای شاهرود به زودی در شمار دانشوران جای گرفت و نزد مراجع روزگار از اعتباری بایسته برخوردار شد ولی چرخ بخت به مراد وی نمی‎گذشت و ناداری او را رها نمی‎ساخت. بنابراین ناگزیر بارها هوای بازگشت به وطن در سر پروراند شاید گشایشی در زندگی‎اش پدید آید و خانواده‎اش از رنج تهیدستی نجات یابد ولی استاد گوهر شناس نایینی وی را از این كار بازداشت.
[۶] . مصاحبه با فرزند معظم له.
البته مرجع شیعه در این گفتار تنها نبوده بلكه همسر فداکار فقیه شاهرودی نیز در شمار بازدارندگان سید از سفر به ایران جای داشت. او، كه ارج دانش می‎دانست، چون از هدف همسر گرانقدرش آگاه شد، گفت: ما با نان خشك روزگار می‎گذرانیم، شما دانش را به خاطر بهبودی زندگی ما رها نكنید.
[۷] . مصاحبه با فرزند معظم له.

بدین ترتیب ستاره تابناك قلعه آقا عبدالله هم چنان با زندگی دشوار نجف ادامه داد. فرزند برومندش آن روزهای سخت را چنین به خاطر می‎آورد:
شخصی در حضور آقا وصیتنامه‎ای به زبان دامادش تنظیم كرد و به امضای آقا رساند داماد، كه نزدیك خانه ما مغازه داشت، پس از در گذشت پدر همسرش از آقا خواست كه وصیتنامه را باطل كند ولی آقا سر باز زد.
مغازه‎دار برای رسیدن به مراد خویش حتی به تهدید نیز دست یازید ولی آقا تسلیم نشد. این امر بذرهای دشمنی را در مغازه‎دار بارور ساخته، او را در شمار دشمنان آقا جای داد.
مدتی ادامه یافت ولی سرانجام آبها از آسیاب افتاد، مرد در كردار آقا اندیشه كرد. شیفته ایمان و پرهیزکاری وی شد و گفت: آقا، شما هر روز از بازار نسیه می‎خرید و چون پول ندارید ناچار هر جنسی كه به شما دهند به خانه می‎برید. اجازه دهید از این پس هر روز مقداری پول نقد به شما قرض دهم تا با دست پر به بازار رفته، كالای خوب تهیه كنید.
از آن روز به بعد هر بامداد پنجاه فلس معادل یك تومان از او قرض كرده، جنس می‎خریدیم. البته آن مغازه دار بر گفتارش پایدار نماند. چون روزگار قرض به درازا می‎كشید، اندك اندك میزان وام را كاهش داد و ... سرانجام قطع می‎كرد.
ما ناچار به مغازه‎ای كه ماست و خرما می‎فروخت روی آورده، با ماست و خرمای نسیه روزگار می‎گذراندیم. درست یادم هست یك بار هفته‎ای گذشت و ما جز نان و خرما، كه ارزانترین غذا بود. نخوردیم ... گاه اجاره بهای منزل ماهها به تأخیر می‎افتاد ... هر گاه دشواری از حد می‎گذشت و فشارها فزونی می‎یافت، آقا می‎فرمود: محمد، برو زیارت عاشورا بخوان، دعا كن.
من بر بام خانه فراز آمده، زیارت عاشورا می‎خواندم، در پی این دعا دو دینار می‎رسید و گشایش فراوان در زندگی پدید می‎آمد ... .
[۸] . مصاحبه با فرزند معظم له.

تنگدستی سید فقیهان شاهرود چنان بود كه هر بیننده‎ای را تحت تأثیر قرار می‎داد. روزی یكی از آشنایان به وی گفت: میرزای نایینی و سید ابو الحسن درباره شما بی انصافی می‎كنند. شما با فضل و دانشی كه دارید هرگز نباید چنین تنگدست باشید.
سید محمود، كه توهین به مراجع را روا نمی‎دانست، پاسخ داد: هیچ یك از آنها بی انصاف نیستند؛ سید، كه هر روز به دانشجویان نان می‎دهد، چنان می‎اندیشید كه میرزا شاگردانش را اداره می‎كند و میرزا نیز معذور است زیرا روزی یكی از مؤمنان بسطام نزد وی گفت: اجازه دهید وجوهاتم را به سید محمود دهم. آن بزرگوار نیز پذیرفت ولی آن مؤمن هرگز چیزی نفرستاد. اینك میرزا چنین می‎اندیشد كه مرد بسطامی بر سخن خویش پایدار مانده زندگی‎ام را اداره می‎كند. او چنان بر این پندار خویش استوار است كه حتی انتظار دارد من دانشجویان تهیدست را یاری دهم.
[۹] . مصاحبه با فرزند معظم له.




هر چند فقیه فرزانه شاهرود هرگز در اندیشه شهرت نبود و آن را مایه باز ماندن از پژوهشهای ژرف می‎دانست ولی دانش فراوان و پرهیزگاری بسیار سرانجام وی را بلند آوازه ساخت. او كه به هیچ چیز جز خشنودی پروردگار نمی‎اندیشید، گاه برای دست یابی بدین هدف بهایی سنگین می‎پرداخت، برای مثال وقتی حاج احمد معین بوشهری، بنیانگذار آب لوله كشی شده نجف، ناخشنودی‎اش را از دست نهادن دولت بر آب لوله كشی شده آشكار ساخت و مردم را از مصرف آن بازداشت، فقیه پارسای قلعه آقا عبدالله هر بامداد پس از پایان تدریس ظرف بر می‎داشت همراه فرزندانش سمت نهر ویژه آبیاری نخلستانها، كه در سه كیلومتری غرب شهر جای داشت، می‎شتافت و آب مصرفی خانه را به نجف می‎آورد، این كردار دشوار چهل روز ادامه یافت.
[۱۰] . مصاحبه با فرزند معظم له.

پارسایی كم نظیر سید فقیهان شاهرود كه گاه در اقدامهایی چنین دشوار آشكار می‎شد. دانشجویان وارسته حوزه نجف را تحت تأثیر قرار داده، سمت آستان اخلاص و تقوا ی آن مجتهد پاك رأی می‎كشاند. حضرت آیة الله حاج شیخ محمد کوهستانی، عارف شهره مازندران، در شمار دوستداران شخصیت الهی سید محمود جای داشت. آن بزرگمرد چنان به پژوهشگر نستوه شاهرود ارادت داشت كه هرگاه به نجف سفر می‎كرد در خانه آن دانشمند پارسا اقامت می‎گزید.
[۱۱] . مصاحبه با فرزند معظم له.




۱۳۴۲ سال آشكار شدن چهره واقعی دستگاه ستم پیشه پهلوی بود. عوامل شاه در این سال حوزه علمیه قم را آماج یورشهای سنگین خود قرار داده، امت را در سوگ فرو بردند. خورشید فروزان آسمان مرجعیت چون پدری سوگمند جنایت خونبار درباریان را محكوم ساخت و با فرستادن تلگرافهای متعدد به ایران رهنمودهای لازم را به مردم و دانشوران ارائه كرد.
[۱۲] . اسناد انقلاب اسلامی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۶۱ـ۶۱ و ۱۰۱.




هر چند مرجعیت سیل وجوه شرعی و هدایای مردمی را سمت خانه فقیه بزرگ نجف سرازیر كرد ولی شدت پارسایی آن مرجع پاك دل به اندازه‎ای بود كه حتی گاه از تصرف در هدایا نیز چشم می‎پوشید و بسی دشوارتر از طبقات پایین جامعه روزگار می‎گذرانید. چنین فردی هرگز در گروه مستطیعان و توانگران جای نداشت و به جای آوردن حج بر وی واجب نبود تا آن كه نیك مردی كویتی هزینه این سفر الهی را پرداخت و مرجع شیعه را در شمار حاجیان جای داد.
[۱۳] . مصاحبه با فرزند معظم له.




سال های پایانی دهه چهل و آغاز دهه پنجاه را باید روزهای ماتم مرجع وارسته شاهرودی دانست. در این روزگار كینه‎های دیرین بعثیان به حوزه نجف دیگر بار آشكار شد و فرمان اخراج غیر انسانی ایرانیان مقیم عراق مرجعیت شیعه را در نگرانی فرو برد. استاد فقیهان نجف ضمن رد فرستادن رژیم عراق، كه حساب وی را از دیگر ایرانیان جدا می‎خواندند، فرمود: ما نیز به حریم حضرت علی بن موسی ـ علیه السلام ـ خواهیم شتافت.
[۱۴] . مصاحبه با حضرت حجه الاسلام و المسلمین اشرفی شاهرودی.

با این سخن بستگان و دانشوران بسیار بار سفر بستند ولی بامداد روز موعود تصمیم نوین مرجعیت همه را شگفت زده ساخت. او چنان اندیشیده بود كه باید همه دشواریها در نجف بماند و پاسدار میراث هزار ساله فقیهان شیعه شود. بنابراین از راههای گوناگون به یاری شیعیان و دانش پژوهان پرداخت.
[۱۵] . مصاحبه با فرزند معظم له.

بعثیان، كه در پی از میان بردن قدرت مرجعیت بودند، با پخش شایعات گوناگون وی را آزرده خاطر ساختند و بر آن شدند كه با دادگاهی فرمایش فقیه پاك رأی شیعه را به جرم همكاری با سفارت ایران محاكمه و تحقیر كنند.
[۱۶] . مصاحبه با فرزند معظم له.

هر چند این نقشه كاخ نشینان بغداد در سایه ایستادگیِ قدرتمندانه استاد بزرگ حوزه نجف با شكست روبرو شد ولی تلاشهای آنها در آزردن خاطر مرجع كهنسال اسلام پایان نپذیرفت. تلاشهای پلیدی كه سرانجام به بار نشست و آن عارف پاك دل را در بستر بیماری فرو افكند.
[۱۷] . مصاحبه با فرزند معظم له.

این بیماری در شهریور ۱۳۵۳ ش. به اوج رسید و پانزدهم این ماه را فرجام زندگی خاكی آن آفتاب فروزان ساخت.
[۱۸] . مجله نور علم، ص ۷۷.

مؤمنان پیكر پاك مرجع خویش را در بر گرفتند، در حرم امام حسین ـ علیه السلام ـ و برادر گرانقدرش، حضرت عباس ـ علیه السلام ـ طواف دادند و با دیده‎ای خونین در صحن آسمانی حضرت علی ـ علیه السلام ـ به خاك سپردند.
[۱۹] . مجله نور علم، ص ۷۷.




مرجع زاهد نجف بسیار اندك می‎نگاشت. بحثهای علمی، عبارتهای پیوسته و رسیدگی به امور مؤمنان وی را از پرداختن قلم باز می‎داشت ولی اندك كتابهای باز مانده از آن فقیه فرزانه نیز می‎تواند نشانه روشن توان علمی‎اش باشد.
فهرست نگاشته‎های آن رادمرد چنین است:
۱. تقریرات بحثهای آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی
۲. تقریرات اصول فقه آیة الله میرزا حسین نایینی
۳. حاشیه بر كتاب گران قدر عروة الوثقی
۴. حاشیه بر كتاب شریف وسیلة النجاة
۵. ذخیرة المؤمنین
۶. رساله‎هایی در موضوعات گوناگون فقهی، اصولی، ادبی و رجالی.
[۲۰] . مجله نور علم، ص ۷۰ـ۷۲.




 
۱. . الامام الشاهرودی، سید احمد خمینی، ص ۲۰ـ۲۴.
۲. . الامام الشاهرودی، سید احمد خمینی، ص ۲۰ـ۲۴.
۳. . مصاحبه با حضرت آیة الله سید محمد شاهرودی، فرزند معظم له.
۴. . مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای اشرفی شاهرودی.
۵. . الامام الشاهرودی، ص ۲۶ـ۲۷.
۶. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۷. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۸. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۹. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۰. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۱. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۲. . اسناد انقلاب اسلامی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۶۱ـ۶۱ و ۱۰۱.
۱۳. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۴. . مصاحبه با حضرت حجه الاسلام و المسلمین اشرفی شاهرودی.
۱۵. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۶. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۷. . مصاحبه با فرزند معظم له.
۱۸. . مجله نور علم، ص ۷۷.
۱۹. . مجله نور علم، ص ۷۷.
۲۰. . مجله نور علم، ص ۷۰ـ۷۲.



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار