سیدمحمد طباطبایی زوارهای
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید محمد طباطبایی، از نظر دودمان
و تبار، درختی است ریشه دار، پرثمر
و سایه گستر
و از جمله امتیازاتش شرافت
و جلالت خاندانش
و پیوستگی به
سلسله جلیل طباطبایی میباشد.
وی در یکی از آثار خویش، خود را چنین معرفی کرده است: «سید محمد حسنی حسینی طباطبایی(
رسالهای در زیارات، مقدمه مؤلف)
و این بدان جهت است که وی از نسل حسن مثنی فرزند
امام حسن مجتبی علیهالسّلام است که با دختر عموی خویش فاطمه دختر
امام حسین علیهالسّلام
ازدواج کرد.
و به دلیل این پیوند مبارک، سادات طباطبایی از سوی پدر، حسنی
و از سوی مادر، حسینی هستند.
نسبت سید محمد طباطبایی تا امام حسن مجتبی علیهالسّلام بدین شرح است:
میر سید محمد، فرزند سید عبدالکریم، فرزند سید مراد، فرزند اسدالله، فرزند سید جلال الدین امیر، فرزند سید حسن، فرزند محمد، فرزند مجدالدین، فرزند قوام الدین، فرزند اسماعیل، فرزند عباد، فرزند شهاب الدین ابوالمکارم علی، فرزند عباد، فرزند ابوالمجد، فرزند عباد، فرزند علی، فرزند حمزه، فرزند طاهر، فرزند علی، فرزند محمد معروف به ابوالحسن شاعر، فرزند احمد، فرزند محمد، فرزند احمد، فرزند ابراهیم طباطبا، فرزند اسماعیل دیباج، فرزند ابراهیم غمر، فرزند حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی حسن بن
علی علیهالسّلام .
احمد بن محمد بن رستم، مطیار قرشی، معروف به ابوعلی رستمی که مدتی حکمران
اصفهان ،
همدان و توابع بود، با ابوالحسن شاعر طباطبا هم عصر بوده است. رستمی صاحب فرزند نمیگردیداز این جهت
نذر کرد که اگر
خداوند متعال به وی فرزندی عنایت کند، با همتای خود از سادات طباطبا که در اصفهان نقابت داشتهاند، تزویج نماید. سرانجام نذرش به اجابت رسید
و او دارای دختری به نام فاطمه شد که به همسری علی ملقب به شهاب الدین، مکنی به ابوالحسن
و نیز ابوطاهر فرزند محمد (ابوالحسن شاعر) در آمد
و محصول این وصلت بابرکت، پسری به نام طاهر بود. ابو علی رستمی به دلیل چنین لطفی که خداوند در حقش مبذول داشت، قسمت زیادی از اموال غیر منقول خود را در حوزه پهناور فرمانروایی خویش که اصفهان،
ری و همدان را شامل میشد، ضمن وقف نامهای که کهنترین سند پایدار وقف اسلامی در ایران برای سادات طباطبا به شمار میرود، در سال ۳۱۶ ق. بر فرزندان پسر
و سپس بر فرزندان دختر خود نسل بعد از نسل
وقف کرده است. از آن جا که بخش مهمی از اموال مزبور در شهر زواره بود
و در آن زمان، این دیار از نواحی آباد
و برخوردار از امنیت
و آرامش به شمار میرفت، به تدریج
سادات آل طاهر متوجه آن گردیدند
و بدان منطقه مهاجرت کردند. کثرت سادات در زواره به حدی رسید که این شهر به مدینة سادات موسوم گشت
و اجداد سید طباطبایی نیز در زمره
مهاجرین به این ناحیه بودند.
سید مراد، پدر بزرگ سید محمد که به امیر شاه مراد مشهور میباشد، در زواره میزیست
و دارای چهار فرزند پسر بود که عبارتند از: سید عبدالکریم (جد اعلای سادات طباطبایی بروجرد)، امیر سید ابوالمعالی کبیر (جد سادات طباطبایی کربلای معلی)، امیر سید علی حکیم جد آیة الله سید محسن حکیم
و سید نور الدین (جد سادات طباطبایی ساکن یزد).
بنابراین، از طریق امیر شاه مراد، چهار خاندان بزرگ علمی
و فقهی
شیعه از سادات طباطبایی به یکدیگر مرتبط میشوند.
آیة الله بروجردی در نسب نامهای که برای خاندان خویش تنظیم نموده است، مینویسد:
«توطن سادات طباطبایی در اصفهان
و اطراف آن تا زمان ما استمرار داشته است
و در قریههای اصفهان هنوز هم شاخههای بسیاری از آل طباطبا وجود دارند
و در قرن دوازدهم هجری همزمان با فتنه افغانها، شاخهای از آنها به بروجرد انتقال یافتند.
»
سید محمد طباطبایی، نوه دختری ملا
محمدتقی مجلسی میباشدمحمدتقی مجلسی چهار دختر داشته است که یکی از آنها آمنه بیگم جده سید محمد طباطبایی بوده است.
سید محمد طباطبایی در پایان
رساله خطی «موالید
پیامبر و ائمه علیهمالسّلام » پس از نقل ماجرای
ابن قولویه در مورد بازگردانیدن حجر الاسود توسط قرامطه به مکه معظمه
و نصب آن در جای خود نوشته است: «این داستان از جدهام آمنه از پدرش علامه مولی محمدتقی مجلسی نقل شده است.»
سید محمد طباطبایی در
کتاب ایمان و کفر از محمدصالح مازندرانی، شارح
اصول کافی ، داماد محمدتقی مجلسی
و همسر آمنه بیگم (خاتون)، به عنوان دانشوری عالم، فاضل
و صالح سخن گفته
و از
کتاب فوق که به قلم وی میباشد، در تدوین
کتاب ایمان
و کفر بهره برده است.
از عبارات سید محمد طباطبایی در لابلای آثارش، استفاده میشود که ملا محمدصالح از همسرش آمنه خاتون، علاوه بر دختری که همسر محقق عابد، ملا رفیعای گیلانی رشتی بوده است، دختر دیگری داشته که به عقد ازدواج سید عبدالکریم طباطبایی زوارهای درآمده است.
معلم حبیب آبادی مینویسد: «مادر سید محمد طباطبایی، دختر ملا صالح مازندرانی از زوجه اش آمنه بیگم (خاتون) است.
»
سید عبدالکریم که در زواره اقامت داشت، در اواخر قرن یازدهم
و به سال ۱۰۹۰ق. دارای فرزندی گردید که او را سید محمد نامید، وی در زادگاه خود زواره، دوران کودکی
و نوجوانی را سپری کرد.
سید محمد پس از نشو
و نما در زواره
و اصفهان، تحصیلات مقدماتی
و مقداری از درسهای سطح حوزوی را در اصفهان فرا گرفت
و آنگاه برای تکمیل تحصیلات به
عراق مهاجرت نموده
و سرانجام در نجف مسکن گزید. از نوهاش، سید جواد طباطبایی نقل شده که
نجف ، وطن دوم او بوده است. این نکته منافاتی با آن ندارد که وی در خلال اقامت در این شهر مقدس، به شهرهای ایران مسافرت نموده است. آیة الله بروجردی مینویسد:
«اولین مسافرت سید محمد طباطبایی به نجف
و اقامتش در آن جا، قبل از سال ۱۱۲۶ق. بوده است آن هم در مدتی نامشخص
و از قرائن برمی آید مدتی از نجف به اصفهان آمده
و سپس به عراق بازگشته است. همچنین مدتی نامعین در
بروجرد اقامت اختیار کرد
و در همین زمان بود که سید عبدالله جزایری با او ملاقات کرد
و نسخهای از
رساله اش را که در آن سال از تالیفش فارغ شده بود، به وی داد. او پس از مدتی سکونت در بروجرد، دوباره به نجف اشرف بازگشته، مدتی را در آن جا ماند
و در اواخر عمر به ایران بازگشت. وی مدتی نیز در کرمانشاه اقامت کرد. علت اقامت وی در این شهر، این بود که اهل تصوف در آن جا مشغول تبلیغ مسلک خود بودند
و مردم را از موازین شرع جدا میکردند
و با رفتار
و کردارهای افراطی
و متباین با اصول ارزشی اسلام، مردم را منحرف میکردند. هنگام عبور سید محمد طباطبایی از این مناطق مردم شهر عاجزانه از وی خواستند تا آنها را از این وضع آشفته
و نگران کننده نجات دهد
و او نیز به دلیل توانایی علمی
و مسئولیت شرعی جهت پاسخگویی به ندای مؤمنین این دیار دعوت آنان را اجابت کرد
و در آن جا با برنامههای اصلاحی، ارشادی
و تبلیغی خود، این علفهای هرز را ریشه کن کردسپس به بروجرد رفت
و پس از وی، دخترزاده اش آقا محمدعلی، برای تکمیل کار جدش به
کرمانشاه رفت.
»
از نوشتهها
و کوششهای فرهنگی سید محمد طباطبایی بر میآید که وی نزد استادان برجسته درس خوانده است اما متاسفانه به استادان او اشارهای نشده است ولی از بررسیها
و قرائن بر میآید که پدرش انسان فاضلی بود
و به همین دلیل هم با خاندان علم
و فضیلت، به ویژه خاندان مجلسی، ارتباط داشته
و برای کسب علم
و آگاهی از زواره به اصفهان میرفت. بنابراین، نخستین استاد او، پدرش میباشد که فرزند را در سنین کودکی
و نوجوانی آموزش داده است.
آیة الله بروجردی بر حسب طبقه علمی، خاطرنشان ساخته که سیدمحمد از محضر بهاءالدین محمد اصفهانی، مشهور به فاضل هندی (۱۰۶۲ـ۱۱۳۷ ق.) از چهرههای دوره
صفوی استفاده کرده است. در منزلت علمی این استاد، همین بس که وی در سنین قبل از بلوغ، نوشتن را آغاز کرد
و در این ایام، به قوه استنباط از منابع فقهی
و روایی دست یافت. خودش در مقدمه کتابش کشف اللثام میگوید:
«در سیزده سالگی از معقول
و منقول فراغت یافتم.»
از فاضل هندی، به عنوان عالمی برجسته
و معاصر آقا جمال خوانساری، میر محمدباقر خاتون آبادی
و شاه سلطان حسین صفوی سخن گفتهاند
و برخی افزودهاند که با رحلت علامه مجلسی
و درگذشت آقا جمال، فاضل هندی مرجعیت علمی را به دست آورد. با وجود برجستگی در
اجتهاد و مقامات بالای علمی، اخلاقی بسیار ستوده داشت
و با افراد فقیر
و کم بضاعت
معاشرت داشت.
شخصیت دیگری که سید محمد از حوزه درسی او بهره برده است، ملا ابوالحسن شریف، فرزند محمد طاهر نباطی عاملی
و از شاگردان بزرگ علامه مجلسی میباشد. وی جد مادری شیخ محمد حسن نجفی، نویسنده
کتاب جواهر الکلام است، ملا ابوالحسن از
شیخ حر عاملی و دیگران روایت کرده است.
کتاب فوائد الغرویه، سند محکمی برای مقام علمی او در معقول
و منقول
و توانایی در اصول
و فروع است. تولد او در سال ۱۰۷۰ ق. در اصفهان
و وفاتش در سال ۱۱۳۹ق. در نجف رخ داده است.
بنا به نوشته آیة الله بروجردی، سید محمد طباطبایی از درس علامه محمدباقر مجلسی هم استفاده کرده است. سید محمد با افرادی چون ملامحمد اکمل، پدر وحید بهبهانی، سید نعمت الله جزایری
و سید صدرالدین رضوی قمی همدانی، استاد وحید بهبهانی ارتباط داشته است.
پی بردن به اسامی شاگردان سیدمحمد طباطبایی، بسیار دشوار میباشد زیرا در منابعی که به شرح حال وی پرداختهاند، در این باره مطلبی نیامده است. آقا محمدباقر پسر محمد اکمل اصفهانی، معروف به وحید بهبهانی، تنها شخصیتی است که در منابع تاریخی به عنوان شاگرد معرفی شده است. وی، دختر استاد خویش را به همسری برگزیده است.
محدث نوری در
کتاب فیض قدسی مینویسد:
«سید محمد، دارای دختری بود که او را وحید بهبهانی به عنوان همسر خویش برگزید. او مادر آقا محمدعلی بهبهانی، صاحب مقامع است.
»
آیة الله بروجردی مینویسد:
«اما شاگردان سید محمد، من به نام آنها برخورد ننمودم جز آن چه صاحب روضات نقل کرده است ولی یکی از سه استاد مولانا، وحید بهبهانی بوده است.
آقا احمد بهبهانی در سفرنامه خویش مینویسد:
«آقا (وحید بهبهانی) هنگام ورود به نجف اشرف، هیجده سال داشته است. در نجف، علوم معقول را از محضر علامه زمان، مرحوم آقا سید محمد طباطبایی بروجردی (عمه زادهاش) که آن موقع با کسان خود مقیم نجف اشرف بوده است، استفاده مینماید
و در همین موقع با دختر استاد خود ازدواج میکند
و از آن مخدره، آقا محمدعلی، فرزند ارشد وی به
دنیا میآید.
»
در
رساله «فی ترجمة السید الشبر»، فرزند محمد بن ثنوان
و محدث موسوی مشعشعی حویزی، (متوفای سال ۱۱۹۰ ق.) ، سید محمد طباطبایی به عنوان یکی از مشایخ اجازه او معرفی گردیده است.
سید محمد بر حسب تواناییهای علمی، استعداد
و ذهنی خلاق
و تربیتهای پدر
و تحت تاثیر تعلیمات استادانی بلند پایه
و عالی شان، به مقامات علمی
و معنوی رسید
و در زمره عالمان بزرگ، فقیهان
و حکیمان اواسط قرن یازدهم هجری قرار داشت. او برای این که درجات
و مراتب فقهی خویش را قوی تر نماید
و به قله
فقاهت برسد، در آستانه فتنه افغانها یا بعد از آن
و با سقوط اصفهان، در سال ۱۱۳۵ ق. از این شهر هجرت کرد
و به نجف اشرف رفت
و در آن جا ضمن کسب فیض از بزرگان حوزه، خود به تدریس
و تحقیق
و تدوین آثار در موضوعات گوناگون معارف اسلامی پرداخت.
نواده سید
نعمت الله جزایری (۱۱۱۴ـ۱۱۷۳ق.) در ذیل اجازه کبیره اش مینویسد:
«سید محمد طباطبایی، علامهای محقق
و دارای دانشی وسیع
و روایت بسیار بود. او راست مصنفات زیاد، از جمله
رسالهای در تحقیق معنی ایمان که فوائد مهمی را در آن آورده است
و نسخهای از آن را به من داد. در بسیاری از مسائل فقهی
و غیره با هم مذاکره میکردیم
و دیدم که دریای مواجی است.»
میرزا محمود بروجردی، از نوادگان سید محمد، که خود از مشاهیر
شیعه است، در حاشیه
کتاب مواهبش که شرح
الدرة الغرویة است، پس از بیان
سلسله پدرانش در شرح حال نیاکان خویش، مینویسد:
«سید محمد بروجردی از بزرگان سادات مجتهدین
و از اعاظم علما
و فقهاست
و حاوی فروع
و اصول دین
و جامع علوم نقلی است، او را تالیفاتی میباشد.»
میرزا محمدباقر موسوی ذیل شرح حال علامه بحرالعلوم، از جمله برجستگیهای این دانشمند را انتساب به سید محمد طباطبایی دانسته
و مقام این شخصیت را تکریم
و تمجید کرده است.
محدث نوری نیز سید محمد را دانشمندی پارسا
و بزرگوار
و عالمی برجسته معرفی میکند
و در ادامه به ذکر
سلسله نسب او تا حضرت
علی علیهالسّلام میپردازد.
آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی (آل آقا) از سید محمد به عنوان عمده فضلا نام برده است
و میافزاید: وحید بهبهانی از خدمت عالی جناب فضائل مآب مستغنی الاالقاب وحید الزمان آقا سید محمد طباطبایی تحصیل کرد.
میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، ذیل
وفات سید مرتضی فرزند مرحوم میر سید محمد، این سید طباطبایی را از بزرگان عالمان قرن دوازدهم قمری تلقی کرده است
و آثارش را مفید
و سودمند دانسته
و تعدادی از آنها را برشمرده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد:
«وی آثار متنوعی در علوم مختلف اسلامی دارد
و با دقت
و تعمق خاصی آنها را تالیف کرده است.
»
شیخ آقا بزرگ تهرانی که استاد اجازه مرحوم آیة الله بروجردی است، جایگاه علمی والای اجداد این مرجع بزرگ را تا سید عبدالکریم طباطبایی که پدر سید محمد است، یادآور میشود.
آیة الله بروجردی در ترسیم سیمای علمی
و فکری این بزرگمرد دیانت
و فقاهت، نوشته است:
«اما مقام والای او، از ملاحظه مصنفات او برای ما محقق شده که وی فقیهی اصولی، متکلمی حکیم، ادیبی مطلع بر فنون عقلی
و نقلی
و آشنای به اقوال اهل تسنن
و تشیع
و روایت آنها در علم
فقه و کلام و اهل استنباط شرعی از روی ادله آن
و توانا در استخراج مسائل فرعی از اصول آنها بوده است.
از مجموعه آثار
و نوشتههای سید محمد طباطبایی برمی آید که وی هیچ گاه در مسیر زندگی از توجه به نعمتهای الهی، اندیشه در خصوص معاد
و فردای جاوید غافل نبوده است. تنوع موضوعاتی که از قلم وی دور نمانده است، صرفا مقامات علمی
و احاطه او بر علوم
و معارف گوناگون را به اثبات نمیرساند بلکه عناوینی که او برای تحقیق
و تالیف برگزیده است، مؤید این حقیقت است که در برابر مسائل اجتماعی
و فرهنگی عصر خود، احساس مسئولیت میکرده
و درصدد بوده است به شبهههای پیش آمده پاسخ گوید.
او در مسیر اصفهان به نجف، وقتی احساس کرد که ضلالت صوفیان افراطی، مردم نواحی غرب ایران را در فشار قرار داده است
و امکان دارد در باورهای
شیعیان این منطقه تردید
و خدشه وارد شود، از پی گیری کارهای علمی در نجف صرف نظر کرد
و با دلسوزی
و توانمندی علمی، در میدان نبرد با خرافه
و بدعت حضور یافت
و پیروزمندانه حرکت مزبور را خاموش
و بی خاصیت ساخت.
از ویژگیهای دیگر این دانشمند فقیه
و فرزانه، اظهار حق شناسی در خصوص پدرش بوده است، تکریم وی از پدرش، تنها به دلیل پرورشهای اخلاقی
و شکوفایی تربیتی انجام گرفته در حق وی نیست بلکه مقام علمی
و فقهی او را نیز یادآور میشود
و برای پدر از پیشگاه
خداوند مغفرت طلب مینماید
و در مواردی از اقوال
و محصولات فکری او استفاده میکند.
سید محمد طباطبایی علاوه بر تحصیل، تدریس
و فعالیتهای تبلیغی، آثار متعددی در قالب
کتاب و رساله در موضوعات گوناگون
فقه ،
اصول ،
حکمت ، کلام، تاریخ،
نجوم ،
و عرفان تالیف کرده است که مجموعه دوازده اثر از این عالم متقی، با عنایت آیة الله سید محمد باقر طباطبایی سلطانی که از نوادگان سید محمد است، با عنوان مجمع الفوائد در سال ۱۴۰۶ ق. به طبع مزین گردید.
۱. تحفه الغری فی تحقیق معنی الایمان
و الاسلام
۲. شرح مفاتیح الشرایع.
۳. تاریخ الائمة المعصومین علیهمالسّلام
۴.
رسالة فی عصمة الائمة.
۵. اثبات
الواجب تعالی.
۶. دفع شبهه ابن کمونه.
۷. دفع اشکال ضلال احد الشاهدین.
۸. الرد علی سهو النبی صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم .
۹. الاحباط
و التکفیر.
۱۰. الجبر
و الاختیار.
۱۱.
رسالة فی الامر
و بیان مباحثة الاصولیه.
۱۲. الرد علی اعتراض وحید بهبهانی علی شهید ثانی فی مساله عدم تبعیض البضع.
۱۳. الاعلام اللامعة فی شرح الجامعهای الزیارة الجامعة الکبیرة.
۱۴.
رسالهای در زیارات.
۱۵.
رسالة فی فضل مسجد الکوفه
و الصلاة فیها
و فوائد اخری.
۱۶. صلاة الجماعة.
۱۷.
رسالة فی صوم یوم
العاشور.
۱۸.
رسالة فی وقت الفجر ما بین الطلوعین.
۱۹. اسرار اشکال حروف الهجاء
و هیاتها الخاصة.
۲۰.
الرسالة الرضاعیة.
۲۱.
رسالة فی شهادة النساء.
۲۲.
رسالة فی طالع الولادة.
۲۳.
رسالهای در بحث با فاضل باغنوی.
۲۴. تقریظ بر الانوار الجلیلة.
سید علی بهبهانی، پدر آیة الله بروجردی به عنوان حافظ انساب خاندانش برای فرزند خود نقل کرده است که سید محمد طباطبایی از دختر میر ابوطالب، چهار فرزند پسر به نامهای سید علی،
سید رضی ،
سید مرتضی و سید رضا
و نیز یک دختر داشته است که دخترش به همسری وحید بهبهانی در آمد.
سید رضا در سال ۱۱۸۰ق. در گذشت
و فرزندی نداشت. سید علی چهار پسر، به اسامی سید عبدالکریم، سید عابد، سید حسین
و سید حسن داشته است. سید رضی چهار پسر داشت که یکی از آنها میرزا ابوطالب معروف است.
سید مرتضی، معروفترین فرزند سید محمد است که خاندانی بزرگ از او باقی است. وی پس از تحصیل در نجف اشرف، همراه پدرش به بروجرد رفت
و سالها در آن سامان مرجع خاص
و عام بود. میرزا عبداللطیف شوشتری که او را در نواحی غربی ایران دیده است، میگوید:
«سید مرتضی از اعلام روزگار
و تقدسی به کمال داشت
و با عزت زندگی مینمود. چند صباحی با او مؤانست داشتم.»
وحید بهبهانی در اجازهای که برای فرزند او علامه بحرالعلوم صادر کرده است، برادر همسر خویش (سید مرتضی) را چنین معرفی میکند: «عالم کامل فاضل متقی.»
بدین ترتیب سید مرتضی، عالمی نامدار بود
و آثاری در فقه
و اصول داشته که از میان آنها، آن چه در دسترس میباشد، شرح بعضی از مباحث صلوة
کفایه ملا محمدباقر سبزواری است.(علامه مجلسی بزرگ مرد علم
و دین به نقل از مواهب السنیه.) سید مرتضی در نجف متولد گردید اما نشو
و نمایش در
کربلای معلی صورت گرفت. او پس از رسیدن به مقامات علمی
و آراسته شدن به فضایل معنوی، به
ایران آمد
و در بروجرد عهده دار امور دینی مردم شد
و از بزرگان این نواحی به حساب آمد
و مردم برای حل مشکلات شرعی
و اجتماعی به وی مراجعه میکردند
و سرانجام در سال ۱۱۹۹ق. به نجف اشرف بازگشت
و مشغول به تدریس
و تربیت طلاب گردید. وی در تاریخ ۱۲۰۴ ق. در کربلا رحلت کرد
و در پایین پای شهدای
نینوا دفن گشت. وی نخستین کسی است که با قبور شهیدان
کربلا و بارگاه
امام حسین علیهالسّلام جواز قرب پیدا کرد. فرزندش، سید بحرالعلوم، بر قبر پدر ضریحی از چوب بنا کرد
و بعد از
وفات وحید بهبهانی، وی را در همین مکان دفن کردند. ضریح مزبور در سالهای اخیر به نام آن دو بزرگوار معروف
و مشهور میباشد.
شخصیت علمی
و فکری سید مرتضی، تحت تاثیر درخشندگی فرزند دانشورش، سید مهدی بحرالعلوم در هالهای از گمنامی قرار گرفته
و هر کجا ذکری از او رفته است، به دلیل شهرت پسر فاضلش بوده است.
در خصوص سالهای آخر زندگی سید محمد طباطبایی
و مکان اقامت او در چنین ایامی، نظرات متفاوتی مطرح گردیده است. سید محمد علوی طباطبایی مینویسد:
«پس از آن که میرسید محمد، بساط
صوفی و صوفی گری را از مناطق غربی ایران برچید، به عراق رفت
و بعد از مدتی به ایران بازگشت اما هنگام مراجعت، در شهر کرمانشاه، سلامتی او دچار مخاطره گشت
و در بستر
بیماری قرار گرفت
و در همان شهر دعوت حق را اجابت نمود. به فاصله چند روز، خبر تاسف بار ارتحال سید محمد، اهالی بروجرد را در موجی از اندوه
و ملال فرو برد
و جمع کثیری از آنان بی صبرانه به جانب کرمانشاه حرکت کردند
و جنازه وی را که برای حمل به نجف در مکانی به امانت گذاشته بودند، به بروجرد حمل کردند
و آن را در همان محله صوفیان که به یمن قدم وی از لوث اهل تصوف پاک شده بود ـ دفن کردند.
»
آیة الله بروجردی خاطر نشان مینماید که وقتی سید محمد در نجف تحصیلات خویش را به پایان رسانید
و خود در تربیت طلاب کوشید، درصدد آن بر آمد که به بروجرد بیایدولی چون اهالی کرمانشاه به وی پیشنهاد نمودند که نزد آنها بماند
و در شهر آنها اقامت گزیند، او هم پذیرفت
و چون در آن جا رحلت نمود، خانواده
و کسانش به بروجرد مهاجرت نمودند.
وی در جای دیگری مینویسد:
«تردیدی نیست که او در بروجرد دفن شده
و آرامگاهش در آن جا آشکار است
و تمامی بازماندگانش هم بدون اختلاف نظر، آن را میشناسند.
تاریخ فوت سید محمد را برخی منابع، ۱۱۶۰ ق. ذکر کردهاند.
مرقد سید محمد در بروجرد، همچون امامزادهای معتبر، توسط مردم
زیارت میشود
و به آن تبرک میجویند
و برای رفع گرفتاریها
و بر آوردن حاجات به وی
متوسل میشوند. آیة الله بروجردی میگوید:
«مقبره اش در محله صوفیان، نزدیک جاده
و قلعه، در سمت راست شهر
و سمت چپ کسی است که به بروجرد وارد میشود. شنیدهام
وصیت کرده بود او را در راه زوار مشاهد مشرفه به خاک سپارندبه همین جهت، آن جا دفن شده است.
مکان کنونی مقبره، در میان باغ
و پارک سرسبزی قرار دارد
و در جوارش مقابر عالمان زیادی وجود دارد که غالبا از نوادگان
و احفاد او هستند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید محمد طباطبایی (زواره)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۰.