سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (۱۲۴۸-۱۳۳۷ق)، معروف به صاحب عروه، از فقهاء و مراجع تقلید
شیعیان در
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود.
صاحب عروه در
یزد،
مشهد،
اصفهان و
نجف علوم دینی را نزد بزرگانی چون
محمدباقر نجفی،
سید محمدباقر موسوی خوانساری،
میرزا هاشم خوانساری،
محمدجعفر آبادهای،
میرزای شیرازی،
مهدی آل کاشف الغطاء و بزرگان دیگر فرا گرفت و به
درجه اجتهاد رسید و بعد از
آخوند خراسانی از مراجع تقلید بزرگ
جهان اسلام قرار گرفت. آیت الله طباطبایی در کنار مرجعیت و فعالیتهای علمی در امور سیاسی هم ورود میکرد؛ او در
جنبش مشروطه از مخالفان مشروطه بود، زیرا مشروطیت را از مشروعیت جدا میدانست، همچنین در زمان اشغال
لیبی توسط
ایتالیا و اشغال
عراق توسط
انگلیس حکم جهاد داد.
تالیفات زیادی از این عالم برجای مانده که مهمترین و ارزندهترین کتاب فقهی او
عروة الوثقی است که بسیاری از علما بر آن حاشیه و شرح نوشتهاند. سید محمدکاظم یزدی ۲۸
ماه رجب سال
۱۳۳۷ق درگذشت و در
حرم امام علی (علیهالسلام) دفن شد.
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در سال
۱۲۴۸ق، در روستای «کسنویه»
یزد متولد شد. پدرش به تبرک نام
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و با یاد
امام هفتم شیعیان، او را محمدکاظم نام نهاد.
سید محمدکاظم دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشت، ایشان تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود شروع نمود و با تشویقهای پدر و مهمتر از همه عنایت خاص
خداوند، به
علوم دینی رو آورد.
سید محمدکاظم وارد حوزه علمیه «دو منار» یزد، یعنی بزرگترین حوزه آن شهر شد. سید محمدکاظم مدتها در درس ادبیات استاد ملا
محمدابراهیم اردکانی و
زینالعابدین عقدایی شرکت کرد و از آن دو بهرههای فراوان برد.
جدیت فراوانش در کسب علوم اهلبیت (
علیهمالسّلام) او را مورد توجه اساتید مدرسه قرار داد. پس از اتمام
ادبیات عرب، در درس
فقه و
اصول آخوند
ملا هادی یزدی که از علمای بزرگ آن زمان محسوب میشد دوره سطح را به پایان رسانید. دیری نپایید که مقام علمیش او را در زمره نزدیکان خاص استاد جای داد. با توصیه استاد، در ضمن فراگیری فقه و اصول، به تدریس ادبیات پرداخت. کیفیت تدریس و شیوه بیان او، سرانجام کار را بدانجا رساند که بعد از اندک زمانی سید محمدکاظم یزدی به مثابه یکی از اساتید
حوزه علمیه یزد شناخته شد.
جوان یزدی پس از مشورت با دو استادش، اردکانی و عقدایی، به امید بهرهمندی از وجود مقدس امام هشتم (علیهالسّلام) راهی
مشهد مقدس شد تا با استعانت از آن امام، به مقامات علمی و معنوی نایل آید.
وی در مدت زمان کوتاهی،
علم هیئت و
ریاضی را آموخت و طولی نکشید که در زمره اساتید این علوم در آمد.
حوزه علمیه اصفهان نیز دورانی به وجود استادی چون سید محمدکاظم مفتخر گردید. وی با ورودش به
اصفهان در مدرسه صدر سکونت گزید.
سید محمد کاظم، ابتدا درس علامه شیخ
محمدباقر نجفی فرزند شیخ
محمدتقی نجفی، نویسنده کتاب
هدایة المسترشدین را بر درس سایر علما ترجیح داد. و از محضر اساتیدی چون آیت الله
سید محمدباقر موسوی خوانساری و برادرش آیت الله حاج
میرزا هاشم خوانساری و آیت الله
محمدجعفر آبادهای استفادههای فراوانی برد.
سید محمدکاظم در سال
۱۲۸۱ق، با اجازه و معرفی استادش آیت الله شیخ محمدباقر نجفی، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت کرد و در آنجا از محضر بزرگانی همچون آیت الله
سید محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) فتوادار
تحریم تنباکو، آیت الله شیخ راضی و آیت الله شیخ
مهدی جعفری و آیت الله شیخ
مهدی آل کاشف الغطاء استفادههای علمی و توشه معنوی فراوانی کسب نمود.
استاد هیچگاه از تدریس غافل نبود. وی بعد از هجرت میرزای شیرازی به
سامرا به طور رسمی حوزه درس خود را در
نجف تشکیل داد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول که مرحله نهایی تحصیلات حوزوی است، پرداخت. دیری نپایید که شاگردان زیادی در درس ایشان حاضر شدند، به طوری که عدد آنان را تا دویست نفر ذکر کردهاند.
۱- ملا محمدابراهیم اردکانی؛ ۲- زین
الدین عقدائی؛ ۳- آخوند ملا هادی یزدی؛
۴- شیخ باقر نجفی؛ ۵- سید محمدباقر موسوی؛ ۶- میرزا محمدهاشم چهارسوقی؛
۷- محمدجعفر آبادهای؛ ۸- میرزای شیرازی؛
۹- شیخ راضی؛ ۱۰- شیخ مهدی جعفری؛ ۱۱- شیخ مهدی آل کاشف الغطاء و....
برخی از معروفترین شاگردان وی عبارتند از:
۱- آیت الله
شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم)؛
۲-
آیت الله سید حسین بروجردی (مرجع تقلید شیعیان جهان)؛
۳- آیت الله
محمدتقی بافقی؛ ۴- آیت الله میرزا
مهدی آشتیانی؛
۵- آیت الله
آقا ضیاءالدین عراقی؛ ۶- آیت الله
سید محمدتقی خوانساری؛
۷- آیت الله
سید احمد خوانساری؛ ۸-
سید محمود بن شرفالدین علی تبریزی مرعشی؛
۹- آیت الله شیخ
احمد کاشف الغطاء؛ ۱۰- شیخ
محمدحسین کاشف الغطاء؛
۱۱-
سید حسن مدرس؛ ۱۲-
سید محمد فیروزآبادی؛ ۱۳-
سید عبدالحی یزدی؛
۱۴- شیخ
محمد بن علی حرزالدین نجفی؛ ۱۵-شیخ
موسی بن عبدالله احسانی.
یکی از سران
انگلیس که در حدود سال
۱۳۳۳ موفق به ملاقات سید شده بود، در این خصوص چنین می گوید:
سـیـد که بسیار پیر بود و عمامه کوچک سفیدی بر سر داشت (گویا در منزلشان عمامه کوچک سـفـیـدی بـر سـر مـیبـستند) و محاسن و ناخنهایش با حنای قرمز خیلی خوب رنگ شده بود و درخشندگی خاصی داشت، بیرون آمد و با کمال سردی و بیاعتنایی به ما خوش آمد گفت و ما را روی حـصـیـری کـه در بیرون اتاقش افتاده بود، نزدیک خود نشاند.
من متوجه تاثیر و نفوذ زیاد و حـسـن شـهرت او بودم، در خطوط صورت او قوه جاذبهای وجود داشت و چشمانش خاکستری و خـسـتـه مـینـمود و در وجود نحیف و خسته او یک قدرت و نفوذ خارقالعاده در حرکت بود، و بیان او سحرآمیز بود که من کمتر در کشورهای اسلامی نظیر آنرا دیده بودم و بعد میگوید:
سید با کمال وقار پاکت پول ما را به طرف ما پس زده و با عزمی راسخ گفت که هنوز موقع آن نرسیده است تا آنجا که میگوید:
مـن اطـمـیـنـان حاصل کردم که با او نمیتوان صحبت کرد و مقام
عالی او قابل خرید و فروش نـیـسـت و بـسـیار خوشوقت است که در این باب با او صحبتی ننمائیم و البته چنین وضعی را در کشورهای
مصر و
حجاز که همه برای پول به دنبال ما میدوند نمیتوان یافت.
آثار زیادی از آیت الله یزدی به یادگار مانده که حاصل تلاش سالهای متمادی وی بوده است. برخی از آنها در زمان حیاتشان جمع آوری و تدوین شده و برخی نیز بعد از آن بزرگوار، به همت شاگردانش به چاپ رسیده که به شرح زیر است:
۱-
العروة الوثقی؛
۲- حاشیه بر مکاسب؛
۳- رسالة فی التعادل و التراجیح؛
۴-
الصحیفة الکاظمیه؛
۵- السؤال و الجواب؛
۶- رساله اجتماع امر و نهی.
العروة الوثقی، مهمترین تالیف و ارزندهترین کتاب فقهی آیت الله سید محمدکاظم یزدی به حساب میآید. این اثر فقهی به حدی معروف است که مؤلف آن نزد همگان، به خصوص علما و فضلای حوزههای علمیه به صاحب عروه شناخته میشود. کتاب مزبور دربرگیرنده ابواب مختلف فقه است و احکام و مسائل شرعی را بیان میکند. این اثر در مجموع، محتوی ۳۲۶۰ مساله و در سه جلد تالیف شده است.
مسائل کتاب به نحوی ترتیب یافته که دستیابی به آنها بسیار آسان و همواره مورد توجه مراجع تقلید بوده است و بسیاری از مراجع بزرگ بر آن حاشیه یا شرح نوشتهاند.
در مقدمه کتاب
مستمسک العروة الوثقی تالیف آیت الله
سید محسن طباطبایی حکیم که اولین شرح بر العروة الوثقی میباشد آمده است: کتاب پر ارزش عروة الوثقی از حیث دقت و تحقیق، به گونهای است که در حوزهها محور درسی بسیاری از فقها قرار میگیرد، با اینکه قبل از آن محور درسهای فقهی علما، کتاب
شرایع الاسلام و
تبصرة المتعلمین بود اما با ظهور کتاب عروة الوثقی، این کتاب ارزشمند محور درسی حوزههای علمیه گردیده و شروح و تعلیقات زیادی بر آن نگاشته شده است...
استاد آیت الله یزدی، بر مباحث فقهی تسلط کامل داشت. از اینرو مسائل مشکل و پیچیده فقهی را با بیانی روان و ساده و با استدلالی قوی، به طلاب عرضه میکرد، به گونهای که شاگردان فراوانی جذب شیوه درس وی شدند. آنگونه که مورخان نوشتهاند وی با تسلط کامل و مهارت تحسین برانگیز و استدلال قوی به طرح نظرات خود میپرداخت و ابواب مختلف فقهی را یکی پس از دیگری به بهترین وجه و آسانترین شیوه به پایان میرساند.
او بدون استدلال قوی و قانع کننده، از مباحث علمی نمیگذشت و به مثالهای فراوان فقهی استشهاد میکرد. وقتی شاگردان، اشکالات و سؤالات خود را مطرح یا در مثالهای ایشان خدشه میکردند، با
سعه صدر به سخن آنان گوش میداد و با وقار خاص به آنان میگفت: «این اشکال به ذهن من نیز آمده! آن گاه به اشکال جواب میداد.»
آیت الله سید محمدکاظم یزدی، سیره علمای صالح گذشته را در زمینه مرجعیت رعایت میکرد و با اینکه از بزرگترین علمای آن زمان به شمار میآمد همواره از پذیرش این امر، دوری میجست. مردم و علمای نجف که به مقام علمی و معنوی وی به خصوص پس از رحلت میرزای بزرگ در سال
۱۳۱۲ق، پی برده بودند نسبت به پذیرش مرجعیت، به آن فقیه وارسته، اصرار میکردند. ایشان سرانجام با احساس مسئولیت در قبال سرنوشت اسلام و مسلمین، به این بار گران تن سپرد و با قبول مرجعیت جهان اسلام در ردیف علمایی همچون
آخوند خراسانی (متوفای
۱۳۲۹ق) و شیخ
محمد طه نجفی (متوفای
۱۳۲۳ق) و دیگر مراجع آن زمان جای گرفت. وی بعد از رحلت آخوند خراسانی و آیت الله محمد طه نجفی، زعیم بزرگ جهان تشیع گردید و به مثابه بزرگترین قدرت مذهبی و یگانه پاسدار حریم تشیع، حفظ کیان مسلمین را بر عهده گرفت. آن روز که دشمنان اسلام، کمر به نابودی اسلام بسته بودند این مرد بزرگ چونان مجاهدی نستوه و سیاست مداری فرزانه به صحنه آمد.
علاوه بر مرجعیت و فعالیتهای علمی در فعالیتهای سیاسی ورود پیدا میکرد.
در سال
۱۳۲۴ق،
انقلاب مشروطه در
ایران به پیروزی رسید. نخستین
مجلس شورای ملی ایران تاسیس شد، اختیارات شاه و دربار کاسته شد. مجلس شورای ملی قوانینی برای حل مشکلهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزش کشور تدوین نمود.
مراجع تقلید نجف از
جمله آخوند خراسانی، شیخ
عبدالله مازندرانی و
میرزا حسین تهرانی از ابتدای مشروطه به پشتیبانی آن بر آمدند. در
ایران نیز آیت الله
سید محمد طباطبایی و آیت الله
سید عبدالله بهبهانی، رهبری نهضت مشروطه را بر عهده داشتند. اما گروهی از مراجع تقلید و مجتهدان پس از مدتی که عملکرد روشنفکران غربزده و برخی از نمایندگان مجلس را در مخالفت با مذهب مشاهده نمودند، خواستار مشروطه مشروعه شدند. آیت الله
شیخ فضلالله نوری رهبری مجتهدان هوادار مشروطه مشروعه را در ایران که تعدادشان به بیست میرسید به عهده داشت. آیت الله سید محمدکاظم یزدی نیز جزو این گروه بود. وی خواستار برپایی حکومت اسلامی و نظام مشروطه موافق با شرع اسلام بود. او از ابتدا سکوت کرد، زیرا سه تن از مراجع تقلید نجف، پشتیبان مشروعه بودند.
موافقت عدهای از عالمان سرشناس نظیر آیات والا مقام خراسانی، بهبهانی، طباطبایی، عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی با مشروطیت، فقط نوعی همراهی و همکاری با به اصطلاح روشنفکران، در
مبارزه با حکومت ظالمانه بود و در واقع حضور علمای طراز اول، پای مردم را به صحنه کشید و انقلاب را در فراز و نشیبها یاری کرد. وگرنه روشنفکران در هیچ دوره، قدرتی همپای قدرت علمای
دین و مذهب نداشتهاند که بتوانند ملت را با سیاستها و اهداف خویش همراه سازند.
علمای موافق مشروطه هر چند قصد اصلاح داشتند و درصدد تغییر اوضاع به نفع اسلام بودند اما آیت الله سید محمدکاظم یزدی، دستی پنهان را میدید که از آغاز، مشروطیت را از مشروعیت جدا میکرد و برای
دین و
دینداران نقشی در سیاست قائل نبود. آن فقیه دوراندیش به جمعی از شاگردانش گفته بود: عاقبت مشروطه را تاریک میبینم، چون آقایان به اسلام و روحانیت رحم نخواهند کرد. میبینم روزی را که عمامه از سر روحانیت برداشته، آنان را از صحنه کنار خواهند زد.
بعد از اعلان قانون اساسی در
دولت عثمانی، آیت الله سید محمدکاظم یزدی به مخالفت با آن برخاست و به سختگیری و آزار و اذیت مسلمانان از سوی آن دولت اعتراض نمود؛ به طوری که حکومت عثمانی او را به تبعید خارج از
عراق تهدید کرد.
بعضی از مشروطه خواهان ایرانی، فرصت را غنیمت شمرده، از طریق ارسال تلگراف به
استانبول، تهمتهای ناروایی به او نسبت داده، به این امید که از ناحیه حکومت عثمانی در حق وی سختگیری شود و مورد آزار و اذیت قرار گیرد.
اهمیت موضعگیری سید در برابر خودیهای دگراندیش وقتی آشکار میشود که بدانیم یکی از رهبران ترک تلاش نمود تا شاید بتواند با اقداماتش او را از نظرش منصرف سازد تا وی دست از مخالفت با قانون اساسی دولت عثمانی بردارد. از همینرو در نجف اشرف به زیارت سید شتافت و از او خواست که با فتوایش قانون اساسی آنان را مورد تایید قرار دهد. سید پس از اندکی درنگ جواب داد: «شعار شما شعار غربی و قانون شما، گرفته شده از بیگانه است. اینها که از
آزادی و
دموکراسی دم میزنند در پوشش مظاهر غربی، جز نابودی
اسلام چیزی در سر ندارند.»
زمانی که
ایتالیا نیروهایش را برای اشغال
کشور لیبی به حرکت درآورد و میرفت تا بخش عظیمی از ممالک اسلامی به اشغال بیگانگان درآید، این مرجع
عالی مقام، فتوای تاریخی و سرنوشتساز خود را درباره وضعیت مسلمانان جهان صادر کرد؛ فتوای جهاد ایشان چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیمدر این ایام که دول اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب (لیبی) حمله نموده و از طرفی روسها شمال ایران را با قوای خود اشغال کردهاند و انگلیسیها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابوی قرار دادهاند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانی،
واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل
جان و
مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روسی و انگلیسی از ایران، هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهمترین فرایض اسلامی است، تا به یاری
خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبیها محفوظ بماند.
در سال ۱۹۱۴ م (
۱۳۳۲ق) هم زمان با
جنگ جهانی اول، انگلستان علیه امپراتور عثمانی اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به کشور اسلامی عراق کشیده شد. انگلیس برای تصرف
بصره در شط العرب نیرو پیاده کرد. آیت الله سید محمدکاظم یزدی با فتوای خود مبنی بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد علیه کفار انگلیس ترغیب میکرد. در اینجا بخشی از فتوای آن فقیه
مبارز را میآوریم تا خوانندگان را با روحیه ضد استعماری آن بزرگ مرد تاریخ آشنا سازیم: «... فتوای ما مبنی بر دفاع در مقابل هجوم کفار بر بلاد مسلمین در همهجا پخش شده است. از آنجا که دشمن نزدیک شده و کار سخت بالا گرفته و مشکلات زیادی پدید آورده است، بر هر کس لازم است در عقب راندن قوای دشمن و سعی در حفظ حدود و ثغور اسلام، با همه امکاناتی که دارد غفلت نورزد...». بعد از ابلاغ فتوای جهاد، جمع زیادی از علما به سوی جبهههای جنگ شتافتند.
در مقاومت دلیرانهای که مسلمان عراق در اثر فتاوی و رهبری مـراجـع عـالیقدر در مقابل نیروهای مهاجم انجام دادند، فرزند رشید آیت الله سید محمدکاظم یزدی به نام آیت الله حاج سید مـحمد طباطبائی یزدی نیز شرکت جست و در حمله سختی که به قوای انگلیس نمودند، تعداد چـهـار هـزار تـن از نیروهای بیگانه را از پای درآوردند و شکست فاحشی به نیروهای مهاجم وارد آوردند و در این حمله بود که فرزند مورد علاقه پدر به فیض شهادت نائل آمد.
جنازه او را بـا کـمـال احـتـرام از
کاظمین به نجف حمل نمودند و به صحن مطهر
علوی رساندند. عدهای از شاگردان سید، متحیر بودند که چگونه این خبر را به پدر پیر برسانند!
روضه خوانی با خود همراه داشتند، اینگونه خبر را به او رساندند که جنازهای در صحن مطهر هست که ولایت نماز او به عهده شماست، ولی او که تحصیل کرده مکتب
مبارزه و شهادت بود، هرگز از شنیدن این خبر، آنگـونـه که انتظار میرفت، ناراحت نگردید و کلمه مبارکه انا للّه و انا الیه راجعون را سر داد.
آیت الله سید محمدکاظم یزدی، دارای شش فرزند پسر بود که همگی از علما و فضلا به شمار میآمدند. اسامی آنان بدینشرح است:
۱. عالم مجاهد سید محمد یزدی که در میدان نبرد با استعمار به شهادت رسید؛ ۲. سید احمد؛ ۳. سید محسن؛ ۴. سید محمود؛ ۵. آقا سید
علی؛ ۶. سید اسدالله.
آیت الله سید محمدکاظم یزدی با حضور رؤسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگان خود چهار وصی معین کرد که عبارتند از:
۱. آیت الله شیخ احمد کاشف الغطا؛
۲. علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء؛
۳. آیت الله آقا میرزا محمود
تبریزی؛
۴. آیت الله آقا شیخ
علی مازندرانی؛
بر اساس وصیت سید این چهار تن موظف شدند که تمام موجودی
وجوهات شرعی اعم از سهم امام (علیهالسّلام)، سهم سادات، کفارات و مظالم را به مرجع تقلید بعدی تحویل دهند. گفتنی است در جلسه تعیین وصی یکی از نوادگان به سید محمدکاظم عرض کرد: برخی نوادگان شما یتیم هستند و تحت سرپرستی شما بودهاند، خوب است چیزی برای آنها هم تعیین کنید. سید با آن کسالت جسمی و با صدای ضعیف و رنجور که حکایت از عروجی نزدیک داشت، فرمود: «نوادگان من اگر متدین هستند، خدا روزی آنها را میرساند و اگر نه، چگونه از مالی که از آن من نیست، به آنان کمک کنم.»
عالم پرهیزگار، آیت الله یزدی در طول عمر خود، آثار زیادی را به یادگار گذاشت و کمکهای بسیاری به بیسرپرستان و یتیمان مبذول داشت. وی در عمران شهرها و روستاها به ویژه در ساخت
مسجد، حمام و کاروان سرا، همتی والا و نسبت به رسیدگی به امور
حوزههای علمیه و طلاب علوم
دینی، عنایت خاصی داشت و بناهای زیادی را بنیاد نهاد که مهمترین آنها، مدرسه علمیه و کتابخانه ایشان در نجف اشرف است. اولین مدرسه، معروف به مدرسه سید در خیابانی بین خیابان رسول و بازار حویش قرار دارد و دومین مدرسه نیز در محله العماره واقع شده است.
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی شب
سه شنبه ۲۸
ماه رجب سال
۱۳۳۷ق، نزدیک
طلوع فجر، در نـجـف اشـرف، در نـود سـالگی درگذشت. فرزندش حضرت آیت الله سید
علی یزدی، بر جنازه پدر
نماز خواند و بدنش را در
صحن حضرت علی (علیهالسّلام)، در ایوان کبیر پشت جامع عمران، جنب در طوسی، پشت سر مبارک حضرت
علی (علیهالسّلام) و در جوار پسر شهیدش به خاک سپردند.
• نرم افزار تا حضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.