سید محمدشریف تقوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید محمدشریف تقوی (۱۳۵۲-۱۲۷۰ق)، از علمای مجاهد
شیعه در
قرن چهاردهم هجری قمری و از شاگردان
ملا فاضل ایروانی بود.
وی در
اصفهان،
نجف و
کربلا علوم دینی را نزد بزرگانی چون
محمّدباقر نجفی مسجدشاهی، حاج
میرزا بدیع درب امامی،
محمدباقر اصفهانی،
لطفالله مازندرانی،
زینالعابدین مازندرانی، فاضل ایروانی،
میرزا حبیبالله رشتی و
میرزای شیرازی فرا گرفت و به
درجه اجتهاد رسید. او پس از نائل شدن به اجتهاد به تدریس پرداخت امّا به علت بیماری به
شیراز آمده و به ترویج
دین و تالیف و تدریس مشغول شده و به هنگام آغاز
جنبش مشروطیّت چون مخالف مشروطیّت بود به ناچار از شیراز به
تهران رفت و پس از شهادت
شیخ فضلاللّه نوری، راهی نجف شده و درباره مشروطیّت با
آخوند خراسانی به گفتگو پرداخت. بعد از آن مدّتی در شیراز و اصفهان بود. وی مشروطه غربی را مخالف
اسلام و
شرع میدانست و درباره مشروطیت و معایب آن کتابی هم به نام «
کشف المرام فی قانون الاسلام» تالیف کرد. از این عالم چندین تالیف برجای مانده است.
سید محمدشریف ونکی (تقوی) شیرازی در سال
۱۲۷۰ق، در ونک از توابع سمیرم (روستایی نزدیک
اصفهان) متولد شد.
پدر او، مرحوم سید محمدحسن خود عالمی روحانی بود و به دروس حوزوی عشق میورزید.
نسب مرحوم تقوی ونکی با بیست و چهار واسطه به حضرت
امام محمدتقی (علیهالسلام) میرسد. (نسب او بنابه آنچه بر سنگ قبر او نگاشتهاند از این قرار است: «سید محمد شریف التقوی شیرازی نوراللّه مضجعه،
ابن محمدحسن
ابن السید حسین
ابن السید علی
ابن السید محسن
ابن السید شاه حسین
ابن السید زبیر
ابن السید هزاره
ابن لورزانی
ابن السید نصره
ابن السید منزل
ابن السید شمس
الدین ابن السید صالح
ابن السید منجم
الدین ابن السید
جمال
الدین ابن السید شمس
الدین ابن السید نظام
الدین احمد
ابن السید نجم
الدین محمد
ابن السید فخرالدین
ابن السید احمد
ابن تاج
الدین علی
ابن السید فخرالدین احمد
ابن السید قطبة
الدین ابن السید عبدالله
ابن محمدتقی علیهالسلام».
)
سید محمد شریف در سن پنج سالگی به مکتب راه یافت و در سن نه سالگی در محضر پدرش به تحصیل مقدمات عربی مشغول شد. همچنین ایشان در نزد اساتید دیگری
صرف و
نحو و
منطق و
معانی و
بیان را آموخت.
وی در سن دوازده سالگی برای تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت و با مرحوم
سید محمدکاظم یزدی (
۱۲۵۶ق -
۱۳۳۷ق) صاحب
عروة الوثقی که به اصفهان آمده بود، پیوند دوستی برقرار کرد. این دو با هم در محضر اساتید اصفهان، به خواندن
فقه و
اصول مشغول شدند. (در اصفهان از محضر حاج شیخ
محمّدباقر نجفی مسجدشاهی و حاج
میرزا بدیع درب امامی و دیگران بهره گرفت.) او پس از هفده سال از اصفهان به
عراق (
نجف و
کربلا) عزیمت نمود و در محضر درس اساتید خود - که نام آنها پس از این خواهد آمد - به مدت دوازده سال به تکمیل
علوم معقول و
منقول پرداخت.
اساتیدی که ایشان بیشتر از آنها استفاده کرده گذشته از پدرش عبارتند از:
۱-
محمدباقر اصفهانی (م
۱۳۳۳ق)،
۲-
لطفالله مازندرانی (م
۱۳۱۳ق)،
۳-
زینالعابدین مازندرانی (م ۱۳۰۹ ق): ایشان خود از تلامذه مرحوم
صاحب جواهر و مرجع تقلید بسیاری از شیعیان
هند و عراق و
ایران بود.
در تالیفات مرحوم مازندرانی میتوان از
ذخیرة العباد؛
زینة العباد و مناسک حج نام برد.
۴- مرحوم
فاضل ایروانی (م
۱۳۰۶ق): وی صاحب تالیفات زیادی است از
جمله اجتماع الامر والنهی؛ الاجتهاد والتقلید؛ الاجزاء؛ الاستصحاب والمکاسب المحرمه.
۵- مرحوم حاج
میرزا حبیبالله رشتی (
۱۲۳۴-
۱۳۱۲ق): مرحوم رشتی بعد از وفات شیخ انصاری، یکی از چند مدرس سطح عالی حوزه بود، ایشان تالیفات زیادی دارد که از بهترین آنها
بدایع الافکار است.
۶-
محمدحسن مجدد شیرازی (م ۱۳۱۲ق).
به گفته
آقا بزرگ تهرانی، سید محمدشریف، از محمدفاضل ایروانی و شیخ زینالعابدین مازندرانی اجازه کامل داشته است.
او پس از نائل شدن به اجتهاد به تدریس پرداخت امّا به علت بیماری به
شیراز آمده و به ترویج
دین و تالیف و تدریس مشغول شده و به هنگام آغاز
جنبش مشروطیّت، او که مانند رفیق و همدرس خود سیّد محمّدکاظم یزدی مخالف مشروطیّت بود به ناچار از شیراز به
تهران رفت و پس از به دار کشیده شدن و شهادت
شیخ فضلاللّه نوری به دست فاتحان تهران، راهی نجف شده و درباره مشروطیّت با
آخوند خراسانی به گفتگو پرداخت. بعد از آن مدّتی در شیراز و اصفهان بود.
از آنجا که فعالیتهای سیاسی مرحوم تقوی ونکی به اوضاع سیاسی آن زمان یعنی نهضت مشروطیت مربوط میشود، ناگزیر باید مختصری پیرامون این نهضت صحبت کرده و سپس موضعگیری آن مرحوم را در این رابطه بیان کنیم؛ اما آنچه در این قیام مسلم است اینکه هدف اصلی و مقصود اولیه این نهضت یک هدف اصیل اسلامی یعنی برقراری
عدل و داد و پایان دادن به
ظلم و
جور حکام زمان بود.
از یک سو فقر ناشی از بیعدالتی و ظلم و ستمی که در اواخر حکومت
ناصرالدین شاه و اوائل حکومت
مظفرالدین شاه بر جامعه حاکم بود، و از سوی دیگر وابستگی کشور به بیگانگان و حیف و میل اموال و درآمدهای کشور توسط درباریان، مردم را به ستوه آورده بود. از اینرو همواره خواهان تغییر وضع موجود بودند. علماء و روحانیون نیز که قوانین و دستورات اسلام و حقوق مردم را پایمال شده میدیدند، با همکاری مردم، نهضت عدالتخواهانهای را به وجود آوردند. این ماجرا پایه و اساس نهضت مشروطه در ایران را پیریزی کرد.
در طی این نهضت عدالتخواهانه، علماء، روحانیون و مردم با هدف جلوگیری از ظلم و ستم و برقراری عدل و داد، خواهان تاسیس یک حکومت عادل از طرف دولت شدند و برای اجرای این خواسته خود در دو مرحله متحصن گردیدند. در مرحله اول رهبران این نهضت،
آیت اللّه بهبهانی و
آیت الله طباطبایی بودند و در مرحله دوم این دو سید بزرگوار از شهید شیخ فضلالله نوری برای موفقیت بیشتر استمداد جستند که ایشان در پاسخ فرمود: «در صورتی که مقصود اسلام و شرع باشد من با شما همکاری میکنم».
در تحصن دوم که علماء و مردم به طرف
قم و
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) مهاجرت کرده و از تهران دور شده بودند، سفارت انگلیس از متزلزل بودن اوضاع و فقدان علماء در تهران سوء استفاده کرده به کمک برخی فراماسونرها و روشنفکران وابسته به خویش، در میان مبارزان و برخی رهبران نهضت نفوذ و مردم را به تحصن در سفارت انگلیس و پناهندگی به این دولت تشویق کردند.
در داخل سفارتخانه نیز به جای اینکه به مردم مژده تاسیس یک عدالتخانه اسلامی را بدهند، سخن از فوائد رژیم مشروطه راندند. آنها تبلیغ کردند که تنها با بودن مشروطه ظلم و ستم برچیده میشود و اینگونه شما نیز به نان و نوایی میرسید. مردم هم در فقدان راهنماییهای رهبران اصلی نهضت، فریب نیرنگ خانه انگلستان و تبلیغات آنرا خورده، بدون اینکه بدانند مشروطیت چیست، خواهان آن شده و راهی غیر از راه رهبران روحانی خود را برگزیدند و حتی یک رای شدند تا در صورت مخالفت، آنها را به قتل برسانند.
از این مرحله به بعد، نهضت مزبور تحت نفوذ استعمار انگلیس قرار گرفت و روشنفکران غربزده و فراماسونرهای وابسته در شمار رهبران اصلی آن درآمدند. همانطور که ماهیت نهضت عوض شد، نام آن نیز تغییر یافت و به «نهضت مشروطیت» مشهور گشت. به دنبال موافقت با تقاضاهای عدالتخواهان و متحصنین در قم، علماء تصمیم به بازگشتن به تهران گرفتند.
مرحوم شیخ فضلالله نوری که با بینش ژرف سیاسی خود، حوادث و رویدادهای نهضت را تجزیه و تحلیل میکرد، با شنیدن خبر تحصن در سفارت انگلیس به توطئههای روشنفکران وابسته پی برد. وی دریافت که خطر عظیمی نهضت را تهدید میکند. او طرفداران نهضت را از این خطر بزرگ بر حذر داشت، اما سید محمد طباطبایی که از قبل تحت تاثیر افکار روشنفکران قرار گرفته بود، گفت: «ما مشروطه میخواهیم و
مجلس شورای ملی» پس از این نیز گفتگویی در مزایا و مضرات این مشروطه رد و بدل شد. در این جدالها وقتی علماء در پاسخ سخنان شهید شیخ فضلالله درماندند، متفق شدند که از این پس نیز مانند گذشته بدون میل و رضایت او رفتار نکنند.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه، عدهای به عنوان نمایندگان متحصنین که برای مقصود خاصی در سفارت آموزش دیده بودند، با عنوان «مجلس شورای اسلامی» مخالفت کرده و خواستار عنوان «مجلس شورای ملی» شدند. به تدریج هدایت نهضت به دست کسانی افتاد که سعی داشتند تمامی مظاهر اسلامی را از نهضت بزدایند. اینان قانون اساسی کشور را هم به جای بهرهگیری از اسلام و شرع بر طبق قوانین کشورهای غربی تدوین کردند.
مرحوم شیخ فضلالله که سعی در خنثی کردن توطئههای روشنفکران وابسته داشت، آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی را از وجود این خطر بر حذر داشته بود. به ناچار ایشان به همراه دو سید مذکور در جلسات مجلس شرکت کرد، تا بلکه از راه نصیحت و هدایت بتواند از تصویب قوانین غیراسلامی جلوگیری کند، اما از این مسیر نیز راه به جایی نبرد. عدهای از روحانیون و علماء نیز از مشروطه حمایت کردند. تصور آنها از مشروطیت، حکومتی بود که در آن قدرت استبدادی شاه و درباریان محدود شده و در جهت دفع تعدی و تجاوز قرار میگیرد. مراجع بزرگوار نجف از
جمله آیت الله ملا محمدکاظم خراسانی، شیخ
عبدالله مازندرانی و
میرزا حسین تهرانی نیز به علت اطلاعات نادرستی که از وقایع تهران و مجلس دریافت کرده بودند، با فرستادن اطلاعیههایی به حمایت از مجلس و حکومت مشروطه پرداختند.
با وجود این، شیخ فضلالله نوری همچنان با تلاشهای پیگیر خود به روشنگری مردم در زمینه مشروطیت میپرداخت. وی اقداماتی را هم برای اصلاح مجلس انجام داد. از
جمله در مورد قانون اساسی پیشنهاد کرد اصل نظارت فقهاء بر قوانین مجلس شورای ملی افزوده شود. او بعدها برای آگاه کردن مردم، این اصل را چاپ و منتشر کرد. همچنین عنوان «مشروطه مشروعه» به پیشنهاد او صادر شد که بسیاری از علماء از
جمله آخوند رستم آبادی،
سید احمد طباطبایی و... به حمایت از آن پرداختند.
علماء نجف که از حقایق امور دور نگه داشته شده بودند، همچنان از مشروطه حمایت کرده و آنرا صلاح اسلام و مردم میپنداشتند، تا جایی که مشروطهخواهان و روشنفکران از این موضوع سوء استفاده کرده و مرحوم شیخ فضلالله نوری و مشروعهخواهان طرفدار او را به مخالفت با اسلام و روحانیون متهم کردند. سرانجام با حوادث بسیاری که مجلس و نهضت مشروطیت در دامان خود پروراند، از
جمله شهادت شیخ فضلالله نوری (طابثراه) و دیگر رهبران این نهضت، مشروطیت بدون مشروعیت برقرار شد.
در این میان، مرحوم سید محمد شریف تقوی نیز از
جمله علمایی بود که در ایران از نزدیک شاهد ماجرا بود. وی مشروطه غربی را در حال پیاده شدن میدید و آنرا مخالف اسلام و شرع میدانست. از اینرو در جریان مشروطیت، سرسختانه با آن مخالفت کرد. او پس از شهادت شیخ فضلالله نوری به
نجف رفت و با
آخوند خراسانی که از رهبران جنبش مشروطیت بود و در عینحال از وقایعی که در تهران و مجلس اتفاق افتاده بود، به درستی اطلاع نداشت به مباحثه پرداخت. مرحوم تقوی درباره مشروطیت و معایب آن کتابی هم تالیف کرده به نام «
کشف المرام فی قانون الاسلام».
مرحوم سید محمد شریف بعد از اینکه در نجف به بیماری قلبی مبتلا میشود، بنا به تجویز اطباء ناچار میگردد به ایران مراجعت کند. لذا او به شیراز رفته و در آنجا با دایر کردن جلسات درس و بحث خود، قریب به چهار سال به رتق و فتق امور شرعیه مردم و
امر به معروف و نهی از منکر نیز میپردازد.
سید محمدشریف تقوی در سال
۱۳۴۲ق به قصد زیارت
مشهد راهی اصفهان میشود. اما در آنجا به مریضی مبتلا میگردد. وی پس از معالجه خود و شفایافتن چندی در مدرسه صدر جلسه درس و بحث تشکیل میدهد و نزدیک ده سال در این شهر میماند.
در سال
۱۳۵۲ق بار دیگر بهاندیشه زیارت مشهد مقدس، اصفهان را ترک میکند، اما در تهران بیمار شده و برای معالجه ناگزیر از اقامت میگردد. در اینحال هر چند به معالجه میپردازد اما علاجی حاصل نمیگردد و به وصال حق نزدیک میگردد، تا آنکه عاقبت در ۲۸
رمضان همان سال (مطابق ۲۶ آذر ۱۳۱۲ شمسی) دار فانی را وداع گفته و به رحمت ایزدی میپیوندد.
پیکرش را با تجلیل تمام به قم میبرند. مرحوم حاج
شیخ عبدالکریم حائری بر پیکر پاک وی
نماز میگذارد و بنابر وصیت خودش، او را در رواق
حضرت موسی مبرقع به خاک میسپارند.
فرزندان و نوادگان او در تهران و شاهرضا ساکن بودهاند.
مرحوم سید محمد شریف تقوی در عمر خود علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، تالیفات زیادی از خود به یادگار گذاشته است که برخی از آنها عبارتند از:
۱.
تبصرة الناظرین (در رد داعی مسیحی)؛
۲. کشف المرام فی قانون الاسلام (درباره مشروطه و معایب آن)؛
۳.
کشف البیان فی تربیة الانسان؛
۴.
تذکرة المسلمین فی تهییج العامه (درباره امر به معروف و نهی از منکر)؛
۵. رساله نفلیه (در نوافل)؛
۶. رساله در رد طائفه وهابیه؛
۷.
مراة الاصول (درباره اصول
دین اسلام)؛
۸. رساله عملیه (محشّی به حاشیه خود آن مرحوم)؛
۹. یک دروه فقه فارسی از عبادات تا دیات، در چندین مُجَلَّد که در شیراز، تهران و اصفهان به طبع رسیده است؛
۱۰. قانون الهی، در شیراز چاپ شده است؛
۱۱. الناسخ و المنسوخ؛
۱۲.
نسیم السحر.
۱۳.
هدایه المسترشدین.
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شریف تقوی، سید محمد»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۱۰. • صحرایى اردکانى، مهدى، ستارگان حرم، ج۹، برگرفته از مقاله «سید محمدشریف تقوی».