سید محمدتقی موسوی اصفهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سیّد محمّدتقی بن سیّد عبدالرزاق موسوی اصفهانی (۱۳۰۱-۱۳۴۸ ه.ق) معروف به «فقیه احمدآبادی» عالم، خطیب و از مجتهدان
اصفهان در
قرن چهاردهم هجری قمری بود.
وی از علمای اصفهان کسب فیض کرده و به
درجه اجتهاد رسید و از شیفتگان و دلباختگان
حضرت ولیعصر (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) بود و بنا بر آنچه در کتاباش آورده تشرفاتی به محضر آن حضرت داشته است. با وجود کمی سن، حدود هفده جلد کتاب و رساله نگاشت که از میان آنها چهار جلد پیرامون حضرت مهدی (علیهالسّلام) و
غیبت و
انتظار و وظایف منتظران است و کتاب
مکیال المکارم معروفترین اثر اوست.
بنا بر برخی نقلها این عالم به دست
فرقه بهائیت مسموم و به شهادت رسید و در
تخت فولاد اصفهان دفن شده است.
سیّدمحمّدتقی فقیه احمدآبادی بن سیّد عبدالرزاق بن سیّد عبدالجواد موسوی احمدآبادی بن میرقاضی بن سیّد محمّد نائبالصدر بن میر محمّدتقی موسوی (وزیر شاه صفی =
شاه سلیمان صفوی و همسفر او در سفر
خراسان و
مشهد مقدّس)، در
شب جمعه ۵
جمادی الاولی ۱۳۰۱ ق در اصفهان در خانوادهای اهل علم و فضیلت که نسل اندر نسل از عالمان دین بودند به دنیا آمد.
او نزد جمعی از علمای اصفهان به کسب فیض پرداخته و یا اجازه دریافت نمود تا این که به مقامات عالیه علم و اجتهاد رسید.
وی در مسجد امامزاده اسماعیل اقامه جماعت مینمود و تدریس میکرد. او از شیفتگان و دلباختگان حضرت ولیعصر (عجلاللّهتعالیفرجهالشریف) بود. طبع شعر نیز داشت و اشعاری از او موجود میباشد.
از جمله اساتید فقیه احمدآبادی،
سیّد ابوالقاسم دهکردی، آقا سیّد اسداللَّه (
عمه زادهاش)، حاج
میرزا بدیع درب امامی، آخوند
ملّا محمّدحسین فشارکی، حاج میر
محمّدصادق خاتونآبادی، آقا
میرزا عبدالرزّاق (پدرش)، آخوند
ملّا عبدالکریم گزی، آخوند
ملّا محمّد کاشانی،
سیّد محمود کلیشادی و حاج آقا
منیرالدّین بروجردی بودند.
در دوران عمر کوتاه اما پربرکتش حدود هفده جلد کتاب و رساله نگاشت که از میان آنها چهار جلد پیرامون حضرت مهدی (علیهالسّلام) و غیبت و انتظار و وظایف منتظران میباشد.
فقیه احمدآبادی در ده سالگی بر
نصاب الصبیان شرح نوشت و در پانزده سالگی کتاب
ایضاح الشبهات را نگاشت و در بیست و پنج سالگی کتاب
ابواب الجنات فی آداب الجمعات را تالیف کرد و سرانجام در سن سی سالگی به فرمان امام عصر (علیهالسّلام) اثر ارزشمند خود را درباره آن حضرت (علیهالسّلام) و وظایف منتظران و
دعا برای آن وجود شریف آغاز کرد و تا پایان عمر به تحقیق و تالیف و تکمیل آن اهتمام و اشتغال داشت.
مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (علیهالسّلام) بنا بر آنچه که
سید محمدعلی روضاتی در مقدمه کتاب درباره آن نگاشتهاند: «کتابی است ارزنده، ابتکاری و مهم. مؤلف بسیاری از مطالب مربوط به عقیده
مهدویت و موضوع حضرت حجت (علیهالسّلام) را تحت عنوان «دعا برای آن حضرت و تضرع به درگاه الهی برای حفظ وجود شریف امام عصر (علیهالسّلام) از ناملایمات و آفات» مورد بررسی قرار داده است.»
این کتاب مشتمل بر بحثهای مختلف و بسیار با اهمیت در زمینههای
فقه،
حدیث،
کلام،
رجال،
تفسیر و حتی
فلسفه و ادبیات است که با اسلوبی بدیع و سبکی جالب و نتیجه گیریهایی درست همراه میباشد.
در این کتاب با دلایل عقلی و نقلی ثابت شده که دعا برای امام عصر (علیهالسّلام) از مهمترین وسائل برای رسیدن به مراحل عالی کمال و نیل به درجات برجسته معنوی است و آثار دنیوی بسیاری را نیز در پی دارد.
این اثر به شهادت صاحب نظران، از نظر جامعیت و ژرفاندیشی و بهرهگیری از علوم عقلی و نقلی و استنباطات دقیق و اجتهادات عمیق از آیات و روایات بینظیر بوده و به خوبی میتوان دست عنایت مولا که مؤلف را هدایت و دلالت میکند، دید.
آیتالله صافی گلپایگانی (از مراجع عظام تقلید) درباره این کتاب مینویسد:
این کتاب گویای حوصله فراوان مؤلف و گستردگی تحقیق و تفکر و تلاش اوست و در موضوع خود بینظیر است و جز این کتاب، در موضوع مهدویت و آداب دعای بر حضرت مهدی (علیهالسّلام) و فواید آن، کتابی سراغ ندارم.
۱. آیین جمعه یا
آداب الجمعات و ابواب الجنان مطبوع؛
۲.
انیس المتفرّدین؛
۳.
ایضاح الشّبهات؛
۴.
بساتین الجنان در
معانی و
بیان؛
۵.
تحفة المتادّبین در نحو؛
۶.
تذکرة الطّالبین در شرح
آداب المتعلّمین؛
۷.
ترتیب الطّلاب در
نحو؛
۸. تعادل و تراجیح؛
۹. تفسیر قرآن؛
۱۰.
توضیح الشّواهد؛
۱۱. حواشی بر شرح الخبیص؛
۱۲. دیوان اشعار با تخلّص شرعی و تقی؛
۱۳.
سراج القبور در آداب نماز و نافله شب؛
۱۴. شرح مختصر بر کتاب تصریف؛
۱۵. شرح نصاب که در ۱۶
رجب ۱۳۱۰ ق در ۱۰ سالگی تالیف نموده است؛
۱۶.
ضیاء المنیر در
صرف؛
۱۷.
کنز الغنائم در فضیلت دعا و نماز جهت حضرت قائم (علیهالسّلام)؛
۱۸.
محاسن الآداب در نحو؛
۱۹.
نور الابصار در فضیلت انتظار؛
۲۰.
وظیفة الانام فی زمن غیبة الامام (عجلاللَّهتعالیفرجهالشریف).
این شعر از اوست:
گرم نصیب شود یک نظر به روی حبیب ••••• نثار او بنمایم روان به رغم رقیب
به پای خود، اگرم بوسهای روا دارد ••••• نهم به تارک شاهان، ز حشمت و زیب
غم فراق و دل پر ز خون و اشک بصر ••••• مرا ز روز ازل این سه چیز گشته نصیب
نگاهی کوتاه و گذرا بر زندگانی موسوی اصفهانی و قضایای تشرفات ایشان ـ که ما به سه مورد آن در این مقاله اشاره میکنیم ـ آدمی را به خوبی به این نکته واقف میسازد که آن سید شهید مورد عنایت و کرامت حضرات
معصومین (علیهمالسّلام) به ویژه حضرت مهدی (علیهالسّلام) بوده و آن بزرگوار توجهی مخصوص به آن مرحوم داشته و وی نیز ارتباطی وثیق و اتصالی عمیق با ساحت مقدس مهدوی (علیهالسّلام) داشته است.
مؤلف بنا به آنچه که در مقدمه کتاب مکیال المکارم آورده، انگیزه تالیف کتاب را چنین مینویسد:
ما نمیتوانیم حقوق آن حضرت را ادا نماییم و شکر وجود و فیوضاتش را آنطور که شایسته است به جای آوریم.
[
پس
]
بر ما واجب است آن تعداد از ادای حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است انجام دهیم، و بهترین امور در زمان غیبت،
انتظار فرج آن بزرگوار و دعا کردن برای تعجیل فرج او، و اهتمام به آنچه مایه خشنودی آن جناب و مقرب شدن در آستان او است. و من در باب هشتم کتاب ابواب الجنّات فی آداب الجمعات هشتاد و چند فایده، از فوائد دنیوی و اخروی دعا کردن برای فرج آن حضرت (علیهالسّلام) را ذکر کرده بودم اما بعد به فکر افتادم که کتاب جداگانهای در اینباره بنگارم که آن فواید را در برگیرد، و به سبک جالبی آن را به رشته تحریر درآوردم. اما حوادث زمان و رویدادهای دوران و ناراحتیهای بیامان، مانع از انجام اینکار میشد، تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود؛ یعنی مولا و حبیب دل شکستهام و امامی که در انتظارش هستیم او را به خواب دیدم که با بیانی روح انگیز چنین فرمود: «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (علیهالسّلام) بگذار!»
همچون تشنهای از خواب بیدار، و در پی اطاعت فرمانش شدم ولی توفیق یاریم نکرد، تا این که در سال گذشته
۱۳۳۰ ق. به
مکه معظمه سفر کردم و چون در آن جا بیماری وبا شیوع یافت، با
خداوند عزّوجلّ عهد بستم که هرگاه مرا از گرفتاریها نجات دهد و بازگشتم را به وطن آسان گرداند تالیف کتاب را شروع نمایم. پس خداوند بر من منت نهاد و مرا به سلامت به وطن بازگرداند، پس به تالیف کتاب اقدام نمودم تا به عهدی که با خداوند بسته بودم، عمل کرده باشم..
«در یکی از سالهای گذشته، قرضهایم بسیار و احوالم سخت شد در این حال
ماه رمضان هم فرا رسید، پس به آن جناب توجه کردم و در سحرگاه یکی از شبها حاجتم را بر آن حضرت عرضه داشتم، وقتی نماز صبح را در مسجد به جا آوردم، به منزل برگشتم و خوابیدم.
در خواب به دیدار آن جناب شرفیاب گشتم، آن حضرت به زبان فارسی به من فرمودند: «قدری باید صبر کنی، تا از مال خاصِ دوستان خود بگیریم و به تو برسانیم.
وقتی از خواب بیدار شدم فضا را معطر یافته و غم و اندوه از من دور شده بود، چند ماهی نگذشته بود که از متدینان برای من وجوهی آورد که به وسیله آن قرضهایم را ادا کردم و به من گفت: «این از
سهم امام (علیهالسّلام) است».
سید شهید در جلد اول مکیال المکارم تشرفی دیگر را این چنین روایت میکند: «شبی در خواب دیدم امام عصر (علیهالسّلام) به همراه یکی از
پیامبران بنی اسرائیل به خانهای که در آن ساکن هستم، وارد شدند و به اتاق من که رو به قبله است تشریف آورده، و به بنده فرمودند که مصائب مولای شهیدمان
حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) را بخوانم.
(من هم) امر مطاعش را امتثال کردم و آن حضرت روبهروی من به حالت استماع نشست.
چون ذکر مصیبت را به پایان بردم، ابتدا به طرف
کربلا به زیارت سید الشهداء (علیهالسّلام) پرداختم و آنگاه به سمت
طوس، زیارت
حضرت امام رضا (علیهالسّلام) را خواندم و سرانجام رو به سوی حضرتش زیارت مولایم حضرت حجت (علیهالسّلام) را به جا آوردم.
چون زیارتها را به پایان رسانیدم و آن حضرت خواستند که تشریف ببرند، آن پیامبر بنی اسرائیل ـ که همراه ایشان بود ـ از سوی آن جناب وجهی را به من داد که مبلغ آن را ندانستم و بعد از نظر من پنهان شدند.
فردای آن شب، یکی از علمای بزرگوار را دیدار کردم و او به من مبلغ قابل توجهی داد که همچون باران بهاری پربرکت بود. پس با خود گفتم: «این تاویل خوابی است که پیشتر دیدم.»
پس از این خواب، آنقدر برکتهای باطنی و علوم کامل پنهانی و معارف ایمانی و الطاف ربانی به من عنایت شد که زبان خامه از بیان آن ناتوان است.
فقیه احمدآبادی سرانجام در سن ۴۷ سالگی در شب سهشنبه ۲۵ رمضان المبارک
سال ۱۳۴۸ ق پس از انتقال به بیمارستان مرسلین انگلیسی در
اصفهان وفات یافت و یا به قول برخی از بستگان آن مرحوم به دست یکی از افراد
فرقه بهائیت که متصدی بیمارستان بود مسموم شد و به شهادت رسید و در
تخت فولاد در تکیهای مخصوص مدفون گردید. در سالهای اخیر بقعهای شکوهمند بر سر مزار او و پدرش بنا شده و زیارتگاه اهل معرفت است.
درباره کیفیت شهادت آن سید در کتاب نگاهی به زندگانی جهانگیرخان قشقایی به نقل از شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر چنین آورده شده است:
سید شهید در ماه رمضان المبارک ۱۳۴۸ ق. به علت کسالت، در بیمارستان انگلیسیها بستری شدند و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفتند شب ۲۵ ماه مبارک، متصدی بیمارستان که از سران فرقه بهاییت بود و «سرالله خان» نام داشت، همه بستگان و اطرافیان آن مرحوم را از اتاق بیرون کرده و سمی را که در استکان داشته به ایشان میخوراند، اطرافیان و دامادهایشان در آن لحظة آخر از (پشت در اتاق) میشنوند که آن سید بزرگوار پیوسته صدا می
زده: حبیبی یا حسین! از داماد ایشان «مرحوم حضرت آیتالله
سید مرتضی موحد ابطحی» منقول است که «سید شهید در حالی که در بیمارستان بستری بودند، میفرمودند: «بناست
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) تشریف بیاورند.»
همچنین فرزند ایشان
سید محمد موسوی اصفهانی ـ در مقدمه کتاب
نور الابصار در اینباره آوردهاند:
او ستارهای درخشنده بود که با طلوع خود دلها را مجذوب خویش نمود، ولی افسوس که زود غروب نمود و سرانجام با توطئه دشمنان دین و نوشیدن زهر کین به وسیله یکی از اعضای فرقه بهاییت به شهادت رسید و در ماه مهمانی پروردگار به ضیافت الهی نائل گشت.
•
مهدوی، سید مصلحالدین، اعلام اصفهان، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۰. •
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «سید محمدتقی موسوی اصفهانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۲/۱۶.