سکینه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سكينه: (أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ) «سكينه» در اصل از مادّه
«سكون» به معناى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هر گونه شک، دودلى، ترديد و وحشت را از
انسان زائل مىكند، و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مىدارد.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با
سكينه:
(ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ عذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ ذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ) (سپس
خداوند «آرامش» خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد؛ و لشكرهايى فرستاد كه شما آنها را نمىديديد؛ و
کافران را مجازات كرد؛ و اين است جزاى كافران!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه
سكينت، حالت قلبيى است كه موجب
سكون نفس و ثبات قلب مىشود، و به طورى كه از تفسير آيات برمىآيد ملازم با ازدياد ايمان بر ايمان است، و نيز ملازم با كلمه تقوى است، كه قلب آدمى را به پرهيز از محرمات الهى وادار مىسازد. بايد دانست كه معناى اين كلمه غير از معناى كلمه عدالت است، چون عدالت ملكهايست
نفسانى كه آدمى را از ارتكاب گناهان كبيره باز مىدارد، به خلاف
سكينت كه هم از كبائر نگاه مىدارد و هم از صغائر. لذا مىبينيم كه خداى تعالى در كتاب مجيدش، دادن
سكينت را طورى به خود نسبت مىدهد كه از آن يک نوع اختصاص فهميده مىشود، مانند دادن روح كه مىفرمايد: دميدم در آن از روح خودم ، و درباره
سكينت هم مىفرمايد:
(أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ): خداوند
سكينت خودش را بر رسولش و بر مؤمنين نازل كرد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا) (او كسى است كه آرامش را در دلهاى
مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند؛ و لشكريان
آسمانها و
زمین از آنِ خداست، و خداوند دانا و حكيم است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: ظاهرا مراد از
سكينت آرامش و
سكون نفس و ثبات و اطمينان آن به عقایدى است كه به آن ايمان آورده است. لذا علت نزول
سكينت را اين دانسته كه:
(لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ) تا ايمانى جديد به ايمان سابق خود بيفزايند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «سکینه»، ص۲۹۵.