سُوق (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سُوق: (بِالسُّوقِ وَ الاَعْنَاقِ) «سُوق» جمع
«ساق» به معنای ساقها میباشد.
(رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْاَعْنَاقِ) (آنها به قدری جالب بودند که گفت: بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید و آنها را نوازش داد)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: بعضی از مفسرین گفتهاند: ضمیر در ردوها به کلمه شمس برمیگردد و
سلیمان (علیهالسّلام) در این جمله به
ملائکه امر میکند که: آفتاب را برگردانند، تا او
نماز خود را در وقتش بخواند و منظور از جمله
(فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْاَعْناقِ) این است: سلیمان شروع کرد پاها و گردن خود را دست کشیدن و به اصحاب خود نیز دستور داد این کار را بکنند و این در حقیقت وضوی ایشان بوده. آن گاه او و اصحابش نماز خواندند و این معنا در بعضی از
روایات ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) هم آمده.
بعضی دیگر از مفسرین گفتهاند: ضمیر به کلمه خیل برمیگردد و معنایش این است که: سلیمان دستور داد تا اسبان را دوباره برگردانند و چون برگرداندند، شروع کرد به ساق و گردنهای آنها دست کشیدن و آنها را در راه خدا سبیل کردن و این عمل را بدان جهت کرد، تا
کفاره سرگرمی به اسبان و غفلت از نماز باشد.
بعضی دیگر گفتهاند: ضمیر به کلمه خیل برمیگردد، ولی مراد از دست کشیدن به ساقها و گردنهای آنها، زدن آنها با شمشیر و بریدن دست و گردن آنهاست، چون کلمه
مسح به معنای بریدن نیز میآید. بنابراین سلیمان (علیهالسّلام) از اینکه اسبان، او را از عبادت
خدا بازداشتهاند خشمناک شده و دستور داده آنها را برگردانند و آن گاه ساق و گردن همه را با شمشیر زده و همه را کشته است.
ولی این تفسیر صحیح نیست، چون چنین عملی از انبیا سرنمیزند و ساحت آنان منزه از مثل آن است. هر بیننده و شنوندهای میپرسد که: اسب بیچاره چه گناهی دارد که با شمشیر به جان او بیفتی و قطعه و قطعهاش کنی، علاوه بر این، این عمل اتلاف مال محترم است و اما اینکه: بعضی از مفسرین به روایت
ابی بن کعب استدلال کردهاند بر صحت این تفسیر، و در آخر اضافه کردهاند که: سلیمان (علیهالسّلام) اسبان را در راه خدا قربانی کرده و لا بد قربانی اسب هم در
شریعت او جایز بوده، به هیچ وجه صحیح نیست، برای اینکه در روایت ابی، اصلاً سخنی از قربانی کردن اسب به میان نیامد.
علاوه بر این -همان طور که گفتیم- سلیمان (علیهالسّلام) از
عبادت غافل و مشغول به لهو و هوی نشده، بلکه عبادتی دیگر آن را مشغول کرده. پس از بین همه وجوه همان وجه اول قابل اعتماد است، البته اگر لفظ آیه با آن مساعد باشد و گر نه وجه دوم از همه بهتر است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «سُوق»، ص۳۰۳.