• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سوزاندن خانه حضرت زهرا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




یکی از اهانت‌های خلیفه دوم به دختر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تهدید به سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود که فقط به تهدید اکتفا نکرده و آن را عملی کرد و این عمل خلیفه دوم، در کتاب‌های اهل‌سنت ثبت شده است.



آنچه در روایات ثابت است عدم اثبات سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضی‌الله‌عنها) توسط حضرت عمر فاروق (رضی‌الله‌عنها) و بسنده نمودن حضرت عمر فاروق (رضی‌الله‌عنها) به تهدید مصلحت‌آمیز، است.
در هیچ جای روایات صحیح به سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضی‌الله‌عنها) تصریح نشده است و اگر تهدید محض بمثابه سوزاندن خانه حضرت زهرا محسوب می‌شود؛ پس تهدیداتی که از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است، باید به حقیقت حمل شود. چنانکه می‌فرماید:
اِنَّ اللَّهَ اَمَرَنِی اَنْ اُحَرِّقَ قُرَیْشًا. خداوند به من دستور داده تا قریش را بسوزانم.
عن ابی هُرَیْرَةَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال وَالَّذِی نَفْسِی بیده لقد هَمَمْتُ اَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَیُؤَذَّنَ لها ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ الناس ثُمَّ اُخَالِفَ الی رِجَالٍ فَاُحَرِّقَ علیهم بُیُوتَهُمْ وَالَّذِی نَفْسِی بیده لو یَعْلَمُ اَحَدُهُمْ اَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا او مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ
قسم به ذاتی که جانم در دست اوست، قصد کرده‌ام تا دستور به جمع‌آوری هیزم دهم سپس مؤذن را بگویم تا اذان دهد و شخصی را برای امامت مردم مقرر نمایم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه‌هایشان را بر آنان آتش زنم.
اما هیچ عاقلی از روایات پیشین بر سوزاندن قریش و متخلفان از نماز جماعت توسط پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استدلال نمی‌نماید، و می‌داند که منظور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اهمیت دعوت به مساله توحید و نماز با جماعت بوده است؛ لذا تاکید و تصریح به سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضی‌الله‌عنها) توسط عمر فاروق به دور از انصاف و از روی تعصب است.


قیاس این دو تهدید با یکدیگر، قیاس مع‌الفارق است؛ چرا که بین تهدید به آتش زدن بیت فاطمه با تهدیدی که از رسول خدا درباره متخلفان از نماز جماعت نقل شده است، هیچ‌گونه شباهتی وجو ندارد؛ زیرا:

۲.۱ - لزوم استدلال به روایات مخالف

این روایت در کتاب‌های شما آمده است و شما باید به چیزی استدلال کنید که نزد ما حجت باشد.

۲.۲ - قابل پذیرش نبودن روایت مذکور

نمی‌توان مدلول آن را پذیرفت؛ چرا که از اخلاق نیک پیامبر بعید است که به خاطر یک عمل مستحبی و نه واجب، مردم را تهدید به آتش زدن نماید. هنگامی که خداوند چنین تهدیدی نکرده است، آیا پیامبر می‌تواند مردم را فقط به خاطر عدم شرکت در نماز جماعت تهدید به آتش زدن نماید؟ استحباب عمل با تهدید به آتش زدن در تضاد و با اصل شریعت سازگاری ندارد.

۲.۳ - قسم عمر به آتش کشیدن خانه امیرمؤمنان

طبق نقل طبری و ابن ابی‌شیبه، عمر قسم می‌خورد که اگر اجتماع‌کنندگان در خانه امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) برای بیعت با ابوبکر بیرون نیایند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز سخن عمر را برای امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و زبیر یادآور شده و به خداوند سوگند می‌خورد که عمر به قسم خود وفا خواهد کرد:
وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ اِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ اَنْ آمُرَ بِهِمْ اَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ اَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ، وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ.
به خدا سوگند، گردآمدن این افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامی که عمر رفت، علی (علیه‌السّلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر به علی و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می‌دهد!.
و از طرف دیگر این مطلب قطعی است که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به تهدید‌های عمر توجهی نکرد و حاضر به بیعت نشد.
محمد بن اسماعیل بخاری می‌نویسد:
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَی اَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ، صلی الله علیه وسلم، سِتَّةَ اَشْهُرٍ... وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الاَشْهُر.
حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر ابوبکر غضب نمود، با وی قهر کرد و با او سخنی نگفت تا از دنیا رفت، آن حضرت پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شش ماه زندگی کرد... و علی (علیه‌السّلام) در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.
بنابراین سوگند عمر که اگر بیعت نکنید خانه را به آتش خواهم کشید موضوعی قطعی و یقینی است و از طرفی امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) برای بیعت حاضر نشد؛ پس عمر تهدید خود را عملی کرده و خانه را به آتش کشیده است.
شاهد دیگر این مطلب، روایتی است که بلاذری در همین‌باره نقل می‌کند:
فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! اتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم.
چون علی (علیه‌السّلام) با ابوبکر بیعت نکرد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه (علیهاالسّلام) رفت. فاطمه (علیهاالسّلام) پشت در خانه آمد و گفت: ‌ای پسر خطّاب! آیا تو می‌خواهی خانه مرا آتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: آری!.

۲.۴ - نبود روایتی بر پرداخت کفاره حنث قسم عمر

همان‌طور که گذشت، سوگند یاد کردن عمر که خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید، قطعی است، و چون قسم خورده است، یا مدلول قسم را عملی کرده که حرف شیعه ثابت است و یا عملی نکرده؛ پس لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آیا شما دلیلی و لو یک روایت ضعیف پیدا می‌کنید که عمر کفاره شکستن قسم را پرداخته باشد؟

۲.۵ - عملی شدن تهدید عمر

ما می‌گوئیم عمر تهدیدش را عملی کرد؛ زیرا ابوبکر که دستور آتش زدن و حمله کردن به خانه وحی را داده بود، در آخر عمرش سخت پشیمان شده بود.
قال ابو بکر رضی الله تعالی عنه: اجل انی لا آسی علی شئ من الدنیا الاّ علی ثلاث فعلتهن وددت انّی ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت انی فعلتهن وثلاث وددت انی سالت عنهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فاما الثلاث اللاتی وددت انی ترکتهن فوددت انی لم اکشف بیت فاطمة عن شئ وان کانوا قد غلقوه علی الحرب....
من به چیزی در دنیا تاسف نمی‌خورم، مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزی که انجام ندادم و سه چیزی که کاش از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌پرسیدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمی‌کردم هر چند برای جنگ بسته شده شود....
مسعودی شافعی در کتاب اثبات الوصیه تصریح می‌کند که عمر خانه را به آتش کشیده است:
فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجواه منه کرهاً وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّی اسقطت محسناً.
... پس قصد خانه علی کردند و بر او هجوم آوردند و خانه‌اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بین دیوار و در فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط کرد.
تاج‌الدین سبکی نام مسعودی را در زمره عالمان شافعی آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه می‌داند:
علی بن الحسین بن علی المسعودی صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فی اخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الاعصار وکتاب التاریخ فی اخبار الامم وکتاب اخبار الخوارج وکتاب المقالات فی اصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک. قیل انه من ذریة عبدالله بن مسعود رضی الله عنه اصله من بغداد واقام بها زمانا وبمصر اکثر وکان اخباریا مفتیا علامة صاحب ملح وغرائب.
علی بن الحسین مسعودی، صاحب کتاب‌های تاریخی مروج الذهب... و دیگر کتاب‌ها است. گفته شده که او از فرزندان عبدالله بن مسعود بوده است، اصالتاً اهل بغداد و زمانی در آن‌جا و بیشتر در مصر ساکن بوده، او اخباری، دارای فتوا، دانشمند و... بود.

۲.۶ - عدم مشروعیت خلافت خلفا با تهدید

اگر فقط تهدید کرده هم باشد، همین تهدید نیز به تنهایی می‌تواند مشروعیت خلافت خلفا را زیر سؤال ببرد؛ چرا که ثابت می‌کند حضرت زهرا، امیرمؤمنان (علیهما‌السّلام) و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبکر مخالف بوده‌اند و این مساله افسانه اجماع بیعت با ابوبکر را زیر سؤال می‌برد.


با توجه به تصمیم قطعی خلیفه دوم و سوگند‌هایی که یاد کرده، و از طرف دیگر با توجه به مدارکی که در کتاب‌های اهل‌سنت یافت می‌شود، عمر بن الخطاب فقط به تهدید کردن بسنده نکرده؛ بلکه آن را عملی نیز کرده است.


۱. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۹۷، ح۲۸۶۵، بَاب الصِّفَاتِ التی یُعْرَفُ بها فی الدُّنْیَا اَهْلُ الْجَنَّةِ وَاَهْلُ النَّارِ، کتاب الایمان، بَاب بَیَانِ الْکَبَائِرِ وَاَکْبَرِهَا، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۲. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۳۱.    
۳. ابن ابی شیبة الکوفی، ابو بکر عبدالله بن محمد (متوفای۲۳۵ ه)، الکتاب المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۴۳۲، ح۳۷۰۴۵، کتاب المغازی، باب ما جاء فی خلافة ابی بکر وسیرته فی الرده، تحقیق:کمال یوسف الحوت، ناشر:مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۹ه.    
۴. البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۳۹.    
۵. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰، ح ۱۷۵۹، کتاب الجهاد والسیر، باب قول النبی لانورث، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۶. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.    
۷. الطبری، محمد بن جریر (متوفای ۳۱۰ه)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۳۰.    
۸. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۱۱۷، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۹. المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶ه)، اثبات الوصیه، ص۱۴۶.    
۱۰. السبکی، تاج الدین بن علی بن عبد الکافی (متوفای۷۷۱ه)، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۴۵۶، تحقیق:د. محمود محمد الطناحی د. عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر:هجر للطباعة والنشر والتوزیع - ۱۴۱۳ه، الطبعة:الثانیة.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟».    






جعبه ابزار