سودان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کشور سودان با متجاوز از ۲۵۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت پر وسعتترین کشور افریقایی و نیز بزرگترین سرزمین در بین
کشورهای اسلامی میباشد. ترکیب جمعیت کشور سودان فوقالعاده پیچیده است به طوریکه ده گروه قومی مهم را میتوان در آن تشخیص داد. این کشور با
مصر،
لیبی، چاد، افریقای مرکزی، زئیر، کنیا، اوگاندا و اتیوپی مرز مشترک دارد.
کشور سودان با متجاوز از ۲۵۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت پر وسعتترین کشور افریقایی و نیز بزرگترین سرزمین در بین
کشورهای اسلامی میباشد، همچنین به عنوان نهمین کشور از لحاظ مساحت در جهان، به اندازه یک چهارم
قاره اروپا وسعت دارد.
سودان به لحاظ موقع جغرافیایی، در شمال شرقی افریقا قرار دارد ولی به لحاظ گسترش زیاد در صحرای مرکزی افریقا، جزء نقاط مرکزی این قاره نیز به شمار میآید. این کشور با
مصر،
لیبی، چاد، افریقای مرکزی، زئیر، کنیا، اوگاندا و اتیوپی مرز مشترک دارد، همسایگی با هشت کشور پر اهمیت افریقایی و نیز قرار گرفتن آن در مجاورت دریای سرخ و خاورمیانه و از جهتی وجود منابع ارزشمند معدنی و زراعی قابل توجه در آن، موجب شده که این سرزمین از اهمیت ویژهای نزد قدرتهای جهای برخوردار گردد.
در حال حاضر برای حضور نیروهای سرکوبگر ابرقدرتها در منطقه
آسیا،
خاورمیانه،
افریقا و اقیانوس هند، دریای سرخ یکی از نزدیکترین و با صرفهترین راههای کنترل آبی است که اهمیت آن از نظر استراتژیکی در طول تاریخ در حوادث گوناگون به اثبات رسیده است. بنابراین کشور سودان که در کنار این دریا است، به منزله سکوی پرش در منطقه افریقا و خاورمیانه میباشد و حضور در این سرزمین میتواند یک پایگاه مهم نظامی سیاسی و اقتصادی برای
استکبار به حساب بیاید به همین دلیل از روزی که سودان به استقلال رسید و جمهوری در این کشور اعلام شد، همچنان سیاستهای سلطهگرانه قدرتهای جهانخوار اجازه نداده این کشور اسلامی آرامش واقعی را بدست آورد و در جهت رهایی از
فقر و مشکلات سیاسی و فرهنگی موفق شود.
مردم این کشور به دلیل اینکه تعصب قومی و قبیلهای ندارند، مهاجرین کشورهای همسایه را به راحتی پذیرا میشوند. و میتوان گفت سودان علاوه بر آنکه دروازه
جهان اسلام برای افریقاست، نماینده این قاره با نژادها و فرهنگهای گوناگون میباشد. در مرکز اسلامی افریقا که در نزدیکی
خارطوم -مرکز حکومت- واقع شده هزاران جوان افریقایی با ملیتهای گوناگون مشغول تحصیل هستند. دانشگاه افریقا و نیز سازمان دعوت اسلامی برای نظارت بر فعالیتهای اسلامی در افریقا و مرکز کمکهای بشر دوستانه اسلامی در سودان تاسیس شدهاند، این مرکز به شکل گستردهای در افریقا فعالیت میکند. البته استکبار از اینکه تلاشهای دینی در این کشور صورت بگیرد، مخصوصا اگر با کوششهای سیاسی توام باشد، نگران است. امریکا هر از چندگاه یکبار سودان را متهم به حمایت از تروریسم میکند و تحت این بهانه در سال ۱۳۷۷ (ه ش) طی حملات موشکی یک کارخانه داروسازی را در این سرزمین منهدم کرد.
بدیهی است که قدرتهای بزرگ سودان را به عنوان منطقهای مهم که ضمنا تامینکننده مواد خام است و میتواند در نهضتهای اسلامی افریقا اثر داشته باشد مورد توجه قرار میدهند و به درگیریهای خونین، اقتصاد بیمار و برخی منازعات مرزی آن اعتنایی ندارند، بلکه این ضایعات و مصائب را برای رسیدن به اهداف خود لازم میدانند و اگر هم تحت پوشش ارائه کمکهای بشردوستانه در این ناحیه حضور دارند، در اصل اهداف سیاسی بلندمدت خود را پی میگیرند (پاسخهای دکتر حسن الترابی به هفته نامه «العالم).
سودان یک وابستگی دو جانبه افریقائی -عربی دارد و از این جهت در میان کشورهای مسلمان منحصر بفرد است، سودان کشور آوارهپذیر در منطقهای است که در آتش جنگی داخلی سوخت، از غرب سودان ساکنین سرزمینهای چاد، نیجر،
نیجریه، کامرون، مالی، سنگال و موریتانی پس از بروز حوادث ناگوار طبیعی یا سیاسی و نیز منازعات داخلی و مرزی به سوی سودان
مهاجرت کردند، آوارگان زئیری با وجود داشتن کشوری نسبتا ثروتمند به طرف این سامان سرازیر شدند، همچنین مردم
اوگاندا و
کنیا و انقلابیون اتیوپی و اریتره نیز طی سالهای مبارزه برای استقلال کشور خویش در سودان سکنی گزیدند. در مقابل؛ بسیاری از مردم سودان طی سالهای جنگ داخلی در دستههای بزرگ به سوی اوگاندا و کنیا
مهاجرت کردند، گروههایی از آنها نیز در لیبی، مصر و
عربستان و کشورهای شیخنشین خلیج فارس اقامت نمودند. این آمیختگیهای قومی و قبیلهای که توام با مسایل سیاسی، فرهنگی و برخی معضلات اجتماعی است، گاهی برای سودان مشکل ایجاد کرده و در مواقعی نیز برایش سودمند بوده است.
از نظر جغرافیایی بخش اعظم کشور را دشت وسیعی تشکیل میدهد که به سه منطقه تقسیم میشود:
در شمال، صحرایی ناهموار و نیمه صحرا، در جنوب منطقه شن مواج که از ناحیه نیمهبیابان تا بخش جلگهای گسترده است و باز در جنوب این قسمت منطقه رسی قرار دارد که هر چه از جنوب دارفور به سوی شرق و به طرف نواحی مرطوب و نیمه بیابانی واقع در شرق رودخانه نیل آبی و نیل اصلی پیش میرود، گسترده میشود. تپههای دریای سرخ که امتداد شمالی ارتفاعات اتیوپی است، این دشت پهناور را از نوار باریک ساحلی جدا میکند.
رود نیل و شاخههای آن دشت سودان را آبیاری میکند، سرچشمه هر دو شاخه نیل در خارج از کشور است. نیل سفید که از دریاچه ویکتوریا منشا میگیرد، در ناحیه نمول-که بخشهای فوقانی آن بحرالجبل نام دارد- وارد کشور سودان شده و پس از طی مسافتی برابر ۱۶۰ کیلومتر وارد دشت رسی میشود، در اینجا به مانع بر میخورد و در ناحیه باتلاقی وسیعی به نام سد گسترده میشود. پس از طی مسیر پر پیچوخم به شاخه غربی خود پیوسته و شعبه نیل- کنگو را بوجود میآورد. قریب ۱۳۰ کیلومتر جلوتر به رود سوباط از جانب شرق میپیوندد. مسافت میان محل تلاقی نیل سفید و بحرالغزال (شاخه غربی) تا خارطوم -مرکز سودان- متجاوز از نهصد کیلومتر است، نیل آبی رودی کوتاهتر، سریعتر و زیباتر است و مسافتی را که در داخل سودان طی میکند، حدود هشتصد کیلومتر است. شبه جزیره بین دو شاخه نیل سفید و نیل آبی که در خارطوم بهم میپیوندند، به «جزیره» معروف است که زمانی غله زار این ناحیه بود و اکنون مرکز مهم عمده کشت پنبه در سودان به شمار میرود.
رودخانه نیل اصلی عموما از خارطوم به سوی شمال پیش میرود و در سیصد کیلومتری مرکز حکومت به آبهای موسمی عطبره -آخرین انشعاب خود- میپیوندد. قریب ۲۵۰ کیلومتر جلوتر در ابوحمد پیچ بزرگی به سوی جنوب غرب میزند و پس از آن مسیرش را به سوی شمال از دنقله تا مرز مصر ادامه میدهد.
بنابراین، این رودخانه شریان حیاتی سودان به شمار میآید و فعالیتهای زراعی و دامی این کشور بیشتر به این منبع مهم آبی بستگی دارد. در اراضی نسبتا مرتفع غربی سودان تودههای آتشفشانی جبل مارا قرار دارند که قله مهم آن ۳۱۴۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
عرض و طول سودان از شمال تا جنوب ۱۹۳۱ کیلومتر و از مشرق به مغرب ۱۶۰۹ کیلومتر میباشد، ناحیه شمالی پر آب و در برخی نقاط دارای پوشش گیاهی جنگل است اما قسمت شمال غربی آن صحرای خشک، سوزان و لم یزرعی است که دنباله صحرای لیبی است و در استان شمالی سودان قرار میگیرد و بخشهایی از سرزمین نسبتا مرتفع «دارفور» را نیز شامل میشود،
مدار راس
السرطان که از نواحی جنوبی مصر عبور میکند، بر آب و هوای شمالی سودان اثر میگذارد. اما در مجموع آب و هوای این سامان گرم و خشک است، نزدیکترین نقطه افریقا به
مکه معظمه در سودان واقع شده که «
راس البا» نام دارد و در ساحل دریای سرخ (بحر احمر) واقع گردیده است.
سودان سی میلیون نفر سکنه دارد که به دلیل وسعت زیاد، تراکم نسبی جمعیت در آن بسیار کم است. حدود یک و نیم میلیون نفر از جمعیت آن در مرکز حکومت سکونت دارند و شهرهای «ام دورمان» و «پورت سودان» از دیگر مراکز نسبتا پرسکنه آن هستند. رقم پناهندگان اریترهای و اتیوپیایی به این کشور حدود ۴۰۰۰۰۰ نفر میباشد.
جمعیت سودان به طور فوقالعادهای پیچیده مینماید، به این ترتیب که میتوان ده گروه قومی بزرگ را در آن تشخیص داد، اختلاطهای شدید نژادی و جابه جاییهای گاه مهم موجبات اختلاط این اقوام را پدید آورده است. به همین ترتیب قوم عرب دارای مفهومی بیشتر زبانی یا فرهنگی است تا نژادی؛ تردیدی نیست که قبایل عرب عمیقا در این سرزمین نفوذ کردهاند ولی آنها غالبا با بومیان آمیزش کرده و به طور تدریجی هویت نژادی خود را از دست دادهاند ولی بر فرهنگ، ادبیات و زبان سودان اثر نهادهاند، از لحاظ جغرافیایی منطقه شمال سودان به دنیای عرب و ناحیه جنوب به جهت مردم و تولیداتش به افریقای سیاه مربوط میشود. از مهمتر اقوام سودان «نوبهها» هستند که تا قبل از سال ۱۹۴۶ میلادی در امتداد نیل و در حد فاصل اسوان تا «دبه» (در جنوب دنقله) پراکنده بودند، عدهای نیز در مصر علیا سکونت داشتند. با به کار افتادن سد اسوان تمامی مردمی که در حد فاصل فرس و کولب زندگی میکردند، به کرانههای عطبره در حوالی سد «خشمالقربه» انتقال داده شدند، در حال حاضر نوبیها در فاصله بین آبشار دوم تا چهارم نیل سکونت دارند. اما در مجموع حدود ۵/۳% سکنه سودان را نوبیها تشکیل میدهند، گروههای قومی دیگری نیز وجود دارند که به زبان نوبی تکلم میکنند و با آنان خویشاوندی دارند.
«بجهها» اقوامی حامی زبان هستند و اکنون در تپههای دریای سرخ و بخشهایی از دشتهای شیب
دار (به سوی نیل اصلی) سکونت دارند. اجداد آنان با اعراب مهاجر به مصر علیا در قرون وسطی مقابله میکردند و تا حدی ازدواجهایی بین آنان صورت میگرفت، آنان چادرنشینانی شتردارند لکن مواردی از استقرار آنان دیده شده است. قبایل بجه هم چون کرانهنشینان نوبهای
اسلام آورده و به میزان متفاوتی تحت تاثیر اعراب واقع شدند. عبابده شمالیترین قبیله از اقوام جدید بجه که اکنون بین مصر علیا و سودان تقسیم شدهاند، عرب زبانند. از سایر اقوام غیر عرب شمال سودان فورها مشهورند که با آنکه در محاصره سیل قبایل عرب مهاجر بودند، موفق شدند یک دودمان سلطنتی اسلامی به وجود آورند که تا سال ۱۹۱۶م ادامه داشت. در تپههای کوهستانی شمال شرقی، قلمرو قبیله طقالی قرار دارد که فرمانروایانش ساکنان آن سرزمین را به
مهاجرت تشویق میکردند و ناحیه قابل توجهی را زیر تیول خود در آوردند، این حکومت پس از غلبه مشترک ترکها و مصر بر این کشور، به شکل نیمه مختار به حیاتش ادامه داد و جزئی از رژیم دولت محلی در حکومت مشترک شد.
بخش جنوبی سودان شامل انواع گوناگون و گیجکنندهای از زبانها و گروههای
بتپرست است. بر خلاف اهالی شمال کشور، اقوام این سرزمین عموما غیر مسلمان هستند و مدعی نژاد عرب نیز نمیباشند، اگر چه تا حدودی گرایش اسلامی در آنها وجود داشته، ولی در دوران حکومت مشترک که مبلغان اروپایی و امریکایی تا حدی مردم را متوجه به
مسیحیت کردند، این تمایلات سرکوب گردید.
قوم شیلوک که اکنون در منطقه نسبتا کوچکی در کرانه غربی رود نیل سفید ساکنند، در گذشته ناحیهای وسیعتر را در اختیار داشتهاند، آنها بر اثر تاخت و تازهای خود موفق به تاسیس حکومت فونج شدند و تا قبل از پیدایش اسلحه گرم و ماشینهای بخار با موقعیتی برابر توانایی مقابله با همسایگان شمالی خود را داشتند. قبایل دنکه قلمرو به مراتب وسیعتری از شیلوک فعلی در اختیار دارند ولی از اتحاد بیبهرهاند.
در میان مردمان سودان به ترتیب اهمیت زبانهای
عربی، انگلیسی و لهجههای قبیلهای رواج دارد. ۷۵% آنان
مسلمان، ۱۶% آنیمیست و ۹% بقیه مسیحی هستند. ۲۵% مردم باسوادند.
نرخ مدرسهروی در سودان پایین است و تنها ۱۰% کسانی که میتوانند تحصیل کنند یعنی حدود ۶۰۰۰۰۰ کودک مدرسهای دارد. در سودان دو دانشگاه وجود دارد: دانشگاه قاهره (شعبه خارطوم) با چهار دانشکده و دو هزار دانشجو و دانشگاه خارطوم با نه دانشکده و ۴۸۰۰ دانشجو که ۴۹۴ نفر آنان دخترند.
درصد بالای بیسوادی در سودان باعث شده که مردم در امور سیاسی و تشکیلات اجتماعی جدید داخل نشوند و چنانچه دخالتی هم مشاهده میشود، آگاهانه و با توجه به اراده آنان نبوده است.
اضافه بر بیسوادی سکونت غالب مردم در روستاها و برخورداری از زندگی عشایری آنان را از شناخت تمدن جدید، نوگرایی و خلاقیتهای مدرن دور ساخته است و بدیهی است همین عوامل سبب شده تا از دخالت و مشارکت در دستگاههای دولتی به عنوان یک کیان و فکر جدید به دور بمانند. به همین جهت وقتی دولت جعفر نمیری طرح تشکیلات عمومی (۱۹۷۲-۱۹۸۵م) را مطرح ساخت، تنها عده کمی از مردم در آن شرکت کردند. بر این اساس، تلاش برای ساختن نظام متکامل بدون پیکار با بیسوادی و تغییر اساسی اوضاع زیربنایی اقتصاد موفق نخواهد بود، دولت باید فعالان سیاسی شهرها و روستاها را جذب کرده و با ایجاد تغییر در قوه برداشت سیاسی و درک و جهت دادن به سوی ملیت و هویت
راستین سودان اسلامی، آنان را در جهت تحقق اهداف خویش بکار گیرد. نیروهای استعماری و بخصوص انگلستان در زمان سلطه به این سرزمین، ضمن بهرهگیری از نیروهای خودی برای اداره آن کشور به آموزش برخی از کادرهای محلی سودان پرداخت، مجموعه این افراد از کارمندان و کارگران و کشاورزان شاغل در بخشهای صنعتی،
کشاورزی و خدماتی و نظامی به اضافه نیروهائی که در نتیجه بوجود آمدن یک یگان جدید دولتی پدید آمدند، تشکیل میگردد. ولی غالب جامعه سودان سنتی و با درصد بالایی از بیسوادی است که با روش سنتی و بومی در
زراعت و دامداری و عموما در روستاها مشغول فعالیتند.
با وجود برخی از مظاهر نوگرایی در سودان، خصوصا از نیمه دوم قرن بیستم میلادی باید گفت: اکثریت افراد این کشور را افرادی بومی و با فرهنگ روستایی و عشایری تشکیل میدهد، این عوامل همراه با خصوصیات ویژه چون وسعت زیاد کشور، ضعف شبکه ارتباطی و عدم توسعه راهها و عدم گسترش تحصیلات در میان اقشار جامعه، دولت و خدمات دولتی را خواسته یا ناخواسته در انحصار جمعیت نخبه در آورده است که درصد اندکی از سکنه سودان را تشکیل میدهند. این مجموعه که به عنوان طبقه نخبگان در سودان ظهور یافتهاند، توانسته در امور سیاسی دخالتهای قابل ملاحظه و چشمگیر داشته باشند و حدود نیمی از بودجه دولت را به خدمت خود گیرند در حالیکه تنها درصد اندکی از افراد جامعه را در بر میگیرند. همچنین آنان خدمات، رشد و توسعه را در مراکزی بکار گرفتهاند که به نحوی با منافع آنان در ارتباط است. رژیمهای سیاسی هم هرگاه خواستهاند فشار خود را بر علیه این طبقه مرفه بکار گیرند، در قبال آنان که غالبا سیاسی و اقتصادی هستند، عاجز شدهاند و بر عکس نخبگان برای عملی ساختن خواستههای خود و قبضه افزونتر امکانات، شیوههای مختلفی را به کار بردهاند که شاید مهمترین آنها تاسیس سندیکاها و اهرمهای مختلف فشار همچون جمعیتهای حقوق مدنی است. توسط همین دستگاهها و مؤسسات، قدرت سیاسی نخبگان بیشتر شده به طوری که نقشهای مهمی در صحنههای سیاسی مملکت که به سرنگونی بیش از یک دولت یا عقب نشینی آن در مقابل آنها انجامید بازی کردند.
جغرافینویسان مسلمان قرون وسطی منطقه جنوبی کویر صحرا در قاره افریقا را بلادالسودان (سرزمین سیاهان) نامیدهاند. به عبارت دقیقتر سرزمینهای واقع در جنوب مصر که از سال ۱۸۹۹ میلادی تا ۱۹۵۵م قلمرو حکومت مشترک مصر و انگلیس را تشکیل میداد، اکنون شامل جمهوری سودان میشود. سابقه این واژه از قرن نوزدهم است و عنوان اداری مناسبی برای امپراتوری افریقایی محمدعلی پاشا، نایبالسلطنه
مصر و جانشینان او میباشد. مسلمانان از طریق فتوحات و محاصره نظامی، بر سودان غلبه نیافتند، بلکه گرایش به اسلام در این سرزمین نتیجه نفوذ تدریجی قبایل ربیعه و جهینه (عربی) بود که از جانب مصر علیا از طریق نیل به این سوی آمده و در میان قبایل بجه (مستقر در حد فاصل نیل و دریای سرخ) و به تدریج در سرزمین مقره ساکن شدند.
وصلتهای زناشویی مایه تسهیل روند اسلامگرایی شد. تجار عرب با
ازدواج با خانوادههای روسا توانستند با استفاده از قاعده توارث بر اساس ازدواج -همچنان که در نوبی مرسوم بود- جانشینان خود را به پستهای کلیدی برسانند. مملوکهای مصر که میل داشتند نوبی را به صورت یکی از ایالتهای وابسته خود در آورند، در جایگزین کردن یک مسلمان به جای یک پادشاه مسیحی با کوچکترین زحمتی روبهرو نشدند و این کار با استفاده از تفرقه موجود در میان طبقه حاکمه نوبی به آسانترین وجه صورت گرفت. این واقعه همانگونه که از کتیبههای کاخ پادشاهی دنقله که به
مسجد تغییر شکل یافته بود بر میآید، در سال ۱۳۱۷ میلادی روی داد.
دو قرن بعد قلمرو علوه نیز به سبب هجوم گسترده قبایل عرب گرویده به اسلام متحول گشت زیرا قبیله فونجها در سنار به سال ۱۵۰۵ میلادی سلسلهای را بنیاد نهادند که بدون درنگ مذهب اسلام را برای خود برگزید. روند اسلامگرایی در نوبی به کلی با گسترش اسلام در غرب افریقا تفاوت داشت، در اینجا عامل پیش برنده اسلام قبیله بود و تاثیر حاصل از آن علاوه بر جنبه مذهبی، خاصیت فرهنگی هم دارا بود. در واقع بازرگانان و عشایر عرب تمدنی را ارائه دادند که از نظام موجود این ناحیه بالاتر بود و اساس اجتماعی و سیاسی بسیار وسیعی داشت، مسیحیان محلی در برابر امت فاتح و سرشار از حرارت و هیجان در تبلیغ دیگران به آیین خود در حالت زیردست قرار گرفتند و کلیسا خیلی زود موجودیت خود را از دست داد.
با بر طرف شدن این مانع قبایل کوچ رو و بازرگان نیمه عرب و نیمه حامی توانستند به آسانی جابهجا شوند و به سوی نواحی غرب سودان بروند و در گسترش فرهنگ اسلامی بکوشند. مقارن با همین ایام، شخصیتهای مذهبی به نهضت مذهبی مهاجرین سرعت بخشیدند، نخستین اینها «غلاماللهبناید» اهل یمن است که در نیمه دوم قرن چهاردهم میلادی در دنقله سکنی گزید، وی جد اعلای رکابیه محسوب میشود که مبلغان سرسخت اسلام در جنوب کوردوفان بودند. شخص دیگر محمودالعرکی مصری فقیهی است که در حدود سال ۱۵۵۰ میلادی در سنار زندگی میکرد و نفوذ عمیقی در این ناحیه داشت. وجود این چهرههای مذهبی در مرکز فرمانروایی فونجها یعنی در سنار به این شهر اعتبار قابل ملاحظهای در تمامی بلاد السودان داده بود.
طریقههای اسلامی (فرقههای دینی) نیز سهم مهمی را در ترویج عمقی اسلام در میان مردمی داشتند که غالبا جز
شهادتین چیزی از
مذهب خود نمیدانستند، این گروههای مذهبی بر قبایل بتپرست مجاور هم اثر گذاشتند و آنان را مایل به پذیرش اسلام کردند.
تاجران مسلمانی که با جوامع سودانی در دادوستد بودند، آنان را به مذهب خود فرا میخواندند. به همین دلیل عمال افریقایی تاجران مسلمان و نیز واسطههای آنان اغلب به پذیرش مذهب رئیس خود دعوت شدند. به این ترتیب با گسترش تجارت در تمامی این سرزمین، کانونها و هستههای اسلامی برای فراخواندن مردم به اسلام، به وجود آمد، سلسلهای که در دارفور توسط سلیمان سولونگ در سال ۱۵۹۶ میلادی بنیاد نهاده شد و بعدا در قرن هیجدهم میلادی قدرت خود را تا کوردوفان نیز وسعت بخشید، برای ترویج اسلام در منطقه، بذرهایی را که قبلا بازرگانان مسلمان در این سرزمین افشانده بودند شکوفا ساختند.
قبیلههای سودانی برای آنکه یک چهارچوب اجتماعی و فرهنگی داشته باشند و به حیات خویش ادامه دهند، به اسلام روی آوردند. نهضت محمد احمد سودانی نیز به ترویج اسلام در سودان کمک کرد، هدف این نهضت استقرار یک امت واحد بر اساس
شریعت به جای یک جامعه متفرق که از وجود فرقهها، مکاتب و فساد بازماندگان بتپرستها ناشی شده بود، تعیین گردید.
در سودان طریقهها جایگاه اصلی را اشغال کردهاند و طبق تحقیقات «تری مینگام»، هر مسلمان ساکن این سرزمین به یکی از فرقههای مذهبی تعلق دارد. هیچ کس حتی یک روشنفکر غربزده نمیتواند از شرکت در جلسات طریقهای که به آن تمایل یافته، طفره برود. طریقهها در سودان تشکیلات سازمانی متمرکز یا غیر متمرکز دارند. شیخ السجاده بر مقدرات هر کدام حاکم است، وی وارث روحانی بنیانگذار طریقه است که معمولا از میان اخلافش برگزیده میشود، مقام بعد از وی خلیفه نام دارد که به عنوان نماینده برای پذیرفتن پیروان پس از ورودشان به طریقه انتخاب میگردد. وکیل نیز شخصی است که بر منافع مادی و دنیوی پیروان نظارت دارد. نمازگزاری در زمانهای معین، شرکت در مجالس ذکر و
دعا، مولودیخوانی و مدح به افتخار حضرت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از وظایف مذهبی افراد مطیع این طریقههاست. قدیمیترین طریقهها در سودان شاذلیه میباشد که در سال ۸۴۹ ه ش)، (۱۴۴۵میلادی) توسط فردی به نام جزولی در میان بربرها رایج گردید.
دیگر طریقهها عبارتند از
قادریه،
مجذوبیه،
سمانیه،
ادریسیه،
میرغانیه،
اسماعیلیه،
تیجانیه،
هندیه،
سنوسیه،
عظمیه و
احمدیه.
تعلیمات مذهبی در سودان در مدارسی صورت میگیرد که خلوه نام دارد، برنامه ساده این مدارس شامل حفظخوانی
قرآن، فراگیری مختصر مسایل مذهبی زیر نظر یک استاد و
فقیه، و دوره تحصیل هشت سال میباشد و تعداد دانشآموزان در هر دوره هفت تا پانزده نفرند. بعد از اتمام این دوره که با امتحانی پایان میپذیرد، دانشآموز میتواند وارد مؤسسه عالی مذهب شود و در آن جا
فلسفه،
الهیات و معارف متداول و کلاسیک دینی را فراگیرد. در این صورت پس از چهار سال رسما در تعلیمات مذهبی کارشناس میشود.
مسلمانان سودان پیرو
مذهب تسنن هستند و گروههایی ازآنان که در نقاط شرقی زندگی میکنند و تحت نفوذ
عربستان میباشند،
مذهب حنبلی دارند و آنان که در شمال هستند تابع
مذهب شافعیاند اما غالب مردم
مالکی یا
حنفی مذهب هستند. با آن که مذهب مالکی بیشتر در سودان گسترش یافته است، ولی اغلب فقه حنفی که مورد استفاده مصریان در قرن نوزدهم میلادی هنگام تصرف سودان بوده، بکار میرود.
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «سودان وسیع ترین کشور اسلامی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۹/۱۷.