• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سنت (دیدگاه مسیحیت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بحث از سنّت در مسیحیت به‌عنوان مفسّر و شارح یا به‌عنوان مبیّن آموزه‌های دینی مسکوت گذاشته شده است. سنت در کتاب مقدّس نقش‌آفرینی می‌کند و شامل آن دسته از آموزه‌ها و اعمال کلیسا است که از آغاز تاکنون خودنمایی کرده است. در این مقاله، مفهوم جایگاه و کارکرد سنّت از نگاه مسیحیت مورد بررسی قرار گرفته است.

فهرست مندرجات

۱ - مفهوم لغوی سنّت
۲ - مفهوم اصطلاحی سنّت
       ۲.۱ - کارکردهای سنت
              ۲.۱.۱ - ایمان و عمل
              ۲.۱.۲ - اعمال کلیسایی
              ۲.۱.۳ - نقد و بررسی
۳ - علل پیدایش سنّت
       ۳.۱ - دیدگاه مولر
       ۳.۲ - دیدگاه جان هیک
       ۳.۳ - نخستین کاربرد
۴ - نکاتی درباره مفهوم اصطلاحی
       ۴.۱ - پیدایش در قرون وسطی
       ۴.۲ - بازنگری اختلافات متکلمان
       ۴.۳ - تفسیر آموزه‌ها و اعمال
       ۴.۴ - تعریف
              ۴.۴.۱ - عقاید و شریعت
              ۴.۴.۲ - مقصود از کلیسا
              ۴.۴.۳ - نقش کلیسا
       ۴.۵ - اعتبار سنّت
              ۴.۵.۱ - دریافت از مسیح
              ۴.۵.۲ - الهام از روح القدس
۵ - زمینه‌های پیدایش‌ پدیده سنّت
       ۵.۱ - اختلاف در کتاب مقدّس
       ۵.۲ - اختلاف در فهم کتاب مقدّس
              ۵.۲.۱ - هویت مسیح
              ۵.۲.۲ - الوهیّت مسیح
       ۵.۳ - سکوت کتاب مقدّس
       ۵.۴ - لزوم تنظیم مناسک
۶ - جایگاه سنّت
       ۶.۱ - دیدگاه دو منبعی
       ۶.۲ - دیدگاه تک‌منبعی
       ۶.۳ - انحصار منبعیّت
۷ - خلاصه و نتیجه‌گیری
۸ - پانویس
۹ - منبع


واژه «tradition» در لغت به‌معنای چیزی است که به دیگری تحویل داده شده است؛ هر چند می‌تواند به‌معنای «عمل تحویل دادن» نیز باشد.
[۱] مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۴۷، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
[۲] آریان‌پور، دیکشنری انگلیسی به فارسی، ج۶، ص۵۳۱۲، سال انشار ۱۳۸۵.
؛ این واژه در کارکرد و مرحله استعمال به‌معنای مختلف هم‌چون سنّت، عرف، رسم، سیرت، شریعت، روایت به کار رفته است.
[۳] آریان‌پور، دیکشنری انگلیسی به فارسی، ج۶، ص۵۳۱۲، سال انشار ۱۳۸۰.
؛ این‌که چگونه ریشه‌ی لغوی این کلمه از معنای «تحویل دادن» به مفهوم «عرف و رسم» تحول یافته جای پرسش و تامل دارد؛ امّا به هر روی حداقل معنای کلمه «tradition» به مفهوم لغوی سنّت در زبان عربی ـ که به‌معنای رسم، عادت و شیوه به کار می‌رود ـ نزدیک است.


در این خصوص نظرات متعددی وجود دارد که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

۲.۱ - کارکردهای سنت

"کالستون ویر" برای مفهوم اصطلاحی سنّت، سه کارکرد ذکر می‌کند:

۲.۱.۱ - ایمان و عمل

در یک معنای جامع، واژه سنّت شامل کلّ ایمان و عمل مسیحی می‌شود و نه تنها آموزه‌های اعتقادی، بلکه عبادت، هنجارهای رفتاری، تجربه زیستی و قداست را‌ از زمان عیسی مسیح تا امروز در بر می‌گیرد. سنّت به این معنای جامع در مقابل کتاب مقدّس قرار نمی‌گیرد؛ بلکه شامل آن نیز می‌شود؛ یعنی، کتاب مقدّس هم در درون سنّت وجود دارد.

۲.۱.۲ - اعمال کلیسایی

سنّت به معنای محدودتر می‌تواند از کتاب مقدّس متمایز باشد، به‌طوری که شامل همه‌ی آموزش‌ها و اعمال کلیسایی باشد، نه این‌که صرفاً متن مکتوب کتاب مقدّس را در برگیرد؛ بلکه در این معنا شامل همه عقاید و اعمال کلیسا از آغاز پیدایش مسیحیّت تاکنون می‌شود.
با این همه، سنّت معنای محدودتری نیز دارد؛ به خصوص هنگامی که به شکل اسم جمع (سنن) به کار می‌رود و غالباً دلالت بر یک عقیده یا آیین خاص می‌کند که درباره آن نمی‌توان ادعا کرد منشا الهی دارند.
[۴] گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ج۱، ص۴۳-۴۴، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.


۲.۱.۳ - نقد و بررسی

در میان سه مفهوم پیش‌گفته، پیداست که مفهوم سوم از محل بحث خارج است؛
[۵] الهی‌بخش، خادم حسین، دراسات فی الفرق القرآنیون و شبهاتهم حول السنّه، طائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۰۹.

مفهوم نخست پیشگفته نیز گرچه تحلیل واقع ‌بینانه‌ای از کارکرد سنّت به شمار می‌آید، در عین حال مشابه مفهوم عام سنّت در اصطلاح اسلامی است؛ زیرا مسلمانان نیز گاه از مجموع آموزه‌های انعکاس یافته در قرآن و سنّت نبوی و ولوی با عنوان «سنّت دینی» یاد می‌کنند؛ امّا با این حال فراتر از مفهوم اصطلاحی، سنّت مسیحی می‌باشد. چه، در سنّت اصطلاحی مورد نظر مسیحیّت می‌بایست از سنّتی به میان آید که از آن در کنار کتاب مقدّس یاد می‌شود، اعم از آن‌که در طول یا عرض کتاب مقدّس باشد. بنابراین از میان سه مفهوم پیشگفته تنها کارکرد دوم، به معنای مفهوم اصطلاحی سنّت قابل پذیرش است. بر اساس این مفهوم، سنّت اصطلاحی عبارت است از «همه آموزش‌ها و اعمال کلیسا از پیدایش مسیحیّت تا کنون.»
آنچه که "آلیستر مک گراث"دربارهی مفهوم سنّت؛ بلکه دلایل پیدایش این پدیده آورده است، تا حدّ بسیار مفهوم اصطلاحی پیش‌گفته را تایید می‌کند، وی می‌نویسد:
«در قرون وسطی، بسیاری از متاهلان معتقد بودند که کتاب مقدّس، منبع کامل آموزه‌های مسیحیّت است. به عبارت دیگر، هر امرحیاتی برای ایمان مسیحی در کتاب مقدّس وجود دارد و هیچ نیازی نیست که در موضوعات مربوط به الهیّات مسیحی به فراتر از کتاب مقدّس بنگریم.... در پایان قرون وسطی مفهوم «سنّت» دارای اهمیّت اساسی در تفسیر کتاب مقدّس و مرجعیت آن شد.... در پاسخ به مناقشات مختلفی که در کلیسای نخستین وجود داشت و به‌ویژه با احساس خطر از ناحیه‌ی آیین گنوسی به تدریج شیوه‌ای «مبتنی بر سنّت» برای درک بخش‌هایی از کتاب مقدّس مطرح شد.»
[۶] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۶، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.



در ادامه‌ی مقاله در بررسی علل پیدایش پدیده سنّت در میان مسیحیان، دیدگاه این متکلم مسیحی تقویت خواهد شد که وجود مناقشات مختلف در کلیسای نخستین، منشا اصلی پیدایش پدیدهی سنّت بوده است. این امر افزون بر آن‌که علّت پیدایش این پدیده را تبیین می‌کند، مفهوم و کارکرد سنّت اصطلاحی مسیحی را نیز معلوم می‌گرداند. بر این اساس، مهم‌ترین عنصر معنایی سنّت مسیحی «دیدگاه‌ها و آموزه‌های کلیسا» است که در آغاز، بیش‌تر به صورت غیرمکتوب خودنمایی می‌کرد. البته خاستگاه اوّلیه دیدگاه و اعمال کلیسا در آغاز، بیشتر ناظر به تفسیر کتاب مقدّس بوده است؛ امّا آرام آرام حداقل از نگاه شماری از متکلمان مسیحی، به‌عنوان منبعی مستقل در کنار کتاب مقدّس به رسمیّت شناخته شد.

۳.۱ - دیدگاه مولر

جان آدام مولر ـ بنیان‌گذار مکتب کاتولیکی توبینگن ـ در کتاب «سمبولیسم» که در سال ۱۸۳۲ منتشر شد، درباره‌ی سنّت چنین گفته است:
«سنّت همان کلام زنده است که در قلوب مؤمنان جاودانه گشته است. به این معنا که معنای عامی است، تفسیر مقدّس قابل اطمینان است. اعلامیه‌ای که در هر موضع مورد بحث و مناقشه از آن سخن می‌گوید، عبارت است از دوران کلیسا، از این‌رو، کلیسا در موضوعات ایمان، داور است. سنّت، به معنای عینی، همان ایمان عمومی در همهی اعصار است که با شهادت‌های بیرونی تاریخی تجلّی یافته است. به این معنا، سنّت معمولاً ضابطه، معیار تفسیر کتاب مقدّس و قاعده‌ی ایمان است.»
[۷] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.


۳.۲ - دیدگاه جان هیک

"جان هیک" بخشی از مصوبهی شورای ترنت را چنین گزارش کرده است:
«شورای ترنت - مربوط به کلیسای کاتولیک- اعلام نمود که این شورا با همان اخلاص و احترامی که تمام کتاب‌های عهد قدیم و جدید را می‌پذیرد و حرمت می‌نهد (زیرا خداوند، نویسندهی‌ آن‌هاست) همین‌طور، سنّتی را که به ایمان و اخلاقیات مبتنی است و به‌عنوان امری که شفاهاً از عیسی مسیح دریافت گردیده یا الهام‌بخش آن‌ها روحالقدس بوده و همیشه در کلیسای کاتولیک محفوظ است، می‌پذیرد و تقدیس می‌کن.»‌
از این عبارت، چهار نکته قابل استفاده است:
۱. متن مقدّس (عهد قدیم‌ و جدید) کلام خداوند است، در حالی که سنّت حکایت شده، منقول از عیسی (علیه‌السلام) است.
۲. متن مقدّس، از مقولهی نوشتار است. از این رو، از آن به «کتاب» (به معنای مکتوب) یاد شده است؛ در حالی که سنّت عیسی، از مقوله گفتار (شفاهی) است.
۳. سنّت حکایت شده از عیسی مسیح (علیه‌السلام) هم‌چون کتاب مقدّس، از قداست کامل برخوردار است.
۴. این سنّت، یا به سبب انتساب او به پیامبر آسمانی - حضرت عیسی- که به‌معنای حکایت‌گری پیامبران از خواست و مشیت الهی است و یا به‌علّت ارتباطش با آسمان، به وساطت روح القدس، مقدّس انگاشته شده و قابلیت تمسّک و عمل بدان را یافته است.

۳.۳ - نخستین کاربرد

به نظر برخی از محقّقان، اصطلاح سنّت برای نخستین بار، در نامه اوّل "پولس" به "قرنتیان" آمده است. آنجا که پولس می‌گوید: «من آنچه را به شما میگویم از سرورمان عیسی مسیح دریافت کرده‌ام. آن سروری که در شام آخر به او خیانت شد....
در این متن دو نکته قابل توجّه است: اوّل این‌که سنّت به شکل ماخوذ از عیسی مسیح تلقی شده است.
[۸] گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۴، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.

دوم اینکه "لویسی" سنّت را چنین معرفی کرده است:
«ما عیسی مسیح را از طریق سنّت، در خلال سنّت و در سنّت مسیحیان نخستین می‌شناسیم... صرف‌ اندیشه انجیل بدون سنّت، در تعارض آشکار با حقایق است.»
[۹] رابرت م گرنت، دیوید تریسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدّس، ج۱، ص۱۹۱، ترجمه ابوالفضل ساجدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و‌اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵.



از آنچه درباره مفهوم اصطلاحی سنّت آورده شد، نکات ذیل قابل استفاده است:

۴.۱ - پیدایش در قرون وسطی

خاستگاه پیدایش مفهوم سنّت مسیحی، پایان قرون وسطی؛ یعنی، از سده‌ی‌ چهاردهم میلادی بوده و پیش از این گرچه سنّت به‌معنای عقاید و اعمال کلیسا دارای کارکرد گسترده‌ای بود؛ امّا اظهارنظر درباره ماهیّت، چندوچون، گستره کارکرد مفهوم اصطلاحی سنّت - و هر آنچه که می‌توان از آن به نظریه‌پردازی در این باره یاد کرد - پس از سده‌ی‌ چهاردهم در میان مسیحیان رایج شد.

۴.۲ - بازنگری اختلافات متکلمان

از دلایل عمده پیدایش مفهوم و پدیده سنّت در دوران پایانی قرون وسطی، بازنگری و بازکاوی اختلافات و مناقشاتی بود که قرن‌ها به‌صورت‌های مختلف در میان متکلمان مسیحی رواج داشت و کلیسای بزرگان مسیحیّت از رهگذر تبیین مفهوم و جایگاه سنّت در فکر چاره‌جویی علمی برای رفع این مناقشات برآمدند.

۴.۳ - تفسیر آموزه‌ها و اعمال

در مفهوم اصطلاحی سنّت به این نکته توجّه شده که مسیحیّت، چه برای تفسیر آموزه‌های مبهمی که در کتاب مقدّس آمده و چه برای تبیین آن دسته از اعمال و آموزه‌های مسیحی که کتاب مقدّس از آن‌ها ساکت است، به منبعی دیگر به نام «سنّت» نیازمند است.

۴.۴ - تعریف

سنّت اصطلاحی به این معنا است: «آموزه‌ها و اعمال کلیسا از آغاز تاکنون که ناظر به تفسیر و تبیین کتاب مقدّس است یا بازگو کننده آن دسته از آموزه‌هایی است که کتاب مقدّس از آن‌ها ساکت است.»
در این تعریف چند نکته قابل توجّه است:

۴.۴.۱ - عقاید و شریعت

بخشی از سنّت اصطلاحی مسیحیّت ناظر به آموزه‌هایی که از آن به عقاید یاد می‌شود و بخشی دیگر ناظر به اعمال است که از آن به شریعت تعبیر می‌گردد؛ به‌عنوان مثال: آموزهی کلیسا مبنی بر «الوهیت» حضرت مسیح و آموزه «تثلیث» یا نجات مربوط به عقاید و قوانین مورد تاکید کلیسا درباره قربانی و غسل «تعمید» ناظر به اعمال است. عبارت نقل شده از شورای ترنت «سنّتی را که به ایمان و اخلاقیات مبتنی است» بیانگر این دو قسم است.

۴.۴.۲ - مقصود از کلیسا

وقتی گفته می‌شود کلیسا، مقصود از آن مجموعه‌ای گسترده از متالهان مسیحی است که حواریان عیسی مسیح، رسولان، آباء مقدّس، اسقف‌ها و پاپ‌ها تا امروز را شامل می‌شود که از نگاه مسیحیّت دارای اعتبار و قداست است.

۴.۴.۳ - نقش کلیسا

کلیسا در برخورد با کتاب مقدّس دو نقش ایفا کرده است:
- تفسیر و تبیین آموزه‌های مبهم و چالش‌دار کتاب مقدّس نظیر مساله الوهیت مسیح و آموزه تثلیث؛
- تبیین آموزه‌ها و اعمالی که کتاب مقدّس درباره‌ی آن‌ها سکوت کرده است، نظیر آیین غسل تعمید.

۴.۵ - اعتبار سنّت

سنّت مسیحی از دو رهگذر به‌صورت «مانعه الخلو» اعتبار و حجیّت خود را اخذ می‌کند که عبارتند از:

۴.۵.۱ - دریافت از مسیح

چنانکه پولس آموزه‌های خود را دریافت شده از مسیح می‌داند. پیداست که این کارکرد سنّت تنها مختص کسانی است که مسیح را درک کرده باشند و جزو اصحاب و حواری ایشان به شمار روند. این سنّت از آن جهت که بسان کتاب مقدّس لزوماً مکتوب نیست، می‌تواند شفاهی باشد و از آن جهت که متخذ از آموزه‌ها و اعمال مسیح (علیه‌السلام) است، دارای اعتبار است. "کالیستون ویر" می‌نویسد: «تا آن‌جا که ما می‌دانیم مسیح هیچ‌گاه آموزش‌های خود را ننوشت و کلیسا در آغاز صرفاً به سنّت شفاهی متکی بود.»
[۱۰] گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۶، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.

این مفهوم و کارکرد سنّت، درست همان چیزی است که مسلمانان حداقل دربارهی بخشی از سنّت نقل شده از پیامبر، برای صحابه آن حضرت؛ یعنی، «سنّت تقریری» قایل هستند. به این معنا که لزوماً گفتاری خاص یا مکتوب از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مورد استناد نیست؛ بلکه نوع نگرش و عمل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به‌عنوان سنّت برای ما نقل شده است.

۴.۵.۲ - الهام از روح القدس

باید دانست که مفهوم روح القدس در میان مسیحیّت با آنچه که در اسلام به کار رفته متفاوت است. مقصود از روح القدس به استناد آموزه‌های اسلامی یکی از فرشتگان بزرگ الهی ـ جبرییل یا فرشته‌ای دیگر ـ است که فیض‌رسانی در بسیاری از عرصه‌های از جمله وحی و الهام به او واگذار شده است. امّا مسیحیان روح القدس را یکی از صفات ذاتی خدا دانسته و آن را به معنای «وجود فعّال و حیا‌ت‌بخش خدا در مخلوقات» یاد می‌کنند. بدین جهت از آن در کنار پدر و پسر به‌عنوان یکی از «اقانیم ثلاثه» یاد می‌کنند.
[۱۱] میشل توماس، کلام مسیحی، ص۷۹، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۹.

بر اساس این نگرش، خداوند از آغاز تا فرجام آفرینش به صورت روحی فعّال و حیات‌بخش به‌صورت مستقیم فیض خود و از جمله الهام را بر بندگان خود به‌ویژه بندگان صالح ارسال می‌کند. متکلمان مسیحی بر اساس همین نگره معتقدند که عهد عتیق و عهد جدید را که نویسندگان عموماً گمنامی در طی ۱۵۰۰ سال فراهم کرده‌اند، نگاشته‌ی خداوند است؛ نه از این جهت که کتاب مقدّس بسان قرآن لزوماً کلام و گفتار خداوند یا حتّی املای او باشد؛ بلکه الهام اوست به نویسندگان کتاب مقدّس.
آنان بر اساس همین نگرش معتقدند که متالهان کنونی مسیحی و در راس آن پاپ همچنان از فیض خاص و الهام روح القدّس بهره‌مندند. پس اگر قرار باشد مبنای نگارش عهد عتیق و عهد جدید الهام روح القدس باشد، البته به طریق اولی آنچه را که متالهان مسیحی پس از عروج عیسی به‌عنوان تفسیر کتاب مقدّس ارایه کرده یا اعمال و آموزه‌هایی که در موارد سکوت کتاب مقدّس بازشناسانده‌اند، سراسر مستند بر چنین الهامی است.
«با وجود چنین الهامی البته سنّت مسیحی یعنی آموزه‌ها و اعمال کلیسا محترم، مقدّس و معتبر خواهد بود. عبارت پیش‌گفته از مصوبه‌ی شورای ترنت نشانگر این دو نکته است آن‌جا که در این مصوبه آمده است: «شورای ترنت... سنّتی را که به‌عنوان ایمان و اخلاقّیات مبتنی است و به‌عنوان امری که شفاهاً از عیسی مسیح دریافت گردیده یا الهام‌بخش آن‌ها روح‌ القدس بوده... می‌پذیرد و تقدیس میکند.»
عبارت «شفاهاً از عیسی مسیح دریافت گردید» ناظر به منشا نخست؛ یعنی، استناد سنّت به دریافت شفاهی از حضرت عیسی و عبارت «یا الهام‌بخش آن‌ها روح القدس بوده» بیانگر نوع دوم؛ یعنی، استناد سنّت به الهام روح القدس است.


با در نگریستن در تاریخ تحولات و مناقشات در میان متکلمان و متالهان مسیحی می‌توان به این نتیجه رهنمون شد که چهار عامل اساسی در پیدایش سنّت مسیحی تاثیر مستقیم داشته است که عبارتند از: ۱. پیدایش اختلافات گاه دامنه‌دار در حدود و ثغور کتاب مقدّس؛ ۲. پیدایش اختلاف در فهم و تفسیر کتاب مقدّس؛ ۳. سکوت کتاب مقدّس از تبیین برخی از آموزه‌ها و اعمال مسیحی؛ ۴. لزوم تنظیم اعتقادنامه‌ها و مناسک خاص جهت سامان دادن و تقویت جامعه مسیحی.
عوامل اساسی پیدایش سنّت مسیحی عبارتنداز:

۵.۱ - اختلاف در کتاب مقدّس

نخستین نشانه‌های اختلاف در دوره آباء؛ یعنی، از سده‌ی‌۱۰۰ میلادی که زمان خاتمه یافتن نگارش نوشته‌های عهد جدید است، تا آخرین شورای نهایی کالسدون در سال ۴۵۱ میلادی درباره‌ی حدود و ثغور کتاب مقدّس بوده است. "مک گراث" این اختلاف را این چنین گزارش کرده است: «از دیدگاه نویسندگان عهد جدید، اصطلاح «کتاب مقدّس» اصولاً به‌معنای نوشته‌ای از عهد عتیق بود؛ امّا پس از گذشت مدّت کوتاهی نویسندگان اوّلیه مسیحی (مانند: ژوستین شهید، حدود ۱۰۰ ـ ۱۶۵) به عهد جدیدی اشاره کردند که قابل مقایسه با «عهد عتیق» بود و بر این نکته تاکید داشتند که هر دو، اعتبار یکسانی دارند. در دوران ایر نئوس (حدود ۱۳۰-۲۰۰) در مجموع اناجیل چهارگانه پذیرفته شده بود.
در پایان قرن دوم، نوعی اجماع در اناجیل، اعمال رسولان، نامه‌ها و جایگاه کتاب مقدّس الهام شده وجود داشت. به همین سبب، کلمنت اسکندرانی اناجیل چهارگانه، اعمال رسولان، چهارده رساله پولس (رساله به عبرانیان که به پولس نسبت داده می‌شد) و کتاب مکاشفه را پذیرفته بود. ترتولیان (حدود ۱۶۰-۲۲۵) اعلام کرده بود که «آثار انجیلی و رسولان» همانند کتاب شریعت و پیامبران است و هر دو در کلیسا دارای اعتبار است. توافق بر سر فهرست کتاب‌های الهام شده و ترتیب آن به تدریج حاصل شد. در سال ۳۶۷، آتاناسیوس (حدود ۳۹۶ ـ حدود ۳۷۳) فهرست سیونه‌ ‌گانه خود را منتشر کرد و در آن، بیست و هفت کتاب از عهد جدید را قانونی اعلام کرد و این همان چیزی است که در این زمان نیز معروف است.»
[۱۲] مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۴۴، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.

از آنچه درباره‌ی روند شکل‌گیری «عهد جدید» و اختلافات بر سر بخش‌هایی از آن یا نوع چینش آن آورده شد، به‌دست می‌آید که نخستین عرصه‌ای که کلیسا نقش خود را به‌عنوان سنّت مقدّس و قابل احترام بازی کرده، تعیین حدود و ثغور کتاب‌ مقدّس و حذف بخش‌های اختلافی و نیز شکل دادن آن به شکل کنونی بوده است که از سال ۱۰۰ میلادی تا سال ۳۲۳ میلادی؛ یعنی، طی حدود ۲۵۰ سال دنبال شد. و در این زمان، مسیحیان تصمیم‌گیری آباء مقدّس و کلیسای نخستین درباره‌ی حدود، ثغور و چینش عهد جدید را به‌عنوان امری الهی قلمداد کرده که جای هیچ‌گونه تشکیک و تردید در آن نیست.

۵.۲ - اختلاف در فهم کتاب مقدّس

دومین عرصه اختلاف در تاریخ مسیحیّت، اختلاف بر سر نوع فهم و تفسیر بخش‌هایی از کتاب مقدّس بود که گاه به‌سبب گستردگی اختلاف، تمام جهان مسیحیّت را تحت تاثیر قرار می‌داد. سنّت و نگرش کلیسا برای خاتمه دادن به این دست از اختلافات و بیان دیدگاه‌ نهایی، الهیّات مسیحی در این بخش از اختلاف‌ها بیش از هر چیز دیگر خودنمایی کرد.

۵.۲.۱ - هویت مسیح

نخستین اختلاف بر سر ماهیّت و هویت حضرت مسیح (علیه‌السلام) بود. «آیین گنوسی» یا «غَنوصیان» (ناستیک‌ها) انسان بودن عیسی را انکار کرده و وی را فرشته‌ای می‌دانستند که معرفت‌ اسرارآمیزی از خدا برای بشر آورده است. همچنین گروهی دیگر به نام «دوکتسیت‌ها» (ظاهرگرایان) معتقد بودند که عیسی فاقد جسم بشری بود. از این رو بر صلیب نمرد؛ بلکه وی فقط از نظر ظاهر به شکل انسانی در آمده بود.
[۱۳] میشل توماس، کلام مسیحی، ص۱۰۲-۱۰۳، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۹.

برای مقابله با جنبش «گنوسی» که از آن به نوعی بدعت‌گزاری یاد می‌شود، سنّت به‌معنای «تفسیر سنّتی کتاب مقدّس» یا «ارایه‌ی ایمان مسیحی به شکلی سنّتی» شکل گرفت.

۵.۲.۲ - الوهیّت مسیح

دومین اختلاف مهم و دامنه‌دار، اختلاف دو تن از الهی‌دانان برجسته و اوّلیه‌ی مسیحیّت؛ یعنی، آتاناسیوس (م. ۳۷۳) و آریوس (م. ۳۳۶) بر سر بشری بودن یا الوهیّت مسیح بود. این مناقشات را یکی از سرنوشت‌ سازترین مناقشات در تاریخ کلیسای مسیحی می‌دانند.
آنان در این مساله اتفاق‌نظر داشتند که کلمه خدا جسم شد و در عیسای انسان جای گرفت؛ امّا در طبیعت و ماهیّت کلمه اختلاف‌نظر داشتند. آتاناسیوس می‌گفت: کلمه‌ای که در عیسی تجسم‌ یافت، ازلی، غیرمخلوق و از آغاز خدا بوده است؛ امّا آریوس معتقد بود که کلمه‌ی خدا ازلی نیست؛ بلکه در زمان خلق شده و آن را خدا قبل از پدید آوردن جهان آفریده است.
"آریوس"معتقد بود که عناوین کتاب مقدّس برای مسیح که به وجودی هم‌رتبه با خدا برای او اشاره دارد، عناوینی صرفاً تشریفاتی است. مسیح را باید یک مخلوق، هرچند والاتر از سایر مخلوقات، دانست؛ امّا در مقابل "آتاناسیوس" بر این باور بود که الوهیت مسیح، اهمیّتی اساسی در فهم مسیحی از رستگاری دارد. اختلاف این دو الهی‌دان برجسته سراسر امپراتوری را دچار هرجومرج ساخت. بهگونه‌ای که قسطنطین (کنستانتین) نخستین امپراتور مسیحی، ناگزیر شد برای حل این اختلافات، تمام اسقف‌ها و متالهان مسیحی را از سراسر جهان را در شهر نیقیه (یا شهر ایزنیک در ترکیه امروزی) را گرد آورد و این نخستین شورای جهانی مسیحیّت است که به شورای نیقیه معروف است. این شورا پس از استماع دیدگاه‌های دو طرف، دیدگاه آتاناسیوس ترجیح داده و در نتیجه کلیسا به‌طور رسمی، به الوهیّت عیسی مسیح رای داد و خلاصه اعتقاد خود را به‌عنوان «قانون ایمان» منتشر ساخت که در آن اعلام شده است که مسیح کلمه خدا، از ذات و طبیعت خدا بوده و مخلوق نیست. پس از این نیز اختلافاتی بر سر تثلیث، آموزه فیض، استفاده از شمایل و تصاویر در کلیسا و... رخ داد که دربارهی هریک از آن‌ها شوراهای جمعی تشکیل شد و کلیسا با نظر اکثریّت و ترجیح یکی از دیدگاه، آن نگرش را به عنوان معتقدات و مواد ایمان مسیحی اعلام کرد. بدین ترتیب، کلیسا به‌عنوان سنّت مسیحی، منبعی برای فهم و تفسیر کتاب مقدّس در طول تاریخ نقش‌آفرینی کرده است.
عموم متالهان مسیحی، از آن جهت از کلیسا به‌عنوان سنّت مسیحی و مفسّر کتاب مقدّس حمایت می‌کردند که معتقد بودند اگر مقامی رسمی برای تفسیر کتاب مقدّس و ارایه دیدگاه نهایی وجود نداشته باشد، دین به هرج‌ومرج تبدیل می‌گردد. حتّی "مارتین لوتر" به‌عنوان پرچمدار اصلاح مسیحی که از او به‌عنوان تضعیف کننده جایگاه کلیسای سنّتی یاد می‌شود، بر این اعتقاد پای فشرده است. او می‌گوید:
«بدین ترتیب، کتاب به دست هر عامیِ از راه رسیده افتاد که خیال می‌کند آن را بهتر از هرکس می‌فهمد و قانون و ضابطه کلی، قربانی این و آن شده و کاملاً در اختیار عوام.»
[۱۴] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.


۵.۳ - سکوت کتاب مقدّس

در قرن چهاردهم و پانزدهم، برداشتی از سنّت مطرح شد که «سنّت» منبعی متمایز در باب مکاشفه بود که علاوه بر کتاب مقدّس تلقی می‌شد. چنین استدلال می‌شد که کتاب مقدّس دربارهی شماری از موضوعات ساکت است؛ امّا خداوند به مشیّت خود منبع ثانوی در باب مکاشفه را ترتیب داده تا این نقیصه را جبران کند و این همان سنّت نامکتوب است که ریشه آن به خود رسولان برمی‌گردد. این سنّت از نسلی به نسلی دیگر در کلیسا انتقال یافته است.
شورای ترنت، مقرّر کرد که نمی‌توان کتاب مقدّس را تنها منبع مکاشفه دانست. از اینرو کتاب مقدّس و سنّت را به یکسان الهام یافته از روح القدس دانست.
«این حقیقت و انضباط در متون مکتوب مندرج است و نیز در سنّت نامکتوب رسولان که آن را از لبان خود عیسی مسیح شنیده یا خودشان به املای روح القدس گفته‌اند، گویی دست به دست ما رسیده است.»
[۱۵] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۹۰، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.


۵.۴ - لزوم تنظیم مناسک

اعتقادنامه‌ «creed» برگرفته از واژه لاتینی «credo» به معنای «من اعتقاد دارم» است و به معنای بیانیه‌های رسمی است که در آن اعتقادات و باورهای مسیحی انعکاس یافته است. اعتقادنامه‌ها به عکس اعتراف‌نامه‌ها که به یک فرقه خاص اختصاص دارد، تمام کلیسای مسیحی را در بر می‌گیرد. از نظر صاحب‌نظران مسیحی علّت اصلی پیدایش این اعتقادنامه‌ها، نیاز شدید به ارایه خلاصه‌ای سهل الوصول از آیین مسیحیّت بود که در مناسبت‌های عمومی قابل استفاده باشد؛ نظیر آیین تعمید که در کنار پذیرش نوکیشان عقاید مسیحی به آنان ابلاغ می‌شد. اعتقادنامه رسولان و اعتقادنامه نیقیه از مشهورترین اعتقادنامه‌های مسیحیان است که در مراسم مهم و عمومی خوانده می‌شود. در اعتقادنامه رسولان از خدا، عیسی مسیح، و روح القدس و نیز الوهیّت مسیح و روز رستاخیز صحبت به میان آمده است. در اعتقادنامه نیقیه ضمن تاکید بر الوهیت عیسی، این جملات گنجانده شده است:
«امّا کلیسای جهانی و رسولان، کسانی را که سخنان زیر را میگویند لعنت می‌کند: "زمانی بوده است که پسر وجود نداشته است"، " او وجود نداشته است و بعد به وجود آمده است، " " او از نیستی به وجود آمده است.» "
[۱۶] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۵۷-۵۸، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.

کلیسا افزون بر اعتقادنامه‌ها، اعمال و مناسکی ویژه را طراحی کرد که به اذعان عموم متالهان مسیحی در کتاب مقدّس از آن‌ها گفتوگو نشده است. نظیر آیین تعمید، علامت صلیب، یا چرخیدن به‌سمت شرق در حین عبادت یا نیایش مخصوص عشاء ربانی، یا سه بار غوطه‌ور خوردن در آب غسل تعمید.
[۱۷] گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ج۱، ص۴۷، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.



از مباحث پیش‌گفته دانسته شد که سنّت مسیحی عبارت است از: «آموزه‌ و اعمال کلیسا از آغاز تاکنون که یا بیانگر تفسیر کتاب مقدّس است یا بیان‌گر آن دسته از آموزه‌ها و اعمالی است که کتاب مقدّس از آن‌ها ساکت است.»
بر اساس این تعریف حداقل یکی از این دو ویژگی برای کتاب مقدّس امری مسلّم فرض شده است: ۱. نیازمندی به شرح و تبیین؛ ۲. سکوت درباره‌ی برخی از آموزه‌ها و مناسک دینی.
چنانکه از این تعریف بر می‌آید که کلیسا دارای دو نقش اساسی در برابر کتاب مقدّس است که عبارتند از: ۱. تبیین و تفسیر کتاب مقدّس؛ ۲. آرایه‌ی آموزه‌ها و مناسک دینی مسکوت گذاشته شده در کتاب مقدّس.
حال اگر کسی در هریک از دو ویژگی کتاب مقدّس یا یکی از دو نقش پیش‌گفته کلیسا تردید کند، عملاً یا به بی‌اعتباری سنّت مسیحی رای داده یا حوزه اعتبار آن را محدود ساخته است. تاریخ کلیسا و دیدگاه‌های متالهان مسیحی از آغاز تاکنون، نشان می‌دهد که به استثنای محور نخست و نیازمندی کتاب مقدّس به تفسیر، دربارهی محورهای سه‌ ‌گانه پیش-گفته اختلافات نسبتاً اساسی وجود دارد.
بر این اساس و با توجّه به تاریخ تحوّلات کلیسا در نوع نگرش به سنّت، سه نگرش نسبت به جایگاه سنّت در مقایسه با کتاب مقدّس شکل گرفت که عبارتند از: ۱. دیدگاه دو منبعی؛ ۲. دیدگاه تک منبعی و انحصار تفسیر کتاب مقدّس به کلیسا؛ ۳. دیدگاه تک منبعی و فراگیری تفسیر آن به عموم مردم.

۶.۱ - دیدگاه دو منبعی

در این دیدگاه کتاب مقدّس و سنّت کلیسا دو منبع مستقل دین‌شناخت محسوب می‌شوند. همان‌گونه که از بررسی مفهوم اصطلاحی سنّت و بررسی عوامل پیدایش این پدیده، بیان شد اکثریّت قریب به اتّفاق متالهان مسیحی دو ویژگی پیشگفته کتاب مقدّس را مورد تاکید قرار دادند؛ یعنی، از یک سو آنان معتقدند که کتاب مقدّس نیازمند تبیین و تفسیر است و از سویی دیگر بر این باورند که برخی دیگر از اعمال و آموزه‌های مسیحیّت در کتاب مقدّس مسکوت گذاشته شده است. از دیگر سو آنان برای کلیسا هر دو نقش پیشگفته؛ یعنی، شایستگی تفسیر کتاب مقدّس و تنظیم آموزه‌ها و اعمال مسیحی را قایل شدند؛ در نتیجه چنان‌که از ارایه نمونه‌ها دانسته شد، کلیسا شایستگی یافت، آموزه‌هایی هم‌چون الوهیّت مسیح و تثلیث را که به گمان بعضی در کتاب مقدّس به صراحت نیامده است و نیز مناسکی هم‌چون غسل تعمید اطفال و غسل نوکیشان را به‌عنوان آموزهای از آموزه‌های مسیحیّت به تصویب رساند. از این دیدگاه با عنوان «سنّت۲» یا نظریه‌ی «دو منبعی» یاد می‌شود. به این معنا که خداوند برای شناخت آموزه‌ها و اعمال مسیحی دو منبع: کتاب مقدّس و سنّت مسیحی را قرار داده است.
شورای ترنت در سال ۱۵۴۶ ضمن تایید نظریه دو منبعی، اعلام کرد که ایمان مسیحی به‌وسیله دو منبع؛ یعنی، کتاب مقدّس و سنّت غیرمکتوب به نسل‌های مختلف انتقال می‌یابد و این سنّت اضافه شده بر کتاب مقدّس را می‌بایست در حجیّت و اعتبار همسنگ کتاب مقدّس دانست.
[۱۸] مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۳ و ۳۱۴، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.

بر اساس این دیدگاه، ‌ سنّت دارای بالاترین ارج و منزلت می‌باشد که افزون بر به رسمیّت شناخته شدن به‌عنوان منبعی مستقل، همسنگ و هم‌عرض کتاب مقدّس نیز معرفی شده است.
این نگرش در حوزهی آموزه‌های اسلامی را می‌توان همان نظریه رایج و پذیرفته شده در میان متکلّمان، محدثان و فقیهان مسلمان دانست که در کنار قرآن به سنّت به‌عنوان منبعی مستقل و نیز همسنگ قرآن می‌نگرند؛ البته در میان اهل سنّت، به استناد حدیث، «اوتیت القرآن و مثله معه» مقصود از این سنّت، منحصراً سنّت نبوی یا سنّت صحابه است؛ امّا در میان شیعه مقصود از سنّت، اعم از سنّت نبوی و ولوی است به استناد حدیث ثقلین «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی.»
نگارنده در کتابی مبسوط با عنوان «رابطه متقابل کتاب و سنّت» این مدعا را مدلّل ساخته که دیدگاه رایج میان‌اندیشوران مسلمان، دوگانه بودن دو منبع کتاب و سنّت و نیز هم‌عرضی سنّت در برابر کتاب است.

۶.۲ - دیدگاه تک‌منبعی

دیدگاه نهضت اصلاحی اقتدارگرا که دیدگاهی تک‌منبعی است معتقد است تفسیر کتاب مقدّس به سنّت منحصر است. مدافعان این نهضت که "مارتین لوتر" را می‌توان بنیان‌گذار آن دانست، معتقدند که کتاب مقدّس در عین جامعیّت، نیازمند تفسیر و تبیین است؛ امّا برای آن‌که تفسیر و تبیین آن دچار هرج‌ومرج نشود، تنها کلیسای مسیحی؛ البته بیش‌تر آنچه از آباء و متالهان نخستین مسیحی نقل شده، مجاز به تفسیر آن هستند؛ امّا با این حال کلیسا حق ندارد از پیش خود اعمال یا آموزه‌هایی را به‌عنوان الهیّات و دین مسیحیّت جعل کند؛ زیرا مبنای این عملکرد، عدم جامعیّت کتاب مقدّس است که از نظر آنان مردود است؛ بنابراین نهضت اصلاح‌گرایی اقتدارگرا از میان دو ویژگی کتاب مقدّس تنها ویژگی نخست؛ یعنی، نیازمندی به تفسیر و از میان دو مقام مورد ادعای کلیسا تنها مقام نخست؛ یعنی، تفسیر کتاب مقدّس را پذیرفت.
بدین جهت مدافعان این نظریه، تفاسیر سنّتی از کتاب مقدّس نظیر الوهیّت مسیح و آموزهی تثلیث و آیین‌های سنّتی هم‌چون تعمید اطفال، بدان جهت که با کتاب مقدّس همخوانی داشت تایید کردند.
بر اساس این نظریه «سنّت، منبع اطلاعاتی مکمل انجیل مسیح نیست؛ امّا نشانگر کیفیّت تفسیر کتاب مقدّس و حیات در طول نسل‌های پیاپی در دوران کلیسا است.»
[۱۹] گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۷، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.

از این نظریه، در اصطلاح به نظریهی «سنّت۱» یاد می‌شود که به اعتبار سنّت مسیحی تنها در محدودهی تفسیر کتاب مقدّس باورمند است.
این نظریه در میان مسلمانان شبیه دیدگاه گروهی از اخباریان مبنی بر انحصار تفسیر قرآن برای اهل‌بیت (علیه‌السلام) است؛ یعنی، تفسیر قرآن تا آن‌جا حجّت است که اهل‌بیت (علیه‌السلام) اظهارنظر کرده باشند.

۶.۳ - انحصار منبعیّت

دیدگاه نهضت اصلاح‌گران بنیادستیز که معتقد است منبعیّت در کتاب مقدّس و فراگیری تفسیر آن به عموم مردم منحصر است؛ به این معنا که گروهی از متالهان مسیحی با انکار ویژگی نخست کلیسا مبنی بر شایستگی برای تفسیر کتاب مقدّس و بالطبع به طریق اولی با انکار شایستگی دوم مبنی بر ارایه آموزه‌ها و اعمال جدید و با تاکید بر این نکته که هر مسیحی با هدایت و الهام روح القدس می‌تواند به تفسیر کتاب مقدّس نایل آید، ‌ انحصار تفسیر کتاب مقدّس به کلیسا را شکستند و در نتیجه تمام آموزه‌ها و اعمالی نظیر الوهیّت عیسی (علیه‌السلام) و غسل تعمید که از سوی کلیسا به‌عنوان تفسیر کتاب مقدّس یا تبیین آموزه‌ها و اعمال مسکوت گذاشته را در کتاب مقدّس اعلام شده بود، باطل اعلام کردند.
از این دیدگاه در اصطلاح با عنوان «سنّت صفر» یا «مدافعان اصل فقط کتاب مقدّس» یاد می‌شود؛ یعنی، دیدگاهی که برای سنّت هیچ ارزش و جایگاهی قایل نیست و از مدافعان این دیدگاه همچون "توماس مونتزر" و "کاسپار شونکفلد" به‌عنوان «نهضت اصلاح‌گرایی بنیادستیز آناباپتیسم» و به تعبیر "لوتر" «افراطیان» یاد می‌شود.
مدافعان این نگرش معتقدند هر کسی می‌تواند با توجّه به راهنمایی روح القدس به تفسیر کتاب مقدّس آنگونه که می‌پسندد، بپردازد. از دیدگاه شخصی افراطی چون"سباستین فرانک" کتاب مقدّس، کتابی است که هفت بار مهر و موم شده و هیچ‌کس نمی‌تواند بدون استفاده از کلید داود که تجلّی روح القدس است، آن را بگشاید.
[۲۰] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۰، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.

مقصود از تجلّی روح القدس همان الهام الهی است که از نظر متالهان مسیحی، همه مردم از آن بهره دارند. پس چنان نیست که فقط رسولان یا اصحاب کلیسا منحصراً از فیض روح القدس برای تفسیر کتاب مقدّس برخوردار باشند تا تنها دعاوی و تفاسیر آن‌ها حجّت باشد. مدافعان نهضت اصلاح‌گرایی بنیادستیز براساس همین مبانی، آیین تعمید اطفال را که در عهد جدید هیچ اشاره دقیق و صریحی به آن نشده و نیز آموزه‌هایی همچون تثلیث و الوهیّت مسیحی را که از زیربنایی کافی در کتاب مقدّس برخوردار نبود، انکار کردند. مدافعان این دیدگاه، افزون بر آموزه‌ها و اعمال ارایه شده از متالهان متاخر مسیحی، تمام تفاسیر نقل شده از آباء و متالهان نخستین مسیحی را انکار کردند. در سال ۱۵۳۰ "سباستین فرانک" چنین نوشت:
«به مدد الهی دریافتم که حتّی یکی از این احمقان ـ آمبروز، آگوستین، جروم، گریگوری ـ خدا نشناخته و خدا هیچ‌یک را برای تعلیم نفرستاده است و همگی اینها رسولان ضدّ مسیح بودند.»
[۲۱] مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۲، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.

چنانکه دیدیم در تعریف سنّت مسیحی، کلیسا به‌عنوان مفسّرکتاب مقدّس یا بازگو کننده اعمال و آموزه‌های مسکوت گذاشته شده در کتاب مقدّس، شایستگی تام دارد و بر همین اساس در بررسی عوامل شکل‌گیری سنّت مسیحی، نقش کلیسا در این دو حوزه و تثبیت آموزه‌هایی همچون الوهیّت مسیح یا اعمالی نظیر غسل تعمید را بیان گردید. پیداست که بر اساس دیدگاه نهضت اصلاح‌گرایی بنیادستیز جایی برای سنّت باقی نمی‌ماند. بدین جهت در تحلیل این دیدگاه گفته می‌شود که آنان عملاً به نظریه «تک منبعی» رای داده‌اند. پیداست که لوازم این نگرش آن است که کتاب مقدّس از هر جهت جامع است و چیزی در آن مسکوت گذاشته نشده تا نیازمند آرا و آموزه‌های کلیسا باشد.
این دیدگاه را در اسلام می‌توان به دیدگاه "قرآنیون" شبیه دانست که به‌خاطر تاخیر در تدوین سنّت نبوی و راهیافت جعل در آن، سنّت را بی‌اعتبار دانسته و معتقدند تنها منبع فهم دین قرآن است.
با نگاه به سه دیدگاه معلوم میشود که دربارهی جایگاه سنّت در میان مسیحیان، سه دیدگاه کاملاً‌ متفاوت وجود دارد که بر اساس نگرش نخست، سنّت همپای کتاب مقدّس و به‌عنوان منبعی مستقل قلمداد می‌گردد و بر اساس نگرش دوم، سطح آن تا حد تفسیر کتاب مقدّس متوقف می‌ماند؛ امّا بر اساس نگرش سوم، به هیچ روی معتبر شناخته نمی‌شود.


از مجموع مطالبی که در این مقاله، ارایه شده، به نتایج ذیل می‌توان دست یافت:
۱. از نگاه عموم متکلمان و متالهان مسیحیّت نیاز به سنّت به‌عنوان مفسّر کتاب مقدّس یا بیانگری آموزه‌ها و مناسک مسکوت گذاشته شده در کتاب آسمانی، اجتناب‌ناپذیر است.
۲. از نگاه متالهان مسیحی، سنّت عبارت است از آموزه‌ها و اعمال رسمی کلیسا از آغاز تاکنون.
۳. از نگاه متالهان مسیحی، سنّت کلیسا به خاطر وجود و استمرار الهام روح القدس دارای اعتبار می‌باشد.
۴. سنّت مسیحی در طی روزگاری طولانی و در پی نیاز به کلیسا، برای رفع مناقشات علمی و جعل تشریفات و مناسک دینی و... پدید آمد.
۵. سنّت مسیحی تاکنون و همیشه می‌تواند ادامه داشته باشد.


۱. مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۴۷، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۲. آریان‌پور، دیکشنری انگلیسی به فارسی، ج۶، ص۵۳۱۲، سال انشار ۱۳۸۵.
۳. آریان‌پور، دیکشنری انگلیسی به فارسی، ج۶، ص۵۳۱۲، سال انشار ۱۳۸۰.
۴. گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ج۱، ص۴۳-۴۴، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.
۵. الهی‌بخش، خادم حسین، دراسات فی الفرق القرآنیون و شبهاتهم حول السنّه، طائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۰۹.
۶. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۶، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۷. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.
۸. گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۴، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.
۹. رابرت م گرنت، دیوید تریسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدّس، ج۱، ص۱۹۱، ترجمه ابوالفضل ساجدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و‌اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵.
۱۰. گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۶، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.
۱۱. میشل توماس، کلام مسیحی، ص۷۹، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۹.
۱۲. مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۴۴، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۱۳. میشل توماس، کلام مسیحی، ص۱۰۲-۱۰۳، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۹.
۱۴. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۱۵. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۹۰، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.
۱۶. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۵۷-۵۸، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.
۱۷. گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ج۱، ص۴۷، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.
۱۸. مک گراث، آلیستر، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۳ و ۳۱۴، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۱۹. گروهی از نویسندگان، مقدّمه‌ای بر شناخت مسیحیّت، ص۴۷، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، ۱۳۷۹.
۲۰. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۰، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
۲۱. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ج۱، ص۳۱۲، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.



نصیری، علی، مجله حدیث حوزه، برگرفته از مقاله «مفهوم و جایگاه سنّت، از نگاه اسلام و مسیحیّت»، سال‌ اوّل، شماره یک، زمستان ۱۳۸۹.    






جعبه ابزار