• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 
سلمان فارسی
آستان سلمان فارسی
آستان سلمان فارسی در مدائن
مشخصات فردی
نام کامل قبل از اسلام ماهبه بن بدخشان، بعد از اسلام سلمان
کنیه ابوعبدالله
لقبسلمان فارسی یا سلمان محمدی
تاریخ و مکان درگذشتسال ۳۴ یا ۳۶ ه. ق، شهر مدائن
مدفن شهر مدائن
مشخصات دینی
نحوه اسلام آوردن بعد از دیدن نشانه‌های پیامبری حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اسلام آورد
حضور در جنگ‌هاجنگ خندق
دلیل شهرتحضور در جنگ خندق
نقش‌های برجستهصحابه پیامبر، اصحاب خاص امام علی (علیه‌السلام)، اولین مترجم قرآن به فارسی
دیگر فعالیت‌ها حاکم شهر مدائن

‌سلمان فارسی ایرانی، از جلیل‌القدرترین صحابی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و از شیعیان خاص و یاران امام علی (علیه‌السّلام) می‌باشد که به بالاترین درجه‌های ایمان و کمال رسید و این شایستگی را یافت که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) درباره او بگوید: «سلمان از ما اهل بیت است».
سلمان در زمان خلیفه دوم حاکم مدائن شد؛ سیره حکومتداری وی برگرفته از سیره پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود که مورد بازخواست خلیفه قرار گرفت. سلمان سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ ه. ق، در آخر خلافت عثمان، در سن بین دویست پنجاه سال تا سیصد پنجاه سال در مدائن مریض شد و دارفانی را وداع گفت و توسط امیرالمومنین در مدائن به خاک سپرده شد.



نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقا اشاره‌ای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار" ضبط کرده‌اند
[۱] نویسنده، مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بها، ص۲۴۲.
و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامی‌ای شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه به" در ردیف "روزبه" و "سال به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران می‌باشند و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب"می‌باشد.
[۲] ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.

سلمان مشهور به کنیه ابو عبدالله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان، پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در کودکی از پیروان این آیین بود.


آیین مسیح در نخستین جلوه مثل بارقه‌ای از ایمان بر قلب روزبه می‌تابد یک روز که وی از سوی پدر برای سرکشی به مزرعه فرستاده شده بود در مسیر راه خود عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت هستند روح کنجکاوی و پرسشگری او باعث شد تا او به دنبال حقیقت این آئین تازه باشد و از پیروان این آئین دربارۀ کیششان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با راهنمایی آنان به این دین در آمد و آئین مسیحیت را اختیار کرد. این عمل وی سبب شد که از سوی پدر و خانواده مورد مؤاخذه قرار گیرد.
سرانجام روزبه به همراه کاروانی رهسپار شام مرکز مسیحیت آن زمان شد و در شام در کلیسایی به مدت هفت سال به خدمت‌گذاری مشغول شد و بعد از آن نزد راهبی در موصل و بعد شهر عموریه رفت و از آنجا به همراه کاوانی برای پیدا کردن پیامبر اسلام به حجاز آمد ولی اهالی کاروان او را به یک یهودی فروخته و او نیز سلمان را به زنی بنام خلیسه در یثرب فروخت. او کارهای مزارع و نخلستان‌های این زن را در یثرب انجام می‌داد که با خبر شد پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه مبعوث به امر رسالت شده است اما او نتوانست تا زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه آمد او را ببیند.


سلمان که از قبل می‌دانست پیامبری در این سرزمین ظهور می‌کند و برای او نشانه‌ایی است همچون اینکه صدقه نمی‌پذیرد، هدیه می‌پذیرد و بین دو شانه‌اش مهر پیامبری ممهور است لذا وقتی او پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در منطقه قبا بود ملاقات کرد و مقداری خرما برای ایشان به عنوان صدقه برد و دید حضرت به یاران خود دستور تناول دادند ولی خود از آن خرماها تناول نکردند چون صدقه بودند و سپس یک روز در مدینه وقتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از این خرماها تناول کردند و برای دیدن نشانۀ سوم یک روز زمانی که پیامبر به "مقیع الفرقد" آمده بودند برای تشییع یکی از اصحاب خود، سلمان پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ حضرت مهر رسالت را بر پشت آن جناب بدید و خود را بر آن فکند و آن را بوسید و گریه کرد و سپس اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکایت کرد.


دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است ولی روایتی که بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است که سلمان به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ارباب خود قرار داد بست که در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز که می‌کارد و به ثمر می‌رساند آزاد شود اما این کار چند سال طول می‌کشید، و با اعجاز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد. لذا به همین دلیل سلمان در جنگ‌های اولیه اسلام شرکت نداشت و نخستین جنگی که موفق به شرکت در آن بعد از آزادی شد جنگ خندق بود.


در صدر اسلام بخاطر برابری مسلمانان به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بین آنان پیمان اخوت بسته شد که سلمان نیز با ابو درداء پیمان اخوت بست.
اما ماندگاری نام سلمان در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به مدینه بودند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان‌شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلافاصله یاران خود را برای رای زنی فرا خواندند گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح کرد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشنهاد او را پذیرفتند.
در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت که هر کدام سلمان را به خود نسبت می‌دادند در این میان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که به این نزاع پایان داد "سلمان منا اهل البیت"سلمان از اهل بیت من است و لذا او را " سلمان محمدی " نیز شمرده‌اند.
سلمان اولین کسی بود که قرآن را به فارسی ترجمه کرد و برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز کار مترجمی زبان فارسی به عربی و بالعکس را انجام می‌داد.
[۱۸] ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۹۶.



او از جمله تعداد معدودی بود که در تدفین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرکت داشت و بر بدن آن حضرت نماز خواند و از جمله صحابه‌ای بود که در بدو امر با ابوبکر بیعت نکرد تا زمانی که او را مجبور کردند. وی از شیعیان خاص و یاران علی (علیه‌السّلام) می‌باشد.
[۱۹] ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ترجمه، عزیز الله اعطاردی، ص۴۲۸.

سلمان در زمان خلافت عمر حضور مستمری در فتوحات مسلمانان و جنگ‌های فتح ایران داشت و در فتح مداین با مردم شهر مذاکره کرد و آنان پذیرفتند که جزیه بپردازند.


مداین یکی از شهرهای سر سبز و خرم و افسانه‌ای و پایتخت ساسانیان در ایران قبل از اسلام بود که به دست مسلمانان فتح شد خلیفۀ دوم با مشورت حضرت علی (علیه‌السّلام) سلمان را پس از حذیفة بن یمان حاکم مداین کرد، احتمالا همزبانی سلمان با مردم مداین دلیل این انتخاب باشد.
مردم مداین در حالی که از قبل با سلمان آشنایی داشتند ولی انتظار حاکمی جوان و کارآمد را می‌کشیدند و به همین دلیل برای استقبال از حاکم جدید در دروازۀ شهر مداین جمع شده بودند ولی دیدند که پیر مردی اسب سوار وارد مدائن شد و نه بر اسب ویژه سوار شد و نه به کاخ سلطنتی رفت بلکه یکسره به طرف خانۀ کوچکی در کنار مسجد رفت و آنجا را اقامتگاه خویش قرار داد و به ادارۀ امور مشغول شد او در ایام حکومت خود، بیت‌المال را صرف مردم می‌کرد و حتی حقوق شخصی خویش را به نفع جامعه و نیازمندان خرج می‌کرد تا جایی که از طرف خلیفۀ دوم نسبت به این ساده‌زیستی و کمک به نیازمندان مورد بازخواست قرار گرفت.
سلمان با الهام از شیوۀ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسجد را مرکز تعلیم، تربیت، تزکیه، هدایت و پایگاه فعالیت‌های اجتماعی ساخته بود و خود در مسجد برای مردم سوره یوسف را تفسیر می‌کرد تا در سایه آن، مردم با درس‌های عفت، صداقت و شیوه درست حکومت آشنا شوند.
[۲۳] ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۳۴.



تمام مسلمانان از جمله اهل سنت به مقام والای سلمان فارسی اعتراف دارند، اما در دیدگاه شیعیان ـ صرف نظر از امامان معصوم (علیهم‌السلام)ـ سلمان فارسی، بزرگ‌ترین و جلیل‌القدرترین صحابی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) می‌باشد که به بالاترین درجه‌های ایمان و کمال رسید و این شایستگی را یافت که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) درباره او بگوید: «سلمان از اهل بیت ما است».
براساس روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بهشت مشتاق سه نفر، یعنی علی، عمار و سلمان است. به روایت دیگری نیز، او یکی از چهار نفری است که بهشت، مشتاق آنهاست. او پیشرو فارس است، در حالی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پیشرو عرب است.
سلمان را از بهترین و زاهدترین و داناترین اصحاب و نزدیکان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته‌اند. از عایشه نقل شده است که سلمان، شبانگاهان آنقدر از محضر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسب فیض می‌کرد که نزدیک بود، زمان اختصاصی همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نیز به خود اختصاص دهد.
امام علی (علیه‌السّلام) نیز او را دریایی بی‌انتها و دارای علم اولین و آخرین و از جمله اهل‌بیت و همانند لقمان حکیم خواند.
این جایگاه ویژه سلمان پیش پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام)، موجب شد تا این بزرگواران توجه خاصی به او داشته باشند؛ ازاین‌رو بنا بر برخی نقل‌ها حضرت علی (علیه‌السلام) انجام کارهای دفن او را شخصاً بر عهده گرفت. حضرتشان فاصله بسیار طولانی بین مدینه و مدائن و یا همان تیسفون را (که در جنوب بغداد قرار دارد) با استفاده از نیروی الهی خود (طی‌الارض) در مدت بسیار کوتاهی پیمود تا این مهم را به انجام برساند.


یکی از خصوصیات انسان‌های کامل و اولیای مقرب درگاه خداوند این است که گاهی از غیب‌ها مطلع می‌شوند، سلمان نیز اینچنین بود و از اجل خود باخبر بود حتی روز و ساعت مرگ خویش را می‌دانست او در مداین مریض شد و بیماری او روز به روز شدت یافت وقتی که اطمینان یافت که فرصت‌های آخر زندگی را می‌گذراند به وصیت مولا و حبیبش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل کرد و دستور داد تا او را به قبرستان ببرند تا با مردگان صحبت و گفتگو کند واین سخن با اموات نشانه‌ای بود برای اینکه سلمان رفتنی است و اجلش فرا رسیده است او در بامداد روز سه شنبه سال ۳۴ یا ۳۶ ه. ق، در آخر خلافت عثمان، از همسرش مقداری مشک طلبید و بدن خود را با آن خوش بو کرد و بعد منتظر ماند تا اجلش فرا رسید طبق وصیت او برای مراسم تدفین او حضرت علی (علیه‌السّلام) و قنبر آمدند و سلمان را غسل و کفن کردند و حضرت این شعر را بر کفن او نوشت :
و فدت علی الکریم بغیر زاد•• من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح کل شیء•• اذا کان الوفود علی الکریم
بدون ره توشه‌ای از نیکی‌ها و قلب سلیم به درگاه خدای کریم وارد شدم و اگر قرار باشد که آدمی به محضر شخص بزرگواری وارد شود بر داشتن توشۀ راه زشت‌ترین چیزهاست.
[۲۹] محدثی، جواد، سلمان فارسی، ص۵۳- ۶۰.

سپس او را به خاک سپردند و سن وی در این ایام بین دویست پنجاه سال تا سیصد پنجاه سال بوده است.
امروزه قبر او زیارتگاه مسلمانان زیادی می‌باشد و گنبدی مجلل و باشکوه بر قبر ایشان سایه افکنده است صحن و بارگاهی دارد و زوار زیادی هر روزه وی را زیارت می‌کنند.


عنوان یاد شده به مناسبت در باب حج به کار رفته است.


داستان دفن سلمان توسط امام علی (علیه‌السلام) از دو منظر نقل شده است؛ از یک جهت، کسانی که در مدینه و محل زندگی علی (علیه‌السلام) حضور داشتند، این جریان را نقل کرده‌اند و از جهتی دیگر، کسانی که در مدائن و محل زندگی سلمان در سال‌های پایانی عمر او و محل وفات و دفنش، این واقعه را شرح داده‌اند.

۱۱.۱ - روایاتی از مدینه

کسانی که در مدینه و محل زندگی علی (علیه‌السلام) حضور داشتند، این جریان را نقل کرده‌اند:

۱۱.۱.۱ - خواب امام علی

از شهر مدینه چنین نقل شده است:
روزی حضرت علی وارد مسجد شد و فرمود: «دیشب پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را در خواب دیدم و به من فرمود: سلمان از دنیا رفته است. او به من وصیت کرد که غسل، کفن‌کردن، نماز و دفن او را برعهده گیرم. من الآن به مدائن خواهم رفت». در این لحظه عمر بن خطاب به ایشان گفت:‌ کفنش را از بیت‌المال بردار. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: «کفن او قبلاً آماده شده است». سپس علی (علیه‌السلام) به سمت خارج شهر به راه افتاد و مردم هم او را همراهی کردند. وقتی از شهر خارج شد مردم برگشتند.
قبل از ظهر بود که به شهر برگشت و فرمود: «سلمان را دفن کردم». بیش‌تر مردم باور نمی‌کردند، تا این‌که بعد از مدتی نامه‌ای از مدائن رسید که در آن نوشته شده ‌بود: سلمان در فلان شب از دنیا رفت. عرب بیابان‌گردی بر ما وارد شد و او را غسل داد و کفن کرد و بر او نماز خواند و بعد، از آن‌جا رفت. با دیدن این نامه، همه مردم متعجب شدند.

۱۱.۱.۲ - روایت جابر

در نقلی دیگر جابر چنین می‌افزاید که حضرت علی (علیه‌السلام) هنگام عزیمت به مدائن، عمامه و زره پیامبر را پوشید و عصا و شمشیرش را برداشته و سوار بر شتر پیامبر که نامش عضباء بود، شدند.

۱۱.۲ - روایت شهر مدائن

کسانی که در مدائن و محل زندگی سلمان در سال‌های پایانی عمر او و محل وفات و دفنش، این واقعه را شرح داده‌اند:

۱۱.۲.۱ - روایت ابن نباته

اصبغ بن نباته نیز از مدائن چنین گزارش داده است:
ناگهان دیدیم مردی که سوار بر قاطری سفید است و صورتش را پوشانده، نزد ما آمد. به ما سلام کرد و ما هم جواب دادیم. سپس فرمود: «ای اصبغ! در انجام کار سلمان شتاب کنید». ما هم مشغول انجام کار سلمان شدیم. برایش حنوط و کفن آوردیم. او گفت: «حنوط و کفن را برایش آماده کرده‌ام». سپس آب و محلی برای غسل دادن آماده کردیم. آن مرد با دستان خودش سلمان را غسل داد و پس از این‌که بر او نماز خواندیم، او را دفن کرد و لحدش را گذاشت. وقتی که کار دفن تمام شد، راه خود را در پیش گرفت.
من به سمت او رفته و لباسش را گرفتم و گفتم: ‌ای امیرالمؤمنین! شما چه ‌طور به این‌جا آمدید و چگونه از مرگ سلمان مطلع شدید. ‌حضرت به من رو کرد و فرمود: «از تو در نزد خدا پیمان می‌گیرم تا زمانی که زنده هستم با کسی در این‌باره سخن نگویی». به ایشان گفتم: من قبل از شما می‌میرم؟ ‌حضرت فرمود: «نَه! عمر تو طولانی‌تر خواهد بود».
پس از این‌که اصبغ قول داد که در این ‌باره سخنی با کسی نگوید، حضرت علی (علیه‌السلام) به او فرمود: «این پیمانی است که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از من گرفته است. بعد از این‌که نمازم را در کوفه خواندم، به خانه رفته و خوابیدم. شخصی به خوابم آمد و گفت: ‌ای علی! سلمان از دنیا رفته. من نیز سوار بر قاطرم شده و آن‌چه که میت لازم دارد، با خود برداشته و به راه افتادم. خداوند دور را برایم نزدیک گردانید و همین‌طور که می‌بینید، به این‌جا آمدم».
[۳۴] ابن شاذان قمی، ابوالفضل شاذان بن جبرئیل‌، المناقب، ص۹۱ ـ ۹۲، قم، رضی، قم، ۱۳۶۳ش.


۱۱.۲.۲ - روایت زاذان

از شخصی به نام زاذان این‌گونه نقل شده است: وقتی سلمان می‌خواست از دنیا برود، به او گفتم چه کسی تو را غسل خواهد داد. گفت کسی که پیامبر خدا را غسل داده. گفتم تو در مدائن هستی و او در مدینه؟ او گفت: وقتی که لحیه‌ام را بستی، صدایی خواهی شنید. وقتی که سلمان از دنیا رفت و من لحیه‌اش را بستم، صدایی شنیدم. به سمت در خانه رفتم. دیدم که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) حضور دارد. ایشان به من فرمود: «ای زاذان! سلمان از دنیا رفته است؟» گفتم بله. حضرت وارد خانه شد و روانداز را از صورتش کنار زد. سلمان به چهره امام لبخند زد. امام فرمود: «خوش به حالت! وقتی که پیامبر خدا را ملاقات کردی به او بگو که از دست قومت چه بر سر برادرت آمد». سپس مشغول تجهیز او شد. وقتی که بر او نماز می‌خواند، تکبیر شدیدی را از امام می‌شنیدم.


از سلمان فارسی، دختری در اصفهان و دو دختر در حجاز، باقی ماند و جماعتی از اهل اصفهان، خود را از نسل دختر سلمان می‌دانستند.


زیارت جناب سلمان در مداین (محل دفن ایشان) بویژه به زیارت مأثور مستحب است.


شهر مدائن دربرگیرنده تربت مطهر دو تن از یاران عظیم‌الشان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام)، یعنی سلمان محمدی (فارسی) و حذیفة بن یمان است که کنار آنها، دو قبر دیگر نیز منسوب به عبدالله بن جابر انصاری و طاهر بن امام محمد باقر (علیه‌السّلام) وجود دارد، همه این قبور، در یک مجموعه می‌باشد که به آستان سلمان فارسی شناخته می‌شود، با این حال، مرقد هریک از این شخصیت‌ها، دارای گنبد و ضریح جداگانه است.
این بارگاه مطهر امروزه از زیارتگاه‌های مهم اسلامی عراق به شمار می‌آید.

۱۴.۱ - تاریخچه

در سال ۶۸۰ ه. ق، ناصرالدین قتلغ‌شاه صاحبی، رباطی برای دراویش، کنار زیارتگاه سلمان، بنا کرد و جماعتی را در آن ساکن و روستاهایی را در واسط و جاهایی را در بغداد برای آن، وقف کرد،
[۴۳] ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۲۹۰.
او در سال ۶۸۸ ه. ق، در تبریز به قتل‌ رسید و جنازه‌اش را به بغداد منتقل کردند و در همین رباطی که کنار زیارتگاه سلمان ساخته بود، به خاک سپردند.
[۴۴] ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۳۱۴.
افزون‌بر قتلغ‌شاه، برادر وی عزالدین دولت‌شاه صاحبی علائی نیز که در سال ۶۹۹ ه. ق، در لرستان درگذشت، جنازه‌اش به این مقبره انتقال یافت و در اینجا دفن گردید.
[۴۵] ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۳۳۹.

در دوره صفوی، شاه اسماعیل، زیارتگاه سلمان فارسی را بازسازی کرد و در دوره‌های اخیر، صحن آن را پدر آقاخان محلاتی، بنا کرد.
[۴۶] ناصرالدین شاه، سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه، ص۱۳۴.
[۴۷] ادیب‌ الملک‌، عبدالعلی‌، سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ص۱۳۴.

تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری، بیستم میلادی، قبر حذیفة بن یمان و عبدالله انصاری در زیارتگاه مستقلی، کنار رود دجله قرار داشت، اما به علت جریان سیلاب‌ها و از بین رفتن ساحل غربی این رودخانه دولت عراق در سال ۱۳۵۰ ه. ق- ۱۹۳۱ م، اجساد این دو را به زیارتگاه سلمان فارسی منتقل کرد و برای هریک، قبر جدیدی ساخت.
[۴۸] حسینی جلالی، محمدحسین، مزارات اهل البیت (علیهم‌السّلام) وتاریخها، ص۱۳۴.

گفته می‌شود که در زمان انتقال قبر حذیفه، خاک‌های لحد وی فرو ریخت و جسد مطهر و کفن وی رؤیت شد که بعد از حدود ۱۳۰۰ سال، همچنان سالم و تازه باقی‌مانده بود.
[۴۹] برای آگاهی بیشتر، ر. ک: مهدی‌پور، علی‌اکبر، اجساد جاویدان، ص۵۱



۱. نویسنده، مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بها، ص۲۴۲.
۲. ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.
۳. عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق، علی محمد البجاو، ج۲، ص۶۳۴.    
۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۳۹.    
۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۰.    
۶. عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۳۴.    
۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج۱، ص۴۸۵.    
۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۰- ۱۴۱.    
۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۱. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۶۳.    
۱۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۲، ص۳۵۳.    
۱۳. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۷.    
۱۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۳، ص۷۰۸.    
۱۵. عبد البر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۳۵.    
۱۶. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۲.    
۱۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ترجمه، محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۴۱۸.    
۱۸. ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۹۶.
۱۹. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ترجمه، عزیز الله اعطاردی، ص۴۲۸.
۲۰. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۵.    
۲۱. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۶.    
۲۲. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۸ – ۶۹.    
۲۳. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۳۴.
۲۴. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۴۱‌، محقق، مصحح، غفاری، علی‌اکبر و محرمی‌زرندی، محمود، قم، الموتمر العالمی‌لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۲۵. حیانی، عبدالله بن محمد، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، ج۱، ص۲۰۵.    
۲۶. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، تاریخ اصبهان (ذکر اخبار اصبهان)، ج۱، ص۷۴.    
۲۷. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ص۱۷۸.    
۲۸. ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۳۷.    
۲۹. محدثی، جواد، سلمان فارسی، ص۵۳- ۶۰.
۳۰. مرتضی عاملی، سید جعفر، سلمان فارسی، ص۱۴.    
۳۱. راوندی، قطب‌الدین، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۶۲، قم، مؤسسة الامام المهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.    
۳۲. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ج۲، ص۱۳۱، قم، نشر علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.    
۳۳. بحرانی، سید‌هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر، ج۲، ص۱۲ ۱۳، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۳۴. ابن شاذان قمی، ابوالفضل شاذان بن جبرئیل‌، المناقب، ص۹۱ ـ ۹۲، قم، رضی، قم، ۱۳۶۳ش.
۳۵. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ج۲، ص۱۳۱، قم، نشر علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.    
۳۶. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۱.    
۳۷. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه، ج۲، ص۲۶۹.    
۳۸. حیانی، عبدالله بن محمد، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، ج۱، ص۲۲۴.    
۳۹. تذکرة الفقهاء ج۸، ص۴۵۶.    
۴۰. جواهر الکلام ج۲۰، ص۱۰۳.    
۴۱. تهذیب الأحکام ج۶، ص۱۱۸-۱۱۹.    
۴۲. تحریر الأحکام ج۲، ص۱۲۶.    
۴۳. ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۲۹۰.
۴۴. ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۳۱۴.
۴۵. ابن‌فوطی، عبدالرزاق بن احمد الحوادث الجامعه، ص۳۳۹.
۴۶. ناصرالدین شاه، سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه، ص۱۳۴.
۴۷. ادیب‌ الملک‌، عبدالعلی‌، سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ص۱۳۴.
۴۸. حسینی جلالی، محمدحسین، مزارات اهل البیت (علیهم‌السّلام) وتاریخها، ص۱۳۴.
۴۹. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: مهدی‌پور، علی‌اکبر، اجساد جاویدان، ص۵۱



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سلمان فارسی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۲/۲۴.    
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «دفن سلمان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴.    
زیارتگاه‌های عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، برگرفته از مقاله «آستان مقدس سلمان فارسی در مدائن»، ج۱، ص۴۵۷-۴۶۴.    







جعبه ابزار