سریه امام علی به فدک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
امام علی (علیهالسّلام) را به همراه صد تن در
ماه شعبان سال ششم هجری به سوی
قبیله «بنیسعد» در ناحیه «
فدک» که روستایی در
حجاز است که بین آن و
مکه به اندازه دو
روز فاصله است، اعزام فرمود.
"
سریه" در
اصطلاح به قطعهای از
سپاه گفته میشود که به دستور
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه آنان باشد.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
امام علی (علیهالسّلام) را به همراه صد تن در
ماه شعبان سال ششم هجری
به سوی
قبیله «بنیسعد» در ناحیه «
فدک» (روستایی در
حجاز است که بین آن و
مکه به فاصله دو
روز فاصله است)
اعزام فرمود.
دلیل وقوع این سریه آن بود که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر رسید که «بنیسعد» جمع شده و میخواهند،
یهودیان ساکن در
خیبر (خَیبرُ: شهری است معروف که در فاصلۀ ۱۶۵ کیلومتری شمال
مدینه در راه
شام واقع شده است.
) را برای
جنگ با
مسلمانان یاری کنند؛
لذا به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امام علی (علیهالسّلام) و همراهانش به سوی
سرزمین بنیسعد به راه افتادند. آنان شبها در
راه حرکت کرده و روزها در
کمین به سر میبردند تا آنکه به «همج» (آبی است میان خیبر و فدک)
رسیدند.
در آنجا جاسوسی از
دشمن را دستگیر کرده و از او در مورد نسبش و همچنین اطلاع یا عدم اطلاعش از بنیسعد سوال کردند. او در پاسخ آنان اظهار بیاطلاعی کرد. مسلمانان بر او سخت گرفتند، تا به ناچار اقرار کرد که
جاسوس بنیسعد است و بنیسعد او را به خیبر فرستادهاند، تا آمادگی
اهل فدک را به منظور جنگ با مسلمانان به اطلاع آنها برساند؛ مشروط بر اینکه یهودیان خیبر هم برای آنها سهمی در محصول خرمای خود منظور کنند، به علاوه آنکه به یهودیان اطلاع دهند، که به زودی بنیسعد به نزد آنان خواهند رفت. مسلمانان به جاسوس گفتند، بنیسعد در کجا هستند؟ گفت: دویست نفر به فرماندهی "
وبر بن علیم" جمع شدهاند. مسلمانان گفتند، همراه ما بیا و ما را به سوی مکان آنها راهنمایی کن. جاسوس گفت: به
شرط آنکه در مورد جانم به من امان دهید. مسلمانان گفتند: اگر ما را به آنها و گله آنها راهنمایی کنی به تو امان میدهیم.
جاسوس دشمن به عنوان
دلیل و راهنما همراه مسلمانان به راه افتاد، پیمودن راه به قدری طول کشید که مسلمانان به او بدگمان شدند. او مسلمانان را از چند رشته تپه و دره گذراند، تا به دشتی رسیدند که در آن
شتر و
گوسفند زیادی بود. جاسوس گفت: اینها رمه و گله بنیسعد است. مسلمانان به آنها حمله کردند و شتران و گوسفندها را به
غنیمت گرفتند. پس از آن جاسوس خواستار آزادی خود شد. مسلمانان گفتند: تا از تعقیب دشمن خیالمان آسوده نشود، تو را رها نمیکنیم. چوپانها و ساربانها خبر حمله را به بنیسعد رساندند، و آنان متفرق شده و گریختند. در این میان راهنما خواستار
آزادی خود شده و گفت: چرا مرا نگاه داشتهاید؟ اعراب که پراکنده شده و گریختهاند؟ علی (علیهالسّلام) فرمود: هنوز به لشکرگاه آنان نرسیدهایم. مسلمانان به آنجا رسیدند؛ ولی کسی را ندیدند. پس از آن بود که
اسیر را آزاد کردند و چهارپایان را که پانصد شتر و دو هزار گوسفند بود، با خود بردند.
"ابیر بن علاء" گفته است: من در
صحراهای میان «همج» و «بدیع» (
آب و چشمهساری به همراه نخلستان است در نزدیکی وادی القری)
بودم که متوجه شدم بنیسعد در حال کوچ و گریزند. با خود گفتم: امروز چه چیزی آنها را این چنین ترسانده است؟ نزدیک آنها رفتم و بزرگشان "
وبر بن علیم" را دیدم و از او پرسیدم: به چه دلیل اینچنین فرار میکنید؟
وبر بن علیم گفت: شر و گرفتاری! سپاهیان محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سراغ ما آمدهاند و ما توان مقابله با آنان را نداریم، قبل از آنکه ما به جنگ آنها برویم آنها به ما حمله کردهاند، و فرستادهای از ما را گرفتهاند که ما او را به خیبر فرستاده بودیم. او وضع ما را به مسلمانان خبر داده است و این گرفتاری را فراهم کرده است. از او پرسیدم: فرستاده شما که بود؟ گفت: برادرزادهام و ما در میان تمام
عرب جوانی به این زیرکی نمیشناختیم. من گفتم: کار محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استوار گردیده و بالا گرفته است، با
قریش در افتاد و آن بلا را بر سر آنها آورد، سپس با دژهای مدینه در افتاد و «
بنیقینقاع» و «
بنینضیر» و «
بنیقریظه» را خوار و زبون کرد، اکنون هم آهنگ
یهود خیبر را دارد.
وبر بن علیم به من گفت: از این موضوع نترس! در خیبر مردان کاری، و دژهای استوار، و آب فراوان و همیشگی وجود دارد، محمد هرگز به آنها نزدیک نخواهد شد و چقدر مناسب است که خیبریان به جنگ او به مدینه بروند. گفتم: تصور میکنی این کار صورت بگیرد؟ گفت: کار صحیح همین است. پس از آن
علی (علیهالسّلام) سه روز در آن منطقه اقامت کرد و غنایم را تقسیم و
خمس آن را جدا فرمود و گروهی از شتران پر
شیر را که «حفده» نامیده میشدند به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختصاص داد و آنها را به مدینه آورد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه امام علی به فدک»، تاریخ بازیابی۹۵/۹/۲.